واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: فیلم: «جنون» آلفرد هیچکاک را تماشا کنید
هیچکاک اعتقاد داشت: «در اغلب فیلم هایی که این روزها ساخته میشود، کمتر میتوان سینما یافت. اغلب این فیلم ها را من تصاویر مردمی که با یکدیگر صحبت میکنند میخوانم. وقتی که داستانی به وسیله سینما بازگویی میشود، فقط زمانی باید به گفتگو توسل جست که با تصاویر نتوان آن را بیان کرد...» و در این اثر نیز به این رویکرد وفادار ماند
کد خبر: ۴۳۷۳۱۱
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۲ - 26 September 2014
یکی از نخستین مواجههها با قاتلِ زنجیرهای زنان که در دهههای اخیر همواره مواردی از آنها در نقاط مختلف جهان شناسایی و دستگیر میشوند و رعب و وحشت فراوانی برای زنان در پی دارد، قابی بود که آلفرد هیچکاک چهره برجسته سینمای معمایی و دلهره آور برای تماشاچی در 1972 بسته بود و به سبک خاص خود، مخاطب را با چنین مضمونی درگیر میساخت.
به گزارش «تابناک»، اگر به سینمای معمایی و دلهره آور «هیچکاک» علاقمند باشد و پیگیر آثار این استاد سینمای کلاسیک بوده باشد، احتمالاً نام فیلم «جنون / Frenzy» را شنیدهاید؛ فیلمی که برخلاف آثاری چون سرگیجه، شمال از شمال غربی و پرندگان کمتر دیده شده و علیرغم آنکه ایدههای هیچکاکی در این اثر نیز ظهور قابل توجهی داشته اما آنچنان تمرکز عموم را به خود جلب نکرده است.
هیچکاک اعتقاد داشت: «در اغلب فیلم هایی که این روزها ساخته میشود، کمتر میتوان سینما یافت. اغلب این فیلم ها را من تصاویر مردمی که با یکدیگر صحبت میکنند میخوانم. وقتی که داستانی به وسیله سینما بازگویی میشود، فقط زمانی باید به گفتگو توسل جست که با تصاویر نتوان آن را بیان کرد. من همیشه ابتدا می کوشم تا داستان را به طریق سینمایی و به وسیله یک سلسله تصاویر بیان کنم...» و در این اثر نیز به این رویکرد وفادار ماند.
او که در سکانس نخست این فیلم پس از مسترشات، میان حاضران در صحنه مشاهده میشود، در ابتدا به خوبی مخاطب را گول میزند و مخاطب در ابتدا تصور میکند گره ماجرا باز شده اما با اندکی پیش رفتن داستان مشخص میشود که او ذهن مخاطب را از مسیر اصلی واقعه دور کرده و همچون بسیاری از فیلمهای دیگرش، مرد بیگناه تا بخشی از داستان به عنوان مرد گناهکار برای تماشاچی شناخته میشود.
«جنون / Frenzy» که فیلمنامهاش توسط آنتونی شافر، برمبنای رمان خداحافظ پیکادلی، بدرود میدان لستر نوشته آرتور لابرن نوشت شد، درباره مقطعی است که لندن براثر یک سری «قتل با کراوات» در وحشت فرو رفته است. «ریچارد بلینی» (فینچ) که هم دوران کاریاش در نیروی هوائی سلطنتی انگلستان و هم زندگی زناشوئیاش با «برندا» (لی هانت) به پایان رسیده، در یک نوشگاه کار میکند.
(خواندن ادامه داستان فیلم، با خطر لو رفتن همراه خواهد بود)وقتی از کارش اخراج میشود، به دیدن «برندا» میرود تا خبر تازه را به او بگوید، ولی کمک مالیاش را قبول نمیکند. دوستش، «باب راسک» (فاستر)، یک عمدهفروش میو، او را دلداری میدهد؛ ولی پس از صحبت کردن با «بلینی»، با نام جعلی «آقای رابینسن» به دیدن «برندا» میرود، به او هتک حرمت و بعد خفهاش میکند.
بلافاصله «بلینی» در مظان اتهام قرار میگیرد و حکم بازداشتن صادر میشود اما به کمک محبوبهاش، «باربارا» (میسی) با نام مستعار در هتلی پناه میگیرد. پلیس ردش را پیدا میکند، ولی آن دو فرار میکنند و به یکی از دوستان قدیمی «بلینی» بهنام «جانی پورتر» (سویفت) پناه میبرند که اصرار میکند «بلینی» شب را در آپارتمان او بماند.
همان شب «راسک» به ملاقات «باربارا» میآید، به او هتکحرمت و سپس خفهاش میکند. او جسد را در یک گونی سیبزمینی در یک کامیون پنهان میکند، ولی بعد که یادش میآید «باربارا» در کشمکش با او سنجاق کراواتش را کنده، برمیگردد تاگونی را پیدا کند؛ در حین جستوجو بهدنبال سنجاق کراوات، کامیون راه میافتد، ولی بالاخره «راسک» سنجاق را به چنگ میآورد و فرار میکند.
کمی بعد، پلیس جسد را پیدا میکند و «بازرس آکسفورد» (مکاون)، «بلینی» را برای بازپرسی دستگیر میکند. وقتی «جانی» حاضر نمیشود به نفع «بلینی» شهادت بدهد، او را متهم میکنند و به زندان میفرستند، ولی «بلینی» خود را از پلکان پائین میاندازد و به بیمارستان منتقل میشود.
همان شب فرار میکند و به آپارتمان «راسک» میرود، و با جسد آخرین قربانی او مواجه میشود. «بازرس آکسفورد» که از فرار «بلینی» آگاه شده، ولی حالا به «راسک» ظنین است، وارد آپارتمان میشود و «بلینی» را کنار جسد میبیند. در اینجا «راسک» با چمدان سنگینی وارد میشود و با دیدن آن دو مرد، میفهمد که بازی تمام شده است.
به تماشای خلاصه این فیلم در «تابناک» بنشینید
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]