تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819350126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سوار بر قطار بهشتی


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



سوار بر قطار بهشتی




به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس کودک جام نیوز، پدرم به خانه مي‌آيد. چندتکه کاغذ که شبيه بليط اتوبوس مسافربري است، از جيبش بيرون مي‌آورد و جلوي چشمان مادرم مي‌گيرد و مي‌گويد: خريدم. مادرم لبخندزنان کاغذها را از دست پدرم مي‌گيرد و به آن‌ها نگاه مي‌کند: خدا را شکر! جلوتر مي‌روم و روبه‌روي مادرم مي‌ايستم. به بالا و به طرف صورتش نگاه مي‌کنم: چيه مامان؟ مادرم مي‌نشيند و کاغذها را جلوي من مي‌گيرد.

- مامان جان! بابا بليط خريده. با تعجب مي‌پرسم: بليط چي! پدرم مي‌گويد: بليط قطار. خيلي خوشحال مي‌شوم؛ چون تا به‌حال سوار قطار نشده‌ام. بلافاصله مي‌پرسم: قراره کجا بريم؟

مادرم درحالي‌که بليط‌ها را مي‌گذارد روي طاقچه جواب مي‌دهد: مي‌خواهيم بريم به يک شهر زيبا و بهشتي! متوجه منظور مادرم نمي‌شوم. پدرم آلبوم عکس‌‌ بزرگش را مي‌آورد. بعد من را صدا مي‌کند. مي‌روم و پيش او مي‌نشينم. پدرم مي‌گويد: چندتا عکس بهت نشون مي‌دهم؛ بايد خودت حدس بزني که کجا قراره بريم. پدرم آلبوم را تند تند ورق مي‌زند؛ يکهو دست نگه مي‌دارد. به يکي از عکس‌ها نگاه مي‌کند. پدر و مادرم توي حرم ايستاده‌اند. پشت‌سرشان تصوير يک گنبد طلاي زيبا ديده مي‌شود.

پدرم مي‌پرسد: اينجا کجاست؟ جواب مي‌دهم: حرم امام رضا (ع)! قبلاً هم چندبار اين عکس‌ها را ديده‌ام. پدرم موقعي که اين عکس‌ها را نشانم مي‌دهد از امام رضا (ع) برايم صحبت مي‌کند. پدرم مي‌گويد که امام رضا (ع) امام هشتم ما شيعيان هستند. و تنها امامي هستند که حرم مطهرشان در کشور ما ايران قرار دارد و باعث برکت زندگي مردم مي‌شود؛ به شرطي که به گفته‌هاي آن‌ها خوب عمل نماييم. پدرم آلبوم را ورق مي‌زند و عکس ديگري را نشانم مي‌دهد. پدر و مادرم اين‌بار کنار يک سقاخانه زيبا که سقف آن از طلاست، ايستاده‌اند.

زود مي‌گويم: «سقاخانه اسماعيل طلايي». پدرم سرش را به نشانه تأييد تکان مي‌دهد و لبخند مي‌زند. پدرم قبلاً از زيبايي‌هاي حرم امام رضا (ع) برايم صحبت کرده است و من جاهاي مختلف حرم را مي‌شناسم. ولي حيف که تا به حال خودم آنجا را نديده‌ام. حدس مي‌زنم که مي‌خواهيم کجا برويم؛ اما هنوز چيزي نمي‌گويم.

پدرم يک عکس ديگر را نشانم مي‌دهد. گنبد فيروزه‌اي‌رنگ زيباي يک مسجد توي تصوير ديده مي‌شود. باز بدون اينکه پدرم چيزي بپرسد زود جواب مي‌دهم: مسجد گوهرشاد! مي‌دانم که مسجد گوهرشاد در حرم امام رضا (ع) قرار دارد. اين مسجد يکي از زيباترين مسجدهاي کشورمان است. حالا حدسم به يقين تبديل شده است؛ با خوشحالي مي‌گويم: فهميدم! قراره بريم مشهد.

قطار سوت‌کشان از چند تونل تاريک و طولاني عبور مي‌کند. کنار پنجره ايستاده‌ام و منظره‌هاي بيرون را نگاه مي‌کنم. تا حالا از چند تا شهر و روستا رد شده‌ايم، اما هنوز نرسيده‌ايم. اولين‌بار است که سوار قطار مي‌شوم. مهم‌تر اينکه اولين‌بار است به شهر مقدس مشهد مي‌روم. لحظه‌شماري مي‌کنم تا به آن‌جا برسيم. به قول پدرم: اگر خدا بخواهد اين‌بار از نزديک امام رضا (ع) را زيارت خواهم کرد.   افق حوزه/ 2006   «برای ارسال نقاشی های زیبای خود این قسمت را کلیک کنید»




۱۶/۰۶/۱۳۹۳ - ۰۹:۵۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن