واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تقصير گاوه بود!
ابوي ميگويد: ريشهيابي كردي كه طنز اين ستون اقتصادي از كجا آب ميخورد و از كجا آب نميخورد؟
ميگويم: كدام ستون؟ كدام طنز؟ اصلا مگر هستيم؟ اينجا كه دستورالعمل ندارد. كافي است يكي از مطلبت خوشش نيايد، آن وقت نيامده است ديگر. يعني آمد نيامد دارد. الان هم با اين همه دشمنتراشي، لنگ در هوا ماندهايم كه بنويسيم يا ننويسيم. چاپ ميشود يا نميشود؟ هستيم يا نيستيم؟
ميگويد: يعني يك آش برايمان پختهاند رويش يك وجب روغن پالم؟ تو صراحت لهجهات از وزير بهداشت بيشتر است كه!
ميگويم: شما بگوييد كه طنز اقتصاد كشور از كجا ميآيد، من هم به شما خواهم گفت كه طنز ستون شما هم از همانجا ميآيد. ما كه روي هوا يا زير زمين زندگي نميكنيم؟ ميكنيم؟ خواهيم كرد؟
ميگويد: من هر چي به تو يك چيزي ميگويم، تو يك چيز ديگر جوابم را ميدهي. اصلا بيا مثل صنف محترم فروشندگان اتومبيل برويم به تعطيلات و ديگر برنگرديم. آن هم در فصل فروش. اسمش هم ميگذاريم نيمه تعطيل كه نه سيخ بسوزد نه زغال!
ميگويم: آنها تعطيليشان دليل دارد. آنقدر سر قيمت خودرو و بالا و پايين آمدن نرخ آن حرف و حديث هست كه بازار و مردم و كارشناسان همه قفل كردهاند. يكنفر يا يك مركز يا يك وزارتخانه كه براي آنها تصميم نميگيرد. هزار جور وصله ناجور دارد اين صنعت. ما هم كه ياد نگرفتهايم وحدت رويه داشته باشيم. نانمان در اين كثرت مراكز و مواضع، پنهان است.
ميگويد: خوشم آمد كه داري از ريشههاي طنز در اقتصاد كشور پردهبرداري ميكني. البته همه جايش اينطوري نيست. مثلاً مسكن خريد و فروشش از ركود درآمده. ميگويند ده درصد رشد داشته!
ميگويم: اي پدر من! فكر كردهاي! رشد الانش نسبت به كي؟ اگر به پارسال همين موقع است كه بله! اما اگر نسبت به ماه پيش است خير!
ميگويد: اين ديگر چه بازي است؟ آمار را نسبت به هر مقطع زماني كه دلشان بخواهد ميدهند و براي خودشان ماهي ميگيرند. اين ديگر چه صيدي است؟
ميگويم: اين بازي از همان مدلي است كه اپراتورهاي تلفن همراه با تعرفهها ميكنند و آخرش نميفهمي كه ارزان است يا گران است و وزير از آن خشنود است و ميگويد ما خوشحاليم كه مردم قدرت انتخاب دارند! فقط اپراتورها هنوز حرفهاي نشدهاند!
ميگويد: اين با آن فرق دارد! مثل اين ميماند كه به وزير بهداشت بگويند كارخانجاتي كه شير پالمدار عرضه ميكنند را تعطيل كند و بعد معلوم بشود كه تقصير كارخانه نبوده و تقصير دامدار بوده. يعني تقصير دامدار هم نبوده و تقصير گاوه بوده كه شيرش يكهو پالمدار شده.
ميگويم: ما الان داريم چه كار ميكنيم؟ طنز مينويسيم يا خواننده را سر درگم ميكنيم يا مطابق خواست اين و آن، ستون را ميآراييم؟ اهل بخيه شدهايم يا بزك دوزك؟
ميگويد: داريم ريشههاي طنز در اقتصاد را بررسي ميكنيم. اين همه سوژه پسر جان. برو بنشين يك گوشه و يكي از اينها را بنويس. آخر شب هم يكصد آفرين به تو ميدهيم. سر برج هم، فكر كن حقوق!
ميگويم: خنثي بنويسم؟ خندهدار؟ تراژيك؟ تند؟ كند؟ كم؟ زياد؟ با راهكار؟ بيراهكار؟ معتدل؟ استوايي؟
ميگويد: من نگران تو هستم. شدهاي مثل دن كيشوت. كمدي زندگي ميكني اما زندگيات تراژدي است. عجب طنزي شدهاي. تو فقط اخبار را بردار و قلفتي بگذار داخل اين ستون. تمام اخبارشان طنز مستتر دارد. همين ديروز كه به جاي ستونت خبر خورده، خبرها را بخوان، روده بر ميشوي.
ميگويم: بالاخره بنويسم يا ننويسم. خودم بايد تصميم بگيرم يا مسئول صفحه، يا دبير سرويس يا دبير تحريريه يا سردبير يا مدير مسئول يا....
ميگويد: حالا برو آبدارخانه يك چاي بخور ببين آبدارچي چه خبر دارد تا بعد!
ميگويم: در مورد چه؟
ميگويد: ريشههاي طنز در اقتصاد مملكت ديگر!
ميگويم: چاي را بگيرم بروم بالاي پشتبام بخورم و منظره ببينم و. . .
ميگويد: نه. در پشت بام را به خاطر گردوخاك پاهايي كه در رفت و آمد بودهاند، بستهاند. حرف گوش كن. از آبدارخانه مناظر را ميبيني، باد هم به كلهات ميخورد، آفتاب هم هست. بعدش هم كاشف به عمل ميآيد كه چاي نخوردهاي و روغن پالم بوده است...
ميگويم: بفرماييد من گاو مش حسنم ديگر!
ميگويد: اينكه گفتي ديگر از كجايت در آوردي. داشتيم جمعش ميكرديم.
ميگويم: چيزي نبود. فقط ديالوگ معروف فيلم «گاو» اثر مهرجويي در سال 1347 بود. بفرماييد شما جمعش كنيد....
نویسنده : اولاد آدم
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]