واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در تجلیل از یک مجاهدت ادبی در آذربایجان
شاعری که از فریاد کشیدن اصولش خجالت نمیکشد
شیبانی اصل: شاهنامه خوانی که شروع شد بعضی ملی مذهبیهای تبریز هم اضافه شدند. تصویر رهبری را گذاشته بودیم صدر جلسه. بعد از چند جلسه پیغام دادند بر سر مباحث ملّی با تو مشکلی نداریم ولی با آن تصویر مشکل داریم. من اما کوتاه نیامدم.
خبرگزاری فارس- گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ عصرانه ادبی روز گذشته بیش و پیش از آنکه محملی برای تجلیل از یک شاعر جوان باشد، تجلیل و تقدیر از یک جهاد فرهنگی بود در زمانه ای که گرمی خواب چشم ها، ناقوس به یاد رفتن بیداریهاست. تجلیل از رضا شیبانی اصل، شاعر جوان آذربایجانی و همتش که رنگ و لعاب منظومه های اتنزاعی فرهنگی و ادبی او را نفریفت و بذرافشانی در محیط فرهنگی آن دیار درعین تمسک به اصول را وظیفه و تکلیف اصلی خود تعریف کرد. چیزی که می شد ان را از حضور پررنگ شعرای جوان و فعالان ادبی انجمن «شعرآورد» تبریز که در مراسم حاضر بودند هم فهمید. اینها عقبه فرهنگی نهالی بودند که شیبانی بذرش را در فضای آذربایجان کاشته بود. در عین شجاعیت و حریت و حرکت تابلودار با اصولش اما تاکید داشت حلقه شعرآورد که دیگر این روزها نامی برای خودش دست و پا کرده را تنگ نگرده و با آغوش باز پذیرای اقشار مختلف فرهنگی و ادبی است. حرفی که نیازی به اثبات نداشت اگر نیم نگاهی می انداختی به طیف متنوع فکری و فرهنگی همان اعضایی که در جلسه نیز حاضر بودند. فصل مشترک همه افراد متفاوت اما شاعری است که از اصولش خجالت نمی کشد:«جلسات مان که شروع شد و سراغ شاهنامه خوانی که رفتیم بعضی دوستان ملی مذهبی تبریز هم اضافه شدند. تصویر رهبری را گذاشته بودیم صدر محل برگزاری جلسه. بعد از چند جلسه، این دوستان پیغام دادند که ما بر سر مباحث ملی با تو هم نظریم و هیچ مشکلی نداریم ولی با آن تصویر مشکل داریم! من اما کوتاه نیامدم. تهدید به عدم شرکت در جلسه کردند و چند جلسه ای هم نیامدند. فضای شعراورد اما انقدر جذاب بود که بعدها دوباره آرام آرام اضافه شدند.» نهال فرهنگی کاشته شده در شعرآورد تبریز در عین تمسک به زبان ترکی به عنوان زبان مادری دیار آذربایجان اما داعیه دار تجزیه طلبی های قومی و تفرقه افکنی های پان ترکیستی فعال در این خطه نیست. از این حیث مرزبندی روشنی با جریانات تجزیه طلب منطقه دارد و کسی چه می داند که این جریان نوپای ادبی و فرهنگی به دلیل اتخاذ چنین رویکرد، آماج چه نامهربانی ها و فشارهایی قرار گرفته اند: «در عین فارسی زبان بودن اما زبان ترکی زبان مادری ماست. زبان فارسی هم زبان مادری ماست. ما باید از مزیت های دو زبانه بودن استفاده کنیم نه اینکه تبدیل به نقطه آسیب شود. برخی نمایندگان و مسئولین منطقه ما، گاه به خاطر چند رای بیشتر، خود عامل تفرقه افکنی و دامن زدن به تفکرات قومیتی هستند.» این جریان ادبی برای آنان که دل در گرو مطالعه تجربیات موفق بومی فرهنگی هستند، ترکیبی جالب و شایسته مطالعه از پیوند مبارم دیانت و ملیت و قومیت است. ترکیب در هم تافته ای که هیچ یک متعارض دیگری نشده است. همه اینها در کنار یکدیگر اما ثمره و ظرفیتی ایجاد می کند که برایند آن همراستای افق فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی است که گسترده ای نه محدود به مرزهای جغرافیایی کشوری به نام ایران که به گستره فلات ایران و حتی اعماق فطرت بشری است. متن را با ذکر ابیاتی از شیبانی به پایان می برم که برای شهید مهدی باکری سروده شده است: همچنان بعد سال ها ...دهه ها می رود پیکرت به اقیانوس با تو این رود غرق در رویا بی تو این خاک دفن در کابوس از تو عکسی تمام رخ مانده روی دیوار های "شط رنجی" مات لبخند زنده ات شده اند خیل شطرنج بازهای عبوس ماهرویان پلنگ مان کردند برج سازان کلنگ مان کردند بعد تو رنگ رنگ مان کردند عده ای تاجر پر طاووس مثل اصحاب کهف برگرد و... مردمی کن شب سگی مان را غم ندارم از اینکه خواهد شد سکه ام مال عهد دقیانوس یادداشت: محمدصادق علیزاده انتهای پیام/
93/05/15 - 11:02
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]