تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه براى زنده كردن حق يك مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قيامت در حالى آورده مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804711989




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو
روش تحلیل گفتمان به عنوان یکی از روش‌های نوین تحقیق که از روش‌های کیفی می‌باشد با وجود ضعف‌های زیادی که در بنیانهای فکری و فلسفی خود دارد، اما در دایره وسیعی از موضوعات اجتماعی قابل استفاده می‌باشد. به نظر فوکو کلید فهم وقائع سیاسی و اجتماعی گفتمان است.

خبرگزاری فارس: درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو



بخش دوم و پایانی از دیرینه‌شناسی تا تبارشناسی به نظر فوکو دیرینه‌شناسی به این معناست که در هر دوره و جامعه‌ای فرهنگ خاصی غالب است که پایة این فرهنگ شرایطی است که باعث شده این فرهنگ پدید آید و این شرایط به زبان و گفتمان حاکم در آن فرهنگ بازمی‌گردد. گفتمان هر دوره‌ای باعث می‌شود در هر دوره یک علم غالب باشد و انسان به عنوان یک ابژه خاص مورد شناسایی قرار گیرد. در دیرینه‌شناسی، فوکو درصدد توضیح قواعد صورتبندی است که به گفتمان‌ها ساخت می‌دهد و شرایط امکان تشکیل علوم اجتماعی را فراهم می‌آورد. دیرینه‌شناسی، بر اصل گسست و عدم تداوم تکیه می‌کند و در پی آن است که دوره‌های مستقل و متمایز را در تاریخ بشناسد و عناصر همسوی یک نظام زبانی معرفتی را گردآورد و قواعد حاکم بر آنها را معین کند.[23] بنابراین در آثار بخش دیرینه‌شناسی فوکو که تعداد آن از آثار تبارشناسی بیشتر است، فوکو در این‌باره بحث می‌کند که چه چیزی بر گزاره‌ها حاکم است و گزاره‌ها چگونه بر یکدیگر حکومت می‌کنند تا جایی که باعث می‌شوند قضایایی پدید آید که از نظر علمی پذیرفتنی است. پس در اینجا سوژه هیچ جایگاهی ندارد. فکر و عقل نیز جایگاهی ندارد که در هر دوره علمی به وجود آید، بلکه روابط بین گزاره‌ها و قدرتی که در پس آنهاست باعث می‌شود که فرهنگ خاصی حاکم شود و علم خاصی پدید آید. در دیرینه‌شناسی از سیاست گزاره‌های علمی بحث می‌شود. از نظر فوکو گفتمان محل تلاقی و دانش قدرت است؛ یعنی هر رشتة خاصی از دانش در هر دورة خاصی مجموعه‌ای قواعد ایجابی و سلبی به وجود می‌آورد که آنها مشخص می‌کنند شخص چه باید بگوید و دربارة چه چیز صحبت کند یا صحبت نکند. به عقیدة فوکو در هر دوره گفتمان تعیین می‌کند سوژه به گونه‌ای خاص بیندیشد یا حرف بزند و گفتمان حاصل آگاهی سوژه نیست، پس دانش در خدمت قدرت است. حرف اساسی فوکو این است که در تاریخ بین دانش و قدرت همواره رابطه وجود داشته است که اینجا کاملاً پیروی فوکو از نیچه را می‌بینیم. در آثار بخش دیرینه‌شناسی فوکو دربارة شرایط پیدایش علومی از قبیل پزشکی، روان‌پزشکی و علوم انسانی سخن می‌گوید و در نهایت شرایط پیدایش مفهومی به نام انسان را طرح می‌کند. کتاب‌های تاریخ جنون، دیرینه‌شناسیِ علوم پزشکی، دیرینه‌شناسیِ علوم انسانی و دیرینه‌شناسیِ دانش را می‌توان در این بخش بررسی کرد. فوکو در آثار متأخر خود، به تبارشناسی روی می‌آورد. در این آثار وی اغلب، به رابطه قدرت، دانش و حقیقت می‌پردازد. در حقیقت، تبارشناسی، درگرو مرکزیت قدرت و سلطه در شکل گیری گفتمان‌ها، هویت‌ها و نهادهاست و می‌کوشد ویژگی قدرت‌محور گفتمان‌های حاکم را گسترش دهد. به نظر فوکو، قدرت را نباید به نهادهای سیاسی محدود کرد، بلکه قدرت در تمام جامعه جاری است و نقشی مولد ایفا می‌کند.[24] فوکو در تبارشناسی، پیدایش علوم اجتماعی و گسترش آنها را با قدرت پیوند می‌زند. به نظر وی، دانش با روابط قدرت درآمیخته و همپای پیشرفت، در اعمال قدرت پیش می‌رود. به عبارت دیگر، هرجا قدرت اعمال شود، دانش نیز تولید می‌شود. بنابراین، فوکو می‌کوشد روابط متقابل قدرت و دانش را بررسی کند و ویژگی قدرت‌محور دانش اجتماعی مدرن و نظام‌های حقیقت را آشکار سازد. فوکو بعد از مدتی می‌گوید فقط نمی‌توان گفت که گفتمان عاملی است برای اینکه سوژه چگونه بیندیشد و حرف بزند عوامل اجتماعی هم در اینجا مؤثرند و به همین دلیل از روش تبارشناسی استفاده می‌کند. البته این روش به معنی نقض کردن روش دیرینه نیست، بلکه مکملی برای دانش دیرینه‌شناسی است. در تبارشناسی، مهم شکل‌هایی از عقلانیت است که در چهرة قدرت کردارهای اجتماعی خاصی را تعین بخشیده است. برخلاف مورخ که از گذشته شروع می‌کند و به حال می‌رسد، تبارشناسی از مسائل و موضوعاتی که در حال وجود دارد می‌آغازد و می‌خواهد به عقب بازگردد و ریشه‌های آن را بیابد. روش تبارشناسی را نخستین بار نیچه طرح کرد. فوکو هم به تبعیت از نیچه همین روش را طرح می‌کند. در نتیجه تبارشناسی می‌خواهد بگوید حقیقت واحدی وجود ندارد و در تاریخ تداوم و پیوستگی نیست که در سیر متداولی که در تاریخ هست بتوانیم به پیشرفت‌های عقلی و علمی انسان دست یابیم، بلکه آنچه وجود دارد گسست و عدم تداوم است. در تاریخ مقاطع مختلف تاریخی وجود دارد. در هر دوره بر اساس سامان دانایی(اپیستمه) خاصی که وجود دارد؛ فرهنگی که پشت آن و گفتمان حاکم بر آن جامعه اصولی در آن رعایت می‌شود و بر اساس آن اصول می‌توانیم نتیجه‌ای پیدا کنیم، ولی دلیلی وجود ندارد که همین دلایل را در دورة دیگری به کار ببریم. فوکو هم هر مسئله‌ای را در سه یا چهار دورة تاریخی طرح می‌کند و به این ترتیب گسست‌ها را بیان می‌نماید. اما اینکه چه چیز مایة گسست و باعث شده از یک دوره به دورة دیگر برسیم، به نظر فوکو استدلال‌پذیر نیست و نمی‌توانیم برایش دلیلی بیاوریم؛ زیرا در هر دوره نظام‌ها و سامان دانایی خاصی حاکم است که این اصول و قواعد به درد دورة بعدی نمی‌خورد. به طور کلی تبارشناسی نمی‌خواهد مبانی شناخت‌شناسانه طرح کند. کار فیلسوف پست‌مدرن این است که در مبانی‌ای که به طور کلی طرح می‌کند خلل و خدشه‌ای وارد کند. اصلاً نمی‌توان اصول کلی را طرح کرد. فقط می‌خواهد بگوید خاستگاه آن چیزی است که ما عقلانی و دارای حقیقت می‌دانیم. همه در سلطه و قدرت نهفته است و از نظر فوکو قدرت به معنای سلطة یک فرد یا گروه بر افراد دیگر نیست، بلکه قدرت مانند یک سازمان شبکه‌ای عمل می‌کند و تمام وجوه زندگی انسان را دربر می‌گیرد. فوکو با تبارشناسی می‌خواهد به فرایندهایی بپردازد که ما را به عنوان سوژه طرح کرده است. تمام بحث‌های فوکو به این می‌رسد که سوژه خود سوژه نیست و به خاطر فکر و عقلش و مبانی دکارتی سوژه نشده، سوژه بودن آن یا به سبب عوامل گفتمانی یا برآمده از عوامل اجتماعی است. او گفتمانی را در روش دیرینه‌شناسی و عوامل اجتماعی را در روش تبارشناسی طرح می‌کند. روش و موضوع تبار‌شناسی تبارشناسی تاریخیت پدیده‌ها و اموری را که فاقد تاریخ شمرده شده‌اند باز می‌نماید و نشان می‌دهد که دانش وابسته به زمان و مکان است. روش تبارشناسی به منظور کشف کثرت عوامل مؤثر بر رویدادها بر بی‌همتایی آنها تأکید می‌کند؛[25] یعنی از تحمیل ساختارهای فراتاریخی بر آنها خودداری می‌ورزد. فوکو این نگرش را «حادثه‌سازی تاریخ» خوانده است. هیچ ضرورتی در تاریخ نیست، هیچ ضرورتی تعیین نکرده که کسانی ‌دیوانه شمرده شوند. در نتیجه بداهتی که در بنیاد دانش و کردارهای ما مفروض است، شکسته می‌شود. تبارشناسی کثرت عوامل، راهبردها و نیروهایی را که به امور خصلت‌ بداهت و ضرورت می‌دهند، کشف می‌کند. مثلاً زندان، کردارهای آموزشی، فلسفة تجربی به شیوه‌های جدید تقسیم کار، پیداش ساختار معماری مراقبت و جامعه سراسر بین، و تکنیک‌های جدید قدرت همه با هم جمع می‌شوند تا کردار حس جنایی به عنوان رخدادی ظهور یابد. بنابراین، معنا یا بنیادی در پس امور و اشیا نهفته نیست. تنها لایه‌هایی از تعبیر در کار است که روی هم انباشته می‌شوند و شکل حقیقت، ضرورت و بداهت پیدا می‌کنند و تبارشناسی همة اینها را در هم می‌شکند. انسان‌ها با تولید حقیقت و ضرورت بر خود و بر دیگران حکم می‌رانند، در حالی که اصل و منشأ و حقیقت جهان‌شمول و بی‌زمان وجود ندارد. در نتیجه ترقی و پیشرفتی نیز در کار نیست؛ تنها می‌توان از عملکرد بی‌پایان سلطه‌ها و انقیادات سخن گفت. بدین‌سان، طبعاً کلیات انضمامی و متعینی به‌عنوان مبنا و بنیادی با ثبات برای فهم وجود ندارد. حتی پیکر جسمانی آدمی خود تابع تاریخ است و به‌وسیلة نظم کار و استراحت تجزیه می‌شود. بنابراین، موضوع تبارشناسی نه مسیر تاریخ و نه نیات سوژه‌ای تاریخی، بلکه رخدادها و پراکندگی‌هایی است که محصول منازعات، تعامل نیروها و روابط قدرت‌اند. پس علم و دانش نیز چیزی جز چشم‌اندازی تاریخی نیست.[26] مسئله‌محوری تبارشناسی مسئلة اصلی در تبارشناسی فوکو این است که چگونه انسان‌ها با قرار گرفتن در درون شبکه‌ای از روابط قدرت و دانش، به‌عنوان سوژه و ابژه تشکیل می‌شوند. مثلاً هدف نهایی از بحث فوکو دربارة زندان و مجازات، ردیابی روند تکوین تکنولوژی جدید قدرتی است که به واسطة آن، انسان‌ها به‌صورت سوژه و ابژه درمی‌آیند. در اینجا بحث اصلی دربارة رابطة دانش، قدرت و بدن آدمی و نیز تکنولوژی‌های سیاسی بدن، دانش‌های مربوط به پیکر آدمی و اشکال قدرت اعمال شده بر آن است. بنابراین به‌طور کلی از نگاه فوکو دانش نمی‌تواند خود را از ریشه‌های تجربی خویش بگسلد تا به تفکر ناب تبدیل شود؛ بلکه عمیقاً با روابط قدرت درآمیخته و همپای پیشرفت در اعمال قدرت پیش می‌رود. هر جا قدرت اعمال شود، دانش نیز تولید می‌شود. بر اساس تصور رایج روشنگری، دانش تنها وقتی متولد می‌شود که روابط قدرت متوقف شده باشد، اما از دید فوکو هیچ رابطة قدرتی بدون تشکیل حوزه‌ای از دانش متصور نیست و هیچ دانشی هم نیست که متضمن روابط قدرت نباشد. سوژة شناخت، ابژة شناخت و شیوة شناخت، همگی آثار و فرآورده‌های روابط اساسی دانش و قدرت و تحول تاریخی در آنها هستند.[27] خلاصه، موضوع تبار‌شناسی فوکو تحلیل شرایط تاریخی پیدایش و وجود علوم انسانی، روابط آنها یا تکنولوژی‌های قدرت و آثار سوژه‌ساز و ابژه‌ساز آنهاست. تحلیل اشکال خاص ‌موضوع‌شدگی و اشکال دانش و روابط قدرتی که از طریق آنها انسان‌ها تحت سلطه قرار می‌گیرند، در کانون بحث تبارشناسانه است. در یک کلام، تبارشناسی نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها از طریق تأسیس «رژیم‌های حقیقت» بر خود و دیگران حکم می‌رانند. گفتمان یا قدرت؟ تحلیل تبارشناسانه در دو اثر عمدة فوکو در این دوره یعنی انضباط و مجازات و تاریخ جنسیت اجرا می‌شود. البته فوکو همچنان در این آثار به شیوة تحول رویه‌های گفتمانی علاقه‌مند است. اما این کردارهای گفتمانی با حوزه‌های غیرگفتمانی مانند وجه تولید، روابط اجتماعی و نهادهای سیاسی پیوند می‌یابند و هم با خود حوزة گفتمانی ارتباط دارند که شامل تحولات درونی خود گفتمان موردنظر و نیز تحولات در گفتمان‌های مجاور می‌شود. در نوشته‌های فوکو از سال 1970 به بعد، نوآوری و بداعتی به چشم می‌خورد؛ یعنی از آن زمان به بعد، نوشته‌های فوکو آشکارا به فردیت‌دهی و ادغام سوژه در شبکه‌های مراقبت می‌پردازند؛ شبکه‌هایی که سازوکارهای تولید دانش دربارة سوژه نیز هستند.[28] برای روشن شدن این روش تحلیل، با گذری کوتاه به برخی از ویژگی‌های گفتمان، تصویر روشن‌تری از گفتمان و عوامل پیروزی و شکست آن در ذیل ترسیم می‌شود و در نهایت با اشاره به یک نمونه تحقیق که با این روش انجام شده است، می‌کوشیم زوایای استفاده از این روش تحلیل بهتر و بیشتر روشن شود. عوامل پیروزی و شکست یک گفتمان همان‌طور که در مفاهیم اصلی و کلیدی بحث گفتمان بیان شد، یکی از مفاهیم کلیدی مفهوم طرد است. این مفهوم ماهیت مبارزه و تعیین حدود هر گفتمان را نسبت به گفتمان‌های موجود دیگر در جامعه بیان می‌کند؛ لذا فهم مبارزه و پیروزی و شکست گفتمان‌ها در جامعه کاملاً قابل فهم است و هر گفتمانی خود را در مقابل و در مبارزه با دیگر گفتمان‌های موجود در جامعه می‌بیند. بنابراین، وجود و بروز هر گفتمان در گرو مبارزه و کم‌رنگ کردن گفتمان‌های دیگر است. دانشمندان این حوزة معرفتی برای شکست یک گفتمان و پیروزی گفتمان دیگر عواملی را بیان کرده‌اند که هم حیثیت علمی و نظری دارند و هم حیثیت عملیاتی و راهبردی. در ذیل به برخی از این عوامل اشاره می‌شود: الف. عوامل پیروزی یک گفتمان قابلیت دسترسی[29] مفهوم قابلیت دسترسی، پیروزی یک گفتمان را تا اندازه‌ای تضمین می‌کند؛ زیرا پیروزی گفتمان‌ها به دلیل ویژگی ذاتی آنها نیست؛ چون گفتمان‌ها همواره در آستانة فروپاشی تدریجی قرار دارند، بلکه به این دلیل است که گفتمان، تنها ساخت منسجم در دنیای کاملاً آشفتة گفتمانی به نظر می‌رسد. ازجاشدگی یا بی‌قراری کشور آلمان در دهه 1920م، در نتیجه جنگ نخست جهانی یک بحران فراگیر در آن کشور به‌وجود آورده بود. در این اوضاع و احوال، گفتمان ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم) به‌عنوان پاسخی درمان‌کننده به بحران، ابراز وجود کرد و راهکارهایی برای برون‌رفت از بحران پیشنهاد کرد. گفتمان نازیسم از میان چندین گفتمان به این دلیل پیروز شد که اصولی را برای فهم و درک وضعیت آشفتة اجتماعی، در دسترس قرار داد. بنابراین، پیروزی گفتمان نازیسم معلول و محصول قابلیت دسترسی آن بود نه پذیرش محتوای آن از سوی مردم. قابلیت اعتبار[30] شرط دوم پیروزی یک گفتمان، این است که اصول پیشنهادی آن، در میان گروه‌های اجتماعی، از اعتبار برخوردار باشد و مخالف با اصول اساسی آنان نباشد. گفتمان جنبش طالبان به رغم پشتوانه‌های مالی و عقیدتی خود در افغانستان به این دلیل شکست خورد که از اعتبار لازم برخوردار نبود. ب. عوامل شکست یک گفتمان تصلب معنایی اگر گفتمانی، بدون نگرش فراگیر و جامع، بر مفهوم موردنظر خود پافشاری کند و مفاهیم دیگر را به فراموشی بسپارد، گرفتار تصلب معنایی و جزم‌اندیشی غیرعقلانی شده است. این شیوه سرانجام شکست و فروپاشی گفتمان را رقم خواهد زد. در این مورد نیز می‌توان طالبان را مثال زد. فراهم کردن زمینه برای رقیب برای مثال، در جامعة ایران گفتمان اصلاحی دوم خرداد دهة هفتاد خورشیدی، به دلیل نگرش تک‌بعدی به مسائل اجتماعی مانند توسعة سیاسی و گسترش جامعة مدنی که تنها نخبگان و روشنفکران طبقة متوسط به بالا را در بر می‌گرفت، زمینه را برای گفتمان رقیب با شعار حمایت از گروه‌های فرودست جامعه فراهم کرد و سرانجام گفتمان رقیب در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. یک نمونه بررسی اندیشه‌های نظری فوکو به لحاظ تنوع حوزه‌های معرفتی و استفاده از مبانی مختلف معرفتی و فلسفی بسیار عمیق است و خود مجالی می‌طلبد. در این مقاله برای حفظ موضوع مورد بحث که همان روش تحقیق و روش تحلیل گفتمانی تبارشناسی فوکویی است، به حداقل لازم برای روشن ساختن این روش اکتفا می‌شود و نقض و ابرام‌های وارد بر مباحث نظری فوکو را به مجال دیگری احاله می‌دهیم. اما آنچه مهم است استفاده از روش تحلیل گفتمانی فوکویی است که در برخی مطالعات از آن استفاده شده و خواهد شد؛ لذا برای اینکه این روش بیشتر ملموس باشد ما با گذر از مباحث نظری و فلسفی تبارشناسی فوکو، به یک نمونه از تحقیقات انجام‌شده با این روش اشاره می‌کنیم تا سیر استفاده از روش تحلیل فوکویی یا تبارشناسی بیش از پیش روشن شود: تبار‌شناسی و تحلیل گفتمان «ولایت عامّه» منتشرشده در مهرنامه 14 ص74-76 طرح مسئله و روش بررسی در مقاله‌ای کوتاه، نویسنده می‌کوشد مفهوم حکمرانی فقهای شیعه را با روش تحلیل گفتمان و تبارشناسی مورد بررسی اجمالی قرار بدهد. این یک بحث برون‌دینی است و انتظار می‌رود از مداخلة عقاید درون‌دینی نویسنده و خواننده برکنار بماند. در همین موضوع، برخی بحث‌های درون‌دینی انجام داده‌اند، نمونه‌اش نظریه‌های دولت در فقه شیعه است. اما در این مقاله ورود و خروج و بررسی متفاوتی به عمل می‌آید و مفاهیم به مثابة گفتمان، تبارشناسی و تحلیل می‌شوند. در این روش فرض بر آن است که «ولایت فقیه» خصلتی گفتمانی دارد. گفتمان، آن طور که از مباحث فوکو برمی‌آید، محصول زبان است. با زبان است که برای امور تعیین تکلیف می‌شود. گفتمان، طرحی از کلمات و مفاهیم و دلیل‌آوری‌هاست که در ظاهر، حاصل «ارادۀ معطوف به دانستن» است، اما در پشت آن، «ارادۀ معطوف به قدرت» نهفته است. گفتمان را در اینجا فراسوی نیک و بد یا حق و باطل تعریف و بررسی می‌کنیم. بدین ترتیب، هم «حکمرانی فقهای شیعه» و هم هر گزینة حکومتی بدیل مانند «مشروطیت»، بنا به مفروض بحث ما در اینجا، هر دو ساختی گفتمانی دارند. هر دو محصول زبان هستند، طرحی از کلمات، دعاوی‌ای در باب امور و کمندی از قدرت هستند. در پشت هر کدام، علایق و منافع و مطلوبیت‌های این و آن گروه وجود دارد. نیک و بد قضیه، امری بعدی و اعتباری است و به اعتبارات و ارزش ـ داوری‌ها و تصمیم‌های اجتماعی و اخلاقی هریک از ماها بستگی دارد. حکمرانی متولیان رسمی یک مذهب یا حکمرانی از نوع مشروطه، هر کدام از سوی گروه‌های خاصی با ارزش تلقی می‌شد. گفتمان حکمرانی فقهای شیعه و اجرای احکام شرعی این مذهب، ریشه در منافع گروه‌های مذهبی، هویتی و سیاسیِ خاصی؛ در تاریخ داشت. همان‌طور که گفتمان مشروطه مبتنی بر تجدد، پارلمان، قانون اساسی و انتخابات نیز بازنمایی‌کنندۀ منافع و مطلوبیت‌های زیستِ اجتماعی قشرها و طبقات جدید و طیف‌های تازه‌ای از مردم شهری در تاریخ معاصر بود. در روش تحلیل گفتمان، ردپای صورت‌بندی‌های گفتمانی گرفته می‌شود که چگونه به اقتضای صوَر قدرت، شکل یافته‌اند، چگونه راهبردهای زبان به کار افتاده‌اند.تبارشناسی کوششی است برای شناخت ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری این یا آن قول و عقیده. تبارشناسی بررسی می‌کند که چگونه به اقتضای انحای مختلف قدرت، گفتمان‌ها صورت‌بندی شده‌اند. همان‌طور که دیرینه‌شناسی نیز از این‌سو به مطالعة امور تاریخی از حیث تناظر آن با امور گفتمانی کنونی دست می‌زند. این تحقیق که از روش تبارشناسی و گفتمانی استفاده کرده است، نحوة پدید آمدن و اثرگذاری گفتمان ولایت عامه بیان شده و ویژگی‌های گفتمانی از قبیل صورت‌بندی شناختی(اپیستمه) و حفظ حاکمیت گفتمانی و... به تصویر کشیده شده است. برخی مطالعات دیگر نیز که به این روش انجام شده است، در پی‌نوشت‌های مقاله[31] معرفی می‌شود. نقد و بررسی از مزایای مهم تحلیل گفتمان و تفکر انتقادی این است که برای هر موقعیت و هر موضوعی، روشی کاملاً کاربردی است. نگرش تازه‌ای که با تحلیل گفتمان فراهم شده است راه را برای رشد استعدادهای شخصی و ابتکار در سطح بالا باز می‌کند. تحلیل گفتمان معتبر می‌تواند به تغییرات زیادی در آداب و رسوم، نهادها، حرفه‌ها یا جامعه به‌عنوان یک کل بینجامد که این خود قابلیت منحصر به فرد این روش است. اما به همین دلیل نیز باید گفت که تحلیل گفتمان نمی‌تواند جواب دقیقی برای سؤالات محقق فراهم کند. در این بخش برخی از آسیب‌های استفاده از این روش را نام برده و سپس به برخی از نقدهای وارد بر خود روش تحلیل گفتمان را اشاره می‌کنیم: آسیب‌های جدی در استفاده از روش تحلیل گفتمان متاسفانه دو آسیب جدی همواره محققان را در کاربرد تحلیل گفتمان تهدید می‌کند: الف: عدم آشنایی با روش تحلیل گفتمان نخستین آسیب جدی که محققان را در کاربست تحلیل گفتمان، تعقیب می‌کند نداشتن شناخت کافی در تمیز شیوه‌های تحلیل گفتمان از یک‌سو، و به کار بردن تحلیل محتوا به جای تحلیل گفتمان از سوی دیگر است. این روش به لحاظ شباهت‌های زیادی که در تحقیقات کیفی همسان خود دارد، همیشه در مرزبندی بین این روش و روش‌های مشابه همچون تحلیل محتوا، محققان را دچار اشتباه می‌کند. ب : ناتوانی در کاربرد روش تحلیل گفتمان برخی سنت‌های ناپسند در محافل آکادمیک سبب‌ساز آسیب‌های روش‌شناسی در کار محققان می‌شود. به عنوان مثال گرایش محققان به استفاده از محاسبات آماری و جداول به کار رفته در تحقیق، زمینه‌ای را به وجود می‌آورد تا محققان تصور کنند روش‌هایی چون تحلیل گفتمان که آمار و ارقام روش‌های کمّی را ندارند، فاقد اعتبار و روایی‌اند؟! اگر محققان بدانند که کمّی کردن تحلیل، اغلب به محتوای آشکار پیام محدود می‌شود و محقق را در پی بردن به پیام پنهان ناتوان می‌کند، درمی‌یابند که اصولاً روش‌های کمّی برای حصول نتیجه ناتوانند دلبستگی به سنت‌های رایج و به کار بستن روش تحلیل محتوا به مرور زمان نوعی نگرش کمّی بر اندیشه محققان حاکم کرده است. اما به نظر می‌رسد با اهمیت یافتن جایگاه تحقیقات کیفی، چنین عاداتی از بین برود. نقد نظریه گفتمان نقدهای نظریه «گفتمان»، به دو گروه تقسیم می‌شود: گروه اول، انتقادات وارد بر مفروضات فلسفی این نظریه است و گروه دوم، به مفاهیم و استدلال‌های اساسی، که برای تحلیل فرایندهای سیاسی و اجتماعی بسط یافته، اختصاص دارد. درباره مفروضات فلسفی نظریه گفتمان، دو ادعای عمده مطرح شده است: نخست اینکه، این رویکرد ایده آلیستی (آرمان گرایانه) است دوم اینکه، این رویکرد به شدت نسبیت گرا است. گرچه این نظریه وجود واقعیت خارج از ذهن را انکار نمى‌کند، ولی معتقد است جهان و اشیای آن را تنها در درون گفتمان‌ها می‌توان درک کرد و چیزی خارج از گفتمان وجود ندارد. یعنی هیچ حقیقت بنیادین و تغییرناپذیری وجود ندارد که بتواند واقعى بودن دانش و باورهاى ما را تضمین کند. بنابراین، مهم‌ترین اشکال فلسفی که بر این نظریه وارد است، این است که رهیافت‌هاى گفتمانى، هر نوع مبناگرایى و ذات گرایى را ردّ می‌کنند. از‌این‌رو، معتقد است دانش ما مشروط است. ضدمبناگرایى در برابر نگرش مبناگرا قرار دارد. براساس این نگرش، دانش ممکن است بر مبناى فرانظرى محکمى استوار باشد که در فراسوى قلمرو اعمال انسانى مشروط است. بنابراین براساس نظریه گفتمان هیچ حقیقت بنیادین و غیرقابل تغییرى، که بتواند واقعى بودن دانش و باورهاى ما را تضمین کند، وجود ندارد. این نظریه، دانش و هویت انسانى را اجتماعى و محصول فرهنگ‌ها و گفتمان‌ها مى‌داند و هر نوع مبناگرایى و ذات گرایى را ردّ مى کند. در این نظریه‌ها، انسان از هیچ هویت پیشینى برخوردار نیست. بنابراین، نوعى نسبی‌گرایى و سیالیت دامن گیر این نظریه‌هاست. در نظریه گفتمان، با تعمیم تحلیل‌هاى زبانى به جامعه، این نسبى گرایى باز هم تشدید شده است. طبق این نظریه، معیارهاى بنیادین صدق و کذب، بیرون از گفتمان‌ها وجود ندارند و نمى‌توان جز در چارچوب گفتمان خاص به ارزیابى ادعاهاى آن پرداخت. صحت و سقم گزاره‌ها به استحکام و مجاب کنندگى آنها در درون یک گفتمان بستگى دارد. بدین ترتیب، پرسش‌هاى بنیادین فلسفة درباره حقیقت و ذات بی‌معنا مى‌شود. اگر ما به منطق نظریه وفادار بمانیم، نسبى‌گرایى به حوزه ارزش‌هاى اخلاقى و دینى نیز راه خواهد یافت و امکان داورى درباره خوب و بد، به چارچوب‌هاى درونى هر گفتمان محدود خواهد شد. تنها در فرض وجود یک گفتمان مشترک مى‌توان درباره ارزش‌هاى اخلاقى، داورى کرد و معیارهاى جهانى براى داورى وجود ندارد. مگر اینکه ما به وجود فراگفتمان‌هایى قائل شویم که چارچوب‌هاى عام جهانى را در بر مى‌گیرند. ولی در این نظریه به ظاهر، امکان طرح فراگفتمان نیز وجود ندارد. برای مثال، لاکلا و موف خود به ارزش‌هاى سوسیالیستى و لیبرال دموکراسى وفادارند و این ارزش‌ها را مبناى گفتمان رادیکال دموکراسى قرار داده‌اند و گفتمان‌هاى غیردموکراتیک را ردّ مى‌کنند. از این‌رو، خود از موضع یک گفتمان مسلط، درباره سایر گفتمان‌ها داورى کرده‌اند و به ظاهر به منطق نظریة خود وفادار نبوده‌اند. بنابر نظریه گفتمان، براى قضاوت کردن دربارة ادعاهاى اخلاقى و تجربى، باید گفتمان مشترکى از مجموعه مشترکى از معانى و مفروضات وجود داشته باشد که به کمک آن بتوان در این باره تصمیم‌گیری کرد. اشکال دیگر اینکه، که به دلیل کیفی بودن، تفسیر متن را به محقق واگذار می‌کنند و تحلیل را به نسبی بودن دچار می‌سازند. بنابراین، جایگاه محقق نیز از مسائل مورد بحث در این نظریه است. در این نظریه، هدف تحقیق آشکار کردن ریشة سیاسى گفتمان‌ها و توضیح چگونگى ایجاد گزاره‌هاى صدق و کذب است. ولی آیا با توجه به اینکه نمى‌توان از چارچوب‌هاى گفتمانى فراتر رفت، امکان رسیدن به یک موضع قابل اتکا براى تحقیق وجود دارد؟ آیا محقق مى‌تواند همانند یک انسان‌شناس، از جامعه فاصله بگیرد و پدیده‌هاى اجتماعى را بررسی کند. مسئله دیگر اینکه، اگر حقیقت گفتمانى است، حقیقت‌هاى تولید شده توسط محققان چه وضعیتى پیدا مى‌کند. و اصولاً نقش روشنفکران و متفکران در جامعه چیست؟ پیچیدگی پدیده‌های اجتماعی و محدودیت ذهن آدمی، موجب موقعیت‌مند شدن او و نظریه‌ها می‌شود. ازاین‌رو، نظریه‌های مختلف در عین برخورداری از امکانات گاه منحصر به فرد، به تبع موقعیت‌مند بودن، تنگ نظری‌هایی نیز در پی دارند. نخستین انتقادی که از این نظر بر هر نظریه‌ای وارد است، تقلیل گرایی آن است. نظریه گفتمان نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این نظریه همه چیز به نشانه تقلیل می‌یابد. گرچه با تقلیل جامعه و واقعیت‌های اجتماعی، به زبان و متن، امکان استفاده از ظرفیت‌هاى گستردة نظریه‌های زبانى فراهم مى‌شود، ولی بى‌توجهى به ساختارها و واقعیت‌هاى اجتماعى و فرایندهاى مادى، از جمله پیامدهایی است که نوعى ذهن گرایى و ایدئالیسم را دامنگیر این نظریه مى‌کند. این مسئله می‌تواند محقق را از فهم حقیقت‌هاى مادى و ساختارهاى اجتماعى باز دارد. بر اساس آنچه گفته شد که، در این نظریه‌ها، انسان از هیچ گونه هویت پیشینى برخوردار نیست. دانش نیز محصول وضعیت اجتماعى است و هیچ حقیقت بنیادین و غیرقابل تغییر وجود ندارد. در این رهیافت، معیارهاى بنیادین صدق و کذب بیرون از گفتمان‌ها وجود ندارند و نمی‌توان جز در چارچوب گفتمان ویژه، به ارزیابى آن پرداخت. درستی و نادرستی گزاره‌ها به استواری و پاسخ‌گویی آنها در درون یک گفتمان بستگى دارد بدین ترتیب، پرسش‌هاى بنیادین فلسفه در مورد حقیقت و ذات کاملاً بی‌معنا می‌شود. در باب تبارشناسی نیز به اشکالاتی می‌توان اشاره کرد. از جمله اینکه، فوکو در زمینه گسست‌های معرفت‌شناسانه با مشکلات عدیده‌ای روبه رو شد. مهم‌ترین انتقادی که در این زمینه به فوکو وارد است، این است که او قادر نیست چگونگی و چرایی روند تحول از یک حوزة معرفتی به حوزه دیگر را شرح دهد. رهنمودهای تبارشاسی فوکو، رهنمودهایی سلبی‌اند، نه ایجابی، این رهنمودها صرفاً منهیاتی هستند که به مورخ نقاد گوشزد می‌کنند که گمان نکند، مشخصه ذاتی کلیت تاریخ همان پیشرفت یا عقلانیت یا غایت‌نگری یا آزادی و یا الزام است. نتیجه‌گیری روش تحلیل گفتمان به عنوان یکی از روش‌های نوین تحقیق که از روش‌های کیفی می‌باشد با وجود ضعف‌های زیادی که در بنیانهای فکری و فلسفی خود دارد، اما در دایره وسیعی از موضوعات اجتماعی قابل استفاده می‌باشد. به نظر فوکو کلید فهم وقائع سیاسی و اجتماعی گفتمان است و با فهم گفتمان هر دوره است که می‌توان آن را به خوبی تبیین و تفسیر کرد. روش تحلیل گفتمان با انگاره‌های هرمنوتیکی و پست‌مدرنیستی خود سیر تحولی و تطوری خاص خود را طی نموده است، به گونه‌ای که دیرینه‌شناسی و تبارشناسی و همچنین تحلیل گفتمان لاکلاو موف و پس از آن، به ترتیب مراحل تکمیلی تحلیل گفتمان است. تفوق و حضور مؤثر یک گفتمان در جامعه بسته به رعایت عوامل پیروزی و شکست گفتمان‌هایی است که در جامعه به نوعی با همدیگر در حال رقابتند. نظریة گفتمان از ضعف در دو ناحیه رنج می‌برد؛ یکی بنیان‌های فلسفی و دیگری مفاهیم و استدلال‌های اساسی، که برای تحلیل فرایندهای سیاسی و اجتماعی به کار می‌برد.   پی نوشت: [23]. محمد ضمیران، میشل فوکو، دانش و قدرت، ص 48. [24]. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک، ترجمه حسین بشریه، ص 392. [25]. ر.ک: مانى حقیقى، سرگشتگى نشانه‌ها، ترجمه بابک احمدى و همکاران. [26]. ر.ک: هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک. [27]. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو، فراسوی ساختار گرایی و هرمنوتیک، ص 24. [28]. ر.ک: پیتر میلر، سوژه استیلا و قدرت، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. [29]. Availability. [30]. Credibility. [31]. ر.ک: آلبرت گلپی، تبارشناسی پست مدرنیسم: شعر معاصر آمریکا، ترجمه یاور بذر افکن؛ رضا کاظمی تکمیلی، تبار شناسی اصولگرایی و اصلاح طلبی.   عبدالهادی صالحی‌زاده/ دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) منبع: فصل‌نامه معرفت فرهنگی اجتماعی شماره 7 پایان متن/

93/04/31 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن