واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شاهنامه ميدانگاه روايت تمدن، فرهنگ، اسطوره و تاريخ ايران
در حقيقت شاهنامه همان فرهنگ ايران باستان است كه در برگيرنده تمام انديشهها، باورها، آئينها، نحوه آداب و رسوم ايرانيان است كه در عين حال در جاي جاي آن مردم ايران را به ايستادگي در برابر بيگانگان فراميخواند تا بهپاخيزند و خود حماسه بيافرينند
در حقيقت شاهنامه همان فرهنگ ايران باستان است كه در برگيرنده تمام انديشهها، باورها، آئينها، نحوه آداب و رسوم ايرانيان است كه در عين حال در جاي جاي آن مردم ايران را به ايستادگي در برابر بيگانگان فراميخواند تا بهپاخيزند و خود حماسه بيافرينند؛ حماسه داد و دادخواهي. فردوسي هنرمندي بيهمتا بوده كه با سامان بخشيدن و نظم دادن به فرهنگ ايران باستان، شكوه و عظمت ايران را نمايانده است بنابراين همه ايرانيان ميتوانند در آن فرهنگ والاي خويش را باز شناسند. شاهنامه از لحاظ پي بردن به سياق تفكر، روش زندگي، معرفت عمومي، مكارم اخلاقي، هنر، دانش و بسياري از ويژگيهاي ديگري كه سازنده فرهنگ ملي ايرانيان باستان است، تنها منبع بزرگ و قابل استناد محسوب ميشود و از اين نظر داراي ارزش فراواني است. از همه مهمتر اينكه اگر به سرتاسر تاريخ ادبي ايران بنگريم، درمييابيم كه به غير از فردوسي، شاعري كه چنين خدمت بزرگي كرده باشد، وجود ندارد و از اينجاست كه به خود اجازه ميدهيم تا او را بزرگترين شاعر ملي ايران بناميم كه در راه رسيدن به آرمان ملي خود كامياب شده است. واقعيت اين است كه اگر فردوسي و شاهنامه نبودند، امروز ديگر كشوري با مليت ايراني و زبان فارسي وجود نداشت؛ چراكه آنچه موجب وحدت فرهنگي ايرانيان گرديده زبان واحد و بستگي به خاطرات مشترك ايران باستان است. به همين دليل اكنون چهار سال است كه با كاوش در ميان انواع پژوهشهاي فردوسي شناسي دريايي از جريانهاي خُرد و كلاني كه در قلب درياي شاهنامه مأوي گزيده است به ديدگانم ريخته شده است و از آن مهمتر اينكه برآنم تا هم حرف سطحي و غيرعلمي نزنم و هم واقعيت و ژرف ساخت داستانهاي شاهنامه را به تماشا بگذارم. يكي از اصليترين كوششهايم در اين خصوص است كه ما بايد با اتكا بر داستانهاي شاهنامه نظريههاي جديدي را پي اندازيم و نابترين انديشهها و پژوهشها را از آن برداشت كنيم، كه به طور حتم يك موضوع واحد، جلوههاي گونهگوني را فراروي ما قرار ميدهد. ميان رشتگي ضرورت تاريخي ماست. ضرورتهاي جديد رشتههاي جديد را ميطلبد اما از سوي ديگر بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه يكي از بسترهاي اساسي و بنيادين جهت هرگونه تغيير و تحول در انجام پژوهشهاي قويتر، بسترسازي فرهنگي در آن كشور است؛ زيرا اين امر، بدون توجه به فرهنگ و زيرساختارهاي فرهنگي و اجتماعي كشور، كاري بسيار سخت است بنابراين براي انجام هرگونه تحولي كه جنبه بنيادي داشته باشد، توجه به فرهنگ آن جامعه ضروري است. توجه به رويكردهاي بين رشتهاي، در چند دهه گذشته در تمام رشتههاي علوم انساني مثل جامعه شناختي، روانشناختي و. . . مقبوليت گستردهاي يافته است، اما پس از انقلاب اسلامي تاكنون، از اين ديدگاهها، تحقيقاتي ريزكاوانه روي فردوسي و شاهنامه صورت نگرفته است؛ در حالي كه براي درك عميقتر و گستردهتر از حوزههاي مورد تحقيق پيرامون شاهنامه و فردوسي و براي پيريزي نظريهها و تحقيقات كاملتر و ايجاد ساختهاي محكمتر و تازهتر، انجام اينگونه تحقيقات بايسته و ضروري است؛ به ديگر سخن براي ساختن و محكم كردن بيش از پيش مباني علمي شاهنامه، بايد نگاه پژوهشگران به وسيله علوم گوناگون به مسائل جزئي داستانهاي شاهنامه معطوف شود؛ چراكه اين امر، ميتواند در فرآيند توليد و نوآوري بسيار مؤثر باشد. ما بايد بدانيم كه ژرف ساخت داستانهاي شاهنامه چيست، اگر اين داستانها بر اصولي بنيادين استوار نشده است، چگونه امروز به عنوان يك كتاب تمام عيار نگاهها را به سوي خود معطوف كرده و همگان آن را ميستايند؟ ما بايد خود قلب و ذهن پذيرا داشته باشيم تا بتوانيم آيندگانمان را نيز به اين سمت سوق دهيم، از اين روي همگام با يكي از دانشمندان كه معتقد است عصر حاضر به عنوان عصر انفجار اطلاعات شناخته ميشود و در اين دوره اطلاعات از طريق فناوريهاي پيشرفته و رو به توسعهاي چون اينترنت و شبكههاي اطلاعرساني به فراواني يافت ميشود و صرف استخراج اطلاعات نميتواند كارساز باشد و تجزيه و تحليل و نحوه كاربرد اطلاعات مهم است؛ بايد گفت يكي از راههاي تجزيه و تحليل اطلاعات، كاربرد روش بين رشتهاي است؛ چه، اغلب مسائل و موضوعات پژوهشي در عرصه ادبيات چند وجهي و آميزهاي از دانشهاي گوناگون و از نوع چند تباري است و براي فهم همه جانبه آنها بايد با استفاده از نظام تحقيقاتي بين رشتهاي وارد عمل شد. نظامي كه بايد از آن در تدريس داستانهاي شاهنامه از آن سود جُست، زيرا امروز مهم نيست كه دانشجو چند بيت از شاهنامه را نادرست بخواند، مهم اين است كه بداند جوهر و جان شاهنامه چيست و اينكه فردوسي را از شاهنامه بشناسند. بيگمان يكي از اساسيترين نيازهاي دانش پژوهان امروز، نگاهي است نوين به ادبيات كهن ايران زمين تا بتوانند در آينده آثاري پربارتر از گذشته ارائه دهند؛ آثاري كه در آنها توانستهاند از منظري ديگر به ادبيات كهن ايران زمين بنگرند و تنها به تكرار و تقليد اطلاعات بسنده نكنند براي مثال فردوسي در توصيف شخصيتهاي شاهنامه به گونهاي تصوير پردازي كرده كه با تحليلهاي روانشناختي ميتوان به لايههاي پنهاني رواني و شخصيتي آنها دست يافت؛ توصيفي كه ميشود در داستان رستم و اشكبوس به خوبي جُستش. همچنين شاهنامه فردوسي ميدانگاه روايت او از تمدن، فرهنگ، اسطوره و تاريخ ايران باستان است كه اين مهم را ميتوان در داستان رستم و اسفنديار به كاوش نشست. از ديگر سو، بر اساس ابيات آغازين شاهنامه گرايش فردوسي به اسلام براي ما روشن ميگردد. در نهايت بايد از نگاه عرفاني او نيز سخن به ميان آورد به خصوص در داستان گذر سياوش از آتش كه به بهترين وجه هويدا شده است. به اين ترتيب ما بايد راهي را كه فردوسي پيموده با نگاهي تيزبينتر و عميقتر دنبال كنيم تا بتوانيم بهتر و بيشتر ريشههاي ارتباط اثرش را با منطقش بشناسيم و بشناسانيم.
نویسنده : زهرا قربانيپور
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 15 ارديبهشت 1393 - 17:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]