تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه قرآن ظاهرش زيباست و باطنش عميق، عجايبش پايان ندارد، اسرار نهفته آن پايان نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840679287




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به «كنعان» ساخته ماني حقيقي


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: بيشترين چيزي كه ما را به ديدن «كنعان» تشويق مي‌كند، پس‌زمينه‌اي مثل «چهارشنبه‌سوري» است كه فيلمنامه‌اش حاصل همكاري كارگردان اين فيلم با اصغر فرهادي بود. براي همين حالا هم ديدن دومين تجربه مشترك آنها در اين زمينه، خود به خود هوس‌برانگيز است. «كنعان» با نمايي از چاه گرفته آشپزخانه شروع مي‌شود. در كنارش اتفاقات ديگري مثل اين كه مينا دنبال سوئيچ ماشينش مي‌گردد هم مي‌افتد تا ما بفهميم با شرايط پرتنشي روبه‌روييم. اين يك نشانه بيروني براي نمايش شرايط و روابط پيچيده مرتضي و ميناست و گره اصلي و اساسي داستان هم از همان جا ناشي مي‌شود ولي سرچشمه‌اش معلوم نيست و نمي‌فهميم از كجا مي‌آيد. ايده اصلي فيلم كنعان برگرفته از يك داستان كوتاه خارجي از آليس مونرو نويسنده كانادايي است. داستان‌هاي كوتاه امروز عموما اين ابهام را با خود دارند و اين به صورت يك ويژگي برايشان در آمده است. حالتي شبيه اين كه نويسنده همه چيز را مي‌داند و فرض مي‌كند خواننده هم همه چيز را مي‌داند و بعد فقط داستاني را كه مي‌خواهد، روايت مي‌كند. بخشي از ابهام كنعان در همان درونمايه‌اي كه داستان مونرو در خودش داشته به فيلمنامه ‌و فيلم هم منتقل شده و اين اتفاقا همان چيزي است كه كارگردان را با خودش درگير كرده است. به واسطه همين ارتباط بي واسطه درونمايه كار با ادبيات داستاني، خيلي نبايد منتظر اتفاق خاصي در كار باشيم. اتفاق اصلي يعني بي‌علاقگي مينا به مرتضي، از خيلي وقت پيش اتفاق افتاده و حالا براي ما در برخورد آنها با هم و مواجهه‌شان با حوادثي به ظاهر كم‌اهميت بازتاب و نمود پيدا مي‌كند. اين كه نبايد توقع آكسيون پيچيده‌اي از داستان داشته باشيم يا نبايد منتظر اتفاق خاصي در كار باشيم، از ويژگي داستان‌هاي آمريكاي لاتين و بخصوص ميني‌ماليست‌هاست كه ما بيشتر در داستان‌هاي كارور با آن آشنا شده‌ايم. نويسنده در اين جور داستان‌ها سعي مي‌كند فضاي مورد نظر و حرفش را با بياني نمايشي به مخاطب منتقل كند و به عبارت ديگر از جزء به كل برسد. گرچه مينا براي اين بي‌علاقگي‌اش كم و بيش دلايل بيروني هم دارد؛ مثل رفتنش به خارج از كشور براي ادامه تحصيل. ما ايراني‌ها با اين ابهام و ايهام‌ها غريبه نيستيم. ادبياتمان پر است از همين چيزها و اتفاقا بخش‌هايي از آن ماناتر بوده كه بيشتر اين ابهام و ايهام را با خودش داشته. نمونه‌اش حافظ است كه شعرهايش از همين نظر در كل ادبيات ما كم نظير و شايد بي‌نظير باشد، اما چون دست خواننده‌اش را براي تاويل باز مي‌گذارد، راحت‌تر از بقيه مخاطبش را پيدا مي‌كند، اما جنس اين ايهام و ابهام در قالب ادبي‌اي مثل داستان، خيلي برايمان آشنا نيست. البته خيلي وقت‌ها هم اشكال از فرستنده است. به اين معني كه تماشاگر مشكلي براي دريافت كدهاي به ظاهر مبهم ارسال‌كننده پيام ندارد، اما واقعا چيزي وجود ندارد كه در ذهنش به اين كدها انسجام بدهد و او را به نتيجه درستي برساند. اينجا از آن وقت‌هايي است كه نبايد ضعف خودمان را براي پرداخت يك طرح و قصه منسجم پشت بهانه‌اي مثل كج‌فهمي و ديرفهمي و عادت او به آثار راحت‌الحلقوم پنهان كنيم. با اين مقدمه مي‌رويم سر اصل ماجرا: موضوع اصلي كنعان درگيري‌هاي دروني شخصيت اصلي‌اش ميناست كه در روبه‌رويي و مواجهه با كاراكترهاي ديگرش نمود بيروني پيدا مي‌كند، اما چون بخوبي طرح موضوع نمي‌شود، چاره‌اي ندارد جز اين كه آخرش هم به سراغ يك عامل و مستمسك دروني برود و گرهش را اين طور باز كند. اگر برداشت‌هاي معناگرانه را كه به گمان من به هيچ عنوان در فيلم ننشسته منها كنيم، مي‌توان گفت كه قصه مينا در مواجهه با شخصيت‌هاي ديگر است كه شكل مي‌گيرد و امكان بروز پيدا مي‌كند، اما اين شخصيت‌ها هيچ نقشي در حل مشكل مينا و قبل‌تر از آن به سرانجام رساندن روايتي كه بالاخره بايد در جايي تمام شود، ندارند. نمونه اين ابهام بي سرانجام، رابطه مينا با علي است به عنوان دوست سابق او قبل از ازدواج و دوست خانوادگي فعلي او و مرتضي. اين جنس رابطه، چيزي است كه مردها مخصوصا از نوع شرقي‌اش خيلي نسبت به آن حساسند و براحتي با آن كنار نمي‌آيند ولي مرتضاي اين قصه، علي را واسطه قرار مي‌دهد تا با استفاده از نفوذي كه هنوز بر مينا دارد و او هم ازش خبر دارد، از چيزي كه ته ذهنش مي‌گذرد سر دربياورد و از خر شيطان پياده‌اش كند. نوع رابطه اين دو نفر آنجايي كه علي براي عمل به توصيه مرتضي به خانه آنها رفته و جنس مكالماتي كه بينشان رد و بدل مي‌شود، اروتيك نيست و غير مستقيم هم بر رابطه‌اي ناموجه در گذشته يا حتي در زمان حال دلالت نمي‌كند. ولي آنقدر دوپهلو و البته زيركانه هست كه بشود يك لايه زيرين خيانت هم براي قصه در نظر گرفت. يكي از ويژگي‌هاي كار، بازي ترانه عليدوستي در نقش زني است سي و چند ساله. او كه تا حالا بيشتر به خاطر چهره ساده و بچگانه‌اش مورد توجه بوده، اينجا برخلاف روال قبلي نقشي را پذيرفته كه خيلي با اين ويژگي ذاتي‌اش همخوان نيست. هرچقدر كارگردان و خود او اصرار داشته باشند، حتي گريم هم نتوانسته آن جور كه بايد و شايد به كمكش بيايد البته بايد بخشي از اين قضاوت را هم به حساب تصورات قبلي ما از او گذاشت. نتيجه اين كه گرچه حالا هم نمي‌شود به اصل بازي‌اش ايرادي گرفت، اما مي‌شود به اين قانون كلي و بديهي اشاره كرد كه به هر حال هر بازيگر از نظر فيزيك و ميميك پتانسيلي دارد كه نمي‌شود ناديده‌اش گرفت و بايد در جاي خودش از آن استفاده كرد. كنعان سومين فيلم حقيقي است بعد از «آبادان» و «كارگران مشغول كارند» كه به هر دليلي تا حالا ديده نشده‌اند؛ براي همين اولين رودررويي او با تماشاگر هم به حساب مي‌آيد. حقيقي برخلاف فيلم‌هاي قبلي‌اش در اين كار از مولفه‌هاي تماشاگرپسندي مثل بازيگران درجه يك و سينماي قصه‌گو استفاده كرده تا كارش با مخاطب بيشتري ارتباط برقرار كند حتي نوع انتخاب و چينش بازيگران هم جوري است كه ناخودآگاه فضاي چهارشنبه‌سوري را به ذهن متبادر مي‌كند. اصلا خيلي هم بعيد نيست اگر كارگردان دنبال چهارشنبه‌سوري ديگري بوده تا اين بار لذت همكاري شيرينش با فرهادي را در مقام كارگردان مزه‌مزه كند. جاي خرده گيري هم نيست؛ اگر نتيجه موفقيت‌آميز باشد، مي‌شود ساخته شدن يك فيلم خوب را كه حالا بر يك تجربه قبلي استوار است به شبيه بودن فضا و ساختارش به يك كار ديگر بخشيد، اما مشكل اينجاست كه داستان كنعان بخوبي چهارشنبه‌سوري روايت نشده است. ممكن است اين دو فيلم از نظر حال و هوا كم و بيش به هم شبيه باشند، ولي منطق داستاني‌شان كاملا با هم متفاوت است. پايان كنعان همان قدر باسمه‌اي و ناچسب از كار درآمده كه نحوه روايت چهارشنبه‌سوري و پايانش غافلگيركننده بود. همه آدم‌ها در شرايط خاص ممكن است كارهاي عجيب و غريبي بكنند كه ازشان توقع نمي‌رود. اصلا خيلي وقت‌ها جذابيت داستان به همين است، اما در هر حال روايت هميشه بايد منطقي باشد و اصولش را حفظ كند. پايان كنعان را يك تصادف داستاني شكل مي‌دهد و استفاده از عامل تصادف هميشه راحت‌ترين روش براي جمع كردن يك داستان است. اين تصادف با كشته شدن يك گاو در جاده نشان داده شده، اما اين حادثه چه ربطي مي‌تواند با تحول مينا و تصميم جديدش داشته باشد؟ اين درست كه آدم‌ها وقتي ناچار مي‌شوند، به هر چيزي چنگ مي‌زنند و امتحان مي‌كنند، ولي به هر حال وضعيت پر‌ از تناقض و پيچيده مينا چيزي نيست كه با دخيل بستن به درخت يا اتفاق يك تصادف ساده تغيير كند. كارگردان در پاساژهاي مختلف داستان و روبه‌رو شدن او با حوادث و اتفاقات مختلف، كسي را برايمان تصوير مي‌كند كه خيلي خوب درباره چيزي كه مي‌گويد فكر كرده و هيچ جوري هم امكان ندارد از حرفش كوتاه بيايد. حداقل اين كه با يك تصادف ساده يا دخيل بستن به يك درخت، از تصميمش برنمي‌گردد. همه چيز داستان اصلي فيلم در لايه‌هاي زيرينش مي‌گذرد و چيزي كه ما مي‌بينيم بازتاب و نمود بيروني چيزي است كه در پشت قصه و در درون شخصيت‌ها جاري است. درگيري‌ها و كشمكش‌هاي فردي مينا در آخر كار با يك روش دروني و شخصي و چرخش 180 درجه‌اي بي‌بهانه او تمام مي‌شود تا در نهايت به پايان خوش برسيم و تمام. در حالي كه اين انتظار هست كه منطق قوي‌تري پشت ماجرا داشته باشد و تحول شخصيت اصلي، تحول شخصيت‌هاي بعضي سريال‌ها را يادمان نيندازد. اسم كنعان اسم جالب و شاعرانه‌اي است؛ اما فوري ما را ياد مصرع معروف «يوسف گم گشته بازآيد به كنعان، غم مخور» و مفاهيمي مثل بازگشت و سپيد بودن شب سيه مي‌اندازد بنابراين در عين زيبايي، خيلي اسم غيرمستقيمي نيست و حتي پايان كار را هم لو مي‌دهد، اما مي‌شود گفت تنها چيزي است كه اصل «ابهام بي‌بهانه» بقيه چيزها برايش نقض شده است. جابر تواضعي




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن