واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا "سیا" همواره در هالیوود نقش مشاور داشته، اما هیچکس درباره میزان دخالت سایهوار این سازمان در قلب سینمای دنیا کاملا مطمئن نیست. به گزارش خبرنگار مهر، گاردین اعلام کرد سینماروها از علاقه زیاد هالیوود به جاسوسها اطلاع دارند. از تریلرهای جاسوسی و پس از جنگ آلفرد هیچکاک تا داستانهای جنگ سرد و دهه پارانویایی 1970 که در آن سیا در فیلم "سه روز کندور" در قالب سازمانی کنترلناپذیر ترسیم شد تا دوران معاصر و سهگانه "بورن" و "مجموعه دروغها" فیلمسازان مجذوب جاسوسها بودهاند. چیزی که کمتر از آن اطلاع داریم میزان علاقه جاسوسها به فیلمسازان است. در واقع حضور سیا در هالیوود داستان فریبکاری و براندازی است که به تصویر کشیدن آن روی پرده سینما غیرمحتمل به نظر میرسد. نمونه "مشخص" این مسئله ارتباط وزارت دفاع آمریکا و هالیوود است، هر چند این مسئله کمتر جنبه تبلیغاتی داشته است. پنتاگون سالهای سال برای فیلمسازان نقش مشاورهای داشت و نیروی انسانی و حتی تجهیزات نظامی در اختیار فیلمسازان قرار میداد و در قبال آن انتظار داشت نیروهای مسلح آمریکا در سینما خوب به نظر برسد. در مقابل رابطه سیا و صنعت فیلمسازی هرگز خیلی آشکار نبوده است. تنها در 1996 بود که اعلام کرد واحدی مشاورهای در سیا برای فیلمسازان دارد. گراهام گرین "آمریکایی آرام" را "یک پروپاگاندا برای آمریکا" توصیف کرد ریاست این دفتر را چیس براندن به عهده دارد که 25 سال در قالب یک مامور مخفی در واحد خدمات سری سازمان سیا کار میکرد. هر چند او فردی سینمایی نیست، اما در هالیوود رابطهای خاص خود را دارد: براندن پسر عموی تامی لی جونز بازیگر برنده اسکار است. این درست که در 12 سال اخیر ارتباط سیا و هالیوود مورد تایید قرار گرفته، اما شروع این ارتباط به سالها قبل برمیگردد و سیا در گذر زمان تاثیری ریشهدار اما نامرئی در هالیوود داشته است. باب بائر مامور سابق سیا که کتابهای او مبنای تریلر سیاسی "سیریانا" بود به گاردین گفت: مدیران استودیوها به واشینگتن میروند و با سناتورها و ماموران سیا گفتگو میکنند. اسنادی هست که صحت ادهاهای بائر را نشان میدهد. لوئیجی لوراشی در اوایل دهه 1950 رئیس بخش سانسور خارجی و داخلی استودیو پارامونت بود. اخیرا فاش شد او همزمان با سیا نیز همکاری میکرد و درباره نوع اعمال سانسور در فیلمها برای بهبود تصویر آمریکا در خارج از کشور برای سازمان گزارشهایی میفرستاد. گزارشهای لوراشی نشان میدهد او تعدادی از فیلمسازان را قانع کرده بود برای مقابله با پروپاگاندای شوروی سابق درباره تبعیض نژادی در آمریکا، "کاکا سیاها" را در فیلمها به صورت افراد "خوشلباس" نشان بدهند. اما روایت روسها بیشتر به واقعیت نزدیک بود. همین برخوردها باعث شد به عنوان مثال گراهام گرین در 1958 با انتقاد از فیلم سینمایی "آمریکایی آرام" که از روی رمان او با موضوع جنگ ویتنام ساخته شده بود، آن را "یک پروپاگاندا برای آمریکا" بداند و نقش خود را در این فیلم انکار کند. اودی مورفی در "آمریکایی آرام" جوزف ال. منکهویتس نه نقش شخصیت بسیار مبهم کتاب گرین ـ که اعتقاد او به درستی سیاست خارجی آمریکا اجازه میدهد پیامدهای هولناک اقدامهای خود را نادیده بگیرد ـ بلکه یک قهرمان ساده را بازی کرد. روزنامهنگار بریتانیایی و بدبین کتاب نیز در این فیلم با بازی مایکل ردگریو مردی است که تنها اصول اخلاقی خود را از دست داده است. سیا تنها فیلمسازان را راهنمایی نمیکرد، بلکه به آنها پول هم میداد. سازمان در دهه 1950 حقوق "مزرعه حیوانات" جرج ارول را خرید و بعد در 1954 هزینه ساخت روایت انیمیشنی و بریتانیایی آن را تامین کرد. دخالت سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا در هالیوود چیزی است که همیشه حرف آن بوده، اما تنها در یک دهه اخیر علنی شده است. این روزها عادیترین راه برای دخالت سیا در هالیوود نه سرمایهگذاری مستقیم یا بازنویسی فیلمنامه بلکه کمک در زمینه مسائل مربوط به "واقعیتنمایی" است. ماموران سابق سازمان به عنوان مشاور سر صحنه فیلمها حضور دارند، هر چند ممکن است گروهی به این فکر کنند که آیا واقعا چیزی به اسم یک "مامور سابق" وجود دارد؟ با وجود تمایل ظاهری سیا به داشتن نقش مشخصتر در هالیوود، سخت میتوان شفافسازی تازه به دست آمده آن را خیلی جدی گرفت. گذشته از این، سازمانی مخفی که فعالیت مخفی ندارد به چه درد میخورد، حتی اگر بخشی از فعالیتهای آن علنی باشد؟ اگر حقایق رویدادهای گذشته سیا هنوز فاش نشده و تنها بخشی از آن در اختیار افکار عمومی قرار گرفته، چطور میتوانیم مطمئن باشیم این سازمان درباره فعالیتهای فعلی خود راست میگوید. ممکن است جاسوس ما از سردسیر آمده باشد، اما او همچنان در سالن تاریک سینما برای خود سرپناه پیدا میکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]