محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830408278
مریلا زارعی: «الفت» کنار «راین» صدایم کرد!
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
مریلا زارعی: «الفت» کنار «راین» صدایم کرد!
مریلا زارعی بازیگری است که برای رسیدن به نقشش خیلی تلاش می کند. تاکنون فیلم های زیادی با نگاه های مختلف بازی کرده و به عبارت دقیق تر در فهرست فیلم هایی که بازی کرده انواع مختلفی از ژانرهای فیلمسازی دیده می شود؛ با اینحال آنچه تداوم حضورش در سینما را ضامن شده، انرژی و انگیزه مثال زدنی اوست.
ویژه نامه روزنامه شرق: مریلا زارعی بازیگری است که برای رسیدن به نقشش خیلی تلاش می کند. تاکنون فیلم های زیادی با نگاه های مختلف بازی کرده و به عبارت دقیق تر در فهرست فیلم هایی که بازی کرده انواع مختلفی از ژانرهای فیلمسازی دیده می شود؛ با اینحال آنچه تداوم حضورش در سینما را ضامن شده، انرژی و انگیزه مثال زدنی اوست.
زارعی تا امروز برای دو نقش مکمل و یک نقش اول در جشنواره فیلم فجر تقدیر شده و البته جوایز دیگری هم دریافت کرده است: برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن «سربازهای جمعه» (1382)، دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای «کیفر» (1388) و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سی و دومین جشنواره فیلم فجر برای «شیار 143» (1392) که جایزه اخیر مورد توجه مردم و رسانه ها قرار گرفت.
وقتی او در مراسم اختتامیه سی و دومین جشنواره فیلم فجر با لباس آبی که توسط یک ایرانیی طراحی و خیاطی شده بود روی صحنه آمد، با تشویق حاضران مواجه شد. این جایزه از جمله جوایز این دوره بود که اما و اگر نداشت. مریلا زارعی آنجا از نقشش صحنه گفت و حرف دل مادران شهید را بیان کرد. نقش به یادماندنی دیگر او در فیلم «چ» بود. هر چند برای این فیلم کاندیدا نشد. با او درباره نقش های دو فیلم اخیرش گفتگو کردیم.
معمولا حس بازیگرها بعد از دریافت جایزه جالب و متفاوت از یکدیگر است. شما روزهای بعد از دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فجر را چطور پشت سر گذاشتید؟
- واقعیت این است احساسی که الان دارم به زمانی برمی گردد که فیلمنامه را خواندم. لحظاتی که به آن فکر می کردم و بعد آن نقش را بازی کردم. شاید احساسم آن زمان احساس بزرگتری بود.
چرا؟
- اتفاقی که برای این فیلم و بازی من در جشنواره فیلم فجر افتاد فقط جنبه تشویقی برایم دارد. خدا را شاکرم که زحمات من و گروه دیده شد و در این فیلم حضور داشتم، منتها برای فیلم بیشتر خوشحالم.
یکی از مشکلات فیلمنامه های ایرانی این است که قصه ندارند و در قصه گویی دچار لکنت هستند. در جریان هستم که فیلمنامه این فیلم بیشتر شبیه قصه بود. آیا همین گونه بود؟
- دقیقا. در «شیار 143» روی کاغذ قصه تعریف می کرد اما اینکه به لحاظ دراماتیک چقدر می توانست قابلیت تصویری داشته باشد، از ابتدا برای من مجهول بود. یعنی خیلی به فیلم شدن این داستان و تاثیرگذاری اش امید نداشتم.
یعنی نمی دانستید که کارگردان قصد دارد دقیقا چه چیزی را تصویر کند؟
- کاملا نمی دانستم کارگردان چه خواهدکرد. تنها موردی که مرا خیلی جذب کرد این بود که قرار است یک روایت ساده و صادق از انتظار 15 ساله یک مادر به تصویر کشیده شود.
متوجه شدم. یعنی بازیگر به تنهایی باید «الفت» قصه را زنده کند که در اینصورت اجرا کننده، نقش تعیین کننده و کلیدی دارد؟
- بله و البته این قضیه من را می ترساند؛ به چند دلیل احساس کردم این فیلمنامه بار زیادی روی دوش این نقش دارد. دیگر اینکه من باید مقاطع مختلف زمانی را هم تجربه می کردم. یعنی باید عشق مادرانه در مقاطع سنی مختلف را حس می کردم و سنم بالات رمی رفت به گونه ای که تماشاگر احساس نکند که گریم شدم و باید با آن نقش زندگی می کردم. به هر حال این مسائلی بود که باید به آن توجه می شد. منتها پیش از تصمیم گیری ام برای بازی در نقش «الفت» مقابلم یکسری نشانه ها و اسباب و علل چیده شد که برخورد با کار و نقش را برایم آسان تر کرد.
مثلا چه نشانه هایی؟
- زمانی که فیلمنامه به دستم رسید در ایران نبودم. پیرامونم هم هیچ موردی یافت نمی شد که من را حتی به فضای فیلمنامه نزدیک کند. حتی به بهانه های مختلف سعی کردم از این کار انصراف دهم اما حالی در داستان وجود داشت که من را نگه می داشت. انگار «الفت» در قصه از من خواهش می کرد او را یاری کنم. کنار رود راین این فیلمنامه را خواندم و در انتهای کار به یاد دیالوگ علی دهکردی در فیلم «از کرخه تا راین» افتادم که می گوید: «خدایا چرا اینجا؟ چرا من؟» و دقیقا این دیالوگ برای من هم پیش آمد که چرا اینجا این فیلمنامه به دست من رسیده است؟ جالب است بدانید همزمان با فیلمنامه «شیار 143»، دو فیلمنامه دیگر برایم ایمیل شده بود و من در میان آنها سخت ترین را انتخاب کردم.
چقدر این نشانه ها با معیارهای حرفه ای شما همراه بود؟
- قرار بود نقشی را بازی کنم که از سن خودم بزرگتر است. بالطبع اگر این اتفاق درست نمی افتاد من را در ادامه کار حرفه ای ام به شدت عقب می راند یا حتی اگر خوب بازی می شد، امکان کلیشه شدن وجود داشت. با وجود این دو مورد، بازی در این نقش انگیزه های بیشتری می طلبید. داستان 15 سال انتظار یک مادر موردی بود که به نظرم در سینمای ایران تازه می آمد، به همین دلیل فارغ از همه ملاک های سینمایی و حرفه ای طبق معمول خودم را به خدا سپردم و جلو رفتم.
فیلم «اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند» را دیده بودید؟
- بله، این فیلم را دیدم و به نظرم کار قابل قبولی برای تجربه اول بود. هر چند هیچ ویژگی در این فیلم ندیدم که من را به وجود بیاورد. ضمن اینکه آن چیزی که در فیلم «اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند» به شدت من را اذیت می کرد، دوربین روی دست بود.گاهی احساس می کنم کارگردان هایی که کارشان را بلد نیستند به دوربین روی دست، روی می آورند. به هر حال با خانم آبیار گفتگو کردم. در این گفتگو خیلی به ساحل مطمئنی نرسیدم اما با وجود همه استدلال ها و پیش بینی هایم از قصه ای که در اختیارم بود نقش را پذیرفتم. با این نیت که بیش از اندازه همیشگی باید برای این کار تلاش کنم، چون مساله، ساحت نقش بود که به من محولشد.
معمولا شما در نقش های دوم موفق عمل کرده اید و کارنامه خوبی هم دارید اما در این فیلم نقش اول را بازی می کنید که چندان المان های بیرونیی ندارد، به جز حس قوی که داشتید، به چه چیزهای دیگری متکی بودید؟
- به نظر من زیست شخصی بازیگر در زندگی شخصی خود، روی نقش آفرینی موثر است. حاصل این نگاه را در چنین لحظاتی می بینم؛ جایی که به من امکان داده می شود این بخش وجودی ام را نشان دهم. بعضی نقش هاست که بیشتر در حد تغییر در کالبد بیرونی می ماند و اتفاقا مخاطب هم بازیگر را در آن نقش باور می کند اما در این نقش بیش از تغییر در وجه بیرونی شخصیت، درونیات آن هم بود و وقتی بازیگر با دیدن حاصل کارش خود واقعی اش را روی پرده می بیند، یعنی به مطلوب رسیده.
شکل ارتباط شما با کارگردان در کار چگونه بود؟
- معمولا با کارگردان به لحاظ ریتم و نگاه باید وجوه شخصیتی مشترک داشته باشم تا بتوانم کار کنم ولی در مواجهه با خانم آبیار هیچ وجه مشترکی پیدا نکردم. حتی احساس کردم ریتم و زاویه نگاهش با من متفاوت است اما اینکه چطور توانستم با این کارگردان کار کنم، یکباره احساس کردم همیشه با کارگردان هایی کار کرده ام که با آنها وجوه رفتاری و ایدئولوژی مشترک داشته ام، حالا شاید این تضاد می توانست در این کار برای من چالشی ایجاد کند و به نظرم درست هم فکر کردم. در مورد همه صحنه ها قبلا با هم صحبت و برداشتمان را برای هم بازگو می کردیم. خانم آبیار چیزی که از آن صحنه می خواست به من می گفت و من آن را از فیلتر خودم عبور می دادم.
فاصله ای که میان این دو دیدگاه وجود داشت، تا چه حد بود؟
- به نظرم زاویه دید خانم آبیار در همان متن بود و نگاه من به نقش و قصه در اجرا متجلی شد.
اما شما الفت را در دنیای واقعی پیدا کردید؟
- درست است اما به این هم فکر کنید که وقتی خانم آبیار می خواست بازیگر این نقش را انتخاب کند نظرش از ابتدا روی من بود، ضمن اینکه با من خیلی همراهی کرد تا در این نقش بازی کنم و به نظرم تکلیفش را با انتخاب من روشن کرده بود چون در زمان نوشتن فیلمنامه به من فکر کرده اما از طرفی من هم نقش زن های شهری زیادی را بازی کرده ام و شناختی از زنان روستایی نداشتم و با آنها همنشین نبوده ام. بعد هم در اغلب موارد کاراکترم، کاراکتر خشک شهری است و مناسبات شخصی من هم روستایی نیست. منظورم آن صمیمیت است که در طبقات شهری دیده نمی شود. خانم آبیار این قشر را خیلی خوب می شناسند و در این نکات خیلی حساس بودند و به من گفتند می خواهم این آدم مستند و واقعی باشد. در مسائلی هم به من کمک کردند.اول اینکه گریم خانم سودابه خسروی که درباره آن به اتفاق کارگردان خیلی صحبت کردیم. خانم خسروی به نفع بازی من، پشت بازی من رفت و سعی کرد گریمش دیده نشود. دوم اینکه لباسی که برای من در نظر گرفته شده بود با وجود اینکه از جنس نایلون بود و گرما خیلی اذیتم می کرد اما به مرور متوجه شدم که در مقطع آخر سنی الفت باید بدن خمیده اش بیشتر دیده شود. ب
نابراین با طراح لباس به گفتگو نشستیم و به این نتیجه رسیدیم که در این مقطع باید جنس پارچه لباسم به گونه ای انتخاب شود که خمیدگی و ضعف جسمی من بیشتر دیده شود که در این مورد آقای امین عشایری بسیار همراه بودند. در رابطه با حرکاتم، نان پختن، شیر دوشیدن، رفتن سر آغل و لهجه هم همینطور. لهجه معضل بزرگی برای من بود و خانم آبیار از این قضیه خیلی می ترسید اما من به ترس ایشان خیلی توجه نکردم. البته ایشان حق داشت چون زبان کرمانی مانند زبان کردی نیست. زبان کردی خودش پایه محکمی دارد و به من یک مقدار نزدیک است اما زبان کرمانی لهجه، گویش و آوایی دارد که انسان را سست می کند. تخیل من از لهجه کرمانی این بود که شما در جایی لم داده و نزدیک به خواب هستید و صحبت می کنید و این آوا با نقشی که بازی می کنم متفاوت بود. جای صدای من هم باید تغییر می کرد و زیرتر می شد.یک استاد کرمانی برای من یکسری دیالوگ ها را آوردند و از او خواستم این دیالوگ ها را ضبط کند و من بشنوم اما وقتی شنیدم خیلی به دلم ننشست. با خانم آبیار صحبت کردم تا آقای شادمانی را که متوجه شدم لهجه اش خیلی اصالت دارد به من کمک کند. نفر اول شهری بودن را قاطی این لهجه کرده بود اما می خواستم تماشاگر وقتی الفت را می بیند احساس کند دچار همان بدویت است و از شهرش بیرون نرفته. آقای شادمانی دیالوگ ها را ضبط کرد و من شنیدم. اوایل که با هم تمرین می کردیم خودم از شنیدن صدایم اذیت می شدم و ترسم بیشتر می شد چون مخاطب عادت کرده که من محکم و شمرده حرف بزنم. از خانم آبیار خواستم که آقای شادمانی را مسئول رفتار و حرکات و زبان کرمانی من کنند و به ایشان اجازه کات دادن بدهند و ایشان متواضعانه قبول کردند.
یعنی در بازی کردن یک صحنه، اول به کارگردان نگاه می کردم و بعد می خواستم که از آقای شادمانی تایید را بگیرم. به صورت غریزی خیلی از رفتارها را انجام می دادم. یادم است جایی که به «آهی جان» می گویم به دفتر ستاد سر بزنیم، حرکت دستم را با آقای شادمانی تمرین کردم. آقای شادمانی گفت این حرکت، حرکت اصیل کرمانی است. از جایی در قصه متوجه شدم یک شکستگی و خمیدگی در من به وجود آمده است. این را وارد کار کردم. به مرور زنان روستایی را می دیدم و خانمی بودکه بازیگر تئاتر کرمانی بود و نقش مادر من را بازی می کرد و بازی کردن در کنار این افراد اصیل سخت بود.سعی کردم با ایشان (زهرا مرادی) خیلی معاشرت کنم. خانم آبیار هم به عنوان ناظر و تایید کننده، حرکات من را می دید و گاهی حرکات من را در قاب اصلاح می کرد. البته فیلمبردار (پیمان شادمان فر) هم در این موارد با ما همراهی می کرد و نظرش را انتقال می داد.
مثلا خاطرم است مدت ها نحوه نان پختن را از خانمی یاد می گرفتم اما دیدم نمی توانم آنطور بازی کنم. آن لحظه بود که احساس کردم وجوه نمایشی این کار را باید بیرون بکشم و خانم آبیار هم باید دوربین را طوری تنظیم می کرد که به من کمک کند. در این کار هر کسی به اندازه تخصصش کمک کرد. مثلا فیلمبردار با قابی که خانم آبیار می گفت وارد چالش می شد. من به عنوان بازیگر تجربه ام این بود که فقط نباید بازی کنم، بلکه باید آن را زندگی کنم. به جز وجوه فیزیکی به خودم قبولانده بودم همین که الان هستم باید باشم. در واقع نقش به مرور من را خم کرد. مانند نقشم در فیلم «درباره الی» که به مرور در اثر استرس موی سرم را سفید کرد، تا جایی که گریم من هم حذف شد! چون حال و هوای محیط روی من تاثیرگذار است. این تاثیرپذیری از زیست و نحوه برخورد بازیگر با نقش نشأت می گیرد. حال من به گونه ای است که قصه را در خودم می نشانم. این نقش به همان اندازه من را خم کرد که نقش های دیگر من را ایستاده نشان داد.
سکانس پایانی چگونه شکل گرفت؟
- در صحنه آخر فیلم هیچ دستاویزی نداشتم که تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهم. در استقبال از شهید در یک ورزشگاه خالی، یک تابوت و پرچم و یک «الفت». اما «حال» و هوای آن متعلق به من است و باید آن حال را به تماشاگر انتقال می دادم. خانم آیار گفتند برای این صحنه خیلی اضطراب دارند. شب گذشته اش به این صحنه خیلی فکر کرده بودم. از خودم خانم آبیار این صحنه را وام گرفتم. جایی از صحنه وجود دارد که این کاراکتر پابرهنه می رود و خاطرم است در فیلم دیگری که سال ها قبل دیده بودم شخصیتی بود که در اوج موفقیت و شهرت وقتی می خواست حال خوبی داشته باشد پاهایش را روی زمین می گذاشت و می گفت احساس امنیت می کند. احساس کردم ای پابرهنگی معنای بزرگی دارد و از سر شوق پابرهنه می رود.
البته پابرهنه رفتن نمونه ای از رفتار مذهبی ما هم هست.
- بله. در این مورد از خداوند مدد خواستم. می دانم که پایان فیلم مهم و در احوال مخاطب تعیین کننده است. منتها در این صحنه همه چیز برایم مبهم بود و انتظار معجزه داشتم. معمولا وقتی صحنه ها به لحاظ حسی خیلی سنگین اند سعی می کنم از فضا فاصله بگیرم. طراح صحنه از من خواست تابوت را ببینم که قبول نکردم. می دانستم که درون تابوت چیست و حال آن لحظه را می دانستم. چیزی که از آن خبر نداشتم فاصله در ورزشگاه تا تابوت بود که باید با چه ریتمی بروم. «الفت» به لحاظ عاطفی من را تا آنجا پر کرده بود که می دانستم اشک نخواهم ریخت. با گلاره عباسی صحبت کردم و گفتم هر آنچه الان می خواهم فریاد کنم تو به عنوان خواهر این شهید باید فریاد کنی چون خانم آبیار یکسری مستند به ما نشان داده بود و این حال را من از این مستندها گرفته بودم. گلاره آنقدر این صحنه را خوب بازی کرد که سنگینی آن روی دوش من اضافه کرد. وقتی در را باز کردم و تابوت را دیدم احساس کردم می خواهم وارد مسجد شوم. احساس کردم وارد مکانی مقدس شده ام. شما وقتی وارد مسجد می شوید پا برهنه می روید، وقتی زیارت یک بقعه یا مکان مذهبی می روید که به آن اعتقاد فرازمینی دارید پابرهنه می روید.
یک لحظه به ذهنم خطور کرد نمی توانم در این صحنه با کفش راه بروم و به خانم آبیار که این را گفتم بغض کرد. بر همین اساس به نظرم زوایای دوربین هم تغییر کرد. از لحظه ای که گفتم می خواهم با بچه ام تنها باشم، از زمانی که در بسته شدو کفشم را درآوردم همین چند قدم، انتهای انتظار من بود. این چند قدم برای من خیلی بار عاطفی داشت ولی چیزی که می دیدم یک پرچم بود که بابت نگه داشتن این پرچم انتظارهایی کشیده و خون هایی داده شده و بچه های زیادی بدون پدر و مادر شده اند و ... همه اینها روی دوش من بود و مدام بغض من را سنگین می کرد تا وقتی که به تابوت رسیدم و احساس کردم که باید اینجا همه اینها را انتقال بدهم و با اینکه از زوایای مختلف این صحنه فیلمبرداری شده، بازی من هیچ تفاوتی نکرد. یادم است در آن صحنه پیمان شادمان فر هم به وجد آمده بود و دوربین را مدام جابجا می کرد. همه لحظاتم شاید حاصل 40 روز زندگی و تخیل با «الفت» بود. به این فکر می کردم که «الفت» الان به جنازه و استخوان و پلاک هم راضی است. فقط می خواهد این انتظار به پایان برسد. در این میان هم باید بگویم که اتفاقات عجیبی برای من می افتاد. بخش عمده ای از کار در ماه رمضان انجام شد.
وقتی تلویزیون را روشن می کردم صحنه هایی از آوردن پیکر شهدا را می دیدم و می خواهم بگویم یک چیزی ما را از بیرون هدایت می کرد و هیچ چیز دست ما نبود. می خواستیم که آبروی شهدا را حفظ کنیم و کار خوبی ارائه دهیم اما احساس کردم این نقش آنقدر مقدس است که باید خیلی پاک تر از این حرف ها با آن برخورد کرد. می خواستم که در این نقش شهید شوم ولی این سختی انگار روح و جانم را آنقدر صیقل داد که همه نشانه های کائنات را درباره این نقش دریافت کردم. مثلا خم شدن من در این نقش به گونه ای بود که شب ها من را اذیت می کرد. گاهی وقتی پلان ها طولانی می شد به چشمم هم فشار می آمد و بعد از این کار به لحاظ جسمی دچار آسیب می شدم و حتی به راحتی نمی توانستم نفس بکشم. بی آبی و بی خوابی هم خیلی کشیده بودم ولی واقعا با این نقش حال خوبی داشتم. یعنی من بودم و «الفت» و خلوت اتاقم و حالی که ماه رمضان داشت؛ یعنی اذان افطار و سحر. با صدای اذان این نقش را بازی کردم و وقتی هم که بازی من تمام شد هیچ چشمداشتی نداشتم که قرار است بازی من دیده شود و در آخر از خداوند تشکر کردم که کمکم کرده و من هم تمام انرژی ام را گذاشتم. حال خوبی که در آن مدت جلوی دوربین داشتم با آن شرایط سخت جسمی و مسوولیتی، برایم کافی بود. وقتی الان می بینم مردم اینقدر «الفت» را دوست دارند واقعا راضی هستم.
از ظواهر امر در جلسه مطبوعاتی جشنواره فیلم فجر و گریه های شما در آن جلسه اینطور به نظر می آمد که به خودتان هم خیلی فشار آمد؟
- وقتی نقشی را بازی می کنم هنگام تماشای آن سعی می کنم با فاصله به آن نگاه کنم؛ با نگاهی کاملا منتقدانه چون که بیش از اینکه به دنبال تایید کار باشم به دنبال پیبدا کردن اشکالات در اجرا هم هستم و بالطبع این فاصله گذاری من را در جایگاه مخاطب معمولی قرار می دهدو من هم مثل دیگران از فیلم تاثیر می گیرم. در فیلم «شیار 143» همین اتفاق افتاد. هنگام تماشای فیلم من خودم مثل دیگران تحت تاثیر فیلم قرار گرفتم و احوالم را آنچنان دگرگون کرد که نتوانستم آن را کنترل کنم. اگر عدم حضورم در جلسه پرسش و پاسخ حاشیه ایجاد نمی کرد، بعد از دیدن فیلم در جشنواره ترجیح می دادم به خانه بروم.
بازی شما در فیلم «چ» هم سخت بود و قابل احترام.در این فیلم آنقدر جلوه های ویژه بصری بعد از فیلمبرداری بود که انگار شما در واقع در صحنه مقابل «هیچ» بازی می کردید و از قضا آن نقش هم یک زن روستایی بود.
- بله. آن نقش ایدئولوژی دارد و آن نقش میان زنانگی و مادرانگی و آرامشی که می خواهد داشته باشد، حیران است. ضمن اینکه دغدغه من همیشه کار کردن با افرادی کاربلد است که آقای حاتمی کیا یکی از آن نمونه هاست و هر پلان که بازی می کنید مانند این است که انگار در کلاس درس هستید. ویژگی آقای حاتمی کیا این است که بازیگر را به شدت به چالش می اندازد، یعنی مسوولیت بازی را به دوش بازیگر می اندازد و او را با نقشش روبرو می کند و امتحان می گیرد. وقتی با ایشان کار می کنید باید مدام پیشنهاد داشته باشید اما در نهایت آدم اصلی فیلم خودش است.
مثل این است که از شما بخواهد چند کار را انجام بدهید و در آخر به شما می گوید نه. همین باعث می شود علاوه بر اینکه جلوه ای از خودتان را نشان می دهید، یک جلوه جدید که از آن خبر ندارید هم مشخص شود. کاراکتر زن در فیلم «چ» زنی است که بچه را در آغوش گرفته و مادرانگی را حفظ می کند.در عین حال میان دو نیروی موافق و مخالف چمران می ماند و به هر دو هم یک حس دارد. نگاه ایدئولوژی در احساسش تاثیری ندارد و در عین حال می خواهد هر دو را حفظ کند. گناه این زن این است که می خواهد زندگی کند ولی در این چالش ها قربانی می شود و مدام ایستادگی می کند و منفعل هم نیست. به هر دری می زندکه این نقاط را به هم برساند. شاید همان کاری که چمران از جنبه دیگری انجام می دهد.
چالشی که میان این زن و چمران به وجود می آید به فضای دراماتیک فیلم کمک می کند. سکانس سقوط هلیکوپتر را چگونه بازی کردید؟
- برای خود من هم این چالش خیلی مطبوع بود. ضمن اینکه مادرانگی، خواهرانگی و زنانگی در این زن وجود دارد، بعدی که هر زن دارد و می تواند در عین حال که به شدت لطیف و عاطفی باشد در موقعیتی دیگر می تواند جنگجو، فرمانده و در عین حال جهت دهنده هم باشد. سکانس سقوط هلیکوپتر مثل بقیبه سکانس ها حاصل کار کارگردان است و من هم مثل بقیه عوامل در خدمت نظرات کارگردان بودم.
خب چگونه؟
- نقش در فیلمنامه وجود داشت. شاید تنها اتفاقی که در این فیلم افتاد و من در آن دخیل بودم لحظات عاطفی است که در حرکات من به وجود می آید. مثلا می توانم بگویم صحنه خداحافظی من با سیروان یکی از بهترین صحنه هاست. کودکی و عشق و امید در این صحنه وجود داشت که برایم خیلی جالب بود. بعد هم در فیلم های جنگی با پرسوناژهای زیاد بازی های عاطفی خیلی سخت است. آن لحظه لحظه ای است که از آقای حاتمی کیا خواستم در هلیکوپتر ارتباطی با سیروان داشته باشم و ایشان هم گفتند ببینم. ایشان حس را می بیند و تکنیکش حس شما را هدایت می کند.
بازیگردان نداشتید؟
- آقای عظیم پور مشاور آقای حاتمی کیا در این بخش بودند که بازیگرها را هدایت می کردند؛ البته با نظر کارگردان. اما روال کار به این شکل تعریف شده بود که بازیگران حرفه ای با خود کارگردان وارد گفتگو می شدند و آقای عظیم پور در ادامه منویات کارگردان در مورد نقش ها را با بازی بازیگران روتوش می کرد.
ضمن اینکه شما تنها زن محوری فیلم هستید که در صحنه جنگی حضور دارید.
- بله، همیشه علاقمند هستم که در سینمای آقای حاتمی کیا نقش مانند «حاج کاظم» را بازی کنم یا زن فیلم «روبان قرمز» در آن فضای بدوی را.
در حالی که زنان فیلم های حاتمی کیا پشت سر مردان قرار می گیرند.
- شاید از جنس «الفت» در فیلم های ایشان دیده نشود. چون سینمای ایشان فضای متفاوتی دارد. البته این فیلم حتی روی خود ایشان تاثیر داشته اما اگر ایشان قرار باشد به لحاظ تکنیکی به فیلم نگاه کند سلیقه ای دارد که ممکن است دلخواهش نباشد و چنین فیلم هایی نسازد. البته هر فرصتی را که از طرف ایشان در اختیار من قرار بگیرد با علاقه قبول می کنم چون وجهی از من را برایم نشان می دهد که خودم از آن بی خبر هستم. کارگردان ها هستند که بازیگری من را در فیلم ها متمایز می کنند. کارگردان در فیلم «شیار 143» به من آزادی عمل داد و نقش را به من سپرد. واقعیت این است که با اینکه ایشان را نمی شناختم از نقش مراقبت کردم و هر چه به نفعم بوده گرفتم اما در فیلمی به کارگردانی آقای حاتمی کیا من بازیگر به ایشان تکیه دادم و شاید هزار بار چشم گفته باشم. ممکن است جاهایی نظرم را گفته باشم اما با نیت قبولاندن نبوده و فقط نظرم را گفته ام و اگر ایشان گفته از نظر من درست نیست، قبول کرده ام.
البته فکر کنم در فیلم «درباره الی» هم فی النفسه نقش شهره خیلی نمی توانست دیده شود ولی بازی شما در فیلم دیده شد. چرا؟
- خب شیوه ام با کارگردان ناشناسی که فیلمی هم از او ندیده ام متفاوت است. مثلا سهم آقای فرهادی در بازی من به اندازه دیگرج بازیگران است اما چطور می شود که در زمان خواندن سناریو «درباره الی...» نقش شهره دیده نمی شود؟ و وقتی این نقش را بازی می کنم به چشم می آید؟ آیا حرکت ویژه ای دارم یا لهجه دارم یا دوربین من را دنبال می کند؟ در چنین فیلم هایی همه این موارد به حال خود بازیگر برمی گردد. در فیلم آقای حاتمی کیا بخش بار عمده اعتقادی و جنمی که پشت کار است بر دوش کارگردان است و شما بخشی از حال کارگردان را می گیرید و جایی هم هست که شما حالتان را به کارگردان انتقال می دهید. در کار کردن با آقای حاتمی کیا یا کسانی که بیش از یک بار با آنها کار کرده ام مدل کارم متفاوت است. سیر و سلوکی که طی این سال ها داشتم ممکن است با حال و هوایم در فیلم «دو زن»، «واکنش پنجم» و ... متفاوت باشد.
ممکن است الان خیلی از نقش هایی که قبلا می خواستم بازی کنم دیگر به وجدم نیاورد. وقتی می بینم مادران شهید سیستان و بلوچستان برای من نامه می نویسند نشان از تاثیرگذاری این فیلم است و مسوولیت من را بیشتر می کند. مثل این است که شما وزنه بردار هستید و مدام که وزنه ها را بالا می برید می خواهید وزن های بالاتر را امتحان کنید. وقتی فرازی را طی می کنید برگشتن به موقعیت های قبلی کاری ندارد اما احوال جدیدی را در شما ایجاد نمی کند. وقتی چالش جدیدی در کار شما اتفاق می افتد حال جدیدی را در زندگی شما هم ایجاد می کند.
نمی خواهم بگویم سیمرغ انسان را حساس و سختگیر می کند اما الان می خواهم یک نقش حتی تکراری اما سخت داشته باشم ولی شاید هرگز چنین نقشی به من واگذار نشود. من به عنوان بازیگر می خواهم حضوری مستمر داشته باشم پسی مجبورم در کار، فراز و فرودهایی را از سر بگذرانم اما چیزی که مهم است این است که باید در نقش هایی که نوشته می شود تغییر اساسی ایجاد شود. هنوز برای بازیگری مثل مریل استریپ در سن 60 سالگی نقش های محوری و تاثیرگذار نوشته می شود و او هم در این سن و سال هنوز با قدرت مشغول بازیگری است و همواره یکی از کاندیداهای دریافت اسکار.
البته خانم استریپ در خود آمریکا هم یک استثناست.
- البته ایشان استثناست. اما بازیگرانی در سنین پایین تر هم داریم که حتی فیلم کمدی کار می کنند. مثلا خانم جولیا رابرتز فیلم تجاری بازی می کند اما سن نقش، 45 ساله است؛ در سینمای ایران اینطور نیست. در صورتی که با تمام فراز و فرودهای این سنین نگاه افراد به زندگی متفاوت است و عشق هایشان قشنگ تر. مثلا عشق یک زن 40 ساله جذاب تر از عاشق شدن یک دختر 18 ساله است. عاشقانه، عرفان، هجر و دوری یک زن پخته خیلی جذاب تر است. استنباط من این است که کل بازیگرانی که در سینما کار می کنند و از سنی می گذرند باید کار کنند که نشان دهند هستند و کارگردان ها مجبور شوند به آنها نقش بسپارند و نقش های پخته تر و پیچیده تر برایشان نوشته شود و جامعه هم این نقش ها را دنبال می کند و جهانی تر هم است. مثلا می توانیم یک زن اورژینال ایرانی را در دنیا نشان دهیم. نشان دادن زن ایرانی خیلی مهم است. این نقش ها را بازیگر و مردم با انتخابشان و فیلمنامه نویس ها به وجود می آورند.
شما به عنوان یک بازیگر با همه وجودتان کنار آمده اید. یعنی ظاهر خود را قبول کرده اید. این درجه از اعتماد به خود از کجا آمده؟
- این اعتماد به خود از سیر و سلوک و باور کردن می رسد.
یعنی یک بازیگر باید به باوری از خود برسد تا بتواند نقش های باورپذیر ایفا کند؟
- تا خود بازیگر به این باور نرسد امکان تاثیرگذاری برایش محال است.
البته برای خیلی از بازیگران بیش از باور درونی، وجه بیرونی نقش مهم است. نظرتان چیست؟
- مدل من متفاوت است. مثلا اگر خانمی زیبا شما را در خیابان ببیند وبداند که با سینما در ارتباط هستید از شما می پرسد چطور می تواند وارد این حیطه شود چون این خانم از سینما فقط وجه نمایشی و متظاهرانه را دیده و اگر چند نقش را در سینما ببیند و متوجه شود که حتی نمی تواند ادای آن نقش ها را دربیاورد متوجه اشتباهش می شود. متوجه می شود که بازیگری فقط جلوه گری نیست. متاع بیشتری لازم است که تو در قلب ها و خاطره ها بمانی. وگرنه زیبارویان یک شبه در اطراف ما بسیارند که بعد از سال ها حتی نام شان را از یاد می برید.
چونم نمی دانند که در سینما باید چهره بازیگر را اول از همه دوربین دوست داشته باشد.
- دقیقا. دوربین با درون بازیگر ارتباط برقرار می کند و چشم و نگاه معبر ارتباطات است. عمق نگاه بازیگر هم با گریم به وجود نمی آید. زیبایی بازیگر را ارائه خوب نقش هایش تعریف می کند. از نظر من در سینما معیارهای ظاهری جزو بهانه های اولیه است برای ورود به این عرصه که به مرور تازگی اش را از دست می دهد و آنچه می ماند کیفیت حضور بازیگر در نقش های محوله است.
و حرف آخر؟
- از همه زحماتی که کارگردان خوبم آقای حاتمی کیا طی دو سال برای فیلم ارزشمند «چ» متحمل شد تشکر می کنم و امیدوارم این فیلم در اکران نوروزی موفق باشد. همچنین به عنوان فیلم «شیار 143» مخصوصا خانم آبیار تبریک می گویم. امیدوارم این فیلم هم در هنگام نمایش عمومی با توفیق مواجه شود چون به نظرم پازل موفقیت یک فیلم با اکران عمومی اش تکمیل خواهد شد.
تاریخ انتشار: ۰۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]
صفحات پیشنهادی
مریلا زارعی به حاتمی کیا: آقای کارگردان ،حالا چه وقت باریدن بود؟/ باعث زحمت کرمهای خاکی شدید!
مریلا زارعی به حاتمی کیا آقای کارگردان حالا چه وقت باریدن بود باعث زحمت کرمهای خاکی شدید نمیدانید که باعث زحمت کرمهای خاکی شدهاید بیچارهها داشتند از اندک هوای انباشته در میان منافذ خاک باغچه تنفس میکردند به گزارش نامه نیوز مشرق نوشت مریلا زارعی بازیگر فیلمهای چعکسی از مریلا زارعی و ۴ بازیگر دیگر در حال درختکاری
عکسی از مریلا زارعی و ۴ بازیگر دیگر در حال درختکاری نمایی از برنامه گپ به کارگردانی رامبد جوان را می بینید مریلا زارعی و ۴ بازیگر دیگر در حال درختکاریجام جم جمعه 23 اسفند 1392نوروز پخش میشود هفته فیلم «رابرت دنیرو» و «مریلا زارعی» در شبکه نمایش
نوروز پخش میشودهفته فیلم رابرت دنیرو و مریلا زارعی در شبکه نمایششبکه نمایش قصد دارد در ایام نوروز آثار بازیگرانی نظیر رابرت دنیرو و مریلا زارعی را مرور کند به گزارش خبرگزاری فارس در ایام نوروز شبکه نمایش مروری بر آثار بازیگران ایران و جهان خواهد داشت در بخش آثار بازیگران ایراطعنه های تند مریلا زارعی به حاتمی کیا
جنگ زارعی با رسانه های مدعی اصلاحات طعنه های تند مریلا زارعی به حاتمی کیا مریلا زارعی بازیگر فیلمهای چ و شیار 143 در بخشی از یادداشت خود از مدعیان جریان روشنفکری و رسانههای اصلاحات بهشدت انتقاد کرد به گزارش سرویس گیشه جام نیوز مریلا زارعی بازیگر فیلمهای «چ&r«آقای کارگردان، حالا چه وقت باریدن بود؟» طعنه تند مریلا زارعی به مدعیان شبهروشنفکر
آقای کارگردان حالا چه وقت باریدن بود طعنه تند مریلا زارعی به مدعیان شبهروشنفکرمریلا زارعی بازیگر فیلمهای چ و شیار 143 در بخشی از یادداشت خود از مدعیان جریان روشنفکری و رسانههای اصلاحات بهشدت انتقاد کرد به گزارش خبرگزاری فارس مریلا زارعی بازیگر فیلمهای چ و شیار 14طعنه سنگین مریلازارعی به رسانههای لیبرال
طعنه سنگین مریلازارعی به رسانههای لیبرال بازیگر سینما به حملات رسانههای مدعی اصلاحات و برخی از مدیران دولتی به ابراهیم حاتمی کیا واکنش نشان داد جهان مریلا زارعی بازیگر فیلمهای چ و شیار ۱۴۳ در بخشی از یادداشت خود در ماهنامه صنعت سینما خطاب به حاتمی کیا نوشته است آقایطعنه سنگین مریلا زارعی به رسانههای مدعی اصلاحات
طعنه سنگین مریلا زارعی به رسانههای مدعی اصلاحاتبازیگر سینما به حملات رسانههای مدعی اصلاحات و برخی از مدیران دولتی به ابراهیم حاتمی کیا واکنش نشان داد مریلا زارعی بازیگر فیلمهای چ و شیار ۱۴۳ در بخشی از یادداشت خود در ماهنامه صنعت سینما خطاب به حاتمی کیا نوشتهراسموسن: ناتو در کنار اوکراین است
راسموسن ناتو در کنار اوکراین است بین الملل > اروپا - ایرنا نوشت آندرس فوگ راسموسن دبیر کل ناتو در مصاحبه با یک نشریه آلمانی از روسیه خواست به تعهدات بین المللی خود پایبند باشد و اعلام کرد ناتو در کنار اوکراین قرار دارد به گزارش روزدوشنبه رادیو تلویزیون بلژیک ارحکم مریلا زارعی صادر شد
حکم مریلا زارعی صادر شد مریلا زارعی با حکم مسعود کیمیایی بیشتر در ذهن مخاطبان ماند به گزارش خبرنگارحوزه سینما باشگاه خبرنگاران مریلا زارعی در 25 فروردین سال 1353 در قم متولد شد فرزند اول خانواده است و یک برادر و یک خواهر دارد ملیکا زارعی خاله شادونه خواهرش اپخش فیلمهای ماندگار مریلا زارعی از تلویزیون
تاریخ انتشار 21 اسفند 1392 ساعت 19 33 | شماره خبر 1415592137229627411 شبکه نمایش در ایام نوروز فیلمهای ماندگار با بازی رابرت دنیرو و مریلا زارعی را پخش میکند شبکه نمایش در ایام نوروز با مرور آثار بازیگران ایران و جهان آثار رابرت دنیرو به عنوان بازیگر خارجی برای این باکالمستقبل: اوکراین برای روسیه مانند سوریه برای ایران است/ تهران در کنار مسکو نایستاد!
المستقبل اوکراین برای روسیه مانند سوریه برای ایران است تهران در کنار مسکو نایستاد نشریه المستقبل نوشت رئیس جمهور روسیه همتای آمریکایی خود اوباما را به لرزه درآورد زیرا در مقابل سرسختی و هجوم شدید روسیه مردد و ضعیف به نظر رسید اما اوباما الان می تواند آسوده باشد زیرا زیان هعکسی از مریلا زارعی و 4 بازیگر دیگر در حال درختکاری
تاریخ انتشار 22 اسفند 1392 ساعت 15 46 | شماره خبر 1416483042648883506 نمایی از برنامه گپ به کارگردانی رامبد جوان را می بینید 22 اسفند 1392 ساعت 15 46 | شماره خبر 1416483042648883506مریلا زارعی: خانوادهام بزرگترین منتقدان من هستند/ برادرم میگوید ایرانیها بازیگر نیستند
مریلا زارعی خانوادهام بزرگترین منتقدان من هستند برادرم میگوید ایرانیها بازیگر نیستندبرنده سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر گفت هنوز هم مثل قبل برای شنیدن انتقادهای تندشان به گوشم و دغدغه رضایت آنها را دارم و همچنان دعا و تاییدشان را شرط لازم برای موفقیت میدانم بهمریلا زارعی و بهاره رهنما در مراسم اکران فیلمهای نوروز 93 + نصاویر
مریلا زارعی و بهاره رهنما در مراسم اکران فیلمهای نوروز 93 نصاویردر مراسمی با حضور رییس سازمان سینمایی و عوامل این فیلم ها در سینما آزادی اکران نوروز 93 رسما آغاز شد در ادامه عکسهای این مراسم را با حضور رضا عطاران مریلا زارعی بهاره رهنما هنگامه قاضیانی و ببینید با دیگراطعنه جالب مریلا زارعی به رسانههای اصلاحات
طعنه جالب مریلا زارعی به رسانههای اصلاحات بازیگر سینما به حملات رسانههای مدعی اصلاحات و برخی از مدیران دولتی به ابراهیم حاتمی کیا واکنش نشان داد به گزارش سرویس گیشه جام نیوز مریلا زارعی بازیگر فیلمهای «چ» و «شیار 143» در بخشی از یادداشت خموافقت روسیه با استقرار ناظران اروپا در اوکراین/ مخالفت با حضور ناظران در کریمه
موافقت روسیه با استقرار ناظران اروپا در اوکراین مخالفت با حضور ناظران در کریمهرسانههای غربی از موافقت مسکو با استقرار حدود 100 ناظر غیرنظامی سازمان امنیت و همکاری اروپا در بخشهای شرقی غربی و جنوبی اوکراین خبر میدهند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از اسکای نیوز پس از امضای افولاد برابر الفتح به برتری رسید/ آغاز شیرین ایرانیها در هفته دوم
ورزشی فوتبال - فوتسال هفته دوم لیگ قهرمانان آسیا فولاد برابر الفتح به برتری رسید آغاز شیرین ایرانیها در هفته دوم تیم فوتبال فولاد خوزستان در دومین دیدار خود در لیگ قهرمانان آسیا برابر تیم الفتح عربستان رفت و در این مسابقه به برتری رسید تا اولین پیروزی فولادیها در لیگ قهرمان-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها