تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):روزه سپرى است از آفت هاى دنيا و پرده اى است از عذاب آخرت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826473250




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غدير در شعر فارسى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
غدير در شعر فارسى
غدير در شعر فارسى نويسنده:محمد صحتى سردرودى از فردوسى تا شهرياراگر حضرت خضر آب حيات نوشيد و ماندگار ماند؛ ادبيات و فرهنگ مسلمانان نيز در سايه قرآن مجيد و به راهنمايى خدا و رسولش از آب غدير خم سيراب گشت و جاودانه شد.نه تنها شعراى بزرگ عرب از حسان‏بن ثابت و كميت اسدى و دعبل خزائى گرفته تا سيد حيدرحلّى و بولس السلامه و ديگران كه، شاعران حق‏جوى و حقيقت‏گوى هم از هر نژاد و زبان به اصالت اين بركه با بركت و به زلالى اين چشمه هميشه جوشان شهادت داده‏اند. در اين ميان شاعران پارسى گوى نيز به حقانيت غدير خم گواهى داده و گاه با سرودن چكامه‏هاى فاخر و بلند، و غديريّه‏هاى غرا و رسا، گوى سبقت از همگنان ربوده‏اند.گفتنى است كه پيشترها دانشمند خبير، علامه امينى، غديريّه‏هاى بسيارى را كه توسط دانشمندان و شاعران بنام به زبان عربى سروده شده بود از لابلاى متون و منابع بيرون كشيده و در اثر سترگ خود »الغدير« منتشر ساخته بود. با اينكه بسيارى از متون و ديوانهاى پيشينيان به صورت كامل در دسترس نيست و برخى از گزند روزگاران در امان نمانده و بسيارى ديگر منتشر نشده همچنان به صورت خطى در گوشه‏هاى كتابخانه‏هاى جهان خاك مى‏خورند، باز مشكل مى‏توان ديوانى را يافت كه از نام اميرالمؤمنين على، عليه‏السلام، و مدح مولاى غدير خم محروم مانده باشد. براى اثبات اين سخن كافى است تا گلگشتى در آثار چهار شاعر بزرگ ايران يعنى فردوسى، سعدى، مولوى و حافظ داشته باشيم.حماسه سراى بزرگ باستان حكيم ابوالقاسم فردوسى (م. 411 ق.) گويد:چه گفت آن خداوند تنزيل و وحىخداوند امر و خداوند نهىكه من شهر علمم، عليّم در استدرست اين سخن گفتف پيغمبر استاگر چشم دارى به ديگر سراىبه نزد نبىّ و »وصىّ« گير جاىمنم بنده اهل بيت نبىستاينده خاك پاى »وصىّ«حكيم طوس، چنان كه از ابيات بالا نيز پيداست، هر گاه از امام على، عليه‏السلام، ياد مى‏كند بيش از هر وصف ديگر به »وصايت« تكيه مى‏كند و هميشه با تأكيد صريح حضرتش را »وصىّ« مى‏نامد كه همين خود مى‏تواند حاكى از اعتقادى باشد كه فردوسى بى گمان به حقانيت غدير داشت.جلال الدين محمد مولانا مولوى (م. 670 ق.) در ديوان ماندگار خود مى‏گويد:تا صورت پيوند جهان بود، على بودتا نقش زمين بود و زمان بود، على بودشاهى كه ولى بود و وصى بود، على بودسلطان سخا و كرم و جود، على بودملاى رومى در اين غزل مولا على، عليه‏السلام، را مانند يك شاعر شيعى با اوصاف و امتيازهايى چون: »ولى«، »وصى« و »معصوم به نص قرآن« مى‏ستايد و در ضمن رباعيات خود مى‏گويد:روزى نشد از سر على كَس آگاهزيرا كه نشد كَس آگه از سر الاهيك ممكن و اين همه صفات واجبلا حول و لا قوة إلّا باللّهدر دفتر ششم مثنوى نيز به تفسير حديث »من كنت مولاه فعلىّ مولاه« پرداخته، مى‏گويد:زين سبب پيغمبر با اجتهادنام خود و آن على مولا نهادگفت هر كَس را منم مولا و دوستابن عمّ من على مولاى اوستپس از مولوى مى‏رسيم به شيخ مصلح‏الدين سعدى شيرازى (م. 690 ق.) و مى‏بينيم كه وى نيز كسى از اصحاب پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، را مانند على، عليه‏السلام، نستوده است:جوانمرد اگر راست خواهى ولىّ استكرم، پيشه شاه مردان على استسعدى در اين بيت از اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، با نام »ولىّ« ياد مى‏كند.مرحوم قاضى نورالله شوشترى از كتاب »خلاصةالمناقب« مولانا نورالدين جعفر بدخشى قصيده‏اى از قصايد سعدى را نقل مى‏كند كه در ضمن آن سعدى مى‏گويد:به آن روزى كه وحى آمد نبى راكه از پالان اشتر ساخت منبركه بعد از مصطفى در كل عالمنبفد فاضل‏تر و بهتر ز حيدرپس از احمد امام حق على دانكه بود او نفس معصوم مطهرپس از سعدى به شاعر غزلسراى بزرگ حافظ شيرازى (م. 792 ق.) مى‏رسيم و مى‏بينيم كه لسان‏الغيب نيز همين نوا را مى‏نوازد و مى‏گويد:على امام و على ايمن و على ايمانعلى امين و على سرور و على سردارعلى ز بعد محمد ز هر كه هست بفه استاگر تو مؤمن پاكى بكن بر اين اقراركه نيست دين هدا را به قول پاك رسولامام غير على بعدف احمد مختارحافظ شيرازى در اين اشعار نقل شده نيز مولا على، عليه‏السلام، را پس از محمد، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، از همه برتر و افضل »و به قول پاك رسول، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، تنها امام اسلام پس از احمد مختار، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله« مى‏داند.اينك كه با اشعار لسان‏الغيب شيرازى گلگشت دلنوازمان در ديوانهاى چهار شاعر بزرگ اركان اربعه شعر فارسى به پايان رسيد بر مى‏گرديم و غدير خم را در آثار شاعران ديگر پى مى‏گيريم.قرن چهارم1- كسايى مروزى، ابوالحسن مجدالدين (م. 341 ق.):اى نواصب گر نداى فضل سرّ ذوالجلالآيت »قربى« نگه كن و آن »اصحاب‏اليمين«»قل تعالوا ندع« برخوان، ور ندانى گوش دارلعنت يزدان ببين از »نبتهل« تا »كاذبين«آن نبى و ز انبيا كس نى به علم او را نظيروين ولى، و ز اوليا كس نى به فضل او را قرينآن چراغ عالم آمد و ز همه عالم بديعوين امام امت آمد و ز همه امت گزينكسايى مروزى، ممدوح و برگزيده خدا و رسولش را با تصريح به آيه مودت قربى و آيه مباهله و سوره هل اتى مى‏ستايد و آن حضرت را »ركن مسلمانى«، »ولى بى‏مانند« و »سرّ ذوالجلال« مى‏داند و »اميرالمؤمنين« »امام المتقين« »امام امت« و از ميان همه امت برگزيده شده توصيف مى‏كند.2- دقيقى طوسى، ابومنصور محمدبن‏احمد (م.341ق.):كيوس‏وار بگيرد همى به چشم آلوسبسان فرخ شبها امير روز غديرپر واضح است كه مراد از امير روز غدير، اميرمؤمنان على، عليه‏السلام، است و تا آنجا كه ما تفحص كرديم مى‏توان گفت كه اين بيت دقيقى، قديمى‏ترين شعرى است كه با صراحت تمام از روز غدير سخن گفته و از متون ادب فارسى به جا مانده است.قرن پنجم3- منوچهرى دامغانى (م. 433 ق.):آهنى در كف، چون مرد غدير خمبه كَتفف باز فكنده سر هر دو كميكى از پژوهشگران نوشته است:ظاهراً نخستين شعرى كه در آن، نام »غدير خم« آمده، از منوچهرى دامغانى مى‏باشد.اما چنان كه پيش از اين آورديم معلوم شد كه يك قرن پيش از منوچهرى، دقيقى طوسى از »امير روز غدير« نام برده بود.منوچهرى دامغانى در جايى ديگر مى‏گويد:كس را خداى بى هنرى مرتبت ندادبيهوده هيچ سيل نيايد سوى غديرباشد همو بزرگ چنو روز او بزرگباشد شقى حقير و چنو روز او حقير4- ناصرخسرو قباديانى (481-394 ق.):على آن يافت ز تشريف كه در روز غديرشد چو خورشيد درخشنده در آفاق شهيرناصر خسرو در تشبيهى رابطه انسان با خرد و دانايى را مانند رابطه پيامبر اكرم، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، با اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، در روز غدير خم مى‏داند:با خرد باش يكدل و همبرچون نبى با على به روز غديريا در جاى ديگرى مى‏گويد:بياويزد آن كس به غدر خداىكه بگريزد از عهد روز غديرچه گويى به محشر اگر پرسدتاز آن عهد محكم، شبر يا شبيرو در چكامه بلندى گويد:آگاه تو نيئى كه پيمبر كه را سپردروز غدير خم، به منبر، ولايتش5- ابوالمفاخر رازى (م. 511 ق.):بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدناشك زليخا بريخت يوسف گل پيرهناين بيت مطلع قصيده پر آوازه‏اى است كه رازى در مدح حضرت امام رضا، عليه‏السلام، سروده كه بسيار مورد استقبال شاعران پس از او گشته و چكامه‏ها به اقتضاى آن پرداخته‏اند.ابوالمفاخر رازى در ضمن آن گويد:كرده ز خارا خمير همچو امير غديراز كف پير فطير، پشت تنور دمنقرن ششم6- سوزنى سمرقندى، شمس‏الدين محمد (م.569 ق.):نگر كه دست كه بگرفت مصطفى به غديركه را امام هدى خواند و فخر و زين و هماممرا امام هم از جايگه وصىّ خداست ز جايگاه نبى، مر ترا امام كدام؟7- سنايى غزنوى، ابوالمجد مجدود بن آدم (525-437ق.):نايب مصطفى به روز غديركرده در شرع مر، ورا، به اميربهر او گفته مصطفى به الاهكاى خداوند »وال من والاه«8- شرف‏الشعرا قوامى رازى، بدرالدين (قرن 6):ولى نعمت اهل دين از رسولولى عهد پيغمبر كردگارو در جاى ديگرى مى‏گويد:آن امام نص معصوم آن كه زير ساق عرشبوسه بر نعلين قدر او همى كيوان دهدقوامى رازى كه از شاعران بنام شيعى است مولا على، عليه‏السلام، را در اشعارش »سپهدار اسلام«، »ولى نعمت اهل دين از جانب رسول خدا، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله«، »ولى عهد رسول خدا«، »امير مؤمنان«و »امام معصوم« مى‏خواند و گوياتر از همه اينكه امام نص، يعنى امام منصوص عليه مى‏داند و پيداست كه مراد از نص بيشتر حديث غدير است.قرن هفتم9- عطار نيشابورى، فريدالدين (586-516 ق.):قلب قرآن قلب پر قرآن اوست.»وال من والاه« اندر شأن اوستقرن هشتم10- ابن يمين فريومدى (م. 769 ق.):او در قصيده‏اى با مطلع:مقتداى اهل عالم چون گذشت از مصطفىابن عم مصطفى را دان على مرتضىاز غدير خم و حديث متواتر »من كنت مولاه فعلىّ مولاه« ياد مى‏كند و اينكه آن را نمى‏توان انكار كرد:اوست مولانا به فرمانى كه از حق ناطق استچون توان منكر شدن در شأن او »من كنت« را؟11- مولانا لطف‏الله نيشابورى (م. 810 ق.):اگر قرآن بود برحق به قول حق امامت راحواله با كه كرد احمد بدان مجمع كه بفد ذاهبپيداست كه مقصود شاعر از آن مجمعى كه پيامبر اسلام، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، از رحلت و رفتنى بودن خود (ذاهب) خبر داده و امامت را در آن مجمع به امام، عليه‏السلام، حواله كرد (واگذار نمود) غدير خم است و همين موجب آن است كه امام و رهبر پس از پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، على، عليه‏السلام، باشد و نه غير.12- افضل‏المتكلمين مولانا كاشى، محمدحسن (قرن8):مقصد تنزيل »بلّغ«، مركز اسرار غيبمقطع »يتلوه شاهد« مطلع »حبل المتين«مراد مولانا از »مقصد تنزيل بلّغ« همان آيه شريفه‏اى است كه در روز غدير از جانب خدا به رسولش فرود آمد. يا در جاى ديگرى مى‏گويد:اى گزيده مر خدايت يا اميرالمؤمنينخوانده نفس مصطفايت يا اميرالمؤمنين13- علوى رازى، نصر بن محمد متخلص به نصرت (از شاعران سده هشتم):او در قصيده‏اى به مطلع:بعد احمد ز كه جويم ره اخلاص و صوابتا به محشر سرم از زيب وى افسر گيرد؟يا كه را مير و امام از پى احمد گويمتا درخت دل و دينم نعم و بر گيرد؟و در جواب به توصيف اميرالمؤمنين على، عليه‏السلام، با عنايت به آيات و احاديث مى‏پردازد و با تكرار (آن بود مير...) برخى از اوصاف و خصايل امام على، عليه‏السلام، را يادآورى مى‏كند تا بگويد:آن بود مير كه در روز غديرش قرآنبر همه امت احمد سر و سرور گيرددر قصيده ديگرى گويد:مؤمن آن باشد كه او را گيرد اندر دين امامكو امامت در غدير از ايزد جبار داشتدر مطلع قصيده ديگرى نيز »آيه كمال‏الدين« را زينت بخش سخنش قرار داده، به صورت مستند و مستدل از غدير خم سخن گفته است كه:بهر امامتش به مَلاى عموم خلقاندر غدير خم به نبى، حق پيام كرد14- حمزه كوچك ورامينى (از شاعران سده هفتم و هشتم هجرى):او در چكامه‏اى سخن از سوره‏هايى مى‏گويد كه در آنها آيه‏هايى در حق اهل بيت، عليهم‏السلام، و اثبات امامت امام على، عليه‏السلام، نازل شده است و با اشاره به »آيات غدير« كه بيشتر در سوره مائده است مى‏گويد:الكهف و نور و سجده و انعام و مائدهبيگاه و گاه منقبتش ماجرا كنمدر جاى ديگر او دهها آيه از قرآن مجيد،شاهد مى‏آورد كه همگى در مدح مولاى مؤمنان على، عليه‏السلام، است و با اشاره به آيه تبليغ ولايت (يا أيّها الرّسول بلّغ ما أنزل اليك...) و آيه »اكمال دين« كه هر دو در باره غدير خم نازل شده و از آيه‏هاى بسيار معروف سوره »مائده« مى‏باشند چنين مى‏گويد:سراسر »مائده« در مدحت اوستكه حق بهر زكاتش »إنّما« گفتو با تصريح به اينكه آيه »إنّما« نيز از سوره مائده در شأن امام، عليه‏السلام، است، سوره به سوره، آيه‏هايى را كه در حق على، عليه‏السلام، است، در ضمن قصيده بلندش يادآورى مى‏كند.قرن نهم15- ابن حسام خوسفى، محمدبن حسام‏الدين (875-783ق.):»يا أيّها الرّسول« خطاب محمد استليك اين خطاب، سوى محمد، براى اوست16- قاينى واعظ، مير سيدعلى (قرن 9):او همانند يك شاعر زبده فضايل و مناقب مولا، عليه‏السلام، را به رشته نظم كشيده و مانند متكلّمى زبردست و حق طلب با مخالفان محاجه مى‏كند و مى‏گويد:وانكه مى‏گويند ناكرده خليفه، نقل كرداز هوا ترك نص و قول پيغمبر كرده‏انداى عجب زان قوم كو را تهنيت كرده غديربعد از آن اندر سقيفه رأى ديگر كرده‏اندبر وفاق رأى، تأخير مقدم كرده‏اندبر خلاف نص، تقديم مؤخر كرده‏اندقرن دهم17- بابا فغانى (م. 925 ق.):امام اوست به حكم خدا و قول رسولكه مستحق امامت بود به نص كلامامام اوست كه قايم بود به حجت خويشچراغ عاريت از ديگرى نگيرد وامروشن است كه منظور بابافغانى از »نص كلام« و »حكم خدا و قول رسول« بيشتر غدير خم است18- مولانا نظام استرآبادى (م. 921 ق.):شكست رونق دين شد، نه قيمت گهرتچو اهل غدر شكستند عهد روز غديرقرن يازدهم19- صائب تبريزى (1086-1016 ق.):آخر ز فيض ساقى كوثر، تمام شدعيد غدير شد به مقيمان اين ديارصائب در قصيده ديگرى كه پيش از قصيده فوق در ديوانش ثبت شده است همچنين در مدح مولا على، عليه‏السلام، گويد:چون لباس كعبه بر اندام بت، زيبنده نيستجز تو بر شخص دگر نام اميرالمؤمنين20- فياض لاهيجى (م. 1072 ق.):در قصيده بلندى كه در مدح امام على، عليه‏السلام، به مطلع زير سروده است:سزاى امامت به صورت، به معنىعلىّ ولىّ آن كه شاه است و مولىپس از هفتاد بيت مى‏رسد به آنجا كه گويد:به تنزيل شد »هل اتى« از چه منزلنبى را ز »بلّغ« چرا كرد عتبى؟و پيداست كه مرادش از »بلّغ« آيه تبليغ و حمايت است كه در غدير خم نازل شد و ملاعبدالرزاق فياض لاهيجى خود در ادامه همين چكامه چنين گويد:به روز غدير از براى كه مى‏گفتبه بالاى منبر نبى »لست اولى«براى كه بود اينكه گرديد صادرحديثى كه نقل است در »طير مثوى«چرا كرد امرف سلام امامتچرا اجر تبليغ شد حبّ قربىكسى كاين فضايل مر او راست ثابتكسى كاين دلايل در او هست مجرابود در امامت زهر غير سابقبود در خلافت زهر غير اَحرى21- نظيرى نيشابورى (م. 1083 ق.):فراز منبر يوم الغدير، اين رمزيستكه سر ز جيب محمد، على برآوردهقرن دوازدهم22- حزين لاهيجى (1181-1103 ق.):آن طاير قدسم كه چكد خون ز صفيرمبا درد و عشق سرشتند خميرم...مستى مرا نيست مرا به دنباله خمارىپيمانه‏كش ميكده خمّ غديرم23- عاشق اصفهانى، محمد (1181-1111 ق.):او در چكامه‏اى پس از گلايه و شكواى شاعرانه از روزگارش به نام مولاى غدير پناه مى‏برد و مى‏گويد:چرخ با من دشمن و جز آستان بوترابنيست جاى ديگر از بهر پناهم دلپذيرآن كه پيش از مهد بستى صولت او دست ديوآنكه در گهواره كشتى گاه اژدر، گاه شيرآنكه حاصل گشت از وى دين ايزد را كمالچون به نص مصطفى مخصوص شد روز غدير24- لامع، محمدرفيع (م. 1076 ق.):محمد رفيع بن عبدالكريم درميانى متخلّص به »لامع« اشعار بسيارى در مدح حضرت امير، عليه‏السلام، دارد كه در ضمن يكى از آنها مى‏گويد:»من كنت مولاه« از نبى در شأن او شد منجلىمولاى انس و جان على، قسام نيران و جنان25- فقير دهلوى، مير شمس‏الدين (1183-1115 ق.):با عنايت به آيه شريفه »أليوم أكملت لكم دينكم...« گويد:آن وارث ملك لايزالىشاهنشه دين، علىّ عالىآن مجمل شرع از او مفصّلو آن دين خدا به او مكمَّل26- آذر بيگدلى، لطفعلى‏بيك (1195-1134 ق.):شنيدم به فرمان حىّ قديرعلى را پيمبر به روز غديربه بالاى سر برد و با خلق گفت:كه تا چند اين راز بايد نهفتاز آنان كه دارندم آيين و كيششمارد مرا هر كه مولاى خويشپس از من بداند كه مولا عليستز هر كس به مولايى اولى عليستقرن سيزدهم27- وصال شيرازى (1262-1197 ق.):آن كه حاصل گشت از وى ايزد را كمالچون به نص مصطفى مخصوص شد روز غديروصال شيرازى نزديك به بيست مورد از غدير خم ياد كرده و غديريه‏هاى بلند و بالايى سروده است كه نقل همه آنها در اين مجال نمى‏گنجد.28- داورى شيرازى، محمد (1238- 1283 ق.):اينك اينك شادى عيد غديرأبشروا يا قوم قد جاء البشيرداورى شيرازى غديريه‏هايى دارد كه در ديوان وى به ترتيب با عناوينى چون »عيد غدير« »خلعت غدير« و »تهنيت عيد غدير« ذكر شده است.30- جودى خراسانى، عبدالجواد (م. 1302 ق.):بود مبارك و ميمون صباح عيد غديربه اهل عالم ايجاد از صغير و كبيربود امير بر اعياد اين همايون عيدچنان كه بر همه اوليا جناب اميرعلى عالى اعلاء، قسيم جنّت و نارولىّ والى والا، خديو عرش سريرشها! تويى كه به خمّ غدير خواند تو راوصىّ خويش نبى ز امر كردگار قدير31- شكيب اصفهانى، محمدعلى (م. قرن 13):آن خسروى كه ختم رسل در غدير خمفرمود اين وصىّ من از امر داور استبر من وصىّ مطلق و بر كبريا ولىّبر مؤمنين امير و به اسلام ياور استشكيب اصفهانى در قصيده ديگرى نيز غدير را مى‏سرايد كه در اينجا چند بيتى از صدر آن آورده مى‏شود:چون اراده خدا شد به كمال خودنمايىبه غدير خم در آمد به لباس مرتضايىز جمال شاه مردان بنمود جلوه يزدانبه جلال ذوالجلالى به كمال كبريايى32- قاآنى شيرازى (1270-1222 ق.):گفت كه فردا مگر نه عيد غدير استعيدى بادش چو بوى عود معطرپس از اين مطلع داستان غدير را چنين مى‏سرايد:بر شد و گفتا: »الست اولى منكم«گفتند: آرى، ز ما به مايى بهتردست على را پس گرفت و برافراختقطب هدى را پديد شد خط محورگفت كه اى قوم بنگريد تناتنگفت كه اى قوم بشنويد سراسرهر كش مولا منم على‏اش مولاستاوست پس از من به خلق سيد و سرور33- شمس‏الشعرا سروش اصفهانى،ميرزامحمدعلى (1285-1228 ق.):به پاس قدمت پيمان، شه ولايت شدكه مست جام ولا، از خم غدير آمد34- جيحون يزدى، ميرزامحمد (م. 1301 ق.):در قصيده‏اى به مطلع:مست از غدير خم نگر مهر و مه ارض و سماآرى مجو هوشى دگر، چون شد سقايت با خداواقعه غدير خم را با استفاده از متون و تاريخ بابيان شيرين شعر روايت مى‏كند و در مقطع مى‏گويد:تا بيش باشد محترم عيد غدير از عيد جميارت ز عشرت مغتنم، خصمت به عسرت مبتلا35- وامق يزدى، ميرزا محمدعلى (م. 1255 ق.):شد عيد غدير خم اى ساقى گلرخسارشكرانه اين نعمت خشت از سرخم بردارروزى است كه از داور، شد حكم به پيغمبرتا خود به سر منبر بى پرده كند اظهار36- اختر طوسى، ميرزا غلامحسين (1334-1268ق.):او در قصيده بلندى گويد:باشد از شرح نبى ظاهر كه در شرع نبىكرده حق نايب منابت يا اميرالمؤمنين!كرده مولا. در غدير خم محمد بعدف خويشبر جميع شيخ، شابت يا اميرالمؤمنين!از سده سيزدهم غديريه‏ها و غديرواره‏هاى زيادى در ميان آثار شاعران به جاى مانده است.قرن چهاردهم40- صبورى كاشانى، محمدكاظم (1322-1259 ق.):گر خطبه ولايت او بايدت شنيدبشنو كه حق خطيب وى و عرش منبر است»يا أيّها الرسول« به ابلاغ جبرئيلدر شأن او ز قول خداوند اكبر است41- خراسانى، ميرزاحبيب‏الله (1266- 1327 ق.):از جام و سبو گذشت كارموقت خم و نوبت غدير استمى نوش كه چرخ پير امروزاز ساغر خود پياله‏گير استو در چكامه‏اى ديگر مى‏گويد:جام عشق از حوض كوثر خورده‏ايم ساقى و خمّ و غديرف ما عليستگفت پيغمبر كه موسى را وزيربود اگر هارون، وزير ما عليستبيت اخير مربوط به حديث منزلت است.42- اديب‏الممالك فراهانى (1336-1277 ق.):خطاب آمد ز يزدان كاى پيمبر!على را بر خلافت كن معيّنچراغ كفر را بنماى خاموشسراج عقل را فرماى روشن43- صغير اصفهانى (1390-1312 ق.):صغير روز غدير را پايان امر نبوت و آغاز امامت مى‏داند:رسيد امر نبوت به منتهى برخاستنبى ز جاى و به جايش على نشست امروز44- غروى اصفهانى، شيخ محمدحسين معروف به كمپانى (1361-1296ق.):باده بده ساقيا، ولى ز خمّ غديرچنگ بزن مطربا، ولى به ياد اميرتو نيز اى چرخ پير بيا ز بالا به زيرداد مسرّت بده، ساغر عشرت بگيروادى خم غدير منطقه نور شديا ز كف عقل پير تجلّى طور شديا كه بيانى خطير ز سر مستور شديا شده در يك سرير قران شاه و وزيرالبته غديريه‏هاى علامه غروى، منحصر به يك نمونه نيست. بلكه ايشان هم در ديوان فارسى ونيز در ديوان عربى خويش »الانوار القدسيه« بارها از غدير گفته و غديريه‏ها سروده است.45- ملك‏الشعراى بهار، محمدتقى (1330-1266ش.):در غدير خم يزدان گفت مر پيمبر راكز پى كمال دين، شو پذيره حيدر راپس پيمبر اندر دشت بر نهاد منبر رابرد بر سر منبر حيدر فلك‏فر راشد جهان دل روشن، زان شمس روحانى46- شهريار، سيد محمدحسين (1367-1283 ش.):او يكى از احتجاجهاى اميرمؤمنان على، عليه‏السلام، را به روايت مى‏نشيند و در ادامه مى‏گويد:نه با آن خطبه »من كنت مولاه«على را برد بر اعلا و اعلن؟!نه خود فرياد »بخّاً بخ« كشيديد؟!من اينها شور خوانم يا كه شيونچه شد عهد خدا بر من شكستيدالا اى حاسدان عهد بشكن...مرحوم شهريار به هر دو زبان فارسى و تركى سروده‏هاى بسيارى درباره غدير خم داد كه از جملهيا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همىبأبى أنت و أمّىگوئيا هيچ نه همى به دلم بوده، نه غمىبأبى أنت و أمّىمنكر عيد غدير خم و آن خطبه و تنزيلكر و كور است و عرازيلبا كر و كور چه عيد و چه غديرى و چه خمىبأبى أنت و أمّىالبته با جرأت مى‏توان گفت كه در چهارده قرن گذشته شاعران پارسى گوى بيش از صد غديريه از خود به يادگار گذارده‏اند و اگر تفحص كنيم خواهيم ديد كه تنها در پنجاه سال اخير صدها قصيده و غزل و قطعه و مثنوى درباره غدير سروده شده و انتشار يافته است.منبع: ماهنامه موعود
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 986]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن