محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843411439
داستان کوتاه انقلاب/9 خواب و بیداری
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: داستان کوتاه انقلاب/9
خواب و بیداری
به کمین نشستهایم. دوستم بمبی را جاسازی کرده است توی یک رادیو چوبی قدیمی. رادیو را میبرم آن طرف خیابان و میگذارم کنار درختی و بعد بر میگردم سر جای اولم.
خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات: ایام مبارک دهه فجر، فرصتی برای بازخوانی حوادث و رویدادهای روزهای شورانگیز انقلاب اسلامی است که بخشی از آن را می توان در آثار ادبی مرتبط با آن ایام خواند. از این روی، خبرگزاری فارس در طول ایام دهه فجر بخشی از آثار نویسندگان کشورمان در ارتباط با موضوع انقلاب اسلامی را تقدیم علاقه مندان می کند. برای امروز در نهمین روز از ایام دهه فجر داستان کوتاه «خواب و بیداری» نوشته محمود خداوردی انتخاب شده است. محمود خداوردی، از نویسندگان فعال در حوزه ادبیات داستانی معاصر کشورمان است که با بخش های ادبی مطبوعات هم همکاری مستمری دارد. وی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی هم آثار قابل تاملی دارد و گزیده ای از داستان های کوتاه او در کتاب« آقای چخوف اجازه می دهید» توسط انتشارات انجمن قلم ایران چاپ و منتشر شده که مورد استقبال محافل ادبی و منتقدان و کارشناسان ادبیات قرار گرفته است. داستان کوتاه «خواب و بیداری» نوشته محمود خداوردی درباره موضوع انقلاب اسلامی است. *** از لای بوته های میخک، صدای خش خشی می آید. روی بالکن ایستاده و به اطراف نگاه می کنم. ماریا و دخترم نغمه، میان بر زده و از راه پشتی به منزل آمده اند. نغمه سلام می کند و می نشیند روی زانویم. می بوسمش و انگشتانم را میان مو هایش می برم؛ مو هایی که مانند حریم نرم است. ماریا کادویی برایم خریده است: « این هم کراواتی که می خواستی.» خوشهال است که بالاخره شرکت زیمنس او را استخدام کرده و زیر لب ترانه ای محلی زمزمه می کند. نمه بادی می وزد و بوی گل های اقاقیا و لاله عباسی را در هوا می پراکند. نغمه می رود روی کاناپه دراز می کشد. ماریا هم می رود داخل ساختمان. هشت ماهی می شود که به مندن آمده ام؛ دهی سرسبز و خوش آب و هوا که از شهر فاصله زیادی ندارد. مونیخ با آن همه شلوغی و سرو صدا نمی توانست جای مناسبی باشد برای من که سال های سال است به دنبال دنجی می گردم. جدای از آرامش و سکوتی که در این جا وجود دارد، گاهی اوقات چیزی غریب به جانم چنگ می اندازد و آزارم می دهد. شکنندگی در رفتار، از مدت ها پیش افسرده ام ساخته است. روی تخت دراز می کشم و به آسمان نگاه می کنم. سعی ذارم دقایقی در همین حالت، بین خواب و بیداری وقت بگذرانم. صدای زنگ دچرخه یوهان، مامور اداره ی پست می آید. نیم خیز شده، سلام می کنم. فنجانی قهوه برایش می ریزم. نامه ای برایم آورده است، از ایران. به شوخی میگوید: « خوبه کسی رو داری برات نامه بده؛ مثل من تنها نیستی.» و به جایی دور نگاه می کند؛ شاید به همسرش که او را رها کرده و رفته، و یا به تنها پسرش که مدت هاست او را ندیده، فکر می کند. چند دقیقه بعد، با دوچرخه اش بین انبوه درختان افرا که دوسوی جاده ی باریک و بلند سر به فلک کشیده اند، ناپدید می شود. کناره ی پاکت را پاره می کنم و نامه را در می آورم و می خوانم: « حسین جان! سلام، شاید مرا به یاد نیاوری. شاید رسم زمانه این است که دوستان خوب را جدای از هم می خواهد. اما دوست من! خاطره ها مثل زنجیر هایی هستند که ما را به هم پیوند می دهند. مگر می شود گرگ و میش صبح های زود کوچه پس کوچه های دربند را فراموش کرد؟! آن روز های قدیمی که می رفتیم کنار دیوار، تند وتند شعار می نوشتیم. پوتین پای مان می کردیم و با چند تا خرما راه می افتادیم توی کوه و کمر. کتاب می خواندیم. جر و بحث می کردیم. یک پا چریک شده بودیم! حالا دیگر سال هاست که کوه نمی روم. تب و تاب آن روز ها، تلخی و شیرینی اش، شده یک مجموعه که برای من خیلی عزیز است. بچه های قدیم، دوباره همدیگر را پیدا کرده اند و با هم نامه ای و تلفنی تماس دارند. از خودت برایم بنویس. من به یاد آن روزها نفس می کشم و زنده ام.» زیر نامه اسمش را هم نوشته است: «رئوف.» سیگاری روشن می کنم: دهانم تلخ می شود. سعی می کنم به گذشته ها برکردم. بی اختیار، اشکی از گوشه ی چشمم روی کاغذ می افتد. کلمات روی کاغذ می رقصند و من آرام چشم ها یم را می بندم؛ کسی ایستاده است وسط سلف سرویس کوی دانشگاه. بچه ها بشقاب های غذا را می کوبند روی میز ها. صدای قاشق ها می آید. بعد، آن که ایستاده است، دستش را می گیرد بالا. صدای ضربه ها قطع می شود. فریاد می زند: «تا کی باید از سایه ی خودمون هم بترسیم؟» یکی دیگر می گوید: «اونا دارن مث گوسفند با ما رفتار می کنن.» گاردی ها می ریزند تو. زدو خورد می شود و همه را می برند. صدای زنگ کلیسا به گوش می رسد. آفتاب، وسط آسمان است و ساقه های گندم زیر اشعه ی آن مانندپرنیایی از زر و سیم به نظر می رسند. کبریت که می زنم، در زمانی کوتاه، فاصله ی بین رویا و واقعیت را گم می کنم. دوباره به نامه نگاه می کنم. تک تک کلمات جان دارند و مرا که توی مندن در حاشیه ی شهر روی تراس خانه ام وارفته ام، بر می دارند و یک راست می برند توی خیابان کریم خان زند؛ به کمین نشسته ایم. دوستم بمبی را جاسازی کرده است توی یک رادیو چوبی قدیمی. رادیو را بر می برم آن طرف خیابان و می گذارم کنار درختی و بعد بر می گردم سر جای اولم. اتومبیل باز جو، هر روز از همین مسیر می گذرد. پیر مردی روستایی از جلوی مان رد می شود و می رود آن طرف. رادیو را می بیند. لحضه ای می ایستد و آن را بر می دارد. به پیچ و مهره هایش دست می زند. عرق سردی روی پیشانی ام می نشیند. دوستم عصبانی ست. می گویم: « چیه ترسیدی؟» تعادلش را از دست می دهد: « اگه این لعنتی توی دست این پیر مرد عمل کنه ، میدونی یعنی چی؟» خودش جواب خودش را می دهد: « یعنی کشک!» می روم پیش پیر مرد. رادیو را زیر بغل زده و می خواهد برود. «بابا! فروشیه؟ ». تردید دارد. سی تومان پول را نشانش می دهم. کوتاه می آید و رادیو را پس می دهد. به سرعت در پشتش را باز می کنم. خنده ام می گیرد. سیم های رادیو قطع شده است. صدای بوق می آید و اتومبیل باز جو از کنارم می گذرد. نسیم خنکی از دورها می آید، لاله ی گوشم را نوازش می کند. حس و حال غریبی پیدا کرده ام. وصل شده ام به گذشته. خاطرات گذشته یکباره به ذهنم هجوم آورده اند. بین تمام دوستانی که آن روز ها با من بودند می گردم تا ببینم رئوف کجای آن همه تلاش ایستاده است؛ «کثافت خودت رو باید بخوری، لجن» ... وبه زور، سرم را می کند توی لگن مدفوع. بر می گردد و محکم می زند توی گوشم. چشم هایم سیاهی می رود. درد شدیدی می پیچد توی سرم. چراغ گردان را مستقیم می گیرد روی صورتم. صدای دو رگه ای دارد بازجو: « دانشگاه جای درسه، نه خرابکاری.» سیگاری روشن می کند. دست چپش را می گذارد روی گردنم و فشار می دهد. استخوان های گردنم صدا می دهند. « کاری می کنم که مثل بلبل حرف بزنی. مث بقیه که زبون باز کردن.» بازجو شیهه می کشد. توی صورتش تف می اندازم. سیگارش را می چشباند به سینه ام و فشار می دهد. دیگر چیزی نمی فهمم. گذشته مثل پرده سینما جلوی چشمانم رژه می رود. دوست دارم فکر کنم؛ در باره آدم هایی که سال های سال است ترک شان کرده ام اما همیشه دوست شان داشته ام. صدای ماریا مرا از خیال بیرون می کشد. نغمه هم از خواب بیدار می شود. بوی خاک نم دار، پره های بینی ام را می لرزاند. درد مزمنی که همیشه آزارم می دهد را به فراموشی سپرده ام. سبک شده ام. رئوف با نامه ی کوتاهش گوشه ای از هویت فراموش شده ام را به من بر گردانده است. نگاهی به اطراف می اندازم؛ درختان، بر اثر باد ملایمی که وزیدن گرفته است، تکان می خورند. به افق نگاه می کنم؛ ابر های پراکنده گرد هم می آیند و به هم می چسبند. می روم روی صندلی می نشینم و با مداد زیر نامه ی رئوف درشت می نویسم: «اسب رهوار مرا زین کن. من هوای سرزمین دوستی دارم.» انتهای پیام/و
92/11/20 - 09:29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]
صفحات پیشنهادی
داستان کوتاه انقلاب/4 گاردیها
داستان کوتاه انقلاب 4گاردیهادکمههای پیراهن بلند گلدارش را باز کرد عینک سیاهی به چشم زد و بار دیگر در آینه ماشینف نگاهی به خودش انداخت موهای روشن و ریشپرفسوری او را شبیه جهانگردهای خارجی کرده بود خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتی برای بازخوانی حوادداستان کوتاه انقلاب/8 سه شنبه خیس
داستان کوتاه انقلاب 8سه شنبه خیسفردای آنروز صورت خانمِ کمی دورتر از ملیحه در صفحه اول روزنامهای بود و در روزنامهای دیگر عکس بزرگی از درهای زندان اوین چاپ شده بود که با صدای کنار رفتن سالهای 1324 تا 1357 باز میشد خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتی بداستان کوتاه انقلاب/3 زیر مجسمه
داستان کوتاه انقلاب 3زیر مجسمهتا اوضاع را در ذهن خود تحلیل کند از شرق خیابان حرکت سریع و شتابان گروهی را با فریادها وشعارهای مرگ بر شاه دید که با تندی پیش می آیند و تنلگری درونی همه تشویش هایش را به یک باره از بین برد خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتداستان کوتاه انقلاب/6 پشتبامها شاهدند
داستان کوتاه انقلاب 6پشتبامها شاهدندو حالا خبر دادند شاهین خان مرد ما میتوانستیم به هوا بپریم و مثل وقتی که تیم محبوبمان گل میزند از شادی جیغ بکشیم میتوانستیم به چشمهای هم که مثل ستاره میدرخشیدند نگاه کنیم و بکوبیم کف دست هم خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارداستان کوتاه انقلاب/7 مجسمه هیز
داستان کوتاه انقلاب 7مجسمه هیزهر کس که از راه میرسید بر سر مجسمه چیزی می کوبید یکی سنگ یکی چوب یکی کلوخ یکی تخم مرغ یکی گوجه گندیده خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتی برای بازخوانی حوادث و رویدادهای روزهای شورانگیز انقلاب اسلامی است که بخشی از آنداستان کوتاه انقلاب/5 نفتی
داستان کوتاه انقلاب 5نفتیمردم همچنان در مقابل گاردیها صف بسته بودند فرمانده به یکی از گاردیها حرفی زد و بعد دستش را بلند کرد گاردیها چشم به دست فرمانده دوخته بودند لحظهها به کُندی میگذشتند خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتی برای بازخوانی حوادث وداستان کوتاه انقلاب/2 فرشته
داستان کوتاه انقلاب 2فرشتههمه شب تا لحظه موعود اسلحه را در دستم میفشردم و به طرف عکس قاتل که مثل سیبلِ ثابت روی دیوار چسبانده بودم نشانه میرفتم خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات ایام مبارک دهه فجر فرصتی برای بازخوانی حوادث و رویدادهای روزهای شورانگیز انقلاب اسلامی است که بخشاخبار کوتاه سی و پنجمین فجر انقلاب در چهارمحال و بختیاری
اخبار کوتاه سی و پنجمین فجر انقلاب در چهارمحال و بختیاری شهرکرد- ایرنا- دیدار فرماندار و امام جمعه شهرستان فارسان از بیمارستان سیدالشهدا فارسان دیدار با خانواده شهداء همایش دوچرخه سواری دانش آموزی افتتاح نمایشگاه کتاب و رژه خودرویی در بروجن از مهم ترین برنامه های خبری دومین رو48 داستان کوتاه از زندگی امام علی(ع) به زبان ساده منتشر شد
48 داستان کوتاه از زندگی امام علی ع به زبان ساده منتشر شدکتاب داستانهایی از زندگانی علی ع 48 داستان کوتاه از آن امام همام است که انتشارات دارالحدیث آن را منتشر کرده است به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس زندگی پربار امیرالمومنین علی ع سرشار از پندها و آموزههایی است که هبا عنوان «پروانهها اولش خیساند»؛ مژگان بابامرندی داستان کوتاهی درباره بلوغ دختران نوشت
با عنوان پروانهها اولش خیساند مژگان بابامرندی داستان کوتاهی درباره بلوغ دختران نوشتمژگان بابامرندی از اتمام نگارش داستان کوتاهی با عنوان پروانهها اولش خیساند با موضوع بلوغ دختران خبر داد مژگان بابامرندی نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاهداوری نهایی جشنواره داستان انقلاب
سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵ ۱۹ دبیر هنری ششمین جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری از پایان داوری نهایی این جشنواره در روزهای آغازین بهمنماه امسال خبر داد به گزارش بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا حسین فتاحی دبیر هنری ششمین جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری گفت راضیمراسم پایانی دومین دوره جشنواره داستان کوتاه فهرست برگزار میشود
مراسم پایانی دومین دوره جشنواره داستان کوتاه فهرست برگزار میشودمراسم پایانی دومین دوره جشنواره داستان کوتاه فهرست در پردیس سینمایی قلهک برگزار میگردد به گزارش خبرگزاری فارس مراسم پایانی دومین دوره جشنواره داستان کوتاه فهرست در پردیس سینمایی قلهک برگزار میگردد در این مراداستان کوتاه: ای کاش برف ببارد!
داستان کوتاه ای کاش برف ببارد عجب کیفی دارد که صبح اینقدر نازت را بکشند وکله پاچه ای باشد و نان سنگکی و خلاصه عشق یعنی همین بر لحاف فلک افتـــاده شکافپنبه میبارد از این کهنه لحافسرش را دزدکی از زیر لحاف آورد بیرون درواقع به زور و ذلت یک چشمیاز زیر لصفاتاج به فارس خبر داد انتشار ۵ جلد از مجموعه کتابهای «آثار انقلاب، مقاومت و بیداری اسلامی» در دهه
صفاتاج به فارس خبر دادانتشار ۵ جلد از مجموعه کتابهای آثار انقلاب مقاومت و بیداری اسلامی در دهه فجرمجید صفاتاج از انتشار ۵ عنوان کتاب از سری مجموعه کتابهای آثار انقلاب مقاومت و بیداری اسلامی تا دهه مبارک فجر خبر داد مجید صفاتاج نویسنده در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات باشگفتوگوی مشروح فارس با احمد شاکری درباره وضعیت داستان انقلاب وضعیت موجود نتیجه کمکهای خداوند به نویسندگان انق
گفتوگوی مشروح فارس با احمد شاکری درباره وضعیت داستان انقلابوضعیت موجود نتیجه کمکهای خداوند به نویسندگان انقلاب است تکرار خطای گذشته به ادبیات انقلاب ضرر زده استیک نویسنده و منتقد گفت آنچه به ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ضرر زده است تجربه راههای نو نیست چرا که برای بنها نهادنبا اعلام اسامی داوران ششمین دوره جشنواره داستان انقلاب فتاحی: داستان انقلاب در مرحله داوری نهایی/ 100 اثر در ح
با اعلام اسامی داوران ششمین دوره جشنواره داستان انقلابفتاحی داستان انقلاب در مرحله داوری نهایی 100 اثر در حال بررسی استدبیر هنری ششمین جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری از پایان داوری نهایی این جشنواره در روزهای آغازین بهمن ماه امسال خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس حسین فتاحی دبفراخوان جشنواره منطقه ای داستان کوتاه سرزمین مهر منتشر شد
فراخوان جشنواره منطقه ای داستان کوتاه سرزمین مهر منتشر شد مشهد-ایرنا- معاون فرهنگی و مطبوعاتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی از انتشار فراخوان جشنواره منطقه ای داستان کوتاه سرزمین مهر با موضوع سبک زندگی ایرانی- اسلامی از روز چهارشنبه خبر داد حسین مسگرانی افزود این-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها