واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مستند "سرزمین گمشده" فیلمی است درباره انسانهایی که سالها است در تبعید و غربت، دور از سرزمین مادری در حسرت آزادی و بازگشت به وطن روزگار میگذرانند. خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: "سرزمین گمشده" مستندی تکان دهنده است. نه فقط به علت سرنوشت دردناک آدمهایش و نه فقط به این علت که بخشی از تاریخ معاصر سرزمینمان را مرور میکند بلکه به علت نزدیک بودنش، تاریخ وقوع حوادث فیلم بیش از نفسی از ما فاصله ندارد. جدا شدن آذربایجان از معدود فجایع تاریخی مربوط به سرزمینمان است که به دلایلی که اتفاقا کارگردان هم چندان به آن نپرداخته (شاید به این دلیل که در موردش زیاد شنیده و خواندهایم) به خیر گذشته و تنها آدمهایی از آن دوران باقی ماندهاند که در یک چشم برهم زدن تمام هست و نیست و زندگی و آیندهشان را باختهاند و بدون عبور از هیچ مجرای قانونی به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شده اند و مشخص نیست چه تعدادی از آنها در همان سالها و یا سالهای پس از آن جان باخته اند، کسی سراغی از آنان نگرفته و برای نجاتشان کوشش چندانی نشده است و حتی در این دنیایی که با دنیای جوانی آنها بسیار متفاوت است، همچنان کسی به دنبال مطرح کردن حقوق آنها در دادگاههای بینالمللی وگرفتن خسارتی برای آن ها نبوده است. بیش از زجر و شکنجهای که آنها بیهیچ گناهی متحمل آن شدهاند، همین فراموشی است که فیلم را تلخ و دردناک میکند. گویی موسائیان به سراغ مردگانی رفته است که روحشان همچنان در بند است، فیلم ساختار سادهای دارد و کارگردان تلاش نکرده به چیزی فراتر از آن چه آنها میگویند دست بیابد و قصد نداشته با استفاده از نمادهای صوتی و بصری مضاعف چیزی (حتی حسی) فراتر از آن چه شخصیتها، احساسات و داستانهای شخصی آنها القا میکند به فیلم بیفزاید. هوشمندی کارگردان در انتخاب نگاه بی طرفانه است و حتی تنهایی و دلتنگی و روزمرگی آنها را با نماهای بسته، دیوار، دخمه، تحرک بسیار اندک دوربین و تکرار و تکرار و تکرار آدمها در این فضاها نشان میدهد به جای اینکه از چیزی خارج از محدوده و دنیایی که هر روزه تجربهاش میکنند استفاده کند. و اتفاقا این انتخاب به پر رنگتر شدن موضوع کمک میکند، صحنهای که در ذهنت میماند، اشک دلتنگی است و جملاتی که در ذهنت میمانند جملات شخصی آنهاست که سوار قطار میشوند تا به ایران باز گردند و از سرزمین یخ زده سیبری سر در میآورند. کارگردان با باز تعریف بخشی از تاریخ معاصر آغاز میکند و به آدمهایی میرسد که تاریخ (اگر آنها را به خاطر بسپرد) با نگاهی کلی ازکنارشان خواهد گذشت و در این بین اتفاقی در مرکز توجه فیلم قرار میگیرد که تغییر دهنده سرنوشت آدمهای فیلم و تغییر دهنده سرنوشت خود فیلم است. موسائیان از تعریف کلی بخشی از تاریخ به تعریف داستان شخصی آدمها میرسد و اتفاقا هر چه بیشتر از کلیات فاصله میگیرد، اثرش روند زندهتر و جذابتری پیدا میکند. داستان این است؛ مدتی مرزهای بین دو کشور باز میماند و آدمهایی به سادگی از این مرز باز عبور می کنند و سپس روی دیگر سکه نمایان میشود. آرمانشهری که آنها به دنبالش بودند در حقیقت همان سرزمین کثیف برده داران است. شوروی سابق و روسیه فعلی که طی سالها به دلیل نبود رفت و آمد درست میان دو کشور و در حقیقت به دلیل بیخبری مردم به کعبه آمال بسیاری بدل شده بود اکنون روی آدمخوار و حقیقی خود را به آدمهایی نشان میدهد که باز هم نمیتوانند باز گردند و دیدههایشان را بازگو کنند. اکنون که نتوانستهاند بخشی از سرزمین را جدا کنند، آدمها را به غنیمت بردهاند. موسائییان تلاش کرده خط کمرنگی از قوانین روایتهای کلاسیک را در فیلم رعایت کند که با معرفی شخصیتها آغاز میشود و با رسیدن به اوج (که همان ماجرای فرستاده شدن آنها به اردوگاه کار اجباری است) و در نهایت رستگاری آنان به پایان میرسد. تنها متاسفانه فیلمساز با رعایت این قانون زمانی را هدر داده و ممکن است که تا تماشاگر دریابد که اصلا با چه جنس روایتی روبروست و این آدم ها میخواهند او را به کجا ببرند و قضیه از چه قرار است، خسته و دلزده شود. گرچه همچنان اعتقاد دارم که داستان نادر این آدم ها قادر است تماشاگر فراری را از میان فیلم بازگرداند و دوباره او را مشتاق و کنجکاو دیدن و شنیدن کند. رستگاری پایانی فیلم با نمایش علاقه شخصیتها به سرزمین مادری اتفاق میافتد وبه این ترتیب فیلمساز با حفظ سادگی و بی طرفی در داستان و با هوشمندی و استفاده از عناصری که چندان به چشم نمیآیند (مانند همین چینش) نبض فیلم را در دست گرفته است. نمیتوان ادعا کرد که "سرزمین گمشده" فیلم بی نقصی است، فیلمساز گاه بدون علت مشخص از تصاویر نامربوطی استفاده کرده است که ذهن تماشاگر را به بیراهه میبرد که صحنه چرای گوسفندان و نمای سبز پشت شیشه قطار از این دست هستند. برخی از لحظات گفتگوها به درازا کشیده میشود و یا فیلم از کنار برخی از جزئیات تاثیر گذار به سرعت میگذرد و...با این حال "سرزمین گمشده" در ساختار فیلم بیادعایی است و بعد از دیدن آن در مییابیم که بسیار بیشتر از آن چه در ظاهر به چشم میآید در چنته داشته است و فکر میکنم همین اتفاق از فیلم اثری موفق میسازد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 549]