تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805275981




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رابطه ليبراليسم و دموكراسي


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: رابطه ليبراليسم و دموكراسي
ليبراليسم فقدان موانع و محدوديت هايي است كه فرد را از آنچه كه مي خواهد انجام دهد باز مي دارد و دمكراسي، چگونگي انتخاب حكومت هاست و اين كه در مقابل چه كساني پاسخگو هستند و بين اين دو مساله ضرورتا پيوندي وجود ندارد.

به گزارش خبرگزاري مهر، عبارت ليبرال دموكراسي چنان متداول است كه تصور وجود پيوند ازدواجي هماهنگ و كامل بين دو اصل تشكيل دهنده آن طبيعي مي نمايد. در واقع اين پيوند مشترك، مانند بسياري از ازدواج ها در زندگي واقعي، از آغاز موضوع سازش ها و رد و بدل كردن امتيازات بوده است و از آن ميان ليبراليسم همواره بي ميلي بيشتري از خود نشان داده است. ليبرال ها خواهان محدود كردن حكومت مطلقه بودند و حكومت محدود به معني حكومتي بر پايه وفاق بود. اما وفاق از سوي چه كساني؟ هنگامي كه مفهوم وفاق رايج شود، تثبيت برهان متقاعد كننده اي كه كاربرد آن را محدود كند دشوار است،به ويژه با در نظر گرفتن اين مطلب كه برهان هاي موافق اين مفهوم در چنان پوششي از جامعيت پيچيده شده بود كه با هرگونه اصل گزينش يا انحصاردر تناقض قرار مي گرفت، انديشه وفاق به سوي دموكراسي تمايل دارد.

بدين ترتيب بورژوا ليبرال ها بيش از پيش اسير دامي شدند كه خود گسترده بودند آنها تا جايي كه خود به حساب آورده شوند براي اصل وفاق ارزش قائل بودند،اما هنگامي كه سخنگويان راديكال آن را به طبقات پايين تعميم دادند هراسان شدند.

دموكراسي اساسا به معني حكومت"غوغا"بود. ليبرال ها ازآن مي ترسيدند كه سرنگوني حكومت هاي خودكامه پادشاهي يا اشرافي كهن دولت حداقلي را كه بيشتر آنها خواستارآن بودند در پي نداشته باشد و به پيدايش استبداد جديدي با قدرت بيشتر بينجامد. استبدادي كه قدرت خود را دقيقا از دعوي برتر خود مبني بر مشروعيت كسب مي كرد. در مقابل حكومتي كه مي توانست مدعي اداره كشور به نيات از اراده مردم باشد،چه حفاظ هايي تاب مقاومت داشت؟در مقابل چنين حكومتي، اقليت هاي مخالف صرفا فرقه هايي كج خلق و جوياي منافع خويش تلقي مي شدند كه نمي خواهند اصل دموكراتيك و مقدماتي حاكميت اكثريت را بپذيرند. افراد مخالف، طبعا در موضعي از اين هم ضعيف تر قرار مي گرفتند. بدين ترتيب ليبرال ها دريافتند كه اصل وفاق كه در ديدگاه آنها مهاري براي حكومت و مبنايي براي حفاظت از حقوق فردي بود،به نوعي ديكتاتوري مردمي يا دموكراتيك منجر مي شود كه مي تواند بيش از گذشته تهديدي جدي براي آزادي باشد.

برخي بنيانگذاران آمريكا، هراس هايي از اين دست را ابراز داشته اند. هاميلتون مي گويد؛ اگر تمامي قدرت به اكثريت تفويض شود، آنها بر اقليت ستم خواهند كرد و اگر تمامي قدرت به اقليت تفويض شود، آنها بر اكثريت ستم خواهند كرد و جفرسون در اعتراض به اين نظر مي گويد؛ يكصد و هفتاد و سه مستبد مطمئنا همان قدر مستبد خواهند بود كه يك مستبد يك استبداد انتخابي حكومتي نبود كه ما براي آن جنگيديم.

بسياري از آنها واژه"مردم"را تحقير مي كردند و آشكارا با انديشه دموكراسي مخالفت مي ورزيدند.ترتيبات قانوني دقيقا انديشيده به منظورمهار قدرت دولت با تقسيم آن،از اين فكر نشات گرفت.اين اضطراب ها و دشمني ها در نوشته هاي ليبرالي قرن نوزدهم تجديد حيات پيدا مي كنند،و حتي در نوشته هاي كساني مانند ميل، كه در اصول مدافع گسترده ترين مشاركت مردم در سياست بود نيز به چشم مي خورد.

لردآكتون به وضوح ليبرال ها و دمكرات ها را از يكديگر متمايز كرده است؛ در مورد دموكراسي بايد اذعان داشت كه توده هاي جديد انتخاب كنندگان كاملا جاهلند، به آساني با توسل به تعصب و احساسات فريب مي خورند و در نتيجه نااستوارند؛ همچنين دشواري توضيح مسائل اقتصادي براي آنها و روشن كردن پيوند منافعشان با حكومت،اگر امنيت مالكيت خصوصي را به خطر نيندازد مي تواند براي اعتبار عمومي مخاطره آميز باشد. ليبرال هاي حقيقي به خلاف دمكرات ها،همواره اين خطر را پيش روي خود قرار مي دهند.

توده هاي جاهل فقط دارايي را تهديد نمي كردند.گروهي بر اين باورند كه فرهنگ و تمدن نيز در مخاطره قرار دارند. اما مهمتر از همه، دمكراسي تهديدي بالقوه براي آزادي فرد تلقي مي شد.خطر در آن بود كه فرد طبق قاعده اكثريت يا حاكميت مردم، بينديشد. اين مطلب اساسا نكته اي منطقي است. آزادي، فقدان موانع و محدوديت هايي است كه فرد را از آنچه كه مي خواهد انجام دهد باز مي دارد. دمكراسي، چگونگي انتخاب حكومت هاست و اين كه در مقابل چه كساني پاسخگو هستند. بين اين دو مساله ضرورتا پيوندي وجود ندارد؛ در مقابل ليبراليسم، توتاليتاريانيسم قرار مي گيرد، حال آنكه در مقابل دمكراسي، خود كامگي، در نتيجه دستكم در اصول اين امكان و جود دارد كه يك حكومت دمكراتيك، توتاليتر باشد و يك حكومت اقتدارگرابراساس اصول ليبرالي عمل كند.

اين واقعيت كه حكومتي انتخابي است، في نفسه مانع از آن نمي شود كه آزادي مردم را محدود كند. كاملا به عكس به چالش كشيدن يك حكومت"مطلقه انتخابي" دشوارتر از اين كار با حكومت هاي آشكارا خودسر است. اگر دمكراسي فقط به حكومت اكثريت محدود نشود و به آموزه حاكميت مردمي فرا رويد،اين اضطراب تشديد مي شود.ليبرال ها از انديشه حاكميت در هر شرايطي ناخشنودند. اما مفهوم حاكميت مردمي به طريق اولي قابل ايراد است زيرا بيانگر وجود هستي قابل دركي است كه "مردم" ناميده مي شوند.چنين حكومتي،آموزه ليبرالي را مورد تعرض قرار مي دهد.آموزه اي كه به موجب آن جامعه از افراد يا حداكثر گروههاي منفصلي تشكيل شده است كه هر يك خواست ها و منافع خاص خويش را دنبال مي كنند.مفاهيمي از قبيل"منفعت عموم"و"خواست عموم" نه تنها اين تجاوز را پنهان مي دارد. بلكه عذر موجهي در اختيار دولت ها قرار مي دهد تا منافع ملموس افراد و گروه هاي خاص را پايمال سازند.

كد خبر: 2199632

تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۳۰ - ۰۹:۰۰

شنبه 30 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن