واضح آرشیو وب فارسی:ايران: پرسش و پاسخ
مانا احمدي
گفتوگو با دكتر عباس يزداني
وحدت در اهداف و آرمانها
آذر 1358، ورودي دانشكده الهيات، شاهد شهادت بزرگمردي بود كه سالها پيرامون تعامل حوزه و دانشگاه، مجاهدت كرد. آيتالله دكتر محمد مفتح ضمن آشنايي با فرهنگ حوزه، دانشگاه را هم به خوبي ميشناخت و با اتكا به اندوختههاي برآمده از هر دو مكتب در راستاي زدودن شكاف بين اين دو نهاد ميكوشيد. از اينرو 27 آذر را در تقويم ايراني به خاطر كوششهاي اين استاد فرزانه در راه تعامل اين دو نهاد، روز ناميدهاند. به مناسبت اين روز برآن شديم تا با دكتر عباس يزداني، عضو هيأت علمي دانشگاه تهران، همصحبت شويم و لزوم وحدت اين دو نهاد را به بحث بگذاريم.
جناب دكتر يزداني با توجه به تلاشهايي كه همواره پيرامون وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه صورت ميگيرد، آيا اساساً ميتوان اين دو نهاد را در تضاد با هم دانست؟
به صراحت ميتوان گفت پاسخ منفي است. البته همواره ديدگاههاي افراطي تلاش داشته و دارند تا دو نهاد مقدس حوزه و دانشگاه را متعلق به دو دنياي كاملاً متفاوت بدانند كه بقا و رشد يكي در گرو افول و مرگ ديگري است و بالعكس. كما اينكه از زماني كه سيستم آموزشي دانشگاه در ايران راهاندازي شد عدهاي تلاش فراوان كردند تا دانشگاه را در مقابل حوزهها قرار دهند. اما بايد نيك دانست كه حوزه و دانشگاه هيچگاه ذاتاً تعارضي با هم نداشتهاند. امروز هم كه سخن از وحدت اين دو نهاد به ميان ميآيد وحدت حوزه و دانشگاه به معناي انحلال يكي و ادغام در ديگري نيست بلكه به معناي نزديكي و هماهنگي بين آنهاست تا مكمل يكديگر باشند؛ لذا حوزه و دانشگاه ذاتاً هيچگونه تعارضي باهم نداشته و ندارند.
منظور از وحدت حوزه و دانشگاه چيست؟ و چگونه اين وحدت دست يافتني خواهد بود؟
از زماني كه وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد هم از سوي حوزويان و هم از سوي دانشگاهيان تفسيرهاي متفاوتي از آن ارائه گرديد. ميتوان گفت رابطه حوزه و دانشگاه از يك نگاه، همان رابطه بين علم و دين است. طرفداران وحدت به دنبال آن هستند تا بين علم و دين، ميان كاوشهاي نظري و تجربي از يكسو و راهبردهاي وحياني از سوي ديگر، سازگاري و هماهنگي ايجاد كنند. اما به نظر ميرسد تا زماني كه تلقي ما از نسبت علم و دين اصلاح نشود، هرگز نميتوانيم از وحدت حوزه و دانشگاه سخن برانيم.
در پاسخ به اين پرسش كه منظور از وحدت حوزه و دانشگاه چيست بايد گفت وحدت حوزه و دانشگاه از جنبههاي مختلف قابل بررسي است؛ يكي از جنبههاي وحدت ميتواند اين باشد كه حوزه و دانشگاه بايد در آرمانهاي كلي و اهداف متعالي باهم مشترك باشند و در اين آرمانها وحدت داشته باشند و آرمانهاي مشخص و واحدي را تعقيب كنند. هدف اين است كه همه به سمت ايجاد يك جامعه اسلامي پيشرفته مستقل و جامعه الگو حركت نمايند. جامعهاي كه بستر مناسبي براي رشد و شكوفايي استعدادهاي خدادادي انسانها باشد.
بعد ديگر وحدت ميتواند اين باشد كه منظور از وحدت، تعامل و همكاري در امور آموزشي و پژوهشي و نيز همكاري در امور فرهنگي، سياسي، اجتماعي و امور مديريتي كشور است. اما به اعتقاد من مهمترين بعد وحدت همان وحدت آرماني است. يعني اينكه واقعاً حوزه و دانشگاه به سمتي بروند كه در اهداف متعالي براي فرد و جامعه به انديشههاي واحدي برسند.
از ديدگاه شما موانع ايجاد وحدت ميان دو نهاد فكري «حوزه و دانشگاه» چيست و اساساً براي از ميان برداشتن اين موانع چه راهكارهايي را پيشنهاد ميكنيد؟
يكي از موانع مهم وحدت حوزه و دانشگاه تلقي نادرست در مورد رابطه بين علم و دين است. استاد مطهري قائل به تضاد بين علم و دين نبود. وي در كتاب مقدمهاي بر جهانبيني اسلامي، درباره رابطه علم و ايمان بحث جامع و كاملي دارند و ميفرمايد: «دانستيم كه علم و ايمان نه تنها با يكديگر تضادي ندارند بلكه مكمل و متمم يكديگرند» و سپس در مورد تعامل اين دو باهم تأكيد ميورزند كه «جانشيني علم و ايمان به جاي يكديگر، نه ممكن است نه مطلوب». بنابراين، همانطوري كه هم علم و هم دين براي تأمين سعادت و خوشبختي انسان لازم و ضروري است و هيچكدام نميتواند جاي ديگري را پر كند؛ هم نهاد حوزه و هم نهاد دانشگاه براي پيشرفت و ترقي و تأمين سعادت و خوشبختي جامعه ما ميتوانند ايفاي نقش كنند. هيچيك از اين دو نهاد نميتواند بينياز از ديگري باشد. بلكه اين دو تكميلكننده هم هستند. يكي ديگر از موانع اصلي وحدت حوزه و دانشگاه، عدم آگاهي حوزه و دانشگاه از نيازهاي اجتناب ناپذير يكديگر و امتيازات طرف ديگر است. تلقي نادرست در مورد دانشگاه اين است كه تصور شود دانشگاه تنها به كار دنيا و معاش مردم ميآيد نه معاد.
بنابراين دانشگاه براي تأمين رفاه مادي و امور دنيوي انسانها است و تلقي نادرست در مورد حوزه نيز اين است كه تصور شود دين و معارف ديني صرفاً معارفي معنوي و لذا فردي هستند و به كار دنيا نميآيند بلكه براي تأمين سعادت اخروي انسان است.اما در حقيقت، حوزه و دانشگاه سخت به هم نياز دارند و اين وابستگي در نياز علم بهايمان ديني و نياز دين به علم ريشه دارد. دانشگاه بايد بپذيرد كه اين دين و معارف ديني است كه به علم او جهت متعالي ميدهد، نور ميبخشد و آن را زيبا، لطيف و مقدس ميكند، نياز حوزه به علم جديد هم كمتر از اين نيست. محصولات علم ميتواند مؤيدات دين باشد و حتي مفسر و روشني بخش قسمتهاي در ابهام مانده دين باشد.
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]