تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نصيحت را بپذيرد، از رسوايى به سلامت مى ماند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835689544




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهيد «تندگويان» به روايت دخترانش


واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: شهيد «تندگويان» به روايت دخترانش
«من از دو سالگي تا چهارده سالگي منتظر بازگشت پدرم بودم. دوران سختي را سپري كردم. امروز كه جنگ پايان يافته و آب‌ها از آسياب افتاده است شايد كسي بپرسد: به چه دليل يك وزير بايد به استقبال آن همه خطر برود؟ واقعيت اين است كه اين كار وظيفه بود. انجام وظيفه به هنگام خطر جايي براي اين‌گونه پرسش‌ها باقي نمي‌گذارد. اگر غير از اين بود جاي پرسش و تعجب بود!»


اينها صحبت هاي مريم تندگويان فرزند شهيد محمدجواد تندگويان وزير نفت كابينه شهيد رجايي است كه در سال هاي اول جنگ به اسارت بعثي ها درآمد و پس از سال ها، در چنين روزي در سال 1370 تنها پيكر پاك او به ميهن بازگشت و تشييع و خاكسپاري شد.

در مطلب پيش رو، خاطراتي ناگفته و صميمي از زبان دو فرزند دختر شهيد تندگويان ارائه مي كنيم كه شايد برايتان بيشتر نمايان شود كه چه انسان هاي بزرگي براي حفاظت از اين خاك و اعتقاداتشان مردانه ايستادند.

مريم تندگويان متولد 1357 است. وي مي گويد: تمام كودكي و نوجواني ام با حسرت نداشتن پدر طي شد. مادرم مي گويد: وقتي دو، سه ساله بودي كفش هاي او را بغل مي كردي و كنار در انتظار پدرت را مي كشيدي. اين سال ها را با سرودن شعر، دردهايم را التيام دادم. قشنگ ترين خاطرات كودكي ام با خاطراتي بود كه پدربزرگ و مادربزرگم از پدر نقل مي كردند. از اخلاق و خانواده دوستي اش، از صميميت و محبت او مي گفتند و در نظرم پدر اسطوره اي از خوبي هاست. نه چون پدرم است، بلكه رفتار او مرا مجذوب خود كرده است. من با محبت او همنشين هستم و محبتش در دلم مي جوشد. ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين. قرآن مونس من شد و از خواندن آن لذت مي برم. مادربزرگم گاهي خيره به من مي نگريست. وقتي مي پرسيدم موضوعي پيش آمده او مي گفت تو بسيار شبيه پدرت هستي. تو را كه مي بينم، انگار جواد را مي بينم و من هم همچنان بي حركت مي نشستم تا او بتواند در خاطرات خود با پسرش دلتنگي هايش را التيام بخشد.

هرگز پدر را نديدم

هدي تندگويان، متولد 1360 دختر كوچك شهيد تندگويان در روزهاي بهاري ارديبهشت ماه به دنيا آمد و حدود شش ماه قبل از تولد، پدرش آبان 1359 اسير شد.

كارشناسي ادبيات فارسي دارد و حدود دو سالي هم در خبرگزاري ايرنا فعاليت كرده است. وي مي گويد: زماني كه در خبرگزاري كار مي كردم پدربزرگم اصرار زيادي داشت كه يكي از بچه ها به شركت نفت بيايد. در آن زمان چون بچه ها درس مي خواندند نمي توانستند قبول كنند و خواهر بزرگ تر من هم چون در رشته پزشكي تحصيل مي كرد و درسش از ما طولاني تر بود نمي توانست قبول كند و خواهر ديگرم هم هلال احمر كار مي كرد و سرانجام اصرار ديگران باعث شد كه قبول كنم و اين در حالي بود كه در آزمون خبرگزاري نيز قبول شده بودم و قسمت اين بود كه به شركت نفت بيايم. پدرم داراي برخوردهاي بسيار خوبي بوده است و برايم از هوش و ذكاوت بسيار بالايش بسيار گفته اند، در هر زمينه اي مطالعه داشته و در دانشگاه هم هميشه جزو نفرات برتر بوده است.

من به دليل حضورم در شركت نفت با دوستان پدرم خيلي در ارتباط هستم و زماني كه دور هم جمع مي شويم آنها خاطرات را بازگو مي كنند. در تمام دوره هاي زندگي اش دوستاني دارد كه ما با آنها در ارتباط هستيم و زماني كه با آنها صحبت مي كنيم، خاطرات شهيدي را مي شنويم كه همانند تكه هاي يك پازل مي ماند و مي فهمم كه در هر دوره اي چه رفتارهايي داشته است.

يكي از جالب ترين خاطره ها براي من اين بود كه هيچ وقت صداي پدرم را نشنيدم. حدود دو سال پيش داشتيم وسايل خانه قديمي مادربزرگمان را جمع و جور مي كرديم كه دو نوار كاست پيدا كردم، روي يكي از آنها نوشته بود سخنراني جواد در پالايشگاه نفت آبادان و براي اولين بار صداي پدرم را شنيدم كه خيلي برايم جالب بود كه در آن دوره هم ساواك روي اين گونه سخنراني ها بسيار حساس بود و هر كسي را كه اين گونه كارها را انجام مي داد، دستگير مي كرد و پدرم اين گونه سخنراني ها را در ميان كارمندانش انجام مي داد و به آنها اميد مي داد. لحظه اي كه صداي پدر را شنيدم، اصلا صداي آشنايي نبود، يعني شبيه به صداي هيچ يك از اطرافيان نبود. صداي پدرم واقعا تك بود و ممكن است كه بچه ها خاطراتي درباره پدرم داشته باشند يا به خوابشان آمده باشد، اما تا به حال به خواب من نيامده است.

اين روزها بيشتر از هر زمان ديگري مشتاق خواندن دست نوشته هاي پدر هستم، اما در موزه خاطرات شهيد نگهداري مي شود. نامه هايي كه در كتاب ها ديدم يا جزوه هاي درسي او را مطالعه كردم و پدرم يك كتابخانه شخصي بسيار خوبي داشت كه برادرم در حال پيگيري است، اين كتاب ها به مجموعه كتاب هاي شركت نفت اهدا شود كه بتوان از آنها استفاده كرد و خيلي از طرح هايي كه پدرم درباره كارهايش ارائه مي داد در دست بسياري از مديران است كه هنوز كاري انجام نداده اند، يعني هنوز در دست بررسي است، اما بسياري از طرح هايش تا همين امروز هم مورد قبول واقع شده است.

زماني كه ازدواج كردم و از خانه پدري خارج شدم چند تا از لباس هاي پدرم را كه هم اندازه خودم بوده به يادگار آوردم. پيراهن چهارخانه اي كه زمان معرفي اش از سوي شهيد رجايي در جمع وزرا پوشيده بود هم اندازه من است و البته يك لباس بافتني كه مادربزرگم برايش بافته بود كه هيچ وقت فرصت نشد بازگردد و آن را بپوشد، حالا به من ارث رسيده است.

بامداد محمدي - جام جم

دوشنبه 25 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن