تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820075814




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خانه و ماشين نمي‌خواهم بگذاريد قصه بگويم


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: خانه و ماشين نمي‌خواهم بگذاريد قصه بگويم
گوينده برنامه قديمي «شب بخير كوچولو» از اينكه به گفته او متوليان فرهنگي از قصه‌گويي حمايت نمي‌كنند، گلايه كرد و گفت: سال 79 به سوئد رفته بودم. يك روز براي دوستان برادرزاده‌ام قصه گفتم. فردا پدر يكي از بچه‌ها تماس گرفت كه تو در سوئد بمان ما برايت خانه و اتومبيل تهيه مي‌كنيم و ماهانه 3000 كرون در اختيارت مي‌گذاريم. من نپذيرفتم؛ حالا هم پول و خانه و ماشين نمي‌خواهم من دلم مي‌خواهد بگذارند قصه بگويم.

خبرگزاري مهر درآستانه شب‌چله و با توجه به سهم بسيار مهمي از قصه‌گويي كه برعهده برنامه راديويي «شب بخير كوچولو» و اجراي مريم نشيباست گفت‌وگو با نشيبا را درباره قصه و قصه‌گويي مي‌خوانيد:

بسياري از ما با صداي شما به خواب رفته‌ايم. «شب بخير كوچولو» برنامه‌اي بود كه نه تنها كودكان كه بزرگ‌ترها را هم به شنيدن دعوت مي‌كرد.

بله، همين طور است. وقتي بزرگ‌ترها مرا در خيابان مي‌بينند از برنامه «شب بخير كوچولو» ياد مي‌كنند. چندي پيش، مادرم را به بيمارستان بردم. وقتي يكي از پزشكان بيمارستان صدايم را شنيد، بلافاصله به برنامه «شب بخير كوچولو» اشاره كرد و سريع با دوستش تماس گرفت و گفت: يادت هست در دوره رزيدنتي زير پتو، شب بخير كوچولو مي‌شنيديم تا مبادا كسي به ما بخندد؟ حالا صاحب صدا كنار من است. از بسياري مادران شنيده‌ام كه بچه‌هايشان ساعت 9 شب، لباس مي‌پوشند و بر تخت خود دراز مي‌كشند. گرچه بعد از شنيدن شب بخير كوچولو، دوباره از تخت بلند مي‌شوند و به شيطنت خود ادامه مي‌دهند و باورتان نمي‌شود شنيدن اين حرف‌ها، چقدر براي من جذابيت دارد.

پخش «شب بخير كوچولو» از سال 1369 آغاز شد و به مدت پانزده سال ادامه داشت. برنامه‌اي كه از سال 1384، پخش دوباره آن آغاز شد. تاثير شب بخير كوچولو بر روند قصه‌گويي چه بود؟

به ياد دارم، برنامه شب بخير كوچولو، دوم تيرماه سال 1369 از راديو ايران پخش شد. مهدي سديسي تهيه‌كننده برنامه، اشكالات مرا مي‌گرفت. به جرات مي‌توانم بگويم گويندگي شب بخير كوچولو، تجربه خوبي برايم بود. در طول پانزده سالي كه اين برنامه روي آنتن راديو ايران بود، تهيه‌كنندگان مرتب تغيير مي‌كردند، اما مريم نشيبا بود و براي بچه‌ها قصه مي‌گفت. متاسفانه اين برنامه سال 1384 بنا به تصميم مديران متوقف شد. باورتان نمي‌شود، اما وقتي خبر تعطيل شدن اين برنامه را از همكارانم شنيدم، خيلي گريه كردم، چون برنامه «شب بخير كوچولو»، عشقم، نفسم، حرمتم و آبرويم بود، ولي خيلي خوشحالم كه سال 84، توليد و پخش اين برنامه دوباره از سر گرفته شد.

يعني مديران فرهنگي ما به اهميت قصه و قصه‌گويي پي بردند؟

اميدوارم اين‌طور باشد. گرچه بعيد مي‌دانم! من سال هفتاد ونه به سوئد رفته بودم. يك روز براي دوستان برادرزاده‌‍‌ام قصه گفتم و از برادر خود خواستم قصه مرا براي آنها ترجمه كند. بچه‌ها هاج و واج مرا نگاه مي‌كردند. از قصه خوششان آمده بود. فردا پدر يكي از بچه‌ها با من تماس گرفت كه تو در سوئد بمان ما برايت خانه و اتومبيل تهيه مي‌كنيم و ماهانه سي هزار كرون كه برابر با دو ميليون و هفتصد هزارتومان آن موقع بود، در اختيارت مي‌گذاريم، اما من نپذيرفتم و گفتم بايد به وطن خودم برگردم. به ايران برگشتم و در جشنواره كودك همدان كه دبيري آن با مصطفي رحماندوست بود، شركت كرد. صدا‌و‌سيماي استان مرا دعوت كرد تا براي بچه‌ها قصه بگويم. هنوز قصه شروع نشده بود كه گفتند وقت اذان است و من از بچه‌ها خواستم ادامه قصه را حدس بزنند تا فردا كه من دوباره به ديدنشان بيايم و برايشان قصه بگويم. آن فردا هنوز نرسيده؛ من پول و خانه و ماشين نمي‌خواستم. من دلم مي‌خواست به من فرصت قصه‌گويي مي‌دادند.

با توجه به گفته‌هاي شما مي‌توان دريافت قصه‌گويي همچنان پرمخاطب است؛ اگر قصه‌گو توان جذب مخاطب را داشته باشد.

بله، من جغرافيا تدريس مي كردم. براي بچه‌هاي رياضي و تجربي، درس جغرافي، فقط به عنوان يك درس فرعي تدريس مي‌شد، اما من، چنان بخش‌هاي مختلف ايران و كشورهاي ديگر را برايشان توضيح مي‌دادم كه آنها با علاقه درس را دنبال مي‌كردند و مي‌گفتند: خانم نشيبا! لحنت به‌گونه‌اي است كه در حافظه ما باقي مي‌ماند. هر وقت دوستي به كشوري مي‌رفت، از او تمام جزييات را مي‌پرسيدم تا بهتر بتوانم براي بچه‌ها تدريس كنم و از ايتاليا، رود نيل و... بگويم. بچه‌ها فكر مي‌كردند من به همه كشورها سفر كرده‌ام كه اينگونه برايشان توضيح مي‌دهم.

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن