تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه منافق اين است كه بدى اش ناراحتش نمى كند و خوبى اش او را خوشحال نمى سازد. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813287629




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

20 آذر سالروز شهادت سومين شهيد محرابخواب آيت‌الله دستغيب شب قبل از شهادت/ ماجراي كيسه‌‌‌اي كه به دنبال كفن رفت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: 20 آذر سالروز شهادت سومين شهيد محرابخواب آيت‌الله دستغيب شب قبل از شهادت/ ماجراي كيسه‌‌‌اي كه به دنبال كفن رفت
مدرس عرفان اسلامي گفت: نيمه‌هاي شب بود كه آيت‌الله دستغيب ناگهان سراسيمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند كرده و نشست. دست‌هايش را بر پيشاني نهاد و مرتبا «لاحول و لا قوة الا بالله» مي‌گفت.


به گزارش خبرنگار آيين و انديشه خبرگزاري فارس، 20 آذر سالروز شهادت شهيد محراب، آيت‌الله عبدالحسين دستغيب است كه در سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه شيراز به شهادت رسيد.

حسن اردشيري لاجيمي، از مدرسان عرفان اسلامي درباره شهيد دستغيب به فارس گفت: آيت‌الله شهيد دستغيب (ره) از سن سيزده سالگي آثاري چون بحار، وسائل الشيعه، كافي، وافي و من لا يحضر را مطالعه مي‌‌كرد.

وي افزود: در منزل ايشان يك اتاق بسيار بزرگ پر از كتاب بود و ايشان دائما مطالعه مي‏‌كردند و حافظه بسيار خوبي هم داشتند. مطالعه كردن و فهميدن روايات برايشان خيلي آسان بود تا جايي كه فرزند ايشان مي‌گفت: بنده بعيد نمي‌‏دانم پدرم حدود بيست هزار حديث از حفظ داشت.

غذاي شهيد دستغيب

اردشيري ابراز داشت: آيت‌الله دستغيب از سن 16 سالگي، بيشتر اوقات، نان جو و روغن زيتون مي‏‌خوردند. نان جو، خوراك انبياء و اولياست و از زيتون هم كه در قرآن تعريف شده است.

معرفي شهيد دستغيب (ره) از زبان آيت‌الله نجابت شيرازي(ره)

اين مدرس دانشگاه، شهيد دستغيب را از زبان آيت‌‌الله نجابت، چنين معرفي كرد: براي جوان (شهيد دستغيب) اينكه نان جو و روغن زيتون بخورد و هفته‌‎اي يكبار هم بيشتر گوشت نخورد، خيلي زحمت دارد. دائما مواظب نفس خود بود كه با مومنان سركشي نكند، تا چه رسد به علما و مراجع تقليد. آيت‌‌الله دستغيب از همان اول با «حاج سيد علي رضا» و بعد با مرحوم «ميرزا علي اكبر ارسنجاني» و بعد در نجف اشرف با آقا شيخ «محمد كاظم شيرازي» و بعد با «حاج ميرزا علي آقا قاضي» كه هم اول عالم نجف اشرف و هم اول خداشناس بودند رابطه داشت. شهيد دستغيب يقين پيدا كرده بود كه اساس مذهب تبعيت از اولي‌‌الامر است. لهذا پس از فرمان امام خميني كه بايد مردم بسيج شوند، ايشان ارتش و سپاه و بسيج را جُند حضرت ولي‌‌عصر(عج) و امام خميني را نائب حضرت ولي‌عصر(عج) مي‌‏دانست. بنده مطمئن هستم كه ايشان فاصله‏‌اي بين اين بسيجيان و اصحاب بدر نمي‏‌دانست، چرا كه چشم اصحاب بدر در چشم حضرت خاتم‏الانبياء مي‏افتاد و غم‌ها از دلشان مي‏رفت در حاليكه اين بزرگواران سالي يك دفعه هم نمي‏توانستند امام را ببينند. مي‏گفت: اين‏ها برترند چرا كه با آنكه پهلوي حضرت نيستند ولي فداي اسلام و معصومند.

شهيد دستغيب جلوه بارز يقين

اين مدرس عرفان اسلامي بيان داشت: در اثر تبعيت و قوي شدن روح تقوا، دو چيز در اين شهيد فوق‏‌العاده شد؛ يكي يقين و ديگري توكل. يقين به خداوند تبارك و تعالي كه دائما حاضر و بيناست و در اين مسئله ايشان بر معاصرين خودشان بسيار امتياز داشتند. يعني براي يقين هر قدر درجه قائل بشويم، خدا ايشان را موفق به آن درجه كرده بود كه اين يقين رو به تزايد برود، لذا در بيشتر مجالس ايشان سخن از خدا و ائمه اطهار بوده است.

اردشيري ادامه داد: آيت‌الله نجابت درباره يقين شهيد دستغيب گفته است: شايد بنده بتوانم ادعا كنم مجلسي با ايشان نداشتم الا آنكه راجع به يقين و خدا و معارف اهل بيت(ع) در آن سخن به ميان آيد، و گاهي در يك روز دو مرتبه با ايشان تلاقي داشتيم، در هر دو مرتبه آيه و يا كلمه و روايتي راجع به يقين براي سخن گفتن و شدت تذكر پيش مي‌آوردند.

مولف علوم اسلامي افزود: اين شهيد بزرگوار در يقين به خداوند در عصر خودشان و در استان فارس منحصر بودند و آثار اين يقين بود كه مردم با جان و دل ايشان را دوست مي‏‌داشتند، آثار يقين بود كه ريشه حقيقي اسلام را پيدا كردند و از همان روز اول به حضرت آيت‏الله العظمي خميني نهايت علاقه را پيدا كردند و از جان و دل مروج ايشان شدند.

عبارت شهيد دستغيب درباره امام خميني (ره)

حسن اردشيري خاطر نشان كرد: اين شهيد بزرگوار مي‏‏‌فرمود كه آقاي خميني سيرهاي خودش را تمام كرده و فعلا از طرف حضرت احديت و حضرت ولي عصر(عج) به اصلاح جامعه و مسلمين بالاخص اصلاح ايرانيان مامور است.

وي تاكيد كرد: شهيد دستغيب، خالص و به تمام معني مبلغ امام خميني (ره) بود و اين تبليغ را موجب ترقي خودشان مي‏دانست. گرايش ايشان نسبت به حضرت امام خميني بيشتر بر مقدار مردم عادي بود، يعني ايشان را علاوه بر اجتهاد و مرجع تقليد بودن، ولي كامل خداوند مي‏‌دانستند.

توكل شهيد دستغيب (ره)

وي ويژگي ديگري را كه در شهيد دستغيب، ممتاز بود توكل دانست و بيان داشت: روز به روز ايشان اين معني را كاملتر مي‌‏فهميدند كه اسباب بالذات، مؤثر نيستند. چند سال اخير از عمرشان، معني «لا حول و لا قوه الا بالله» و اينكه همه كار دست خداست بسيار براي ايشان واضح شده بود، لذا ايشان كارهاي خودش را ـ چه دنيوي و چه اخروي ـ به خداوند واگذار مي‌‌كرد.

اردشيري اضافه كرد: بناشان بر اين بود كه تمام وضع حيات و مادي و معنوي‌‏شان را در اختيار خداوند بگذارند. در اثر اين توكل به خدا فرمايشات ايشان در هر قلب پاكي جايگزين بود، بلكه بعضي از قلوب ناپاك را هم پاك مي‏‌كرد و روز به روز محبت اهالي فارس و بالاخص مردم شيراز نسبت به ايشان رو به ازدياد بود و به تبع محبتي كه به ايشان داشتند، يقينشان نيز به انقلاب بيشتر مي‏‌شد.

ارتباط آيت‏‌الله دستغيب (ره) با علامه سيد علي آقا قاضي (ره)

حسن اردشيري درباره شاگردي آيت‌الله دستغيب از علامه قاضي اظهار داشت: حضرت آيت‏‌الله شهيد دستغيب با مرحوم آيت‌الله آقاي حاج شيخ حسنعلي نجابت از دوران نوجواني آشنا بود و آمد و رفت داشتند و از لحاظ خانوادگي به هم مربوط بودند. آيت‌‏الله نجابت براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي‏‌شوند و پس از مدتي با مرحوم آيت‏‌الله علامه سيد علي آقا قاضي كه از عرفاي بزرگ بودند آشنا شده ضمن تحصيل علوم دينيه از معاني عرفان آگاه گشته دلباخته مرحوم قاضي مي‏‌شوند.

وي ادامه داد: شهيد آيت‏‌الله دستغيب كه براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرف مي‏‌شوند به بركت مرحوم آيت‏‌الله نجابت به محضر مرحوم علامه قاضي مي‏‌رسند و مدتي هر دو بزرگوار از محضر آن عارف والا مقام بهره مي‏‌گيرند. شهيد دستغيب‏ پس از اتمام تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد به شيراز مراجعت مي‏‌كند. آيت‏‌الله نجابت پس از رحلت مرحوم قاضي به همدان مي‏‌آيند و سلوك خود را به رهبري آيت‌الله انصاري پي مي‏‌گيرند. سفري هم به شيراز مي‏‌آيند و شهيد دستغيب را آگاه مي‏‌كنند و از اين به بعد هر دو نفر از بركات مرحوم آيت‌الله انصاري بهره وافي گرفته به مقامات عاليه‏‌اي در عرفان مي‏‌رسند.

خواب بشارت‌آفرين، قبل از شهادت

اردشيري شب قبل از شهادت آيت‌الله دستغيب را - به نقل از فرزند ايشان – چنين نقل كرد: نيمه‌هاي شب بود كه پيش از موعد كه براي تهجد از خواب بر مي‌خواست، ناگهان سراسيمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند كرده و نشست. دستهايش را بر پيشاني نهاد و مرتبا «لاحول و لا قوة الا بالله» مي‌گفت. حالتش از يك خواب هولناك خبر مي‌داد، اما سخن مرا كه شما را چه مي‌شود آيا آب مي‌خواهيد؟ چيزي ديگر مي‌خواهيد؟ پاسخ نمي‌داد.

اصرارم زياد شد، فرمود: امروز ديگر جز با اشاره با شما سخن نمي‌گويم.

آنگاه كمي دراز كشيد و براي تهجد طبق معمول برخاست. آخرين دقايق، هنگامي كه از پلكان منزل جهت بيرون رفتن پائين آمد، دست چپ را به سينه اشاره كرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدين ترتيب خداحافظي كرد.

آن وقت من (سيد محمدهاشم دستغيب فرزند آيت الله شهيد دستغيب) نفهميدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتي بعد صداي انفجار از معني اين اشاره پرده برداشت، يعني من هم پرواز نمودم و به ملكوت اعلا رفتم.

حسن اردشيري افزود: از اين شگفت‌تر نواري است كه روز پنچشنبه 19 آذر ماه 1360 يعني درست يك روز پيش از شهادت ايشان در جلسه درس اخلاق جهت طلاب علوم ديني از او باقيمانده كه دو مرتبه با تاكيد تكرار مي‌كند من روزهاي آخر عمرم را مي‌گذرانم.

ماجراي كيسه‌‌‌اي كه به دنبال كفن رفت

اين مدرس عرفان اسلامي با اشاره به داستاني كه از همسر شهيد دستغيب نقل شده است اذعان داشت: ابتداي كتاب بهشت جاودان شهيد دستغيب آمده كه همسرشان بعد از شهادت مي‌‌گويد: هنگامي كه خلعتي (كفن) ايشان را بيرون آوردم، در ميان پارچه‌‌هاي كفن، كيسه‌‌اي دوخته شده از پارچه سفيد يافتم، متحير شدم اين ديگر براي چيست؟ آن را كنار گذاشتم و بقيه تكه‌‌ها و پارچه‌‌ها را دادم.

يك هفته گذشت، اربعين حسيني (هفتم شهداي جمعه خونين شيراز) بود، قضيه خواب‌هايي كه شب پيش از روز هفتم شهادتشان ديده شده بود كه پاره‌هاي بدن آقا هنوز لاي ديوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر درخت‌‌هاي خانه‌‌هاي مجاور باقيمانده است. وقتي معلوم شد اين خواب‌‌ها درست است هياهويي در شهر افتاد. گوشت‌ها را جمع آوري نمودند و از من كيسه‌‌اي جهت جا دادن آن خواستند.

فورا به ياد آن كيسه همراه خلعتي افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضي از بستگان دادم و جريان را گفتم؛ كه آقا از پيش اين كيسه را جز كفني خود به حساب آورده و از قبل تهيه كرده است. گويا به ايشان الهام شده بود كه براي تكه پاره‌‌هاي باقيمانده بدنشان كيسه مخصوص لازم است.

شب هنگام (شب جمعه بعد از اربعين) با حضور دسته‌هاي عزاداري، پايين قبر را شكافتند و كيسه مزبور را دفن كردند.

انتهاي پيام/ك

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن