واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حدیث بصیرت
خدا را شکر! از تمامی نعمت های خداوندی کمال بهره و استفاده را برده بودم .عمری طولانی وبیش از نود و چهارسال در کمال سلامتی نصیبم شده بود.در خیالم خود را مسلمانی راستین وبس گرانمایه می دانستم.احساس می کردم برای عمرم بسیار ارزش قائل بوده و بیهوده به هدر نداده بودم.در این راه زانوی شاگردی سالها پیش مالك بن انس جهت یادگیرى احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) بر زمین نهاده بودم. دیگر یقین داشتم اگر بمیرم رسول الله به استقبالم می آید و مرا در آغوش گرم و پر محبت خویش می دهد، وقتى امام صادق(ع) به مدینه آمد پیش حضرت(ع) رفتم و دوست داشتم چنانكه از مالك حدیث فرا گرفته بودم از آن حضرت(ع) نیز فرا گیرم. امام صادق(ع) از رفت و آمد با من عذر آوردند و فرمودند: مشغله من زیاد است علاوه بر آن در ساعات شبانه روز مشغول به اذكار و اورادى هستم. مرا از كارها و ذكرهایم باز ندار و به مانند گذشته پیش مالك برو و از او حدیث بگیر. اینگونه قلب امام را به دست آوردمعنوان بصرى مىگوید: من از سخن امام صادق اندوهگین شدم و از نزد آن حضرت بیرون آمدم و با خود گفتم اگر امام در من خیرى مىدید از رفت و آمد با من عذر نمىخواست .درونم غوغایی به پاشده بود و طوفان ملامت بر این رفتار سالیانه من بیرحمانه می وزید که ای مرد چگونه سرچشمه گوارا و جوشان علم نبوی را رها کرده ای به جویبار گل آلودی بسنده و دلخوش کرده ای؟! اینک این رانده شدن از درگاه و بارگاه شهر علم خدا سزای توست..در خیالم خود را مسلمانی راستین وبس گرانمایه می دانستم.احساس می کردم برای عمرم بسیار ارزش قائل بوده و بیهوده به هدر نداده بودمدلم شکست و اشک از دیدگانم جاری شد .سیلاب اشک صراط مستقیم مسجدالنبی را برایم آشکار کرد.به مسجد پیامبر رفتم و به پیامبر(ص) سلام دادم و فرداى آن روز دوباره به زیارت پیامبراکرم(ص) رفتم و دو ركعت نماز خواندم و از خداوند خواستم قلب امام صادق(ع) را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزى نماید تا به راه راست هدایت یابم. دعای امام مرا بس!پس از زیارت پیامبر ناراحت به خانهام بازگشتم و چون محبت امام به قلبم نشسته بود پیش مالك نرفتم و معنای حدیث "هل الدین الا الحب و البغض " برای اولین بار و به یمن امام صادق(ع) با تمام وجود دریافتم. دیگر دست و دلم به هیچ کار نمی رفت وگوشه نشین خانه بودم و فقط براى نماز از خانه بیرون مىآمدم. تا این كه صبرم تمام شد و پس از نماز عصر به سمت خانه امام صادق(ع) رفتم و اجازه ورود خواستم خادم حضرت(ع) آمد و گفت چه مىخواهى؟
گفتم : جهت عرض سلام آمدهام. خادم گفت :حضرت صادق(ع) مشغول نماز است. مانند عبدی مطیع مولا دم درب ایستادم. چیزى نگذشته بود كه خادم حضرت صادق(ع) آمد و گفت :داخل شو. داخل شدم و بر آن حضرت(ع) سلام كردم حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین خداوند ترا بیامرزد نشستم. حضرت سر بزیر افكندند و پس از مدتى سر را بلند كردند و فرمودند :كنیه ات چیست؟ گفتم: ابوعبدالله. حضرت فرمودند :خداوند به تو توفیق دهد و كنیهات را ثابت بدارد، در عبادت خدا ثابت قدم باشی، خواسته ات چیست اى ابوعبدالله؟ دیگر چه می خواستم! اگر ثمره دیدار با امام فقط همین دعای امام صادق(ع) که مستجاب است در حقم باشد مرا كافى است و دیگر هیچ نمی خواهم. اما شرط ادب و کیاست مومنانه اطاعت امر مولاست. این امر را به جان خریدم و با زبانی آکنده از شرم وحیا گفتم :من از خداوند خواستم قلب شما را به من مهربان گرداند و از علوم شما مرا روزى فرماید و امیدوارم كه خواستهام عملى شود.حقیقت علم حضرت فرمودند: اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلكه نورى است كه خداوند مىتابد در قلب هر كس كه بخواهد او را هدایت نماید. 1-پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول عبودیت را بخواه و علم را به عمل كردن به آن طلب كن و از خداوند طلب فهم كن تا خداوند به تو بفهماند.امام صادق(ع):اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلكه نورى است كه خداوند مىتابد در قلب هر كس كه بخواهد او را هدایت نمایدحقیقت عبودیتدیگرقفل زبانم با کلید کلام امام (ع) گشوده شده بود آنگاه به حضرت خطاب كردم اى شریف حضرت صادق(ع) فرمودند: بگو اى ابوعبدالله . گفتم اى ابوعبدالله حقیقت عبودیت چیست؟ حضرت فرمودند: سه چیز است. 1. این كه بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالكیتى نبیند چون بندگان مالكیتى ندارند و مال را مال خداوند مىدانند و در هر جا او فرموده قرار مىدهند. 2. این كه بنده براى خودش تدبیر و پیش بینى نكند. 3. تمامى اشتغال شخصى در اوامر و نواهى خداوند باشد.پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالكیتى نبیند، انفاق در مواردى كه خداوند امر به انفاق كرده راحت مىشود.(آموختم چه کار کنم انفاق و بخشش مال برایم آسان شود و پول به جانم بسته نباشد؟)و هر گاه بنده تدبیر امورش را به مدبر حقیقى یعنى خداوند واگذار كند مشكلات و مصائب دنیا براى او آسان مىشود.( دانستم چه کار کنم تا اضطراب دست از سرم بردار ودنیا اینقدر من را آزار ندهد؟)و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترك نهىهاى او شود وقتى براى مجادله و فخر كردن بر دیگران نمىیابد.( از این چشم و هم چشمی به مردم وزود رنجی نجات یافتم)
اولین درجه تقویپس هر گاه خداوند به بنده این سه چیز را كرامت فرماید دنیا، شیطان و خلق بر او آسان خواهد شد و دیگر دنیا را به جهت افزونطلبى و فخر فروشى نمىخواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر دیگران نمىخواهد و ایامش را به بطالت نمىگذراند و این اول درجه تقوى است. خداوند مىفرماید :تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ یعنی آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهیم كه در زمین خواستار برترى و فساد نیستند، و فرجام (خوش) از آنِ پرهیزگاران است. .آرى این سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مىدهیم كه اراده برترى جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیك براى پرهیزكاران است.گفتم: اى ابوعبدالله مرا نصیحت نمایید: حضرت فرمود، توصیه مىكنم تو را به نه چیز كه این نه چیز سفارش من است به كسانى كه خواهان راه به سوى خداوند هستندو از خداوند مىخواهم كه به تو توفیق عمل به این سفارشات را بدهد.ادامه این مطلب و حدیث نورانی را در مطلب آینده پیگیری نمایید.ابوذر سلطانیدین اندیشهتنظیم: سعید آقازاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]