واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بصیرت سیاسی
![امام](http://img.tebyan.net/big/1387/09/46237168252250593850110141191339917126154.jpg)
ادامه نهضت علمى پدر توسط امام صادق(ع) امام صادق(ع) از نظر علم و فضل سرآمد روزگار خود به شمار مىآمد. امام مالك بن انس درباره آن حضرت گفته است: در فضیلت و دانش و عبادت و پارسایى هیچ دیدهاى چون جعفر بن محمد را ندیده و هیچ گوشى توصیف آن را نشنیده و بر هیچ قلبى خطور نكرده است. او بسیار سخى، خوش مشرب و پر فایده بود. حسن بن زیاد گفت: از ابوحنیفه درباره فقیهترین كسى كه دیده پرسش شد؟ گفت: فقیهترین كسى كه دیدهام جعفر بن محمد بوده است. ابن ابى لیلى گوید: (من هیچ سخن یا تصمیمى را كنار نگزاردهام مگر به قول یك تن و او جعفر بن محمد است) صالح بن اسود گفت: شنیدم جعفر بن محمد مىگوید: «پیش از آن كه مرا از دست دهید از من پرسش كنید. زیرا آنچه من براى شما مىگویم كسى نمىتواند مانند آن را بگوید. حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث على بن ابى طالب و حدیث على حدیث رسول خداست»از آن حضرت به اندازهاى از علوم ارزشمند روایت شده كه موجب شگفتى عقل مىشود. دانشمندان آنقدر كه از امام صادق(ع) روایت نقل كردهاند، از دیگر اهل بیت روایت نیاوردهاند و هیچ یك از راویان اخبار بدان اندازه كه از محضر امام صادق (ع) كسب فیض كردهاند از دیگران بهره نبردهاند.فضایل امام صادق(ع) صفت علم در امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مىخورد زیرا شرایط بگونهاى بود كه در واپسین روزگار حكومتى مىزیستند كه به نابودى مىگرایید و در همان حال حكومت دیگرى مىرفت تا جایگزین حكومت پیشین شود.علم: مردم به اندازهاى از علوم امام صادق (ع) نقل كردهاند كه سخنانش توشه راه كاروانیان و مسافران و آوازهاش در هر گوشه و كنار زبانزد مردم گشته بود. از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازهاى نقل شده كه از هیچ كس دیگرى منقول نیست. نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا كنون به خاطر حرف كسى از سخن یا كار خود دست كشیدهاى؟ گفت: خیر مگر حرف یك نفر. جعفر بن محمد.تنها یكى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام نقل كرده است. پیشنهاد حكومت به امام صادق(ع)وقتی ابوالعباس سفاح و خانوادهاش پنهانى بر ابوسلمه كوفى وارد شدند، تصمیم ایشان را مخفى داشت و خواست آن را در بین فرزندان على و فرزندان عباس به شور گذارد تا آنان هر كسى را كه خود مایل هستند اختیار كنند. اما بعدا با خود اندیشید كه من از آن بیم دارم كه نظر آنان با یكدیگر هماهنگ نباشد، لذا تصمیم گرفتخلافت را به فرزندان على(ع) واگذار كند. پس به سه تن از آنان به نامهاى جعفر بن محمد بن على بن حسین و عمر بن على بن حسین و عبد الله بن حسن بن حسن نامهاى نگاشت. ابتدا پیك به سوى جعفر بن محمد رفت و او را خبر داد كه نامهاى از ابوسلمه با اوست. امام گفت: «مرا با ابوسلمه چه كار؟ او پیرو كس دیگرى است» فرستاده از خانه امام بیرون آمد و به نزد عبد الله بن حسن مثنى رفت. عبدالله نامه او را پذیرفت و به سوى جعفر بن محمد روانه گشت. امام به او فرمود: چه كارى روى داده كه نزد من آمدى؟ اگر مىگفتى من خود به سویت مىآمدم. عبدالله گفت: این نامه ابو سلمه است مرا به كارى سترگ فراخوانده و مىپندارد من سزاوارترین مردم به آنم و مىدانید كه پیروان ما از خراسان به نزد ابوسلمه آمدهاند. امام فرمودند: در رؤیاهاى باطل فرو مرو. این حكومت فردا به نفع این جماعت تمام مىشود و همین نامه كه براى تو آمده براى من نیز فرستاده شده است. پس از این گفتوگو عبدالله كه از سخن امام(ع) قانع نشده بود خانه او را ترك كرد. موضعى كه امام(ع) در این مسئله اتخاذ كرد حاكى از عظمت ژرفنگرى آن حضرت است. منبع: كتاب سیره معصومان، نویسنده سید محسن امین. گردآورنده: رحمان نجفی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]