تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 3 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818021029




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عشق به شهادت در شهدا(2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عشق به شهادت در شهدا(2)
شهید
آنچه در ادامه می آید مجموعه ای دنباله دار است از روایت های متفاوت در مورد عشق و علاقه ی شهیدان به شهادتشب جمعه بود که بچه ها به خط زدند و جمعه صبح در ماووت عراق بودند. حین پیشروی به جنازه ی قطعه قطعه ی چند تا از بچه ها رسیدیم. در جیب یکی از آنها کاغذ یادداشتی خونین به چشم می خورد که در بالای آن نوشته بود:«این حرفها را با خدا می زنم: خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مرا شهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟خدایا می شود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟ خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مراشهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟خدایا می شود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟  آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد فکر عشق، آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببینید که با یار چه کردبه امید دیدار- ارادتمند «مهدی رضایی»دعای مهدی در آن شب مستجاب شد. او فاصله ی ماووت تا بهشت را در یک لحظه پیمود. (برادر مسعود تاج آبادی – تیپ 83 / ص 107)***
«بسیجیان مایه كابوس رژیم عراق هستند»
در ابتدای جنگ دو نوجوان که حدود 12، 13 سال سن داشتند و از بچه های شمال شهر تهران بودند، هر طور شده خود را به جبهه رسانده بودند. قامت آنها به حدی کوچک بود که گویی همطراز تفنگی می شد که حمل می کردند. وقتی از آنها علت حضور در جبهه را پرسیدم، گفتند: «مدرسه راهنمایی ای کنار مدرسه ی ما وجود دارد که خیلی در آنجا جو مذهبی حاکم است. بچه هایش حضور فعالی در جبهه دارند، اما از حضور بچه های مدرسه ی ما در جبهه خبری نبود. علت را که جویا شدیم فهمیدیم یکی از بچه های آن مدرسه در جبهه شهید شده و این امر باعث تحول روحی در بقیه ی بچه ها شده است. لذا تصمیم گرفتیم هر دو به جبهه بیاییم تا شاید شهادت ما نیز باعث تحول روحی در مدرسه بشود!»پس از مدتی یکی از آنها به پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کرد و به درجه ی شهادت نایل آمد. (سردار محمد علی صبور)*** «عباس» عاشق شهادت بود.بعد از یکی از عملیات ها برادرم را بسیار ناراحت دیدم.علت را پرسیدم، گفت:«معلوم می شود در جنس ما خرده شیشه ای است که مانع شهادت ما می شود.»گفتم:«چه شده است؟» گفت:«من و هفت نفر دیگر در یک سنگر بودیم.خمپاره ای آمد و آن هفت نفر را شهید و تکه تکه کرد، اما من جان سالم به در بردم و این علامت ضعف من است که نشان می دهد شایسته ی شهادت نیستم.» او در عملیات رمضان از جبهه ی کوشک غریبانه به بهشت خدا پر کشید. (برادر بسیجی شهید «عباس عرب نژادی»)***
سخن شهید آوینی
وقتی «علی رضا» در آبادان مجروح شد، برای معالجه به نجف آباد منتقل و پس از چندی به منزل بازگشت. او نیمه های شب بر می خاست و به نماز می ایستاد. شبی با صدای گریه ی او از خواب بیدار و متوجه شدم با دلی شکسته و چشمی گریان می گفت:«خدایا! مگر من چقدر باید مجروح شوم؟خدایا! مگر من لیاقت شهادت در راه تو را ندارم؟خدایا! دیگر شهادت در راهت را نصیب من بفرما.»چند روز گذشت، گویی شهادت به او الهام شده بود، با ما کم سخن می گفت و بیشتر در فکر بود. سرانجام در حالی که هنوز زخم های او خوب نشده بود، به جبهه بازگشت و پس از چند روز به شهادت رسید. (همسر شهید «عبدالرضا بی ریایی» - ره یافتگان / ص 425)***
مناجات
شهید «رضوی» از مصادیق بارز شیران روز و زاهدان شب بود. او در مناجات عرفانی خود چنین می گفت:«خدایا! عاشقم، عاشق ترم کن به دیدارت.خدایا! مرا با همه ی گناهانم ببخش و بیامرز و شهادت را نصیبم گردان.خدایا! نمی دانم با این بار گناهان با چه رویی به پیشگاهت برسم؟ با این همه، عشق دیدارت دیگر تحملم را بریده است.خدایا! ما به اسلام، به امام زمان(عج)، به امام خمینی و ملت شهید پرورمان متعهدیم که برای اعتلای کلمه ی حق بکوشیم و زندگی راحت را بر خود حرام می دانیم ما را در این راه یاری فرما.» (یکی از همرزمان شهید سیدتقی رضوی)***منبع:کتاب سروده های سرخ 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 356]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن