واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مناجات نامه شهدا(2)
چهل مناجات در وصيت نامه شهدا21- شهيد عباس ميرزايي تولد به سال 1344:«الهي دل من از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چه کار است. آخر چراغ مرده چه مقدار است. الهي اگر طاعت بر ندارم، جز تو کسي را ندارم. الهي، دل تمناي تو دارد...... .»22- شهيد مرتضي شاه محمدي محل تولد تهران، محل شهادت شلمچه به سال 1365:«خدايا، بارالها، معبودا، مولاي مهربان، رحيم، کريم، رحمان، غفور و بخشنده من. اي ستار العيوب تو گواه و شاهد باش که من گناهکار و ناتوان دوست دارم دشمن چشمانم را در اوج درد از حدقه در آورد و دستانم را قطع کند و پاهايم را از بدن جدا نمايد و قلبم را آماج رگبارهايش نمايد و سرم را از تن جدا نمايد تا دشمنان ببينند که اگر چه چشمها و دستها و پاها و قلب و سينه و سرم را از من گرفتهاند اما يک چيز را نتوانستهاند از من بگيرند و آن ايمان من است و عشق به الله، معشوقم و عشق به شهادت و امام و اسلام.»23- شهيد محمد رضا مصلي نژاد محل تولد استان فارس، سال شهادت 1365:«خدايا، گروهي ميخواهند تو را با استدلال ديگران بشناسند. عدهاي ترا در کتابها و مطالب خشک علمي ميخوانند. جهتي از آيات تو را ميخوانند. اما مولا جان توفيق ده، تا ما تو را از خوشبختيت بجوييم و در يابيم. بفرموده امام حسين (ع) از نواي خدا وصل تو را ميجوييم و به وجودت بر خودت استدلال ميکنم. پس مرا در پرتو انوار خودت به کوي وصالت برسان.» 24- شهيد رسول فرهحسنلو محل شهادت شلمچه به سال 1367:«خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها مييابم و نميتوانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذليل و خوار و کوچک ميبينم. يا غياث المستقيثين مرا درياب که اگر رهايم کني، در جوار شيطان خواهم بود. خداوندا بس است ديگر، دنيا برايم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه ميدهد.»25- شهيد علي اکرامي:«بار خدايا، طاعت خود را با ما الهام فرما و از نافرماني خويش دورم کن و رسيدن به آنچه را که باعث خوشنودي توست، بر ما آساننما و ما را در ميان بهشتيان خود قرار ده و از دلهاي ما پرده بد گماني و حجاب را بردار و از ضمير ما نقش باطل را بزدا.»
26- شهيد رضا خان محمد سال شهادت 1362:«خدايا، ناب و خالصم گردان. به آشيانه دلم جز پرنده عشق خودت راه نده. ياريم کن تا با نفس سرکشم درافتم. ياريم کن که بنده تو باشم و سر به خاک پاک تو نهم و براي تو زندگي کنم و براي تو بميرم.»27- شهيد عباس محمدي محل تولد استان خراسان، محل شهادت شلمچه به سال 1365:«خدايا، چه خوش است هجرت گزيدن و جهاد کردن! خدايا، چه خوش است جهاد کردن و به شهادت رسيدن! خدايا، چه خوش است از علايق بريدن و به ذات کبرايي پيوستن! خدايا، آنقدر در اين راه پا نمينهم تا از پاي بيفتم، آنقدر بر خاکت سجده ميکنم تا تو را پيدا کنم. آنقدر دعا ميکنم تا قلبم را خانهات گرداني و آنقدر در ميزنم تا تا به رويم در واکني و مشتري جانم شوي.»28- شهيد سيد جلال معصومي محل تولد گلپايگان، سال شهادت 1362:«معبودا، پروردگارا، چه زيباست جلوهگاه جمالت و چه باشکوه است نمايشگاه جلالت. در حيرتم که چگونه شکر تو گزارم. خداي من، عزت و ذلت در دست توست، پس مرا به حال خود وامگذار.م29- شهيد سيد علي سيد حسيني محل تولد تهران، سال شهادت 1365:«خدايا چه زيباست مرگ در راه تو و شمع گونه سوختني. خدايا، ميدانم تو کيستي، نه آنقدر که علي(ع) دانست. خدايا، تو را با ديده دل ديدهام، نه آنقدر که محمد (ص) ديد. خدايا، به کتابت و هر آنچه از آن توست يقين دارم، نه آنقدر که رهبر عزيزم، خميني کبير، دارد. خدايا، لحظاتي در زندگيم در التهاب تو سوختم.»30- شهيد دکتر چمران محل تولد تهران، سال شهادت 1360:«خدايا، خسته و دلشکستهام. مظلوم از ظلم، پژمرده از جهل اجتماع، ناتون در مقابل طوفان حوادث، نااميد در برابر مبهم و مجهول، تنها، بيکس و فقير در کوير سوزان زندگي، محبوس در زندان آهنين حيات. دل غمزده و دردمندم، آرزوي آزادي ميکند و روح پژمردهام خواهش پرواز دارد.»31- شهيد غفور مومنزاده محل تولد اردبيل، محل شهادت شلمچه به سال 1366.«الهي، به سوي تو روي آوردهام و گل سرخ به شوق تو اميد کرم تو در دل پروردهام. الهي، عاشقان به سوي تو آمدهاند و من همچنان همنشين با قفسم. چشمه عشق را به من بنمايان، تا اين دل سوخته را در آن شستشو دهم.»32- شهيد محمدحسن وليخاني از استان تهران، محل شهادت غرب به سال 1365:«پروردگارا، در اين ايثار خونها، در اين ميثاق خون با خون، مرا در وصلت عشقم پيوندي آسماني ده، مرا با گرمي خونم درون خاک آشنايي ده که من مشتاق اين وصلم، که من مجنون اين عشقم.» 33- شهيد بيتالله حسنزاده تولد به سال 1341:«اي معبود، چه زيباست جلوهگاه جمالت و چه با شکوه است نمايشگاه جلالت! در حيرتم که اين منم که افتخار راز و نياز در اين جبهه جنوب با تو نصيبم شده. آيا اين منم که توفيق فروغ تابناک ملکوتي تو را دريافتهام! اين لحظهها که با تو نيايش ميکنم، نه گذشته دارد و نه حال، نه آينده. بلکه پيامي از ابديت که مرا از تمام کارهاي دنيا و زيورهاي دنيا بيزار کرده که مرا براي خواندن به بارگاهت آماده ميسازد. آري اي رب اعلاي من، اين منم و نه آن مني که روزگاري طولاني سعي فراوان نمودم، امروز به غير تو ديگر نميبينم و نميفهم.»34- شهيد حاج مسعود اميري تولد به سال 1339 در کرمانشاه، شهادت به سال 1367 در عمليات مرصاد:«خدايا، مهاجران رفتند و من انصار شديم. خدايا، به ابرها بگو بگريند، به کوهها بگو بشکافند، به دريا بگو بخروشد، به خورشيد بگو نتابد و به همه بگو اشک بريزند. خدايا به پرندهها بگو پرهايشان را به خون شهدا رنگين کنند. به کبوتران بگو پيام خون را به خط شکنان برسانند. خدايا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرينش در کربلاهاي خوزستان، مهران و ساير نقاط ايران را نشانشان بده. خدايا به محمد (ص) بگو که پيروانش باز هم حماسه آفريدند. به علي (ع) بگو که شيعيانش قيامت به پا کردند و به حسين (ع) بگو که خونش همچنان در رگهاي ما ميجوشد.»
35- شهيد ذبيحالله کرمي تولد به سال 1330 در کرمانشاه، شهادت به سال 1367 در سر پل ذهاب:«به تمامي مقدسات که هيچ چيز به اندازه پيام قبولي قطعنامه از سوي امام بر قلبم سنگيني نکرد. هر چه بيشتر ميگريستم، شرمندهتر و غمگينتر ميشدم. رفتم تا بلکه با عرق شرم خود در پيشگاه خدا با خون خويش و رحمت حق آن را از بين ببرم. من بيش از اين نميتوانستم ناظر مظلوميت امام باشم و در قبال آن تاب بياورم.36- شهيد علياکبر تولد به سال 1338 در نفت شهر، محل شهادت طلابيه به سال 1363:«انساني که خدا را شناخت، عاشق او ميشود، انساني که عاشق شد، تمام پليديها را از خود ميراند. انساني که خود، خدا يا اسلام را شناخت، همه کارهاي صالح را يک وظيفه ميداند. من نعمتي جز خدا ندارم و شما هم نداريد. اين يک وظيفه است و همه ما مستلزميم در راه خدا جهاد کنيم.»37- شهيد عبدالله حکمت شمار تولد به سال 1345 در تهران، شهادت به سال 1366 در شلمچه:«کريما، شنيده بودم که تو جز کالاي نيکو و متاع پاک را خريدار نيستي، پس از چه روي مرا که زنگار به دل و غبار به ديده و زشتي به جسم و پليدي به جان دارم خريداري؟رحيما، بندهاي سرگشتهام که گفت و شنود، خور و خواب و نگاهم همه معصيت است و اگر دلي دارم آن هم ملوث به لوث ريا و ملون به لون غير خداست. پس به رحمت واسعهات و به کرامت غباري که از سر قدوم مبارک رزمندگان اسلام برخواسته و بر چهره سياه من فرود آمده از گناهانم در گذر و بر من رحم کن، اگر چه من خواري در گلزار گلستان تو هستم.»38- شهيد محمد علي فتاحزاده تولد به سال 1342 در تبريز، شهادت به سال 1364:«الهي، چون در تو نگرم، از جمله تاجداران هستم و تاج بر سر و چون بر خود مينگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.»39- شهيد مسعود صالحي محل تولد ملاير به سال 1347، محل شهادت شلمچه به سال 1366.«خدايا، بگذار در معرکه نبرد حق با باطل عاشقانه بتازم و طاغوت و شيطان را بر زمين بيندازم. بگذار پروانه وار به دور شمع وجودت بگردم و بسوزم تا قيد و بند را ببرم و آزادانه در معرکه حيات جولان دهم. بگذار، با شمشير بران شهادت سکوت تاريخ را بشکنم..... . بگذار از جاذبه مادي، خود را آزاد کنم.»40- شهيد مرتضي عمرانيپور تولد به سال 1348، شهادت به سال 1365 در شلمچه:«بار پروردگارا، چنين احساس ميکنم که تا به حال هيچگونه سنخيّتي با ائمه (ع) نداشتهام. لذا از تو ميخواهم که در آخرين لحظات عمرم پهلوهايم بشکند، صورتم نيلي شده، از بازوانم درد بکشم و در سينهام احساس سوزش کنم تا که لااقل جسدم با معصومين شباهتي داشته باشد.»منبع:تبيانگردآوري:صغري بلوچي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 620]