واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: یکی من، دو تا تو كاربران سايت "سينماي ما" در بخش كامنتها در اين بحث شركت كنند و دلايل خودشان را بنويسند سينماي ما- مهرانه رضاييفر: شامگاه جمعه، سوم تیر، بار دیگر شاهد غافلگیری از نوع حاشیه سازیهای مسعود ده نمکی بودیم که مهارت عجیبی دارد در به راه انداختن بازیهایی از این دست. مهمترین بخش برنامه اخیر هفت به مناظرهٔ رضا درستکار و مسعود فراستی در باب اکران بهار برمی گشت که برخلاف برنامهٔ قبل، سر و شکل بهتری گرفته بود. اواسط بحث دو منتقد برنامه بود که به یکباره و بدون هیچ دلیلی، مسعود ده نمکی روی خط برنامه آمد و برای چندمین بار، به همان شگرد قدیمیاش متوسل شد. و البته بار دیگر، خواستار تحلیل چرایی پرفروش بودن اخراجیها شد. این بود که نگارنده تصمیم گرفت به دعوت مسعود ده نمکی لبیک گوید! نخست باید گفت که در قبول این نکته که فیلم پرفروش لزوما فیلم خوبی نیست، اکثر قریب به اتفاق منتقدین دنیا هم داستان هستند و متن را با فرض قبول این اصل ادامه میدهیم. در مباحث مربوط به بازاریابی و تحلیل رفتار مصرف کنندگان بازار، یکی از اصول مهمی که همیشه از جانب علمای این رشته مورد توجه قرار میگیرد، تاثیر عامل روانی در روند رفتار مصرف کننده میباشد. حال اگر با اغماض دست به مقایسهای ساده بزنیم و مخاطب سینما را در تحلیلی اقتصادی، مصرف کنندهٔ کالای مورد بحث، یعنی فیلم، بدانیم، غفلت از پر رنگ بودن نقش عامل روانی در رفتار تماشاچی سینما خطای بزرگی است. مسعود ده نمکی، فعال دیروز عرصهٔ سیاست و روزنامهنگاري و امروز عرصهٔ هنر، که در یکی از مصاحبههای اخیرش خودش را از اول هم هنرمند میدانسته، در بحث پرفروش بودن فیلمش دچار اشتباهی تاریخی شده و در کمال تعجب اصرار جالبی هم بر تفسیر خود دارد. به بیانی دیگر، اتفاقا پرفروش بودن اخراجیهای ۲ و ۳ خیلی هم اتفاق دور از ذهن نبوده و در بحث اقبال مخاطب به این فیلم هم باید بر تحلیل اخراجیهای ۱ تاکید بیشتری ورزید. زیرا اینکه کنجکاوی مخاطب به پیگیری داستانی که درگیرش شده و فضای کمیکی که نخستین بار برایش به وجود آمده، تمایل دارد، اصلا نکته عجیبی نیست. این اتفاق از شاهکارهای سینمای دنیا، برای مثال پدرخوانده، تا نازلترین و بیکیفیتترین فیلمها، از جمله جنسیت و شهر، تکرار شده و صد البته که نسبت مخاطب در این پیگیری متفاوت میباشد اما به هر حال شکی نیست که کم و بیش، این کنجکاوی ذهن تماشاچی این آثار را قلقلک میدهد. به عبارت دیگر، در توضیح خوش شانسی اخراجیها در جذب مخاطب، نه باید درگیر ادعاهای عجیب سازندگان اثر شد و نه دل به تفسیر و تاویلهای عجیب و غریب بست. بلکه اساسا سادهترین و البته مهمترین دلیل، یعنی نقش عامل روانی در جذب مخاطب را باید جدی گرفت. ابعاد تاثیر روانی یک فیلم بر ذهن تماشاچی بیش از این هاست اما به ذکر چهار مورد بسنده میکنیم. ۱- برهوت کمدی فقر و کمبود کمدی در سالهای اخیر بد جور ذوق مخاطب را کور کرده و در بدیهیترین عکس العمل ممکن، هر اثر بیکیفیت و کم کیفیتی را با عطش وصف ناپذیری میپذیرد. حالا اگر اثر مورد بحث، از پلهٔ بیکیفیت به پلهٔ کم کیفیت پرش داشته باشد، طبیعی است که اقبال چند صد میلیونی به میلیارد تبدیل میشود. به بیان دیگر، اینجاست که باید فکری به حال سلیقه پایین نگه داشته شدهٔ مخاطب کرد و بیدلیل نوسانات ناگهانی سینما را به حساب خود نگذاشت. ۲- چینش بازیگر مسعود ده نمکی در اخراجیها، از طرف هیچ کدام از بازیگران دست رد به سینهاش نخورد و هر سه قسمت از گروه بازیگران ثابت فيلم تاييد و امضا گرفت. این حجم از بازیگر که از کاربلدان عرصهٔ کمدی تا جوان پسندهای امتحان پس داده در آنها یافت میشود، سلیقههای متفاوت را ارضا میکند و اتفاقا تنها نکتهای که محلی از اعراب ندارد، توجه به توانایی و نامتجانس بودن این انبوه بازیگران در کنار یکدیگر است که به سختی میتوان خط و ربطی بینشان پیدا کرد. اما به راحتی مخاطب خواهان سرگرمی را تا آخرین لحظه راضی نگه میدارد. ۳- بستر اجتماعی این نکته که اخراجیها در چه برههای از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ساخته شده به درک پرفروش بودن این فیلم کمک شایان توجهی خواهد کرد. فیلمی که ادعای سیاسی بودن دارد و مطلقا سیاسی نیست، با ترفند کنار هم گذاشتن المانهایی از قبیل جبهه، انتخابات، شعارهای سیاسی نه چندان غریب و انبوه رنگ آمیزیهای جناحی، این توهم را در ذهن مخاطب از همه جا بیخبر ایجاد میکند که به تماشای فیلمی سیاسی نشسته و قرار است حرف دل خود را از زبان کاراکترهای قصه بشنود. به عبارت دیگر، اینکه جماعت ایرانی در چه جامعه و با چه مختصاتی زندگی میکنند، به هیچ وجه از اقبال آنها به فیلمی خاص جدا نیست و نباید این نکته را از نظر دور داشت که این تغییر رفتار ناگهانی تماشاچی باید در بستر اجتماع و تاریخ و زمان تعریف شود. ۴- پیشینه کارگردان هیچ شکی در ماهیت جنجال برانگیز شخصیت مسعود ده نمکی به عنوان سازنده اثر نیست. این جنجال هم همراه همیشگی او چه زمانی که در عرصه مطبوعات قلم میزد و چه حالا که «نه مرغ میخواهد و نه سیمرغ» با او بده و تاثیر به سزایی در جذب مخاطب، چه از وجه مثبت و چه از وجه منفیاش دارد. البته خود ده نمکی هم چندان ناراضی نیست و اتفاقا این خودش است که به جنجال تصویرش در مطبوعات بیش از همه دامن میزند و ذهن تماشاگر را ترغیب میکند که از پرحاشیه بودن خودش به پرحاشیه بودن فیلمش پی ببرد. با توجه به این چهار عامل، تنها سوالی که باقی میماند این است که اگر ده نمکی آن گونه که خود ادعا میکند، رگ خواب مخاطب دستش آمده و خود را تنها بلندگوی صدیق مخاطبش میداند، پس چه میشود که سریال ساختهٔ او، با عدم علاقه و توجه تماشاگر تلویزیون که قاعدتا باید تعداد بیشتری هم باشد، روبه رو میشود. سریالی که ده نمکی علی الاصول تمام فرمول بلند بالای خود را در آن پیاده کرده بود، اما چندان جوابی نگرفت و اقبال سينمايي دهنمكي را در تلويزيون تكرار نكرد؟ منبع : سينماي ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]