تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826981304




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پشت‌ صحنه‌ي «لبه پرتگاه» را نساختم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: بهرام بيضايي گفت: من پرده‌برداري از تنديس زخمي «وقتي همه خوابيم» را به زمان وا مي‌گذارم. اين كارگردان سينماي ايران پس از يك ماه و نيم از اكران جديدترين ساخته‌ي سينمايي‌اش «وقتي همه خوابيم»، در گفت‌وگويي با خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به سوالات و حواشي مختلفي كه در برخي از نقدها بر اين فيلم وارد شده است، پاسخ داد. اين كارگردان در پاسخ به اينكه طبق آنچه گفته مي‌شود، «وقتي همه خوابيم» را براي انتقام از بدنه‌ي سينماي ايران، ساخته‌ است، گفت: « نمي‌توانم سينمايي را كه بيشترين فرصت‌هاي تعالي خود را به مصلحت مي‌بازد، و بلوغ خود را به سود، ستايش كنم. مصلحت و سود فرضي نتايج واقعي ـ يعني قرباني‌شدن استعدادها ـ را توجيه نمي‌كند. سراسر «وقتي همه خوابيم» عشق به سينما، و نمايش آفت‌هاي آن است؛ و تغيير دادن عمدي معناي آن به انتقام‌گيري از بدنه‌ي سينما، ساخته‌ي كساني است كه خود را از جمله‌ي آفت‌ها شمرده‌اند! بسيارند فيلم‌سازاني در سراسر جهان كه با ساختن فيلمي درباره‌ي پشت صحنه‌ي حرفه‌ي خود سينما، بخشي از تجربه‌هاي خود را با ديگران در ميان گذاشته‌اند و هرگز كسي اين تهمت را بهشان نزده. آن‌ها كه در شرايط آزادتر و امن‌تر و موافق‌تر فيلم‌سازي را لذت‌بخش يافته‌اند، البته پشت صحنه‌ي فيلم‌شان هم تفريحي‌تر است. آن‌ها كه تجربه‌هاي خوش و ناخوش هر دو را دارند، فيلم‌شان هم تلخي و شيرين را با هم دارد. من هم تجربه‌هاي خودم را آورده‌ام و اگر تلخ است مشكل من نيست؛ مشكل جايي است كه در آن عُمر گذاشته‌ام. بهتر نيست جاي دعوت فيلم‌ساز به پنهان‌كاري و تعارف، بكوشيم شرايط را عوض كنيم كه ريشه در همه‌ي ما دارد؟ من پرده‌برداري از تنديس زخمي «وقتي همه خوابيم» را به زمان وا مي‌گذارم سپس در پاسخ به اين سوال كه «در «وقتي همه خوابيم» انتقادي از نقش استبدادي سرمايه در مسخ اثر فرهنگي داشته‌ايد، برخي به اعتراض پرسيده‌اند كه چرا به اعمال نظارت‌ها نپرداختيد؟» بيضايي مطرح كرد: «به نظرم سوال واقعي معترضاني كه حتما و به خوبي از نظارت مطلع‌اند، اين است كه چرا «وقتي همه خوابيم» آن‌قدر در انتقاد از نظارت، تندروي نشان نداده تا خود اين فيلم را هم بخوابانند و خيال همه راحت! «وقتي همه خوابيم» در ساختار خودش و جاي‌جاي خودش وضعيتي را به نمايش درمي‌آورد كه نتيجه‌ي مستقيم يا غيرمستقيم سياست‌گذاري‌هاي مسلط است. همان سياست‌هاي پايه‌گذاري شده در سال‌ها پيش براساس بايدها و نبايدها و خودي و غيرخودي و تقسيم بهشت و دوزخ و مميزي از راه سرمايه و شك به فيلم فرهنگي يا ـ چون دشنامي ـ دگرانديش! سياستي سنتي كه هنوز گاه در جشنواره‌هاي سينمايي تجليل مي‌شود و به نتيجه‌ي امروزي رسيد و فيلم‌فارسي‌هاي خودش، منتقدان خودش و افكار عمومي‌سازي خودش و فرهنگ‌گريزي خودش، و هويت‌زدايي خودش، و اولويت‌هاي خودش را دارد. آيا بايد پررنگ‌تر مي‌بود تا آن‌ها كه وانمود مي‌كنند ضدصراحت‌اند بنويسند شعاري و مقاله‌اي است؟ يا هم‌چنان كه گفتم آن‌قدر تند مي‌رفت تا اصلا كل فيلم بخوابد و اين حرف نگفته بماند؟ من پرده‌برداري از تنديس زخمي «وقتي همه خوابيم» را به زمان وامي‌گذارم و اجازه مي‌خواهم فيلمي را كه به سختي و بدون هيچ پشتيباني ساخته‌ام، با فهرست‌كردن موارد نقد نظارت، آسان به دست خود به توقيف ندهم، چه كسي يادش ماند كه نمايش «مجلس شبيه ....» را پيش از آن كه نمايش آن حتي به نيمه برسد از صحنه برداشتند؟ «وقتي همه خوابيم» پشت صحنه‌ي «لبه پرتگاه» نيست هيچ‌كس دليل واقعي به هم‌خوردن «لبه‌ي پرتگاه» را نمي‌داند – حتي من! سپس دربار‌ه‌ي اينكه، آيا «وقتي همه خوابيم» پشت صحنه‌ي «لبه‌ي پرتگاه» است؟ و آيا منظور شما از «شايان شبرخ»، محمدرضا گلزار است كه قرار بود در آن باز كند و از اشتهاريان تهيه‌كننده‌ي «لبه‌ي پرتگاه» است؟ بهرام بيضايي پاسخ داد: ««وقتي همه خوابيم» پشت صحنه‌ي «لبه‌ي پرتگاه» نيست؛ فيلمي است با ساختار و داستان ويژه‌ي خودش، كه بخش‌هاي پشت‌صحنه‌ي آن تجربه‌هاي از «رگبار» تا امروز است و البته نه همه‌ي آن. پيش‌توليد «لبه‌ي پرتگاه» در دفتري آغاز شد كه معلوم شد خودش پيش‌تر سه فيلم درباره‌ي پشت صحنه‌ي سينما تهيه كرده است كه طبق مقررات و به لطف همكاران، آن روزها توقيف بودند و با اين‌همه از توليد «لبه‌ي پرتگاه» خرسند بود؛ و با اين سابقه حتما اگر راحتش بگذارند و توي اعصابش نروند، با «وقتي همه خوابيم» هم مشكلي ندارد به ويژه كه قرارداد نگارش همين فيلم‌نامه را هم در آن دفتر تا مرحله‌ي امضا پيش رفتيم، و نهايتا من بودم كه از ترس تكرار تجربه‌ي تلخ توقف ناگهاني كار، منصرف شدم. در «لبه‌ي پرتگاه» آقاي محمدرضا گلزار انتخاب شخص من بود براي بازي در نقش شبيه خودش كه در واقع نياز چنداني به بازي نداشت؛ و تحميل نبود كه به شايان شبرخ (و نقش توي فيلم او نجات شك‌وندي، كه حسام نواب صفوي نامناسب بودن با آن را به خوبي بازي مي‌كند) شبيه باشد. آقاي مهران مديري هم انتخاب شخص من بود، براي نقشي كاملا متضاد با آن‌چه از او متوقع هستيم؛ و درست مثل مورد آقاي گلزار، برآيند نگرش و چالش ما، حتما نظري حرفه‌اي، ضدعادت، و جذاب مي‌توانست بود. هيچ‌كس دليل واقعي به هم‌خوردن «لبه‌ي پرتگاه» را نمي‌داند – حتي من ! پس انصاف اجازه نمي‌دهد درباره‌اش حرفي بزنم. در «رگبار» خانم ستاره‌ي پول‌سازي، و در «غريبه و مه» آقاي ستاره‌ي پول‌سازي شرط توليد فيلم از سوي سرمايه‌گذاراني بودند؛ تجربه‌ي عوض‌كردن كارگردان از «سگ‌كشي» مي‌آيد كه در مرحله‌ي از آن، كساني از پشت صحنه، نامه‌ي مشابهي را براي تعويض من، كه هميشه در جيب بغل داشتند، نشانم دادند.» من از تقسيم مردمان به خوش‌جنس و بدجنس گريزانم سپس با طرح اين سوال كه آيا خواسته‌ايد در «وقتي همه خوابيم» شخصيت‌ها خوش‌ جنس و بدجنس يا سفيد و سياه باشند؟ و مثلا در مورد دو بازيگر مرد و زن بعدي و تهيه‌كنندگان، و سرمايه‌گذاران و كارگردان بعدي، گونه‌ي شيوه‌ي كاريكاتورسازي به كار نبرده‌ايد؟، بهرام بيضايي پاسخ داد: «من از تقسيم مردمان به خوش‌جنس و بدجنس و سياه و سفيد گريزانم و خط‌كشي‌هاي مطلق‌بين را نمي‌فهمم، و يكي از ويژگي‌هايي سبب حمله به آثارم در گذشته يا همين بود يا اين‌كه آگاه و ناآگاه را – آن هم كم‌ و بيش و نه مطلق – جايگزين نيك و بد كرده‌ام. در تجربه‌ي من مردمي كه دريافته‌اند بايد بيشتر بدانند هزينه‌ي سنگيني در برابر فشارهاي مسلط مي‌پردازند، اما انبوه ناآگاه، و سودجويان و قدرت‌طلبان حق به جانب ـ كه آن‌ها را بازيچه مي‌كنند ـ هم معلول و هم علت جامعه‌ي بيماري هستند كه با اتكا به تعريف‌هاي تغييرناپذير، آن‌ها را پرورده و به ياري ايشان خود را باز مي‌پرورد. «وقتي همه خوابيم» در لايه‌اي كه كسي به آن نزديك نشده – خواسته و نخواسته – بازانديشي بخشي از تاريخ سينماي پنج‌دهه‌ي گذشته‌ي ما است. در پس‌زمينه‌ي شخصيت محوري «وقتي همه خوابيم» - يعني پرند پايا ـ فيلم «كلاغ» را به ياد بياوريد. در «كلاغ» شخصيت محوري مرد، گزارشگر و بازيگر رسانه‌اي بود، و اين‌جا در «وقتي همه خوابيم» وكيل است و گرچه دوربين ويدئويي خانگي به دست مي‌گيرد، ولي بازيگري‌اش را به همسرش سپرده. و همسرش كه آن‌جا معلم بچه‌هاي كرولال بود كه لازمه‌اش اندكي بازيگري است، در خانه گاه و بيگاه خاطرات مادر را مي‌نوشت، اينجا خود نويسنده و بازيگر و مادر است، و بچه‌اي كه در آن فيلم صحبتش بود را اينجا واقعا دارند. در فيلم سياه آغازين «وقتي همه خوابيم» - نوشته‌ي پرند پايا ـ قالب‌هاي رايج فيلم فارسي‌هاي گذشته، از جمله سياه و سفيد و خوش‌جنس و بدجنس، شكسته شد و در منظري امروزي بازنگري ـ و گاه ضد فيلم فارسي ـ دوباره‌سازي شده‌اند. در اين منظر، شخصيت‌ها بدجنس نيستند، خودفريب و ديگر فريب‌اند، مثل برادران چاوشي كه با ظاهري موجه‌تر و ظاهرا پيشرفته‌تر، ذهنيات و كنش‌هاي رايج فيلم فارسي گذشته را به سود بستن دهان حقيقت و نجات خود ـ شكلك‌وار ـ تكرار مي‌كنند، و با اين‌همه فيلم آن‌ها را قضاوت يا محكوم نمي‌كند كه مي‌داند تعريف‌هايي كه در آن‌ها رشد يافته‌اند، سبب فاجعه‌ي نهايي آن‌ها و ديگران است؛ و همچنان كه زن بدكاره آن فيلم‌ها هم اينجا ساخته‌ي جهان مردانه‌ي عزيزترين كسان خود است و اگر خود را مي‌كشد براي آن است كه واژه‌اي براي بيان اين واقعيت و شورش عليه آن نمي‌يابد؛ و هم‌چنان كه «نجات‌ شك‌وندي» هم، گونه‌ي امروز شده و شخصيت‌ يافته‌ي كارگر شريف، نيكدل آن فيلم‌هاست؛ و هم‌چنان كه قهوه‌خانه‌ي آن فيلم‌ها كه محور آن مردان بودند محل ظهور شخصيت زن محوري فيلم ـ در چند چهره ـ است؛ و همچنان كه «چكامه‌ي چماني» نويسنده‌ي زن امروزي در زمان عقب مي‌رود و باز مي‌آيد تا با پوشيدن جامه‌ي كارگر شريف، و نجات وي با قرباني كردن خود، معنايي به مرگ خود ببخشد. و همچنان كه چاقوزن چاوشي‌ها، «چكامه‌ي چماني» را در لباس كارگر شريف جلوي سينماي سوخته، عمدا يادآور چاقوخوردن كارگر شريف در تالار تابستاني‌آباد در يكي از فيلم‌هاي مهم سال‌ها پيش است؛ و نمايش‌دهنده‌ي آشكار اين كه بدجنس‌هاي گونه‌اي از سينما به شخصيت‌ زن محوري و فرهنگي گونه‌اي ديگر از سينما حمله كرده‌اند و او را تكه‌تكه مي‌كنند؛ و همچنان كه در فيلم دوم «وقتي همه خوابيم» - يعني پشت صحنه ـ سرمايه‌گذار/ تهيه‌كنندگان كه در هفت سر ظاهر مي‌شوند، خود از پشت صحنه‌ي فيلم‌هاي همان سال‌ها مي‌آيند. اما در فيلم دوم هم كسي قضاوت يا محكوم نشد. در قانون نانوشته‌ي تلاش براي زندگي، برخي به سزاواري جايي را به دست آورده‌اند، و برخي به ياري جانبداران خود، آن‌ها را فرو مي‌كشند تا خود جاي آن‌ها را بگيرند. فيلم پشت صحنه فقط اين موقعيت تنگ و ناامن و ترحم‌انگيز را نشان مي‌دهد و قضاوت نمي‌كند. دو بازيگر مرد و زن تحميلي، تهيه‌كنندگان، سرمايه‌گذران، و كارگردان بعدي هيچ‌كدام بدجنس يا نفرت‌انگيز نيستند، برعكس سرگرم‌كننده، مفرح، و جذاب‌اند، و كلك‌هايي كه مي‌زنند و توجيه‌هاي حق به جانب و گمراه‌كننده‌اي كه براي اين كلك‌ها مي‌تراشند، و منطق دادوستد نمايشي‌شان گاهي لبخندي برلب تماشاگر مي‌آورد، و گاهي او را واقعا به خنده مي‌اندازد. اگر بازي آن‌ها تا اندازه‌اي شكلك‌وار (كاريكاتوري) نبود مسلما بدجنس جلوه مي‌كردند، و من نمي‌خواستم!» پس به اين ترتيب اگر در فيلم شما قضاوتي در بد و خوب باشد، آيا براساس آن‌چه برخي در نقد «وقتي همه خوابيم» نوشته‌اند درست است كه فرهيختگان را خوب و بقيه را بد نشان مي‌دهيد؟، بيضايي پاسخ داد: «اگر قهرمان هر فيلم را ضمنا چون سرمشق يا پيشنهادي براي انسان مفروض آينده – و يا اصولا چشم‌انداز دلخواه پيش‌رو ـ تصور كنيم، در آن صورت فيلم‌هايي كه در تحسين عقب‌ماندگي و كندذهني و اصطلاحا ساده‌دلي است، نمونه‌ي والاي خود را در ستايش ذهني نابالغ و نياموخته و رشد نيافته و تمسخر انديشه و دانشي نشان مي‌دهند، و فيلم‌هاي من در ترغيب به آموختن و فرهنگ. بستگي دارد آينده‌ي سرزمين و فرزندانمان را چگونه بخواهيم! فرهنگ حتما به معناي درسي خواندگي نيست. بسيارند درس‌خواندگان بي‌عمق و بي‌فرهنگ، و بسيارند خودآموختگاني فرهنگ‌ساز، منتقدي كه جمله‌ي«من درسشو خوندم» را از نقش «پرند پايا» مي‌شنود و جمله‌ي بلافاصله‌ي او در تجليل از خودساخته‌ها را نمي‌شنود تا مرا به طرفداري از درس‌ خواندگان ـ اين گناه بزرگ ـ متهم كند قبل از خودش يا من «نقد» را به مسخره گرفته است تا پنهان كند كه دعواي آن صحنه اصلا بر سر درس‌خواندگي يا نخواندگي نيست؛ بر سر اينست كه بازيگري زير آب بازيگر ديگر را زده!» «وقتي همه خوابيم» باعث شد نقد امروز خودش را بيرون بريزد در مصاحبه‌اي گفته‌ايد برخي نقدها در سايه‌ي جو جريان‌سازي و معني‌سازي عليه فيلم «وقتي همه خوابيم» به خود اثر نزديك نشده‌اند. اين روزها كه آن جريان‌سازي آرام‌تر شده و حتي گاه و بيگاه لحن ستايش‌آميز به خود گرفته، در يك جمع‌بندي نقدها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ بيضايي گفت: «سال‌ها پيش در تلويزيون رسمي كشور مقدس ما ايران، در معرفي پيش از نمايش «باشو غريبه‌ي كوچك»، منتقدي نامدار، در شبكه‌اي كه قيمتش ثانيه‌اي است، ساعت‌ها با بدترين لحن و بيان به من و فيلم «باشو» دشنام داد و ناسزا گفت تا جايي كه فرمود چرا بايد درباره‌ي چنين جفنگي حرف زد و چرا اجازه مي‌دهند چنين بي‌استعدادي فيلم بسازد و پياپي گفت اه – اه – اه! من نرنجيدم، و كسي هم نپرسيد چرا فيلم به اين بدي را اصلا نمايش دادند – گرچه با پايان بريده – آن هم در تلويزيوني كه آن روزها حتي اسم مرا هم نمي‌برد – و چگونه منتقدي – اين‌همه رسمي و از شبكه‌ي سراسري – نظارت را كه نيازي به تحريك نداشت، به جلوگيري از كار كسي تحريك مي‌كند؟ منتقد از زمان خود بيرون نيست، و لحن نقدها كه نمودار انديشه‌ي درون نقدها است، نشان روشن روزگاري است كه «وقتي همه خوابيم» درباره‌ي آن ساخته شده؛ پس عجب نيست كه ادبيات دسته‌اي از نقدها، با انديشه‌ي گستردن فيلم‌فارسي نوين، مستقيما زير تأثير ادبيات سياسي و جرگه‌اي و حزبي معاصر است كه اغلب با به كوري چشم اين و آن آغاز مي‌شود؛ و در عرصه‌ي انبوه‌گرايي صاف تحت‌تأثير هماوايي‌هاي صدهزارنفري در تشويق بازيكن دلخواه و لجن‌پراكني به بازيكن مقابل است. كسي يادش نيست كه نقد چاپ مي‌شود و مي‌ماند و شايد روزي منتقدي برگردد و نوشته‌هاي خودش را بخواند و از خودش بپرسد چه‌اش بوده؟ چرا تهمت زده؛ چرا جعل كرده؛ چرا با سرسختي كوشيده فيلم ساده‌اي را نفهمد و صحنه‌اي آشكار مثل اين كه شخصيت زن فيلم جسمش زندگي روزمره را مي‌گذراند اما روحش جاي ديگر است را انتقاد به گراني ميوه معني كرده؛ چرا داستان فيلم را عمدا غلط تعريف كرده تا به نتيجه‌ي دلخواه برسد؛ چرا گفت‌وگويي را به فيلم نسبت داده كه در آن نيست؛ چرا نقل قول‌هايي از فيلم‌ساز و همكارانش را نيمه‌كاره آورده تا ضد آن‌ها عمل كند؛ چرا با تحسين واپس ماندگي و تحقير فرهنگ، در بازيِ سنتي ِ انديشه ستيزي و دريغ‌داشتن فرهنگ از محرومان همگام شد؛ چرا در حد «گشتاپو» و وزارتِ ترس فيلم‌ساز را تهديد كرده كه نامش را در فهرست مفسدين اقتصادي بگنجاند، تا – ناخواسته – هم شغل واقعي خودش را لو بدهد، و هم رو كند كه اين فهرست‌ها به چه آساني و به چه منظورهايي تهيه مي‌شوند؛ و چرا – واقعا چرا – فيلم‌سازي در شرايطي را كه همه فيلم‌شان را در همان شرايط مي‌سازند، در مورد او همسويي با سياست‌هاي مطلوب روز خوانده؛ و چه‌طور به خود اجازه داده اين دستورالعمل شگفت‌انگيز را صادر كند كه فيلم‌هاي بيضايي وقتي خوبند كه ساخته نشوند و پروانه نمايش نگيرند و از خبررساني محروم باشند؛ دستورالعملي كه اگر تعميم دهيم معني‌اش اين است كه فيلم‌ها اگر توقيف شوند كه خوشبختانه فراموش مي‌شوند و به بحث درنمي‌آيند، و اگر اجازه بگيرند كه مطلوبِ سياست رسمي‌اند مگر ساخته‌ي دوستان ما باشند! اما جمع‌بندي! «وقتي همه خوابيم» باعث شد نقد امروز خودش را بيرون بريزد و آشكار كند. بسياري از موافقان خاموش ماندند. از كساني كه نوشتند، دسته‌اي كوشيدند منصف باشند، هرچند به هرحال براساس تعريف‌هايي مي‌نوشتند كه نقد امروز آن‌ها را – درست يا نادرست – تثبيت كرده است، و طبعا نوشته‌شان از بدفهمي‌هاي بازتاب اين هياهو مصون نماند. تعدادي كوشيدند با معناسازي «وقتي همه خوابيم» را ويران كنند يا نجات دهد. اما مخالفان در هم‌صدايي تحسين‌برانگيزي، ريشه‌هاي در جازدن سينماي ايران را با نقدهاي خود آبياري كردند؛ و چنان كه از آن‌ها مي‌شود فهميد بسياري خشمگين‌اند كه چرا فيلم‌ساز فيلمي طبق تعريف‌هاي آنان نساخته‌؛ برخي توقع انتقاد صريح از سياست رسمي دارند و هرجا انتقادي هست يا نديده مي‌گيرند يا آن را شعار مي‌خوانند.» اين كارگردان ادامه داد:« بسياري به «وقتي همه خوابيم» معترض و با فيلم‌فارسي ِ ترسيم شده در مسخ آن موافقند؛ به مودبانه‌ترين ادبيات ممكن – شايسته‌ي نشرياتي كه آن‌ها را چاپ كرده‌اند – طرفدار فيلم رقص و آوازي تحميلي در «وقتي همه خوابيم» هستند و انتقاد به سرمايه سالاري حاكم بر سينما را تحمل نمي‌كنند. حذف لياقت و فرهنگ، و جانشيني ارتباط و زد و بند را ستوده‌اند، با تعويض تحميلي بازيگران مناسب، فشار و اجبار به كارگردان، زيروروكردن فيلم‌نامه‌ي ديگران و تغيير نام آن به سودِ سود، و مسخ كامل فيلم به هر صورت موافقند و رسما هم نوشته‌اند ما طرفدار فيلم‌فارسي هستيم؛ همين است كه هست،تو برو بيرون! و به گفته‌ي خود، با كوبيدن فيلم‌سازي از نسل پيش، به خيال خود، حال كرده‌اند. در يك جمع‌بندي اين نقدها را روي هم مي‌توان پاسخ عملي كودك «وقتي همه خوابيم» شمرد كه مي‌پرسيد لجن مال يعني چه؟» «نمي‌خوام همه‌ي عمرم را به شكايت بگذرونم» سپس با طرح اين سوال كه «تهيه‌كنندگان فيلمي به خاطر اين تخلف كه برخي سينماها در نوبت نمايش فيلم‌شان فيلم ديگري را نشان داده‌اند به وزارت ارشاد شكايت كرده‌اند؛ با توجه به همين تخلف در نوبت‌هاي نمايش«وقتي همه خوابيم» كه اسناد آن در برخي از مطبوعات منتشر شده، شما قصد شكايت نداريد؟» بهرام بيضايي به ايسنا پاسخ داد: آن‌چه شده مسلما تخلف محض است؛ ولي پرسش اين است كه با چه حمايتي اين تخلف‌ها توجيه و عادي شده؟ اين تخلف‌ها ضمنا شبيه اتفاقاتي است در فيلمي به نام «وقتي همه خوابيم» كه همين الآن تصادفا، در نوبت‌هايي كه فيلم ديگري جايش نشان ندهند، روي پرده است، و برخي نوشته‌اند واقعي نيست! اما اگر مثل همان نوشته‌ها نگوييد شعار مي‌دهم، در پاسخ سوال، يكي دو جمله از نقش پرند پايا در «وقتي همه خوابيم» را ياد مي‌كنم:«نمي‌خوام همه‌ي عمرمو به شكايت بگذرونم. نمي‌خوام پام به جاهايي باز بشه كه قرار نيست اون شكايتو بشنون!» وكيل مي‌گويد: «قانون محترمه!» و او مي‌گويد: «هر قانوني عليه من باشد محترمه!» آيا واقعا همان طور كه نوشته‌اند، مردم اين‌طور حرف نمي‌زنند؟ البته هركسي مي‌داند كه قرار نيست همه‌ي مردم يك‌طور حرف بزنند چون در آن صورت كل فرهنگ مي‌شد پنجاه كلمه؛ ولي تا جايي كه تجربه‌ي من خبر مي‌دهد ما اهل حرفه، وقتي كارد به استخوان برسد همين‌طور حرف مي‌زنيم. و كارد مدت‌هاست تا ته در استخوان است!» انتهاي پيام




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن