واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمایجهان - سعيد مستغاثي: اگرچه نوع اجتماعي، اين روزها كه گيشهها، بيشتر فيلمهاي تخيلي و ترسناك و فانتزي ميپسندند، چندان از سوي كمپانيها و استوديوهاي فيلمسازي مورد استقبال قرار نميگيرد و اگرچه ميتوان از درون همان فيلمها هم مصائب جامعه امروز جهاني را بيرون كشيد، اما هنوز هم هستند فيلمسازاني كه به توليد فيلمهاي اجتماعي علاقهمندند، اگرچه ممكن است آنها را در زرورق آثار اكشن، ملودرام و يا كمدي بپيچند. براي نمونه، 2 فيلم از اين دسته آثار كه بيشتر حال و هواي اكشن دارند ولي بهطور تماتيك در ژانر اجتماعي قرار ميگيرند را مورد بررسي اجمالي قرار ميدهيم تا هم از سينماي اجتماعي امروز جهان سراغي گرفته باشيم و هم از وراي سينما به جامعه امروز جهاني نگاهي بيندازيم. آلفا داگ فيلمي از «نيك كاساوتس» درباره بخشي از جامعه تينايجري امروز آمريكا و معضلات اخلاقي و رفتاري آنها. آنچه كه بارها و بارها از سوي انجمنها و محافل و نهادهاي اجتماعي خود آمريكا به عنوان يك نگراني عمده براي آينده جامعه اين كشور اعلام شده است. آنچه كه بيبند و باري مفرط در ميان نسل جوان اين جامعه خوانده شده و نتايج دهشتناكي به بار آورده است. در اين ميان مواد مخدر و قاچاق و معاملات غيرقانوني آن، ويرانكنندهترين نابهنجاري است كه بر بستر آن بيبند و باري اخلاقي، گريبان نسل امروز را گرفته و در نهايت، به قتل و كشتار و زندان و اعدام در ميان اين جوانان و نوجوانان منجر ميگردد كه در واقع ناآگاهانه به دام افتادهاند. فيلم «آلفا داگ» چنين روايت تكاندهندهاي را از يكي از معضلات عمده جامعه امروز آمريكا به تصوير ميكشد. در ابتداي فيلم «بروس ويليس» كه نقش پدر يكي از اين جوانان به نام «جاني ترولاو» را بازي ميكند، گويي در گفتوگويي تلويزيوني شركت كرده و از وي درباره مواد مخدر قاچاق و معامله اين مواد سؤال كردهاند. او ميگويد: «.... همه اينها به تربيت خانوادگي بستگي دارد. مراقبت از بچهها. من بايد از بچههاي خودم مواظبت كنم و شما از بچههاي خودتان...» اين اساس حرف نيك كاساوتس در فيلم «آلفا داگ» به نظر ميرسد كه چرا اغلب خانوادهها، بچههايشان را در جامعهاي پر از فساد و اعتياد و جنايت رها ساختهاند. شايد به اين دليل كه خود نيز زندگي چندان رو به راهي ندارند. در اين ميان خانواده مازورسكي از همه سر به راهتر هستند. پدر و مادر، بوچ (ديويد تورنتن) و اليويا (شارون استون) بر روي يكي از پسرهايشان كه پانزده ساله است به نام «زاك»، بيش از حد حساسيت به خرج ميدهند. حتي به خاطر سيگار كشيدن، وي را مواخذه مينمايند. اما پسر ديگر (جيك) كه از مادري ديگر است (به دليل سر به هوايي و رفقاي ناباب) از خانه رانده ميشود. در اينجا كاساوتس، دو نوع رفتار گرفت و گير بيش از حد (در مورد زاك) و بيتوجهي مفرط (در مورد جيك) را در كنار هم به قضاوت ميگذارد. هر دو عملكرد افراط و تفريط، بچههايي غيرنرمال به جامعه تحويل داده است. جيك در كار معامله و قاچاق مواد مخدر است و زاك در آرزوي فرار از خانه و پيوستن به برادرش (كه تصور ميكند در آزادي و رهايي بهسر ميبرد). كه سرانجام نيز چنين ميشود و سرنوشت تلخي برايش رقم ميخورد. بدهي «جيك مازورسكي» به «جاني ترولاو» باعث ميشود كه ترولاو و دوستانش (كه آنها هم هريك از خانوادهاي بيقيد و بند بيرون آمدهاند) دست به ربودن زاك (كه خودش نيز علاقهمند به دور شدن از محيط خانه است) بزنند و اگرچه اين ماجرا در ابتدا به شوخي و مزاح و خوشگذرانيهاي بيهدف طي ميشود و به زاك هم پس از سالها گرفتاري در محيط بسته و كنترل شده خانه بد نميگذرد ولي پايان غمانگيزي پيدا ميكند، هم براي او و هم براي جاني و دوست نزديكش فرانكي (كه از يك خانواده متمول نابسامان است) و ساير بچههايي كه خودآگاه و ناخودآگاه در اين ماجرا درگير شدهاند. در صحنههايي از فيلم آدمهاي واقعي ماجرا مورد مصاحبه قرار ميگيرند از جمله اليويا مازورسكي كه ميگويد: «... پسر من را فقط به خاطر 1200 دلار كشتند...» او ديوانهوار سخن ميگويد، گاه بيمورد ميخندد، گاهي گريه ميكند و بعضي مواقع هم فرياد ميزند. همه عاملين قتل زاك دستگير ميشوند. نوجوانان و جوانان ديگري كه به هيچ وجه نميخواستند، دست به چنين كاري بزنند، چنانچه در لحظه ارتكاب جرم نيز بعضاً همراه گريه و التماس زاك، اشك ميريزند. (كاساوتس اين سكانس تراژيك را بسيار تاثيرگذار پرداخت نموده است) اما آنچه نبايد، اتفاق ميافتد و آنها هم به زندانهاي طويلالمدت يا اعدام محكوم ميشوند. يكي از نظردهندگان فيلم از آمريكا در سايت «آي ام دي بي» مينويسد: «... اين ماجرايي است كه به كرات در آمريكا اتفاق افتاده و ميافتد، خصوصاً براي آنهايي كه از نظر اخلاقي نزول كردهاند...» فرار هراسناك تريلري نفسگير از «وين كريمر» (كارگردان فيلمهايي همچون «شكارچيان ذهن»، «خونسردتر») درباره گريز بيپايان پسربچهاي كه از آزار و اذيت اطرافيانش فرار ميكند. «كمرون برايت» (كه پيش از اين او را در نقش بچه اسرارآميز در فيلمهايي مثل «تولد» و «گاد سند» ديده بوديم) نقش يك پسر روسيالاصل 10 ساله به نام «اولگ» را بازي ميكند و همراه مادرش كه به همسري «انزور يوگورسكي» درآمده، در آمريكا زندگي ميكند. او بهطور مداوم مورد آزار و اذيت روحي و جسمي ناپدرياش قرار ميگيرد تا علائق وي را فيالمثل درباره جان وين تاييد نمايد!! اولگ دوستي در همسايگي منزلشان دارد به نام الكس كه پدرش (جويي گزل) قاچاقچي اسلحه است. يكي از اسلحههاي وي كه با آن پليسي كشته شده، غفلتاً در جريان بازي بچهها، بهدست اولگ ميافتد و وي در يكي از مواردي كه مادرش مورد ضرب و جرح ناپدري قرار گرفته، او را با همان اسلحه هدف قرار داده و فرار ميكند. گلوله شليك شده «انزور» را تنها زخمي ميكند ولي پوكه آن ميتواند نوع اسلحه را مشخص كرده، حساسيت پليس را برانگيزاند و باعث دردسر جويي شود. از همينرو، جويي همراه پسرش در جستوجوي اولگ ميافتند، قبل از اينكه دست پليس به او برسد و يا رؤساي باند قاچاق اسلحه از دست گل به آب دادن وي باخبر شوند. اما اولگ فراري از دست ناپدري و همدستان او و پليس و جويي، از اين خيابان به آن خيابان در گريز است و جايي براي قرار نمييابد. مدتي به فاحشهاي پناه ميبرد و بالاخره در حالي كه هيچ ملجأ و پناهگاهي نمييابد، گرفتار زن و شوهر ظاهراً موقر و متمولي ميشود كه اگرچه ابتدا با وي مهربانانه رفتار ميكنند ولي بالاخره مشخص ميشود كه قصد سوءاستفاده دارند. آنها در كمال بيرحمي و قساوت، كودكان را پس از سوءاستفاده به قتل رسانده و سلاخي ميكنند. وين كريمر در «فرار هراسناك» به نحو تكاندهندهاي بيپناه بودن كودكان را در جامعهاي سراپا جنحه و جنايت به تصوير ميكشد. اولگ در فرار ناگزير خويش، به هر كجا كه پناه ميبرد، در معرض خطر جديتري واقع ميشود و اين نابهنجاري تنها درباره وي صدق نميكند، بلكه دوستش الكس نيز ناچار است در كنار پدرش و در ميان دار و دستههاي خطرناك گانگسترها در شرايط تهديد دائمي به جستوجوي اولگ بپردازد و همچنين آن بچههاي بيگناهي كه در اجتماعي بيدر و پيكر تكهتكه ميشوند و... شايد جمله معناداري از خود فيلم بتواند برخي ريشههاي اين نابهنجاريهاي اجتماعي امروز را نشان دهد. در صحنهاي از فيلم و در درگيري بين باندهاي قاچاق مواد مخدر، وقتي درمييابند كه يكي از قاچاقچيان كشته شده، پليس بوده، فردي از گروه رقيب با عصبانيت ميگويد: «چرا توي هر فسادي بايد پليس هم دست داشته باشد؟!!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]