واضح آرشیو وب فارسی:الف: انگیزههای انحرافی با اقتصاد چه میکند؟/داستان «استخوان دایناسور»
مرتضی زارع؛ 26 مرداد 96
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۳
در قرن نوزدهم عدهای از دیرینهشناسان یا متخصصان کاوش در زمینه موجودات اولیه کره خاکی، به قصد پژوهش قدم در کشور چین گذاشتند. هدف این گروه بررسی فسیلها و استخوانهای مربوط به دایناسورهای ماقبل تاریخ بود. کاوش در تمامی روستاها و مناطق کشوری به وسعت چین کار بسیار دشوار و وقتگیری بود. تیم کاوش تصمیم گرفت با ایجاد انگیزه اقتصادی بین بومیان و کشاورزان چینی این پروژه بزرگ را عملی کند. به این ترتیب آنها به هر دهقانی که موفق به ارائه تکه استخوانی مربوط به دایناسورها میشد مبلغی پاداش میدادند. اما پس از مدتی آنها متوجه شدند کیفیت استخوانهای ارائه شده رو به نزول بوده و عملا فاقد ارزش بررسی است. دلیل این امر چه بود؟ دهقانان ابتدا تکههای بزرگ استخوان را تحویل داده، اما پس از مدتی انگیزه کسب منفعت بیشتر موجب شد تا وقتی تکههای استخوان را پیدا میکنند آنها را به قطعات کوچکتری خورد کرده تا در ازای ارائه هر یک مبلغی جداگانه دریافت کرده و سود بیشتری نصیبشان شود. این امر از دو جهت به پروژه مورد نظر آسیب جدی وارد کرد؛ نخست آنکه کاوشگران برای بررسی تکههای ریز شده وقت و انرژی زیادی صرف میکردند و در بسیاری مواقع این استخوانها ارزش بررسی خود را از دست داده بودند، از طرف دیگر هزینهای که صرف یک پژوهش ارزشمند شده بود با انحراف انگیزه دهقانان هرز رفته بود. از آنجا که اصولیترین مفاهیم اصیل اقتصادی انگیزه است در بسیاری از مواقع موفقیت یا عدمتوفیق یک سیاست اقتصادی در گرو نحوه شکلدهی و کنترل این عنصر است. ورای هر تصمیمسازی اقتصادی باید قبل از آن بهدقت به نحوه تاثیر آن بر انگیزه مردم دقت شود. عدم توجه به این موضوع موجب میشود اثر انگیزههای منحرف، هدف اصلی یک سیاست را بهکلی از بین برده و بهجای ایجاد یک منفعت اقتصادی یک ضرر مالی را متوجه سیستم اقتصادی سازد. برای روشنتر شدن موضوع به چند مثال دیگر که برای شما قابل لمس باشد، اشاره میکنیم. در زمان دولت نهم و دهم با هدف افزایش بهرهوری و صرفهجویی در مصرف انرژی قیمت حاملهای انرژی رشدی فزاینده داشت. در نگاه اول این یک سیاست اقتصادی است که تولیدکنندگان را ملزم میکند برای کاهش هزینههای خود اقدام به بهبود سطح تکنولوژی خود و استفاده از روشهای کمانرژیبر در تولید خود کنند. اما نتیجه آن کاهش کیفیت محصولات مختلف، افزایش حجم کالاهای قاچاق، تعطیلی کارخانهها و افزایش قیمت بسیاری از کالاها بود. این سیاست اقتصادی در گام نخست باید با انجام بررسیهای مختلف و کمک به صنایع مختلف ابتدا شرایط لازم برای ارتقای سطح تکنولوژی آنها را ایجاد میکرد. برای مثال ارائه تسهیلات بانکی با نظارت دقیق تا مرحله اجرا در صنایع مختلف. تحت این شرایط تولیدکنندگان با افزایش قیمت حاملهای انرژی انگیزه کافی برای تولید محصول با کیفیت و قیمت مناسب را داشتند؛ اما در فقدان این اقدامات اکثر تولیدکنندگان راهی جز کاهش کیفیت و حجم محصولات خود در قیمتهای گذشته را نداشتند. برخی دیگر که توانایی این کار را نداشتند مجبور به افزایش قیمت شدند. افزایش قیمت پای دلالان و قاچاقچیان را به بازارهای مختلف کشور باز کرد تا با وارد کردن کالاهای مشابه و ارزانقیمت سود کلانی نصیب خود کنند. این یک نمونه سیاست اقتصادی است که بدون بررسیهای موشکافانه بهجای بهبود وضعیت تولید، اثری تخریبی بر این بخش از کشور داشته است. مثال دیگر که چندان بیارتباط با مثال استخوان دایناسورها نیست، نحوه اجرای پروژههای عظیم در کشور است. گاه دیده میشود پروژههای که در ابتدا با بررسی دقیق هزینهای تعیین شده دارند و بودجه لازم برای آنها تعیین میشود، در انتهای مسیر هزینهای چند برابر میزان اولیه در آنها صرف میشود. آیا این همان استخوانهای تکه شده در ابعاد کوچکتر یا بهدیگر بیان هزینه تراشیهای بیاساس ضمن انجام پروژه نیست؟ درجه فساد و اختلاسها در منابع مالی کشور نیز گویای این مطلب است که رویههای اقتصادی تعریف شده در زمینههای مختلف بهصورت دقیق بررسی و نظارت نمیشوند. در سایه بررسی دقیق و پیرو آن نظارت یک دستگاه متشکل از بازرسان متخصص بهراحتی میتوان این چنین انگیزههایی را کنترل و از هرزرفتن میلیاردها تومان جلوگیری کرد. قدرمسلم در تاریخ علم اقتصاد از این قبیل مثالها در نقاط مختلف دنیا زیاد است حتی در ایالات متحده آمریکا در بازار سهام وال استریت از این قبیل اتفاقات زیاد افتاده است، جایی که میلیاردها دلار پول مردم برای سوداگری چند میلیون دلاری واسطهها در ریسک شدید قرار میگرفت؛ اما هر کدام از این مشاهدات درسی بوده که مبنای سیاستگذاریهای بعدی قرار گرفته است. هر اشتباه و هزینه، یک بازخورد مفید برای شکلدهی به سیاستهای آینده و جلوگیری از انحراف رفتار مردم بوده است. اگر قرار است افزایش مالیات منبعی برای جبران کمبود هزینههای دولت قرار گیرد، پیش از آن باید بهدقت بررسی شود که تاثیر آن بر صنایع چه خواهد بود؟ آیا بیم آن وجود ندارد که قدم گذاشتن در این مسیر بدون کمک به صنایع برای بهبود وضعیت تکنولوژی خود، نتیجهای مشابه قبل، یعنی کاهش کیفیت محصولات، افزایش قیمت و بدتر از آن افزایش واردات کالای قاچاق خواهد داشت؟ یا اگر اکثر وامهای ارزانقیمت در کشور مسیری غیر از صنایع را میپیمایند، یک سیاست معقول نباید ابتدا ریشه اصلی انحرافات انگیزه مردم را شناسایی کند سپس بر کاهش نرخ بهره بانکی پافشاری کند؟ هر سیاستی که نتواند ابتدا انگیزه مردم را بهدرستی شکل داده و در مسیر اصلی خود هدایت کند با هیچ ابزار و نیروی دیگری قادر به اصلاح نخواهد بود. انگیزه مردم ریشه اصلی تمامی کنشهای اقتصادی آنها است که باید در فرآیند تصمیمسازی توجه ویژهای به آن شود. پژوهشگر اقتصادی منبع: دنیای اقتصاد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]