تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نيّت خوب، برخاسته از سلامت درون است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817465993




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دیمین شزل؛ استعداد روز سینمای جهان


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وب سایت کافه سینما: دیمین شزل فیلمساز جوان و بااستعدادی است که دومین فیلم‌اش «ویپلش» (2014) در دنیا سر و صدای زیادی به پا کرد و موجب حیرت و شگفتی سینمادوستان شد. او امسال با کمدی موزیکال «لا لا لند» دوباره تحسین بسیاری را برانگیخته و یکی از شانس‌های اصلی اسکار 2017 به شمار می‌رود.
 

دیمین شزل؛ استعداد روز سینمای جهان
 


 
آنچه در ادامه در اینجا می‌خوانید، چکیده‌ای از چند گفتگوی فرانسوی با شزل است. فیلمساز 31 ساله در این گفتگو از دوران تحصیل‌اش در هاروارد، ارتباط بین رنج و لذت در هنر، سبک جاز، قصه‌ها و فیلم‌ها و فیلمسازان محبوب‌اش حرف می‌زند. خواندن این متن را به همۀ عشاق سینما توصیه می‌کنیم.

 سینما را در هاروارد خوانده‌اید. همه‌چیز را در طول دوران تحصیل‌ فراگرفتید؟ و یا عشق شخصی‌تان به سینما و تأثیر فیلم‌ها بوده‌ که بیشتر به یاری شما آمده‌ است؟

پیش از هاروارد، عاشق هیچکاک و سینمای موج نوی فرانسه و به خصوص تریلرها بودم. فکر می‌کنم که تریلرها اولین عشق‌های زندگی من بودند! به هاروارد رفتم و آنجا سینمای مستند از اولویت بیشتری برخوردار بود؛ سینما-حقیقت به سبک فردریک وایزمن و ژان روش. شروع به فیلمسازی با دوربین 16 میلی‌متری کردم و تا حدودی به همین دلیل بود که شیوۀ فیلمبرداری از کارِ نوازندگان را آموختم و دست به خلق پرتره‌هایی از خرده‌فرهنگ‌ها یا محیط‌های خیلی خاص زدم.
 
به نظرم ویپلش هر دوی این‌ها را در خود دارد. در این فیلم ابعادی قوم‌شناسانه و مستند وجود دارد، اما تا حدودی فیلمی به سبک هیچکاک و اسکورسیزی هم هست. فیلمی تند و تیز، عمیق و ریشه‌دار، و پرهیجان، که می‌ترسانَد. چون این همان چیزی‌ست که وقتی جوان‌تر بودم آرزو داشتم روی پردۀ سینما ببینم و در من رد بزرگی بر جای گذاشت. همچنین در هاروارد بود که کمدی موزیکال‌ها را کشف کردم. وقتی کوچک بودم زیاد به این ژانر علاقه نداشتم، اما در دانشگاه بود که ژاک دمی و فرد آستر و ... را شناختم و ازشان آموختم. با این توصیف، هاروارد محیط بسیار سازنده‌ای بود.

 ارتباط بین موسیقی و سینما در فیلم‌هایتان بسیار جالب است. این میزانسن هست که خودش را به موسیقی تحمیل می‌کند و یا برعکس، ریتم موسیقایی‌ست که میزانسن را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

اولین کاری که هنگام نوشتنِ فیلمنامه انجام می‌دهم، این است که یک استوری‌بورد طراحی می‌کنم. برای ویپلش، می‌دانستیم که زمان اندکی برای فیلمبرداری در اختیار داریم (19 روز) و همه‌چیز می‌بایست زودتر آماده می‌شد. استوری‌بورد را همراه با تدوینگر و فیلمبردار طراحی کردیم. با تدوینگرم پروسه‌ای طولانی طی کردیم و تدوین فیلم را همانند آنچه در استوری‌بورد بود به انجام رساندیم.
 
اما جواب نداد و زیاد به کارمان نیامد. در عوض، موسیقی بود که همیشه به ما الهام می‌بخشید. قصد داشتیم که سکانس‌های کنسرت شبیه فیلم‌های اکشن باشند. موسیقی مثل معماری به کمک ساخت فیلم‌مان آمد و توانستیم سکانس‌ها را خلق کنیم.
 

دیمین شزل؛ استعداد روز سینمای جهان



مضمونی بسیار ملموس در فیلم ویپلش وجود دارد و آن رنج است. در این فیلم ارتباطی بین لذت و رنج وجود دارد که به ذهن مخاطب متبادر می‌شود. شما هم فکر می‌کنید که برای یافتن لذت و رضایت واقعی، باید از مسیر رنج گذشت؟

بله، همینطور فکر می‌کنم. هنر سهل‌الوصول نیست و اگر باشد، دلیلی بر بد بودن آن است. افسانه‌ای وجود دارد که آن را خیلی ابلهانه می‌دانم و آن افسانۀ نبوغ مادرزادی است. چنین چیزی وجود ندارد. به عنوان مثال نبوغ موتسارت را در نظر بگیریم. اگر واقعا با داستان زندگی او آشنا باشیم، می‌دانیم که پدرش و آموزش و محیط‌اش چه نقشی در زندگی او داشته‌اند. او دوران کودکی بسیار عجیب و غریبی را پشت سر گذاشت و جز موسیقی به هیچ کار دیگری مشغول نبود.
 
تعداد ساعاتی که موتسارتِ پنج‌ساله صرف موسیقی کرده بود، بیشتر از زمانی‌ست که همۀ آهنگسازان دیگر تا 20 سالگی‌ روی یادگیری موسیقی گذاشته بودند. همین‌جاست که سحر و جادوی هنری که موتسارت خلق کرد بروز یافت. به نظر من تنها چیزی که همۀ نابغه‌های دنیا را به هم پیوند می‌دهد، در هر رشته‌ای که باشند، این است که بیشتر از سایرین کار می‌کنند. و این تا حدودی همان چیزی‌ست که در پیِ نشان‌دادنش بودم. دست‌یابی به هنر ساده نیست و باید رنج کشید.

 ویپلش از فرهنگِ برتری حرف می‌زند. از آنجا که شما نیمی فرانسوی-نیمی آمریکایی هستید، از این لحاظ بین فرهنگ این دو کشور تفاوتی می‌بینید؟

مطمئن نیستم که این فقط مسأله‌ای آمریکایی باشد. اما آمریکا در یک مورد با فرانسه تفاوت دارد و آن اینکه تنبیه در این جامعه پررنگ است. اگر کسی در کارش موفق نشود، این احساس به او دست می‌دهد که همه‌چیز برایش پایان یافته. این اسف‌انگیز و بزرگ‌ترین درد این کشور است. وقتی جوان‌تر بودم و به فرانسه آمده بودم، مردم به من می‌گفتند که در آمریکا همه مدام به هم می‌گویند: «گود جاب، گود جاب»! دوران کودکی در آمریکا دلگرم‌کننده‌تر است و از این لحاظ کشور عجیبی‌ست. تحصیلات در دوران ابتدایی چندان قوی نیست، اما پس از این دوره، سیستم خیلی تنبیهی می‌شود. آمریکا کشوری دوقطبی‌ست.
 

دیمین شزل؛ استعداد روز سینمای جهان



وقتی از جز حرف می‌زنید، نگاه‌ خاصی به این هنر دارید؛ یعنی فلسفۀ عدم پذیرشِ آنچه که قبلا انجام شده و ابداع چیزهایی نو و ...؛ در واقع این حس به آدم دست می‌دهد که جز را همان‌طور توصیف می‌کنید که مثلا موج نوی سینمای فرانسه را. در ویپلش در برخی لحظه‌ها دقیقا احساس می‌کنم که گدارِ سال‌های آغازین را می‌بینم. تجربه‌گری‌هایش در کارگردانی و تدوین و استفاده از جامپ‌کات. کمی شبیه دورانی که از نفس‌افتاده را ساخت...

بله، ممکن است. امیدوارم همین‌طور باشد. من عاشق از نفس‌افتاده هستم و معتقدم که شاید گدار بزرگ‌ترین نابغۀ تمام تاریخ سینما باشد. اسکورسیزی نیز شباهت زیادی به گدار دارد. بنابراین هر وقت از اسکورسیزی الهام می‌گیرم، انگار یک‌ذره هم از گدار الگوبرداری می‌کنم. شاید از نفس‌افتاده مهم‌ترین فیلم 50 سال اخیر باشد. ضمنا جز یکی از ابعاد سینمای موج نو بود. و این جز فقط در موسیقیِ فیلمی همچون از نفس‌افتاده وجود نداشت و در تدوین و حرکات دوربین هم نمود می‌یافت. همین‌اش را دوست دارم.

 نام تعدادی از فیلم‌های جزی که به شما الهام بخشیده‌اند را بگویید.

فیلم‌های مستندی مثل رقص جاز (راجر تیلتون، 1954)، بعد از ساعت‌ها (شپارد تروب، 1961)، فانتزی سیاه و قهوه‌ای (دادلی مورفی، 1929)، و نزدیک نیمه‌شب (برتران تاورنیه، 1986). آثاری که در آن‌ها به تماشای نوازندگان و موسیقیدانان واقعی جاز می‌نشینیم. فیلم‌گرفتن از آهنگسازان و نوازندگان واقعی همیشه به نظرم کار جذاب و مسحورکننده‌ای آمده. به تصویر کشیدنِ موسیقی مشکل است، چون موسیقی در وهلۀ اول امری‌ست شنیدنی. ثبت نوازندگی به کمک دوربین، چالشی‌ست که می‌خواهم از سر بگذرانم.
 

دیمین شزل؛ استعداد روز سینمای جهان



 شما در فیلم‌های متفاوتی کار کرده‌اید. در کدام مرحلۀ پروژه به این فکر می‌افتید که شیوۀ فیلمبرداری چگونه باشد؟

سعی می‌کنم فرم را با داستان هماهنگ کنم. اولین اثرم یک فیلم 16 میلی‌متریِ سیاه و سفید بود، فرمتی که در آغاز به آن خو گرفته بودم. همچنین در پی آن بودم که فیلم را به شیوۀ مستند بسازم. برای ویپلش دلم می‌خواست پلان‌هایی بسیار دقیق و مشخص داشته باشم، چیزی که بیشتر در سبک "استاکاتو" وجود دارد. و اکنون برای لا لا لند برعکس عمل کردم. پلان‌ها طولانی‌ و حرکات سیال‌اند؛ و چیزی که اهمیت دارد حس دادن و جان بخشیدن به دکور و رمانس است. به همین دلیل فرمت 35 میلی‌متری تنها انتخاب ممکن برای این فیلم بود.

برایمان از لا لا لند می‌گویید؟

این فیلم بیشتر از اینکه موزیکال باشد، کمدی موزیکالی به سبک ژاک دمی، وینسنت مینه‌لی یا استنلی دانن است. چترهای شربورگِ دمی همیشه فیلم محبوبم بوده و هر بار موقع تماشایش زار زار گریه می‌کنم.

لا لا لند دربارۀ یک پیانیست جاز است که عاشق می‌شود. فکر می‌کنم که این فیلم هم از همان مضامینی حرف می‌زند که ویپلش: هنر و عشق، هنر و زندگی، و اینکه چطور می‌توان بین آن‌ها تعادل برقرار کرد. درون‌مایه‌ها همان‌اند، اما احساسات نه. در لا لا لند بیشتر لذت موسیقی وجود دارد تا درد و رنج. فیلمِ خشن و بی‌رحمانه‌ای نیست. اما دنیایی‌ست که با آن آشنایم و به دوست‌داشتن‌اش ادامه می‌دهم.

به عنوان یک فیلمساز، عناصری که در یک داستان بیشتر جذب‌تان می‌کنند چه هستند؟

تلاش می‌کنم فیلم‌هایی بسازم که همیشه آرزو داشتم ببینم‌شان؛ آن‌هایی که دلم می‌خواهد تماشاگرشان باشم. تا امروز مضمون‌های شخصی مورد علاقه‌ام بوده‌اند؛ خواه صریحا شخصی باشد، و یا دست روی احساساتی بگذارد که برایم بسیار ملموس‌اند. این نوع مضامین هستند که دوست دارم بیشتر در آن‌ها به غور و کشف بپردازم.




۰۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن