واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: با فرياد و كمپين هنرمند، كسي كتابخوان نميشود
چشم برخي از بچههاي اين دوره و زمانه به صفحات مجازي است از بازيهاي اينترنتي تا صفحات هنرمند و ورزشكار و بقيه. توي دست هر كسي را ببيني، حتماً دم و دستگاهي را پيدا ميكني. خود ما هم شايد دستكمي از اينها نداشته باشيم.
نویسنده : محسن غلامي
انگار همهچيز مجازياش جالب است جز يك چيز. همان كتاب كه براي خيليها غريبه شده. مثل يك شيء قديمي كه صرفاً براي ادبا و اين جماعت است. بگذريم! هر از گاهي سراغ خود هنرمندان ميرويم كه شايد درباره كتاب با اينها صحبت كنيم. شايد چيزي از تويش درآمد و به درد بقيه خورد. يكي مثل سپند اميرسليماني و بقيه ماجرا. آقا چه خبر از كتاب و ... ؟ اگر بگويم خيلي نميخوانم، بد است واقعاً. زياد فرصت نميكنم سراغش بروم متأسفانه. باز هم خوب است كه «متأسفانه» را ميگويي! البته اگر كتاب جالبي به من معرفي كنند، حتماً ميخوانم. به شرطي كه به دلم بنشيند يا موضوع خاصي داشته باشد. موضوع؟ نكند شما هم عشق رمان و اينهايي؟ نه! كتاب تاريخي را بيشتر دوست دارم خصوصاً معاصر. مثلاً زنديه به اينور. آدمي كه از تاريخ خودش اطلاع ندارد، اصلاً اتفاق خوبي نيست. لااقل بداند چه به سرش گذشته است. پس قبول داري مطلع نبودن و نخواندن، توجيه خوبي نيست؟ اطلاع نداشتن كلاً چيز خوبي نيست در هر موردي كه باشد. شايد احتياجي نباشد كه مثلاً من در مورد لولهكشي مطلع باشم، اما در مورد حرفه خودم لااقل ذره اطلاعاتي لازم دارم. اگر كتاب نخوانم صادقانه چيزهايي را از دست ميدهيم. پس چرا خيليها نميخوانند خصوصاً هنريها. البته ادعاي من است! وقتي زندگي مثل الان شود تغيير دادنش هم سخت است. و خودت چطور؟ من در طول روز درگيرم. معمولاً شبها هم فيلم ميبينم. برخيها شب كتاب ميخوانند ولي من فيلم ميبينم. حالا يك صفت خوب براي كتاب بياور! چه به نظرت ميرسد؟ كتاب شايد آسانترين راه يادگيري است. فضاي مجازي هم كه هست. فضاي مجازي دو بخش دارد. صفحه مجازي ما را ببينيد. برخي دوستانه رفتار ميكنند و برخي بدترين الفاظ را بهكار ميبرند. يكي بهشدت خوب است و ديگري آزاردهنده. آن بخشي كه آدمها مهر ميدهند، فقط خوب است. البته هرچيزي خوب و بد دارد مثل همين... منظورم صرفاً فضاي مجازي نيست. بله! هرچيز خوبي را ميشود بد استفاده كرد. قياس معالفارق است ولي مگر از قرآن بهتر و بالاتر داريم؛ ولي ببينيد يك سري آن سر دنيا با آن چه ميكنند. راستي! نظرت درباره اين كمپينها چيست؟ كتابخواني مثلاً. سالهاست اين اتفاق دارد ميافتد و هنرمندان كمپينهاي مختلف راه مياندازند. بايد ديد در اين سالها چقدر پيشرفت و عايدي داشتهايم. به آن اعتقاد داري؟ هميشه معتقدم همه چيز ما از كودكي توي خانواده شكل ميگيرد. اينكه من هنرمند، كتاب دستم بگيرم و فرياد كتابخواني بزنم آن پيرمرد كه نميآيد بهخاطر من كتاب بخواند. پس دوباره نظرت روي همان خانواده و بقيه ماجراست. در كنار آن، الان اتفاق خوبي افتاده است. اينكه ديگر براي بچهمدرسهايها درس خواندن زجرآور و اجباري نيست. ما از كتاب فراري بوديم، چون كتاب تن ما را ميلرزاند. واقعاً؟ بله. ما برنامه هفتگيمان را با كتك بسته بودند. ناظم مدرسه شیلنگ دستش ميگرفت و مدام در حال زدن! توي اين فضا مگر كسي علاقه به كتاب هم ميتوانست داشته باشد. شرايط مدرسهايهاي الان با ما چقدر تفاوت دارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]