تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 19 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

صنعت نواز

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799754769




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عشق یک خانم معلم به مرد محکوم به اعدام


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



عشق یک خانم معلم به مرد محکوم به اعدام
روز نو :  قاب نهم «ماه عسل» تصویر زنی را نشان داد که حاضر شده با یک مرد محکوم به اعدام ازدواج کند.

 محمد مهمان برنامه درباره قصه زندگي اش گفت: به خاطر اتهام به قتل به زندان رفتم و تنهايي هاي زيادي را تحمل كردم. در كنار آن يك پرونده بدهكاري مالي هم داشتم. در يك جايي مثل ناكجاآباد گير افتاده بودم و چهار سال از بهترين روزهاي زندگي ام را پشت ديوارهاي چهارمتري بودم. درگير ماجراهاي زيادي شدم، همسرم از من جدا شد به خاطر سختي هايي كه اين مسير داشت. همسر سابقم اعتقاد داشت كه آبرويش رفته، البته وقتي خودم را در جايگاه او قرار می دادم، شايد به او حق می دادم. اما من خيلي تلاش كردم، گريه كردم التماس كردم اما او من را ترك كرد.محمد در ادامه گفت: زمانی که همسرم مراحل طلاق را سپری می‌کرد، حال من به شدت خراب بود. توی آن روزها یکی از هم‌بندی هایم از من پرسید محمد چرا حالت بد است؟ زمانی که مشکلم را گفتم. او یک خانم معلم نیکوکار را به من معرفی کرد. بعد از چند وقت کلنجار رفتن با خودم به معلم زنگ زدم و با اصرار یک زمان ملاقات فراهم شد. او قبول نمی کرد که به دیدار من بیاید، درواقع من را باور نداشت. اما خب نهایتا اصرارهای من جواب داد و توانستم برای اولین بار ایشان را ببینم. من در همان ملاقات اول از او خواستم تا با همسرم حرف بزند، و او را راضی کند تا به زندگی اش با من ادامه بدهد.محمد توضيح داد: از آن خانم خواستم كه يك قرار ملاقات داشته باشيم تا بتوانيم درباره اين مسئله باهم صحبت كنيم. ما همديگر را ديديم و زندگي ام از اين رو به آن رو شد. 
عليخاني گفت : آقايان ديداري تصميم ميگيرند و خانم ها شنيداري. عليخاني به محمد گفت: الان ديگر قهرمان زندگي ات همين خانم است؟ محمد در پاسخ گفت: نه او بالاتر از قهرمان است، يك پهلوان است.خانم کامکار، به صحنه ماه عسل آمد و در کنار محمد نشست. از حال و هوای روزهایی گفت که یک نفر ناشناس از زندان به او زنگ زده و از او کمک خواسته. از روزهایی گفت که برایش سخت بوده پذیرش اینکه به این مرد غریبه، زندانی، متهم به قتل و به نوعی بر لبه تیغ کمک کند. اما بالاخره با اصرارهای مکرر او این را می پذیرد. با همسر محمد حرف می زند، ولی او نمی پذیرد که در کنار محمد بماند.

خانم کامکار پس از آن از روزی می گوید که در کمال ناباوری محمد به او پیشنهاد ازدواج می دهد. کامکار پیش از این ازدواج کرده بود و هفت سال قبل از اینکه با محمد آشنا شود، همسرش را از دست داده بود. او از ازدواج اولش صاحب دو فرزند بود. دو فرزندی که در طول این مدت برایشان هم مادر بوده و هم پدر.همسر محمد تعريف كرد: محمد روي نقطه ضعف من دست گذاشت و گفت فكر كن من يكي از شاگردان شما هستم.عليخاني از او پرسيد چطور او را باور كرديد خانم معلم ميگفت: من يك سال و نيم او را باور نداشتم. در تمام اين مدت با خانم سابقش صحبت مي‌كردم و مي‌خواستم او را راضي كنم اما اين اتفاق نيفتاد.پیشنهاد ازدواج محمد، پای خانم کامکار را به زندان باز می کند. او برای دیدن محمد و ملاقات او، هویتش را جعل می کند. خود را به مامورین زندان، خواهر محمد معرفی می کند و به شکلی وارد زندان می شود. او در این رابطه می گوید: من با توجه به اینکه هیچ نسبتی با محمد نداشتم با شناسنامه خواهر او رفتم و خواهر ایشان هم پشت سر من با کارت ملی آمد و نگهبان ها متوجه شدند. من را دستگیر کردند و قاضی من را به بازداشتگاه فرستاد. در آنجا من با یک خانم اعدامی هم بند بودم.

درنهايت خانم کامکار، را به دادگاه بردند و او دلیل حضورش در زندان و ملاقات محمد را تعریف می کند و رای به بی گناهی اش می‌دهند.علیخانی در اینجا به صراحت از محمد پرسید با این همه مشکلات تو چرا خواستگاری کردی؟ تو در زندان بودی، با آن شرایط ویژه. این خانم شرایط سخت زندگی را داشت. هیچ فکر نکردی اگر تبرئه نشوی، آزاد نشوی، به اعدام محکوم بشوی با ازدواجت با این خانم چه بر سر او و خانواده اش می آوری؟محمد گفت: وقتي مشكل همسر سابق من حل نشد، از او تفاضاي ازدواج كردم. در جايي كه تنهايي، خدا را بيشتر مي‌فهمي. شب ها تا صبح نماز مي‌خواندم و از خدا مي‌خواستم كه مشكلم را حل كند.
عليخاني از همسر محمد پرسید شما چرا به يكباره به اين ماجرا فكر كرديد؟ او پاسخ داد: محمد گفت من براي بچه يتيم تو قدم برمي‌دارم. تو اگر با من ازدواج كني تمام مشكلات من حل مي‌شود. من با خدا معامله مي‌كنم.نهایتا این ازدواج با رضایت خانم کامکار سر گرفت. این دو به عقد هم در آمدند. در انتهای برنامه علیخانی از خانواده خانم کامکار، دخترانش و دامادش دعوت کرد تا به صحنه بیایند.در پایان برنامه محمد دست همسرش را بوسید و از او براي تحمل تمام اين سختي ها تشكر کرد.



تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن