تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805691454
هشدار «باديگارد» به نفوذ دشمن
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: هشدار «باديگارد» به نفوذ دشمن
فيلم باديگارد حاتمي‌كيا، فيلمي خوش‌ساخت به لحاظ فرم و ساختار و داراي تعليق، تقطيع و دكوپاژ و ميزانسن خيلي خوب است و نسبت به آژانس شيشه‌اي به لحاظ ساختار و تكنيك پيشرفت قابل توجهي داشته است
نویسنده : اكرم ناظمي
خلاصه فيلم
هلي‌كوپتر معاون رئيس‌جمهور و هيئت همراه در منطقه‌اي حوالي يك قلعه آثار باستاني تاريخي، به زمين مي‌نشيند. حيدر، باديگارد معاون رئيس‌جمهور است و مشاور رئيس‌جمهور نفوذي است. عملياتي انتحاري اتفاق مي‌افتد و حيدر ديگر نمي‌خواهد سياسي باشد و ديگر، محافظ رئيس‌جمهور نيست و اين بار محافظت فرد ديگري مطرح مي‌شود، كه در اين ميان حوادثي تكان‌دهنده و شوك‌آور، به همراه تعقيب و گريز پيچيده و اكشن فوق‌العاده، پديد مي‌آيد.
فرم و ساختار
فيلم باديگارد حاتمي‌كيا، فيلمي خوش‌ساخت به لحاظ فرم و ساختار و داراي تعليق، تقطيع و دكوپاژ و ميزانسن خيلي خوب است و نسبت به آژانس شيشه‌اي به لحاظ ساختار و تكنيك پيشرفت قابل توجهي داشته است. حركات دوربين و زواياي دوربين و اندازه نماها حساب شده است. فيلم داراي نماهاي اكشن و شليك گلوله شوك‌آور و انفجار هلي‌كوپتر در عمليات انتحاري، در نماهاي اپنينگ فيلم است كه مخاطب را بر صندلي ميخكوب مي‌كند. شليك گلوله توسط همسر مهندس ميثم زرين و برخورد به نوك بيني مهندس و رد شدن از شيشه بغل ماشينش، شوك‌آور است. نماي تعقيب وگريز حيدر و مهندس كه حيدر را جا مي‌گذارد، در اتوبان همراه موسيقي خاص و كوبه‌اي، تأثيرگذار و به ياد ماندني است و سكانس فراموش نشدني پاياني فيلم در تونل و بمب مغناطيس ماشين مهندس و جانفشاني حيدر و سپر بلا شدن براي مهندس و در معرض گلوله قرار گرفتن و اينكه راضيه چادر خودش را روي حيدر مي‌كشد، همراه حركت دوربين خاص و ميزانسن فوق‌العاده و رسيدن به نور، سمبل رستگاري، داراي دكوپاژ روشنفكرانه است. صحنه زد و خورد حيدر در پارك با اراذل و اوباش بازي فرم بود و صحنه پينت بال و شليك تفنگ بادي، فرم گونه و كميك بود و از جدي بودن فيلم مي‌كاست. كلوزآپ صورت حيدر، زير شيشه كاسكت بارون گرفته، در حالي كه موتور سوار، باديگارد مهندس است، همراه موسيقي با ملودي زير متن غمناك و افكت كوبه‌اي، تضاد رفتاري و ناسازگاري مهندس با حيدر را مي‌رساند.
اسپند دود كردن مريلا زارعي براي حيدر، بازي فرميك در فضاي خانه است. نماي تعقيب و گريز ماشين سفير سياهپوست خارجي و باديگاردهايش و قيچي كردن موتورسوارها از احتمال بروز خطر، به لحاظ فرم و ميزانسن خوب در آمده بود. فيلم تا حد زيادي با سينماي پراكشن و وسترن و بزن بهادر و تعقيب و گريز روز جهان، نزديك شده بود و به لحاظ تكنيك با آنها برابري مي‌كرد.
محتوا و درونمايه
همسويي و اتفاق نظر حاج حيدر و الياس از يك طرف و از طرف ديگر، همنظر بودن دختر حاج حيدر و شيلا خداداد، همسر مهندس زرين، در فيلم قابل تأمل است.
پارادوكس حيدر و دخترش هم در فيلم مشخص است؛ حيدر به دخترش مي‌گويد: الياس پسر خوبيه و دختر در پاسخ به پدر مي‌گويد: «مشكلم شغلشه. من تو مدرسه نمي‌خوام حتي شغل شما رو بدونن و همه‌اش دلشوره اينو دارم بيام فرودگاه، جنازه‌تون رو تحويلم بدهند.»
تناقض اشرفي و حيدر در فيلم، با عدم دريافت گل اهدايي معاون رئيس‌جمهور و درجه نظامي توسط حيدر مشخص است. اشرفي مي‌گويد: حيدر، مثل اينكه تركش اثرش رو كرده، تو كه به جاي گزارش كار وصيتنامه نوشتي! لااقل بگو عمليات انتحاري بوده! و اشرفي دنبال پست و مقام و ترفيع است و حيدر در پاسخ به اشرفي مي‌گويد: اجازه فرود آمدن هلي‌كوپتر، در اون منطقه را نبايد مي‌دادم، چه جوري تو صحراي محشر، جواب اين خون‌هاي ريخته شده رو بدم. اشرفي در پاسخ مي‌گويد: اعتقاداتت مربوط به دهه شصته، برات حكم تعليق از خدمت زدند، يعني نه بازنشسته‌اي و نه مرخصي و نه مي‌توني بري سر كار، بلا‌تكليفي، و از حيدر اسلحه‌اش را مي‌گيرد و حيدر مي‌گويد: ديگه نمي‌خوام سياسي باشم و اشرفي محافظت از مهندس هسته‌اي را پيشنهاد مي‌دهد.
كنتراست بين ماشين بنز قديمي، كه زن حيدر، كادوي بازنشستگي به او داده، دركنار ساير ماشين‌هاي تشريفاتي كاملاً مشخص است. تضاد مهندس و زنش حتي در صحنه توشات و ملودرام كافي‌شاپ كه سحر، ساز مخالف مي‌زند، مشخص است. در جايي كه مهندس مي‌گويد دلم براي مادرم تنگ شده است، سحر مي‌گويد: نه مي‌خواهم و نه مي‌توانم مثل مادرت باشم و دوگانگي مهندس و همسرش با حلقه در آوردن سحر، به اوج خود مي‌رسد.
نگراني مادر مهندس ميثم زرين، كه سراغ حيدر مي‌آيد و حرف از تلخي زبان يادگار سيد ميرزا، مهندس زرين، مي‌زند و مي‌گويد ميثم ندونه من پيش شما بودم و سفارششو پيش شما كردم و حيدر مي‌گويد با پدر مهندس، سيد ميرزا، هم قسم شديم هر كسي شهيد شد شفاعت بقيه رو بكنه. اعتقاد دروني و رويين تني و اسطوره‌اي ايراني حيدر دهه شصتي خيلي خوب در فيلم، نمايان بود. با نماي پاياني فيلم، حيدر دهه شصتي مانده و با جانفشاني‌اش، خود را سپر مهندس زرين نموده و در برابر آماج گلوله قرار مي‌گيرد و بر سوگند با پروردگارش و با شغلش پايدار مي‌ماند.
فيلمنامه
ايده و موضوع خوب و به روز و معاصر راجع به اسطوره‌سازان، قهرمانان و محافظان سياسي و هسته‌اي با وجود نفوذ دشمن، داراي باورپذيري و فضاسازي خوب بود. شخصيت‌پردازي‌ها سنجيده بود و فيلمنامه داراي نقاط عطف و اوج موجز بود. خواب عميق حيدر و گوينده خبر كه علت مرگ دكتر صولتي را انفجار انتحاري اعلام نمود، حساب شده نوشته شده بود تا حيدر بتواند بيشتر زندگي را ادامه دهد و زياد از حد شرمنده نباشد. كنتراست‌هاي ديالوگ‌ها و معرفي شخصيت‌ها، كاملاً مشخص و سنجيده و سينمايي بود.
كارگرداني
كارگرداني فيلم، به روز و معاصر است. اين بار حيدر از جنس حاج كاظم آژانس شيشه‌اي است و با بازي عرب‌نيا در فيلم چ متفاوت است. فيلم نمادي از نفوذ و ورود داعش ساختگي امريكا در جهان و در منطقه و در سوريه است و نگاه بين‌المللي و جهاني دارد و در ساختار و تكنيك داراي نبوغ است. فيلم هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ محتوا داراي پيشرفت است. داراي شخصيت‌پردازي، نقاط عطف، بازيگري خوب پرستويي، دكوپاژ، ميزانسن، تعليق، سكانس‌هاي اكشن و تعقيب و گريز و شوك‌آور، حركات دوربين، زوايا و اندازه نماهاي فوق‌العاده است.
صحنه داخل سي‌تي‌اسكن و فلاش‌بك صحنه آكواريوم حيدر و غواص كه از پشت سر، طناب دور گردن حيدر مي‌زند و فلاش بك مجروحين انتحاري، حساب شده و خوب از آب در آمده است.
جايي نماي توشات حيدر و بابك حميديان در رستوران، كه حيدر تلاش مي‌كرد، خود را به مهندس نزديك كند.
مونتاژ موازي شركت كردن در مراسم ختم دكتر صولتي و بازپرس، كه روي ويلچر نشسته و عكس‌هايي روي ديوار پشت سرش است و از حيدر جزئيات واقعه عمليات انتحاري را مي‌پرسد و مي‌گويد: دكتر رو سپر خودت كردي؟ فيلم گلوله خوردن دكتر صولتي رو چند بار ديدم! و مونتاژ موازي، حيدر كه به خود و قاب عكس در دستش، عطر مي‌زند و راضيه، همسر حيدر به او مي‌گويد: صاحب اين خونه و مكان مقدس، مي‌دونه تو در عمليات كوتاهي نكردي.
سكانس پاياني تونل به‌جز تصويربردار در تونل كه بايد در تدوين برداشته شود، بسيار تأثيرگذار و به ياد ماندني و فراموش نشدني است.
بازيگري
در نگاه اول تصوير سردار سليماني، افتخار ايران و جهان، روي پرده سينما آمد! ولي با اندكي تأمل، اين پرويز پرستويي، افتخار بازيگري سينماي ايران بود كه گريمي بسيار شبيه به سردار سليماني داشت. بازيگري خوب پرستويي در نقش حيدر، بسيار تحسين‌برانگيز است. پرستويي، حيدر بود. خود خود حيدر. بازي زيرپوستي و همراه ريتم خاص و با صلابت و صبور و چه خوب انتخاب شده بود اين بازيگر. صحنه شليك گلوله و همراه تعليق، اپنينگ فيلم و صحنه اكشن و تعقيب و گريز خيابان با ماشين مهندس و موتور سواري حيدر خيلي خوب درآمده بود و از صحنه‌هاي به ياد ماندني فيلم است. بازيگر دروني با ايفاي نقش محافظ، محافظي كه بنا به شرايط امنيتي شغلي‌اش نبايد زياد با مردم و غير خودي‌ها، رفت و شد كند و حرف بزند، ولي درعين حال در دل خانواده و همكاران و خودي‌ها، خوب خودش را جا كرده است.
بازي مهندس ميثم زرين، غير از صحنه مصنوعي استاد بودنش سر كلاس و فرمول‌هاي رياضي پشت سرش، روي تابلو خيلي خوب بود و بازيگر در نقش و شخصيتش حل شده بود و نقش مهندس انقلاب و نخبه هسته‌اي و نابغه دهه 90 بابك حميديان، خوب از آب در آمده بود.
اما بازي راضيه، همسر حيدر، نسبت به بازي‌هاي قبلي‌اش كمرنگ‌تر شده بود و از بازي خاص مريلا زارعي به دور است و شايد داشتن نقش بازيگرداني وي در فيلم بود كه باعث شده بود، بازي خودش را نبيند، بالاخص در مواجهه با مادر مهندس زرين و سر تكان دادنش.
ديالوگ
حيدر مي‌گويد: جونمو پاي اعتقادم مي‌ذارم و اشرفي مي‌گويد: الان دهه 60 نيست، دهه نوده. و جايي مهندس زرين به حيدر مي‌گويد: با كسي كه مواظبم باشه مشكل دارم. و اين ديالوگ‌هاي ضد و نقيض، تفاوت‌هاي آدم‌ها را در جامعه نشان مي‌دهد. مريم به پدرش مي‌گويد: الياس بين من و اعتقاداتش يكي رو انتخاب كنه و در جايي الياس دلش مي‌لرزد و حيدر به الياس مي‌گويد: من به مردي كه شغلش رو بازيچه زنش كنه دختر نمي‌دم.
درجايي حيدر خطاب به اشرفي مي‌گويد: مرخصي مي‌خوام تا روز بازنشستگي و اشرفي مي‌گويد: نمي‌خواي محافظ سياسي‌ها باشي؟ مي‌فرستمت جايي كه سياسي نباشه. و حيدر مي‌گويد: دعات مي‌كنم. اين خودش تناقض و حال و هواي حيدر را مي‌رساند كه در وجدانش احساس گناه مي‌نمايد كه جواب افرادي كه در عمليات انتحاري از بين رفتند را چگونه بدهد و فكر مي‌كند مقصر اصلي خودش بوده است نه عمليات انتحاري.
پارادوكس بين پدر و دختر در ديالوگ مشخص مي‌شود.
مريم به پدر مي‌گويد: مي‌ترسم از روزي كه نبينمتون و جنازه‌تون رو تحويلم بدهند. در جايي بابك حميديان گفت: اگه اين خارجي‌ها عصباني بشن، يعني اروپايي‌ها عصباني شدند و اگه اروپايي‌ها عصباني شدند يعني امريكايي‌ها عصباني شدند! به نوعي بيان وابستگي استكبار به همديگر است.
با كنايه ميثم زرين سر مزار پدر شهيدش، به حيدر مي‌گويد: دير اومدي رفيق سيد ميرزا، دير اومدي! اينهمه سال كجا بودي؟
شخصيت‌پردازي
انتخاب پرستويي براي نقش محافظ و نام حيدر براي او و بازي بسيار خوب و با‌صلابت و دروني و زير پوستي پرستويي تحسين‌برانگيز است. او بيشتر در خودش بود و بازي دروني و زير پوستي داشت. حيدر در تنهايي‌ها پشت پرده اتاق در تراس مي‌رود و گويي رو به آسمان، خلوت مي‌كند و حرف‌هايي مي‌زند. بازي مهندس زرين هم با مكث‌هاي خوب، در مقابل حيدر، واقعي و باور‌پذير ديده مي‌شد.
نقش تضاد شخصيتي شيلا خداد و بابك حميديان هم خوب در آمده بود. ولي بازي راضيه خوب نبود در ابتدا آنچنان نقشش پررنگ و سوار بر فيلم نيست و اگر او را حذف نماييم زياد مشكلي پيش نمي‌آيد. ولي در سكانس آخر با پرستويي و تنهايي‌هايش همراه مي‌شود.
طراحي صحنه و گريم
گريم حيدر همانند سردار سليماني با نگاه اول، تكان‌دهنده است و موقع پانسمان كردن دست حيدر، مدل ميزانسن راضيه و مريم و حيدر نوعي آرماني و مقدس گونه است. طراحي صحنه پينت‌بال نوعي شوخ‌آور است و مدل صحنه داخلي منزل حيدر و نوع لباس، ساده و داراي آرامش و سبك زندگي ايراني است.
براي حيدر بايد در زماني كه از دستش، خون حاصل از جراحت تعقيب و گريز موتور‌سوار در خيابان، روي سطح زمين منزل، نمايان مي‌شود طراحي لباس بهتري انتخاب مي‌شد تا جراحت هم ديده شود.
سبك
سبك فيلم اجتماعي و جهانشمول و با زير متن جنگ معاصر بين‌المللي حاكم در جهان و حضور داعش ساختگي امريكا در منطقه است.
تحليل و بررسي
شلوغي كيلومتري گيشه و سوت و تشويق و كف پاياني تماشاچيان در سالن گوياي همه چيز بود. با وجود جنگ سوريه كنوني و شهداي مدافع حرم و وجود داعش ساختگي توسط امريكا در منطقه و شرايط امنيتي حاكم در ايران و منطقه و جهان، اين فيلم در زمره فيلم‌هاي روز و معاصر محسوب مي‌شود كه تم اجتماعي دارد ولي زير متن، با هوشمندي كارگردان، به جنگي كه جهان را در برگرفته و بين‌المللي است، مي‌پردازد كه زياد هم از حال و هواي كارگردان صاحب سبك و مؤلف، دور نیست.
گريم سردار سليماني‌وار و نوع بازي بسيار خوب پرستويي، از جنس خاص شخصيت‌هاي باديگارديست. او به اقتضاي شغل امنيتي‌اش جز با خانواده و همكاران و خودي‌ها با ديگران و غير خودي‌ها، رفت و شد ندارد و اطلاعات نمي‌دهد و كم حرف است و در درون با ذهنش مشغول است.
دختر حيدر با شغل پدر و شغل نامزدش كه همكار پدر است مشكل دارد و در تشابهي ديگر همسر مهندس زرين از شغل مهندس، خوشش نمي‌آيد و به او پيشنهاد شغل خارج از كشور را مي‌دهد و اينها، نماد واقعيت‌ها و علم بدون اعتقاد است كه متأسفانه در برخي دهه نودي‌ها وجود دارد و در تمايز با اعتقادات دهه شصتي‌ها هستند.
اگرموضوع فيلم راجع به سياستمداران است ولي مي‌تواند به‌صورت برداشت آزاد و شخصي و باز تلقي گردد و مخاطب خود تصميم بگيرد منظور، اين رئيس‌جمهور است، آن رئيس‌جمهور است، يا هيچكدام يا رئيس‌جمهورانند در داخل يا در عرصه بين‌المللي، ولي آنچه حائز اهميت است بحث امنيت شخصيت‌هاي اصلي و محوري نظام، رجال و سياسيون و نخبگان است كه بايد تأمين گردد و هر لحظه بحث مهم نفوذ عوامل نفوذي بين آنان فراموش نگردد.
فيلم باديگارد، فيلمي بسيار تأثيرگذار و برابر با تكنيك فيلم‌هاي روز دنياست. فيلمي كم‌خرج و كم‌هزينه و با فيلمبرداري در لوكيشن‌هاي تهران، به دور از فانتزي و جلوه‌هاي ويژه و زرق و برق، ساده و روان و رئال و واقع‌گراست. سكانس پاياني تونل، به لحاظ ميزانسن، تكنيك و فرم و محتوا در ذهن مخاطب به يادگار مي‌ماند و مخاطب در فيلم حل مي‌شود، اما تيتراژ پاياني، الف باديگارد با الف ابراهيم حاتمي كيا يكي مي‌شود. آري حاتمي كيا خودش باديگارد است، اما بايد به كارگردان گفت: باديگارد سياسيون و نخبگان در فيلمت عالي، خاص و به روز بود، نفوذ در همه جا هست!
باديگارد هنر انقلاب كجاست؟! آقاي كارگردان جاي نگهبانان و محافظان هنر انقلاب در فيلم شما خالي بود تا از اين موزه فاخر، نه محافظت اندكي كه از آن ديدن كنند و در دفتر ياد‌بود آن، امضايي با خودنويس طلايي، از دل و جان بنگارند!
آري، كجايند مردان بي‌ادعا؟ كجايند دلسوختگان هنر انقلاب؟ كجايند حاميان هنر انقلاب و كجايند مديران هنر انقلاب و كجايند داوران هنر انقلاب؟ چه تعدادند فيلم‌هاي هنر انقلاب و كجايند اتاق‌هاي فكر و كانون‌هاي تفكر و كارگردانان، نويسندگان، شاعران و منتقدان هنر خودي، اين هنر ناب انقلاب.
كارشناس كارگرداني سينما و كارشناس ارشد پژوهش هنر
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها