واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از رفسنجان گزارش میدهد
از خدمت پرستار در اورژانس تا نجات جان دختر جوان
پرستار نمونه و بازنشسته رفسنجانی با اشاره به کار کردن بدون امکانات خود در اورژانس گفت: خدمات درمانی و پرستاری اکنون قابل مقایسه با گذشته نیست.
به گزارش خبرگزاری فارس از رفسنجان، امروز روز پرستار بود و پرستاران نمونه شهرستان تجلیل شدند، البته همه پرستاران با توجه به تلاشی که دارند نمونه و قابل تقدیر هستند. در بین پرستارانی که در جمع حضور داشتند چهره نورانی و بشاش یک نفر جلب توجه کرد که بهنظر میرسید از بازنشستگان جامعه سپیدپوشان است. باب گفتوگو را با وی باز کردم و از او خواستم خودش را معرفی کند، زهرا معینالدینی بود و 11 سال است که به مقام بازنشستگی نائل شده بود. معینالدینی که فردی شاد بود و با لبخند جواب سئوالات مرا میداد به دوران خدمتش اشاره کرد و امکانات آن دوره را با دوران پس از انقلاب و پیشرفتهایی که به برکت نظام جمهوری اسامی در زمینه بهداشت و درمان در کشور ایجاد شده را برشمرد. این پرستار نمونه که 60 سالگی را پشت سر گذاشته است، قبل از انقلاب در اورژانس معینزاده مشغول بهکار بوده و به گفته خودش در تمام مراکز درمانی شهرستان خدمت کرده است. وی با بیان اینکه آن دوران در هر کشیک فقط یک پزشک بود، یک پرستار و بهیار و یک نفر نیروی خدماتی که در مرکز درمانی کار میکردند، همه بیمارها در یک بخش بودند و مثل اکنون نبود که هرکس با توجه به نوع بیماریاش در یک بخش جداگانه بستری شود، تصریح کرد: بعضی اوقات 90 بیمار در یک بخش بودند و یک نفر پزشک، پرستار و نیروی خدمات کشیک داشتند و باید به آنها خدمترسانی میکردند. معینالدینی با بیان اینکه کار ما از ساعت 1.30 بامداد آغاز و 12 ساعت ادامه داشت و ساعت 13 و 30 دقیقه ظهر شیفت عوض میشد، بیان کرد: اکنون در هر بخش تعدادی پرستار، پزشک، نیروی خدماتی و... کار میکنند و به بیماران خدمات میدهند که باید قدر این امکانات را بدانند و خدمات را به نحو احسن به بیماران ارائه دهند. وی با اشاره به خاطرهای از دوران خدمت پرستاریاش تصریح کرد: سالهای قبل از انقلاب دختر جوانی به قصد خودکشی مقداری مواد مخدر مصرف کرده بود که او را به اورژانس آوردند. معینالدینی با بیان اینکه با توجه به اینکه امکاناتی که بتوان معده او را شستشو داد، نبود؛ به هر طریقی به داد او رسیدیم و باید از خوابرفتنش هم جلوگیری میکردیم که بتواند زنده بماند، افزود: همسرم که برای سرزدن به من به بیمارستان آمده بود متوجه ماجرا شد و مقداری برگ درخت کاج آورد و به خانواده دختر داد تا به صورت آن دختر بزنند تا خواب نرود و بالاخره با تلاش زیاد دخترک نجات پیدا کرد. =============== گفتوگو از: زهرا بمینژاد ===============
94/11/25 - 23:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]