تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805758598




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ارمغان توسعه‌ی غرب برای دیگران نردبان شکسته


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ارمغان توسعه‌ی غرب برای دیگران
نردبان شکسته
دلیل توسعه‌نیافتگی در جهان سوم، بقای نهادهای منسوخ سنتی، عدم ارتباط با مراکز غربی و کمبود سرمایه نیست، بلکه برعکس، همان فرایند تاریخی‌ای که توسعه‌ی اقتصادی را در غرب به بار آورده، توسعه‌نیافتگی را برای جهان سوم به وجود آورده است.

خبرگزاری فارس: نردبان شکسته



یکی از مباحث اصلی و نظری توسعه بر این مسئله تمرکز دارد که چگونه می‌توان توسعه یافت؟ برمبنای یکی از نظریات بسیار مهم لیبرالیسم و مکتب نوسازی، مسیر توسعه را گذار از جامعه‌ی سنتی به جامعه‌ی مدرن تعریف می‌کنند و راه توسعه‌یافتگی را ادغام در اقتصاد جهانی می‌دانند. البته در مباحث دانشگاهی مدت‌هاست که از نظریات کلیشه‌ای فوق عبور شده است، اما متأسفانه همچنان در فضای سیاسی کشورمان این ساده‌اندیشی نظری وجود دارد که توسعه یعنی رشد اقتصادی و از آنجایی که غرب قدرت اقتصادی برتر جهانی است، جز از طریق پیوند با غرب و اقتباس از مسیرهایی که آنان رفته‌اند، توسعه‌یافتگی امکان ندارد. لذا این سؤال اصلی مطرح می‌شود که اساساً آیا مسیری که کشورهای توسعه‌یافته پیموده‌اند، مجدداً می‌تواند برای دستیابی به توسعه در جهان سوم و یا نیل به پیشرفت در جمهوری اسلامی به کار رود؟
مطالعات نظری و پیشنهاد‌های غربی برای توسعه
از قرن پانزدهم به‌دنبال شکل‌گیری سرمایه‌داری تجاری در بخش‌هایی از اروپای غربی، انقلاب صنعتی، شهرنشینی و جلوه‌هایی از توسعه آغاز شد. به‌دنبال تحولات فوق، تقریباً در قرن هجدهم و نوزدهم، جهان به دو بخش نامتوازن دنیای غرب (که از ثروت اقتصادی برخوردار بود) و دنیای غیرغربی عقب‌مانده، تقسیم گردید. بنابراین توسعه و توسعه‌نیافتگی عملاً از دو قرن پیش آغاز شده بود، اما تنها پس از جنگ جهانی دوم توجه محافل دانشگاهی را به خود جلب کرد. از آن پس، نظریه‌پردازان غربی با بیان نحوه‌ی توسعه‌یافتگی جهان سرمایه‌داری به‌دنبال پاسخی به این پرسش بودند که چرا جوامع غیرسرمایه‌داری به توسعه دست نیافته‌اند؟ بر همین اساس، رشته‌ی «مطالعات توسعه» در ادامه‌ی مطالعاتی که پیش از آن به «اقتصاد استعماری» معروف بودند، به‌عنوان رشته‌ی مستقلی به وجود آمد که هدف آن، شناسایی چشم‌اندازهای اقتصادی جهان سوم پس از استعمارزدایی و استقلال این کشورها بود.(1)
پس از آن، مجموعه‌ای از نظریات که همگی جمع‌بندی تجربه‌ی غربی توسعه به‌ویژه با تمرکز بر الگوهای رشد اقتصادی بود، برای جهان سوم تجویز گردید. این نظریات فرایند توسعه را امری جهانی و توسعه‌ی جوامع صنعتی غرب را الگویی برای توسعه‌ی جوامع غیرغربی می‌پنداشتند. توسعه در این نظریات، که به رویکرد نوسازی مشهور شد، مبتنی بر پیوستگی با اقتصاد جهانی و پیروی از الگوی سرمایه‌داری است. این بدان معنا بود که مبانی نظام سرمایه‌داری مانند مالکیت خصوصی، انجام فعالیت‌های اقتصادی برای تحصیل سود، مرجعیت بازار، عدم دخالت دولت، بازگشایی مرزهای جغرافیایی و عدم اتخاذ سیاست‌های حمایتی دولت‌ها در برابر تجارت خارجی و تصاحب منافع توسط صاحبان سرمایه، باید به‌عنوان ارزش‌های توسعه‌یافتگی در جهان سوم هم مورد پیروی قرار گیرند.(2) البته همه‌ی این موارد به‌عنوان اصول تجارت آزاد، در واقع ساختار ایدئولوژیکی بودند که منافع جهانی بریتانیا در قرن هجدهم و نوزدهم (و منافع جهانی ایالات‌متحده در حال حاضر) را بازنمایی کرده و می‌کنند. در واقع این کشورها متکی بر نیروی نظامی و توانایی تولید صنعتی خود توانسته‌اند منافع خود را در قالب نظریه‌ی علوم اجتماعی و تجارت آزاد، برای جهان پذیرفتنی کنند.(3)
 غرب استدلال می‌کند که با جهانی شدن اقتصاد، کشورهای جهان به‌شدت به یکدیگر وابسته می‌شوند، موانع گمرکی و تجاری به حداقل ممکن کاهش می‌یابد و نقل‌وانتقالات مالی بین کشورها به‌آسانی میسر می‌گردد. سیستم پولی حاکم بر اقتصاد بین‌المللی که از یک پول هژمونیک (دلار) تشکیل شده است نیز زمینه‌ی رشد تجارت بین‌المللی را فراهم می‌آورد و آن را سرعت می‌بخشد، سرمایه‌گذاری خارجی را توسعه می‌دهد و نهایتاً وابستگی متقابل میان سیستم‌های اقتصادی را در جهان ایجاد و آن را نهادینه می‌کند.(4) همه‌ی این‌ها به‌معنای این است که جهان سوم هم با قرار گرفتن در این نظام، توسعه می‌یابد. لذا از دیدگاه نظریه‌پردازان مدرنیزاسیون، توسعه‌نیافتگی یک مشکل داخلی است که اتفاقاً قابل حل است؛ آن‌هم زمانی که کشورهای در حال توسعه، جوامع خود را از حالت سنتی به مدرن منتقل کنند که برای این امر باید از «نهاد‌های غربی تقلید کنند» و «خود را با بازار آزاد و اقتصاد سرمایه‌داری وفق دهند».
به‌عنوان مثال، می‌توان به مجموعه‌ی سیاست‌های مشهور به تعدیل ساختاری که در طول دهه‌های 1980 و 1990 توسط صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در قالب اعطای وام به کشورهای در حال توسعه پیشنهاد شد، اشاره نمود. هدف از اعطای وام جهت تعدیل ساختاری، ترغیب کشورها برای پیوستن سریع به اقتصاد جهانی بود و جالب اینکه این سیاست‌های اقتصادی دارای پیوست‌های متعدد فرهنگی، آموزشی و سیاسی نیز بودند که کشور هدف را در راستای غربی شدن حرکت می‌دادند.
تجربه‌ی تاریخی و توسعه‌ی غرب
پیش از اینکه سیاست‌های پیشنهادی توسعه در مکتب نوسازی غربی مورد کنکاش قرار گیرد و اساساً بررسی شود که آیا این نظریات توانسته‌اند کشورهای جهان سوم را آن‌چنان‌که ادعا می‌کردند به توسعه برسانند یا خیر، این مسئله مطرح می‌شود که آیا واقعاً کشورهای غربی خود بر همین منهج تبلیغی توسعه پیدا کرده‌اند؟ آیا واقعاً علت توسعه‌یافتگی انگلستان، آمریکا و... برقراری نظام اقتصاد جهانی آزاد و سیاست‌های دموکراتیک بوده است؟ آیا همچنان امروز ادعا می‌شود نظام اقتصاد بازار مبتنی بر نفع همگانی و یک بازی با حاصل جمع مثبت است، توسعه‌یافتگی این کشورها هم‌زمان به رشد سایر کشورها نیز کمک کرده است؟ یک درک کلی از تاریخ معاصر کافی است تا به تمامی پرسش‌ها پاسخی منفی داده شود.
آنچه منجر به توسعه‌یافتگی کشورهای غربی گردید، ایجاد مناسبات امپریالیستی با کشورهای جهان سوم و هم‌زمان بهره‌گیری از سیاست‌های مرکانتلیستی در میان خودشان بوده است. بر این ادعا، شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد.
در واقع لیبرالیسم با شعار تجارت آزاد (البته فقط با کشورهای جهان سوم) عملاً تبدیل به امپریالیسم گردید؛ چراکه در رابطه‌ی نابرابر میان غرب با آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، سرمایه برای بهره‌برداری از منابع معدنی ارزان‌قیمت و نیز نیروی کار فراوان به‌سوی کشورهای توسعه‌نیافته حرکت می‌کند. اما از آنجایی که قیمت کالای خام صادراتی به کشورهای پیشرفته رو به کاهش و قیمت کالاهای ساخته‌شده‌ی صادراتی به کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است، این مسئله باعث انتقال مازاد، سود و ثروت کشورهای در حال توسعه به کشورهای صنعتی می‌شود. لذا یک رابطه‌ی نابرابر وابستگی ایجاد می‌شود که به‌مقتضای آن، فرایند عقب‌افتادگیِ یکی به پیشرفت و شکوفایی دیگری منتهی می‌شود. در این معادله، کشور جهان‌سومی برای بقای خود مجبور می‌شود بر یک اقتصاد تک‌محصولی مبتنی بر مواد معدنی تکیه کند، اما کشورهای غربی در سوی دیگر این معادله، با حضور استعماری خود، فرایند توسعه‌ی صنعتی خود را پیش می‌برند و هم‌زمان کشورهای جهان سوم را به بازار کالاهای با ارزش‌افزوده‌ی خود تبدیل می‌کنند.
تجربه‌ی هند به‌خوبی توسعه‌نیافتگی ناشی از استعمار برای کشور جهان سوم و توسعه‌یافتگی استعمارگر را توضیح می‌دهد؛ چراکه هند در قرن هجدهم یکی از توسعه‌یافته‌ترین کشورهای جهان بود. با سلطه‌ی انگلیس بر هند و غارت بی‌رحمانه‌ی آن، ضعف اقتصادی هند آغاز شد و با ترویج کشاورزی تجاری، فلج‌سازی صنعت نساجی، بستن تعرفه‌ی زیاد بر محصولات صادراتی هند به انگلیس و به‌عکس، ورود سیل‌آسای محصولات انگلیس به هند، وابستگی و توسعه‌نیافتگی هند آغاز شد.(5) در مقابل اما سرزمین هند سکوی پرتابی برای توسعه‌ی انگلستان و هژمونی جهانی آن شد.
بنابراین کشورهای غربی توسعه‌یافته، نه با اتکا بر سیاست‌هایی که امروز آن‌ها را برای جهان سوم تجویز می‌کنند، بلکه دقیقاً با تکیه بر تولید علم، سیاست‌های صنعتی‌سازی، عناصر امپریالیستی و سیاست‌های اقتصادی مرکانتلیستی به توسعه دست یافته‌اند. شرایط خاص توسعه در قرن‌های انقلاب صنعتی نیز به‌خوبی بیانگر آن است که در رقابت اقتصادی میان کشورهای غربی، هرکدام تلاش می‌کردند با دستاوردهای علمی و صنعتی بیشتر با تکیه بر خلاقیت‌های درونی خود، گوی سبقت را از دیگری بربایند و از طرف دیگر، برای ایجاد بازار اقتصادی برای فروش تولیدات خود و همچنین دریافت مواد اولیه، رقابت شدیدی نیز برای به دست آوردن مستعمرات آغاز کردند.
امکانات داخلی کشورهای اروپایی (بازار فروش، مواد اولیه، فرصت‌های سرمایه‌گذاری) دیگر پاسخ‌گوی نیازهای روزافزون آن‌ها نبود و آن‌ها را وادار به دست‌اندازی به کشورهای دیگر کرد. استعمار در باطن خود، تلاشی بود برای گسترش فعالیت‌های تجاری و صنعتی بورژوازی کشورهای پیشرفته‌ی غربی در کشورهای دیگر و هدف از آن بهره‌برداری از منابع و امکانات آن‌ها برای پاسخ‌گویی به نیازهای روزافزون توسعه‌ی سرمایه‌داری بود.
نتیجه‌ی تمامی این فرایندها، توسعه‌نیافتگی جهان سوم به‌دلیل توسعه یافتن کشورهای غربی است. بنابراین جهان سوم اساساً (حتی اگر بخواهد) نمی‌تواند راه غرب را برود، زیرا غرب تجربه‌ی تحت استعمار قرار گرفتن را ندارد، درحالی‌که عامل توسعه‌نیافتگی جهان سوم، استعمار است. این وضعیت به‌گونه‌ای است که امروزه عقب‌مانده‌ترین مکان‌های جهان سوم، آن‌هایی هستند که نزدیک‌ترین پیوند را با مراکز استعماری داشته‌اند.(6)
سرمایه‌داری جهانی و امکان پیشرفت دیگران
از مباحث فوق باید این‌طور نتیجه گرفت که دلیل توسعه‌نیافتگی در جهان سوم، بقای نهادهای منسوخ سنتی، عدم ارتباط با مراکز غربی، کمبود سرمایه و... نیست (آن‌چنان‌که غربی‌ها ادعا می‌کنند)، بلکه برعکس، همان فرایند تاریخی‌ای که توسعه‌ی اقتصادی را در غرب به بار آورده، توسعه‌نیافتگی را برای جهان سوم به وجود آورده است و همچنان به آن تداوم می‌بخشد. این همان فرایند تاریخیِ توسعه‌ی سرمایه‌داری است.(7)
تجارت آزاد و ساختار بدون مرز اقتصادی در قرن بیست‌ویکم، همان کارکرد امپریالیسم در قرون گذشته را دارند و این هر دو بخشی از فرایند توسعه‌ی سرمایه‌داری هستند که اساساً در جهت منافع کشورهای غربی قرار دارد. هرچند در نظام جدید سرمایه‌داری فضای رقابت اقتصادی بازتر شده است و صحنه‌های دردناک فقر و نابودی آن‌چنان‌که در دوران استعمار وجود داشت، کمتر اتفاق می‌افتد، ولیکن این بدان معنا نیست که در این وضعیت توسعه برای کشورهای جهان سوم دردسترس‌تر است.
فرایندهای نظام سرمایه‌داری بر این محور قرار دارد که بایستی موانع تجاری میان کشورها برداشته شود و یک بازار جهانی آزاد برای یک رقابت اقتصادی شکل گیرد. لذا نظریات توسعه نیز همچنان این تصویر لیبرالی را تبلیغ می‌کنند که با کوچک شدن دولت و عدم دخالت آن در بازار، گشایش بازارهای داخلی بر روی واردات و همچنین کاهش موانع گمرکی و نهایتاً سرمایه‌گذاری خارجی، می‌توان توسعه یافت. سیاست خارجی توسعه‌گرا نیز در همین زمینه، وظیفه‌ی کاهش تنش‌های سیاسی و فرهنگی را با هدف جلب سرمایه‌ی خارجی برعهده دارد. اما واقعیت آن است که این نظام آزاد رقابتی که کشورها برای پیوستن بی‌قیدوشرط به آن مورد تشویق قرار می‌گیرند، عملاً یک بازار انحصاری است؛ چراکه رقابت میان اغنیای جهانی با توان مالی و صنعتی بالایی که دارند با کشورهای جهان‌سومی که در فراگرد استعمار، اقتصاد تک‌محصولی برایشان مقدر شده است، یک رقابت نابرابر است که به انحصار می‌انجامد. حتی چنان‌که آشکار است، کشورهای غربی در عین اینکه بیشترین منافع را از بازار آزاد می‌برند، اما بازهم به وقت نیاز، به سیاست‌های مرکانتلیستی چون افزایش تعرفه بر واردات کالا یا همچنین تحریم‌های اقتصادی علیه دیگران روی می‌آورند.
بنابراین فرایند توسعه‌ی سرمایه‌داری، بازهم منجر به تعمیق توسعه‌نیافتگی می‌شود و لذا کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران برای نیل به پیشرفت، در عین اینکه نمی‌توانند نظام اقتصاد جهانی را نادیده بگیرند، هم‌زمان باید متوجه ماهیت نابرابر آن نیز باشند؛ چراکه ورود ابتدایی به عرصه‌ی اقتصاد جهانی، بدون ایجاد زمینه‌های ساختاری داخلی و بدون گذر از یک دوره‌ی ارتقای داخلی، نه‌تنها امکان‌پذیر نیست، بلکه منجر به گسست سیاست و اقتصاد ملی نیز می‌گردد.
بنابراین آنچه امروزه الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت خوانده می‌شود، بر این دستاوردهای آکادمیک قرار دارد که اولاً مسیر توسعه آن‌چنان‌که غرب ترویج می‌کند، براساس شواهد متعدد تاریخی، از قضا منجر به توسعه‌نیافتگی در جهان سوم شده است و حتی مسیر تحولی که غرب پیموده است با الگوهایی که اینک به کشورهای در حال توسعه پیشنهاد می‌دهد، متفاوت است. ثانیاً مفهوم توسعه، موضوعی چندبُعدی و شامل ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیست‌محیطی است که نمی‌توان جایگاه زیربنایی ویژه‌ای برای اقتصاد در آن در نظر گرفت. ثالثاً دستیابی به پیشرفت، از شرایط گوناگون تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، طبیعی، انسانی و... متأثر خواهد بود. لذا یک الگوی واحد و کلیشه‌ای همچون نظریه‌های نوسازی برای توسعه‌ی همه‌ی کشورها، اساساً ناکارآمد خواهد بود. بر همین اساس به‌خوبی تأکید شده است که «مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‌ی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحران‌هایی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست. می‌دانیم که این بحران‌ها گریبان‌گیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی- اسلا‌می خودمان را در پیش بگیریم و این را باسرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب».(8)
جمع‌بندی
در این مقاله تلاش شد به این پرسش پرداخته شود که اساساً آیا مسیری که کشورهای توسعه‌یافته پیموده‌اند، مجدداً می‌تواند برای دستیابی به توسعه در جهان سوم یا نیل به پیشرفت در جمهوری اسلامی به کار رود؟ برای پاسخ به این سؤال، چندین محور مورد بررسی قرار گرفت؛ به‌ویژه این مسئله که کشورهای غربی برعکس آنچه در نظریات توسعه به جهان سوم ارائه می‌دهند، با ایجاد مناسبات امپریالیستی نسبت به جهان سوم، اتکای به سیاست‌های علمی و صنعتی در داخل و هم‌زمان بهره‌گیری از سیاست‌های مرکانتلیستی، در رقابت با دیگر کشورهای غربی، خودشان به توسعه‌یافتگی رسیده‌اند و از قضا توسعه‌نیافتگی در جهان سوم نیز هنگامی به وجود آمد که توسعه در کشورهای غربی پدیدار گردید. هم‌اینک نیز در قالب نظام سرمایه‌داری تلاش می‌گردد با ایجاد یک نظام بازار آزاد جهانی، فرایند تقسیم‌کار جهانی میان غرب و کشورهای در حال توسعه با هدف تثبیت ساختار اقتصادی غرب پیگیری شود.
منابع
1. دلیرپور، پرویز، نوسازی و دگرگونی سیاسی، تهران، دانشگاه پیام نور، 1389، ص1.
2. حاجی یوسفی، امیرمحمد، «مفهوم اقتصاد سیاسی بین‌الملل: ریشه‌ها و روندها»، فصلنامه‌ی رهیافت‌های سیاسی و بین‌المللی، 1386، ش10.
3. Wallerstein, Immanuel, "The development of the concept of development." Sociological Theory, 1984, vol2 no.1, p102.
4. ساعی، احمد، «نظریه‌ی ثبات هژمونیک و بحران در نظام اقتصاد جهانی»، فصلنامه‌ی سیاست، 1389، ش40.
5. شیرودی، مرتضی، «بررسی و نقد نظریه‌های توسعه در جهان سوم»، پگاه حوزه، آذرماه سال 1389، ش291.
6. پای، لوسین، «فرهنگ سیاسی و توسعه‌ی سیاسی»، ترجمه‌ی مجید محمدی، نامه‌ی فرهنگ، ش6و5، پاییز و زمستان 1370، ص53.
7. Frank, Andre Gunder, “The Development of Underdevelopment, in Theory and Methodology of World Development”, in, Palgrave Macmillan, 2010.
8. http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?id=3811&p=bayanat
عبداله مرادی پایگاه برهان انتهای متن/

http://fna.ir/HEQAY1





94/10/27 - 00:19





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن