تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812753233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر گفتن با ذهن و زبان مردم


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شعر گفتن با ذهن و زبان مردم تهران- ایرنا- روزنامه جام جم در صفحه فرهنگ و هنر نوشت: نزدیک شدن زبان شعر به زبان مردم،توفیق بزرگی برای شعر و شاعر است و همین صمیمیت و بی پیرایگی است که موجب شده، منظومه حیدربابا، از مرزها عبور کند و در قلمرو گسترده کشورهای ترک زبان منتشر شود.


در این گزارش که در شماره روز پنجشنبه بیست و ششم شهریور 1394 خورشیدی به قلم اسماعیل امینی انتشار یافته است، می خوانیم: داشتم کتاب حیدربابای استاد شهریار را می خواندم. مادرم به زبان ترکی پرسید: این چیه می خونی؟ ساعت هاست سرت توی این کتابه و حرف نمی زنی.فهمیدم حوصله اش سر رفته. مادرم سواد نداشت، زبان فارسی را هم درست و حسابی بلد نبود.گفتم: این کتاب شعره، می خوای برات بخونم؟گفت: من کی فارسی بیلمیرم، شعردن باش چیخارتمارام. (من که فارسی نمی دانم و از شعر چیزی دستگیرم نمی شود)گفتم: این شعر ترکی است. شعر استاد شهریار است.گفت: اوخو گؤروم! (بخوان ببینم)خواندم تا رسیدم به این بند:حیدربابا کهلیک لرون اوچانداکؤل دیبیندن دوشان قالخیب قاچانداباغچالارون چیچک له نیب آچاندابیزدن ده بیر ممکن اولسا یاد ایلهآچیلمایان اؤرک لری شاد ایلهترجمه:حیدر بابا هنگام پرواز کبک هاهنگام گریز خرگوش از زیر بوتههنگام غنچه کردن و شکفتن گل های باغچه هااز ما نیز اگر میسر بود، یاد کنو دل های گرفته را شاد کندیدم اشک مادر سرازیر شده، گفت: پسرم! تو که در شهر به دنیا آمده ای و زندگی روستایی را ندیده ای، زیبایی این شعر را کاملا درک نمی کنی.بندهای دیگری از حیدربابا را خواندم و مادرم در برخی از آنها تأملی می کرد و گاه چیزی می پرسید؛ مثلا وقتی خواندم:بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندانوروز گلی قار چیچگی چیخاندامادر پرسید: تو اصلا می دونی چارداخ چیه؟ تو توی این شهر پر از ماشین، هیچ وقت نوروز گلی و قارچیچگی دیدی؟بعد با حوصله برایم توضیح می داد که هر کدام از اینها چه معنایی دارد و برای مردم روستاهای آذربایجان نشانه چیست؟چند بند دیگر که خواندم، مادر پرسید: مگه استاد شهریار دهاتی بوده؟ من شنیدم که تبریزیه.گفتم: در کودکی و نوجوانی، مدتی در روستا زندگی کرده و با آداب و احوال و محیط روستا آشنا شده است.مادر گفت: خدا رحمتش کنه، توی این شعر همه زیبایی های زندگی دهاتی ها رو آورده، خیلی از اینها الان دیگه نیست و اگه تو شعر و کتابا نوشته نشه، از یاد می ره.گفتم: حوصله داری بقیه کتاب رو برات بخونم؟گفت: آره، خیلی خوبه اما به یه شرط! فردا که خاله اومد این جا، باز هم تمام کتاب رو برای هر دوتامون بخونی.***فردا که خاله به خانه مان آمد، منظومه حیدربابا را از اول تا آخر خواندم و خاله همراه مادرم، با اشتیاق گوش سپردند و حرف زدند و گریه کردند.پس از آن، هر کدام از دوستان و بستگان مادرم که به خانه مان می آمدند، یکی از ارکان پذیرایی از مهمان این بود که من برایشان منظومه حیدربابای شهریار را بخوانم.بتدریج مادرم، برخی بندهای شعر را حفظ کرد و پس از آن، گاهی برای خودش آن بندها را زمزمه می کرد و اشک می ریخت.بیر اوچئیدیم بو چیرپینان یئلیننباغلاشئیدیم داغدان آشان سئلیننآغلاشئیدیم اوزاق دوْشَن ائلیننبیر گؤرئیدیم آیریلیغی کیم سالدیاؤلکه میزده کیم قیریلدی، کیم قالدیترجمه:کاش با این بادِ توفنده پرواز می کردمکاش به سیل سرازیر از کوهسار می پیوستمهمراه آن که از ایل و تبارش دورافتاده می گریستمتا ببینم چه کسی موجب فراق شدو در دیارمان چه کسی مُرد و چه کسی ماند؟***منظومه حیدربابایا سلام (سلام بر حیدربابا) افزون بر ارزش ادبی و هنری ، گنجینه ای است از فرهنگ مردم آذربایجان و نمونه ای از زبان پیراسته و طبیعی و صمیمانه ای که در اغلب شهرها و روستاهای ترک زبان، در میان مردم متداول است. نه با آوردن لغات مهجور و وام گرفته از زبان ترکی آناتولی و قفقاز، قصد مفاخرۀ زبانی دارد و نه با درآمیختنِ غیر طبیعی کلمات و نحو فارسی و عربی، اظهار فضل و ادب می کند.از این منظر، زبان و حال و هوای حیدربابا، به بایاتی های ترکی نزدیک است. بایاتی ها که شعرهای سادۀ چهار مصراعی و هفت هجایی است و اغلب شان حاصل ذوق مردم است یا اگر سروده شاعران و عاشیق ها باشد، از صافی ذوق و ذهن و زبان مردم عبور کرده و بر زبان همگان جاری شده است.این ویژگی، یعنی نزدیک شدن زبان شعر به زبان مردم و انعکاس زندگی و تجربه ها و اندوه و شادمانی و شوق و حسرت انسان ها در شعر،توفیق بزرگی برای شعر و شاعر است زیرا فاصله شعر و زندگی و نیز فاصله زبان شعر و زبان طبیعی گفتار و نوشتار، شعر را در وادی انتزاع و ذهنیت و تعقید سرگردان می سازد و از سرزندگی و پویایی بازمی دارد.همین صمیمیت و بی پیرایگی است که موجب شده، منظومه حیدربابا، از مرزها عبور کند و در قلمرو گستردۀ کشورهای ترک زبان منتشر شود و گاه همراه با نوای موسیقی و گاه با زمزمه های مردم، نغمه خوانِ زندگی، فرهنگ، معنویت، زیبایی و عواطف انسانی گردد.استاد شهریار، غیر از حیدربابایه سلام، شعرهای دیگری به زبان ترکی دارد که نشانگر احاطه شاعر به ظرایف و دقایق زبان ترکی آذربایجانی و گونه های آن است. از جمله منظومه سهندیه که به زبان نوشتاری و ادیبانه است و سرشار از هنروری بیانی و بلاغی و تصویرگری اعجاز آمیز شاعرانه و افزون بر این ، از نظر جهان بینی و ژرفای اندیشه نیز، بسیار فرازمند و استوار است.سهندیه با آن که در وزن عروضی است، به اقتضائات معمول اشعار عروضی ترکی، یعنی تبعیت از نحو و مفردات زبان فارسی و عربی تن نداده و به طبیعت زبان ترکی نوشتاری و ادیبانه پایبند است.از همین قبیل است، غزل بهجت آباد خاطره سی (خاطره بهجت آباد) که شاهکاری است در شعر عاشقانه و تغزلی و از نظر زبانی نیز، پیوند زبان ادبی و زبان گفتاری در آن به شیوایی تمام صورت گرفته است.در مجموعه اشعار ترکی استاد محمدحسین شهریار، تعدادی شعر به شیوه طنز و مطایبه نیز آمده که برای دوستداران شعر و زبان ترکی، بسیار مغتنم و دلنشین است.چه کسانی از ما سخن خواهند گفتاِولر قالیر اِو صاحبی یوخ اؤزیچراغ لارین آنجاق ایشلدیر گؤزیگئدن لرون آز چوخ قالیب دیر سؤزیبیزدن ده بیر سؤز قالاجاق آی آمانکیم لر بیزدن سؤز سالاجاق؟ آی آمانخانه ها باقی است و صاحبخانه نیستتنها، چراغ ها سوسو می زننداز رفتگان، کم و بیش سخنی باقی استاز ما نیز تنها سخنی خواهد ماند، ای امان!چه کسانی از ما سخن خواهند گفت؟ ای امان!*منبع: روزنامه جام جم**گروه اطلاع رسانی**9165**1732



26/06/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن