واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسالت ادبيات چيست؟خوشبختي يا التيام زخمها؟نوشته اي از آرنون گرونبرگ* با ترجمه ي آنيتا صالح من با اضطرابي که صفحه ي سفيد ناميده مي شود، آشنايي ندارم. براي من، نوشتن به معناي صبر کردن براي به وقوع پيوستن معجزه، الهام يا هر چيز ديگري نيست.
«نمي توانم رماني را بدون ترس و اضطراب بنويسم»پيش داوري مردم، حقيقي يا صوري، مانع بروز خلاقيت مي شود.اضطراب شايد عکس العملي به اکثر رفتارهاي انسان باشد. اضطراب پاسخگوي سؤال زير است. چرا اين کار را انجام دادم، چرا اين کار را انجام ندادم؟ اضطراب اجتناب ناپذير است، افراد احساس مي کنند به طرفش جذب مي شوند. آنها گاهي احتياج دارند رنج بکشند و وحشت را احساس کنند. اضطراب راهي براي حس کردن موضوعي حقيقي در جهاني است که تقريبا مي دانيم کاملا اشتباه است. بي شک اين مي تواند يک توهم باشد. تمايزي بين رنج حقيقي و ميل به اضطراب وجود دارد. به عنوان نمونه، در ادبيات، من تصور مي کنم که مادام بواري، به غير از پايان داستان در جستجوي اضطراب است. رنج حقيقي و ميل به احساس زنده بودن که توسط اضطراب يکي ميشوند. مانند همگي انسان ها من هم چيزهايي از اضطراب مي دانم. تغيير دادن هويت نويسندگي ام براي اولين بار و شايد نه براي آخرين بار مستقيما به اين موضوع مربوط نمي شود. من هويت ديگري را برگزيدم، زيرا مي خواستم به عنوان نويسنده، بيشترين آزادي عمل را به خودم بدهم. زيرا مي خواستم عکس العمل افراد در مقابل کتاب هايم، بدون اينکه بدانند خالقشان من بودهام را ببينم. مي توان گفت که هويت حقيقي، فشاري را به وجود مي آورد که منبع اضطراب مي شود، اما اين حقيقت تنها در خصوص نويسندگان وجود ندارد، افراد زياد ديگري نيز به آن تن در ميدهند.من هويت ديگري را برگزيدم، زيرا مي خواستم به عنوان نويسنده بيشترين آزادي عمل را به خودم بدهم و عکس العمل افراد در مقابل کتابهايم، بدون اينکه بدانند خالقشان من بوده ام را ببينم. ميتوان گفت که هويت حقيقي فشاري را به وجود مي آورد که منبع اضطراب مي شود. اما اين حقيقت تنها در خصوص نويسندگان وجود ندارد، افراد زياد ديگري نيز به آن تن درميدهند.نميتوانم رماني را بدون ترس و اضطراب بنويسم. اين به آن معنا نيست که من مضطرب بودن را دوست دارم. اضطراب بيش از حد، در نوشتار، داستانها را به طرز وحشتناکي احساسي ميکند. . . . کسي استعداد دارد که اضطراب را در سبک و فرم داستان پنهان و در آن تعادلي برقرار کند. به محض اينکه نويسنده اي شروع به نوشتن مي کند، به هر شکل، به نظر من مي بايد به اضطراب شخصيت هاي داستانش خيلي بيشتر از اضطراب خودش بها دهد. ارتباطي که بين داستان، سبک و اضطراب قهرمانان داستان وجود دارد، مسألهي بسيار ظريفي است. نميتوانم رماني را بدون ترس و اضطراب بنويسم. اين به آن معنا نيست که من مضطرب بودن را دوست دارم. اضطراب بيش از حد، در نوشتار، داستانها را به طرز وحشتناکي احساسي ميکند.ريتم رنج شبح1، به آرامي ولي با اطمينان، عصبي بودن شخصيتها، احساس ناتواني و اطمينانش از برتري ديوانگي را نشان ميدهد. به خصوص از آنچه احساس مي کنند مطمئن نيستند. آيا اين احساس فرآيند اضطراب است؟ رنجي که در اين کتاب مشاهده ميشود، رنجي است که جايگزين رنج حقيقي ميشود.ادبيات براي التيام بخشيدن زخمها يا خوشبخت کردن آدمها ساخته نشده است. و منظور اين نيست که ادبيات هرگز نمي تواند شما را خوشبخت کند و زخمهايتان را پانسمان کند. اما هدفش اين نسيت. من مطمئن نيستم که هر چيزي بتواند واقعا ما را التيام دهد. احتمالا هيچ علاجي براي اضطراب هايمان وجود ندارد، تنها آرام بخشهايي که دير يا زود اثرشان از بين ميرود. من با اضطرابي که صفحهي سفيد ناميده ميشود، آشنايي ندارم. براي من، نوشتن به معناي صبر کردن براي به وقوع پيوستن معجزه الهام يا هر چيز ديگري نيست. نوشتن، پشت ميز نشستن و شروع کردن به نوشتن است، يعني کار کردن. صفحهي سفيد بيگناه است، نميتواند موجب اضطراب شود!تنها دليل اضطراب، ديگران و خود شما هستيد. اما از ديد من، اضطراب فرآيند مثبتي است. بدون هيچ ترديدي، با يا بي ادبيات.پي نوشت ها: (*)آرنون گرونبرگ (Arnon Grunberg ) متولد 22 فوريه سال 1971 در آمستردام؛ او تعدادي از آثارش را با نام مستعار مارن واندر جاکت به چاپ رسانده است.(1). رماني از آرنون گرونبرگ که با نام مستعار مارن واندر جاکت به چاپ رسيده است.فرآوري: مهسا رضاييبخش ادبيات تبيانمنابع: مد و مه، Wikipedia
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 435]