تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798427488




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سنت علمی در تمدن اسلامی - بخش اول بهره گیری عالمانه و نقادانه از آثار دانشمندان گذشته


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سنت علمی در تمدن اسلامی - بخش اول
بهره گیری عالمانه و نقادانه از آثار دانشمندان گذشته
تمدن اسلامی به اذعان مورخان علم منشأ بسیاری از تحولات علمی و فناورانۀ کنونی و قرن ها هدایتگرِ مبدعِ فعالیت های علمی بوده است.

خبرگزاری فارس: بهره گیری عالمانه و نقادانه از آثار دانشمندان گذشته



  چکیده تمدن اسلامی به اذعان مورخان علم منشأ بسیاری از تحولات علمی و فناورانۀ کنونی و قرن ها هدایتگرِ مبدعِ فعالیت های علمی بوده است. پرسش اساسی آن است که نظام علمی حاکم بر تمدن اسلامی از چه ویژگی هایی برخوردار بوده که توانسته خود را به عنوان کانون پیشرو و درون زای دانش به جهانیان معرفی کند. پاسخ در سنت مترقی دانشمندان مسلمان در کسب معرفت علمی نهفته است. روش ها و قواعدی که براساس آن به کسب معرفت می پرداختند و سنت هایی که در نظام تعلیم و تحقیق تمدن اسلامی ریشه دوانده بود و همچنان بروز، معتبر و قابل استفاده در نحوۀ دستیابی به دانش اصیل، شیوۀ گسترش مرزهای علوم و پدیدآوری حوزه های جدید علمی است. این مقاله، اصولی را معرفی می کند که شاکلۀ اصلی سنت علمی در تمدن اسلامی را تشکیل داده است. بخشی از مباحث «سنت علمی» در مقولۀ «روش علمی» در تمدن اسلامی قرار می گیرد که زمینه را برای گسترش و تعمیق بحث فراهم می آورد. واژگان کلیدی تمدن اسلامی، اصول و قواعد علمی، سنت علمی، نظام علمی، تاریخ تمدن. طرح مسئله به اعتقاد نگارنده مهم ترین عامل تمدن ساز در هر جامعه ای نظام علمی به معنای اعم آن است. به عبارت دیگر، هر تمدنی از یک نظام علمی قدرتمند، پویا و زاینده برخوردار بوده است. تمدن یونانی به رغم محدودیت مرزهای جغرافیایی و طول عمر کوتاه، یکی از تمدن های بزرگ بشری است. (1) علت اصلی زایایی و شکوفایی آن، نظام علمی قدرتمندی بود که براساس فعالیت های پیشروانۀ دانشمندان برجسته ایجاد شده بود. اما امپراتوری روم، به رغم دیرپایی (حدود قرن دوم قبل از میلاد تا قرن چهارم بعد از میلاد)، اقتصاد توانا، قدرت نظامی برتر، و در برخی از مقاطع زمانی نظام سیاسی پیشرو، هیچ گاه تمدن ساز نشد و علت اصلی فقدان نظام علمی پویا و کارآمد بود. مهم ترین بخش ها و مؤلفه های سازندۀ نظام علمی (و فناوری) در هر تمدنی بدین قرارند: الف) نظام آموزشی یا نظام یادگیری و یاددهی؛ ب) سنت علمی، یا طریق و سلوک فردی و جمعی اتخاذ شده در کسب و انتقال معرفت علمی؛ ج) روش تحقیق و شیوۀ کسب معرفت جدید؛ د) نحوه به کارگیری علم در حوزۀ عمل. ریشه های تمدن اسلامی را نمی توان بدون نظام علمی، که برخاسته از آموزه های اسلامی است، شناخت و تحلیل کرد. به یقین، یکی از مهم ترین عوامل رشد و شکوفایی تمدن اسلامی مبانی و اصول برآمده از آموزه های اسلامی در خصوص نظام یاددهی و یادگیری و تحقیق و نوآوری است. خاستگاه تمدن استوار و زاینده ای که در جهان اسلام پدید آمد و چند قرن برجسته ترین و غنی ترین تمدن جهانی محسوب می شد، متعلق به مکتبی بود که در آن علم و عالم جایگاهی منحصر به فرد دارد. (2) مکتبی که قرائتِ به حق آن، منشأ تولید علم، مبدأ نوآوری، و گشایشگر فضای تعلیم و تحقیق است. اگر نقل جرج سارتون را بپذیریم، تمدن اسلامی از عصر جابر بن حیان، یعنی نیمۀ دوم قرن دوم هجری (نیمۀ دوم سدۀ هشتم م)، آغاز می شود و حداقل تا عصر عمر خیام، یعنی نیمۀ دوم قرن پنجم هجری (نیمۀ دوم سده یازدهم)، ادامه می یابد و این جریان تمدنی حداقل تا انتهای قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) به حیات پربار خود ادامه می دهد و دانشمندان برجسته ای را به جهان عرضه می کند. ازاین رو، تمدن اسلامی دیرپاترین تمدن جهانی تاکنون محسوب می شود. از سوی دیگر، مهم ترین عاملی که نظام علمی اسلامی را از نظام های دیگر مثلاً ایرانی (قبل از اسلام)، چینی، هندی، یونانی، و غربی، متمایز می کند، سلوک اخلاقی، اسلوب فعالیت، سنت کسب معارف جدید و در کل روش شناسی آنهاست. برای مثال، اینک پذیرفته شده است که دانش جدید برآمده از سنتی است که به روش علمی مشهور است. حجم عظیم یافته های علمی دانشمندان مسلمان بر سنت علمی خاصی مبتنی است که بخش عمده ای از روش و فلسفۀ علمی غرب یا متکی به آن است و یا مستقیماً از آن تأثیر پذیرفته است. (3) در این مقاله یکی از ارکان مهم نظام علمی تمدن اسلامی، یعنی «سنت علمی در تمدن اسلامی» بررسی می شود. به این منظور سعی شده که از منابع علمی اصلی و گفتار دانشمندان پیشرو تمدن اسلامی بهره گرفته شود، و غیر از توضیحات کوتاه، قضاوت به خواننده وانهاده شده است. (4) اصول و قواعد مندرج در سنت علمی در تمدن اسلامی (5) در این مقاله سنت علمی کمابیش به معنای طریق فردی و جمعی کسب و انتقال معرفت، نوع نگرش به پدیده های طبیعی، نحوۀ مواجهه با موضوعات علمی، سیره و سلوک فردی و جمعی در محیط  و نهادهای آموزشی، انگیزه ها و اهداف مشخص و اختصاصی در پرداختن به مباحث علمی، در نظر گرفته شده است. و بدین دلیل سنت نامیده شده که از ویژگی های دیرپا بودن (محدود نبودن به مقطع زمانی کوتاه)، تکرارپذیری (توسط دانشمندان مختلف در دوران های متفاوت، جمعی بودن (روش و منش یک یا چند دانشمند خاص نبوده و بر فعالیت های جمعی و نهادی حاکم بوده است) و تقید پیروان به رعایت آن، برخوردار بوده است. علاوه بر این، دانشمندان هم نگهبان این سنت ها بوده اند و هم انتقال دهنده و مروج آنها. و نیز، برخلاف سنت های جاهلی و یا متعصبانه که دائم با عرصه های نوآورانه درگیر هستند، آنها در بطن خود نوآوری را پرورش می داده اند. بر این اساس سنت علمی را می توان مجموعه ای از رفتار و گفتار و پندار محققان و دانشورزان دانست که در طول زمان به انتقال، انباشت، و خلق دانش مبتنی بر ارزش های فرهنگی و اصول اخلاقی جامعه همت می گمارند. آنچه که هر تمدنی را از تمدن دیگر در عرصۀ علم و فناوری متفاوت و متمایز می کند، سنت های علمی است. حال آنکه غالباً نتایج حاصل از فعالیت های علمی محض، مانند ریاضی و فیزیک، در تمدن های مختلف بسیار شبیه یکدیگرند. به عبارت دیگر، «سنت علمی اسلامی» متفاوت از «سنت علمی غربی» است هرچند ممکن است، به عنوان مثال، ریاضی و فیزیک آنها یکسان و حتی روش آنها در کسب معرفت تجربی مشابه باشد. در این مقاله فرض شده است که از متن سنت های علمی دورۀ اسلامی می توان مجموعه قواعدی را استخراج کرد که معرفی را ساده تر و تشریح آنها را دقیق تر می سازد؛ هرچند که اتخاذ روش های دیگر در تشریح این سنت ها را نمی توان نفی نمود. برخی از مهم ترین قواعد سنت ساز و اصول جاری در فعالیت های علمی و شیوه های کسب معرفت در تمدن اسلامی بدین شرح است. (6) اصل اول: میراث داری علوم؛ انتقال، مطالعه و فهم آثار دانشمندان پیشین (7) تمدن های بالنده خود را میراث دار علوم و فنون و محاسن و نقاط قوت تمدن های پیشین می دانند. و مهم ترین نماد آن را باید در شناسایی و بهره گیری از آثار و تجربیات علمی و فنی تمدن های قبلی جست. سنت زنده و پیشرو علمی، بر دستیابی، مطالعه، بررسی و تبیین آخرین یافته های دانشمندان دیگر قبل از آغاز هر فعالیت پژوهشی حکم می کند. امری که اینک به «مرور پیشینه (8) علمی» مشهور است و پیش نیاز شروع هر فعالیت تحقیقاتی است. در تمدن اسلامی این موضوع در جغرافیای وسیع جهانی و در پهنۀ فراخ زمانی بیش از یک قرن رخ داد؛ جریانی که به نهضت گسترده و فراگیر ترجمه در تمدن اسلامی مشهور شد و عینیت یافتن آن بهترین گواه تحقق این اصل است. فرانس روزنتال در کتاب خود به نام نفوذ علوم یونان باستان در اسلام می گوید: «تنها انگیزۀ سود عملی و یا نظری بردن نمی تواند علت پدیدۀ ترجمۀ کتب بیگانه را در سطحی گسترده توسط مسلمین برای ما روشن کند، بلکه ناگزیر باید با موضع ویژۀ دین اسلام نسبت به علم و دانش آشنا شد ... که همین موضع اسلام در قبال دانش نه تنها بزرگ ترین عامل تحرک در زندگی دینی، بلکه در جمیع جهات حیات انسانی بود. همین موضع گیری اسلام بزرگ ترین انگیزه برای تلاش در راه علوم و فتح بابی برای رسیدن به معارف انسانی شد. اگر این انگیزه نبود، ترجمه به ضروریات زندگی عملی منحصر می شد و بس.» (9) حنین بن اسحاق (10) (264 ـ 149 ق / 873 ـ 808 م)، نخستین کتاب چشم پزشکی را در تمدن اسلامی به نام کتاب العشر مقالات فی العین در سده سوم هجری (نهم میلادی) نوشته است. وی در این کتاب به جمع آوری و معرفی نظریات مختلف درباره چشم نزد دانشمندان یونانی پرداخته است. حنین در مقدمه کتاب خود می نویسد: «من متجاوز از سی سال مشغول تنظیم و تألیف رسالات متعددی درباره چشم بوده ام که در آنها مسائل مختلف و متفاوت را که مردم دربارۀ آن از من سؤال می کردند، دنبال کرده ام.» (11) هرچند که حنین در این زمینه چیزی بر آنچه یونانیان به ویژه جالینوس عرضه کرده بود، نیفزود، (12) اما وی نماینده دانشمندانی است که در جمع آوری آثار دانشمندان پیشین، تنظیم و تألیف جدید از آنها اهتمام می نمودند؛ و زمینه ای را فراهم کردند که به عنوان مثال، حدود یک قرن بعد، (چهارم هجری) به نوآوری دانش چشم پزشکی در تمدن اسلامی توسط ابن هیثم منجر شد. شایسته ذکر است که مرحلۀ انتقال و اقتباس علوم خارجی در اواخر قرن سوم هجری عملاً پایان پذیرفت و مرحلۀ نقد و نوآوری آغاز گشت. اصل دوم: بهره گیری عالمانه و نقادانه از آثار دانشمندان گذشته در تمدن اسلامی، میراث داری علمی فقط به حراست از دانش های منتقل شده، حفاظت از سنت های بر جای مانده، و تحویل آن به نسل های آینده محدود نگشت. بلکه تلاش وسیعی صورت گرفت تا تمام منابع منتقل شده با دقت علمی بی نظیر و نگاه نقادانه و موشکافانه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نمونه های زیر مؤید ادعای این اصل است. ابن رشد می نویسد: «پس واجب است بر ما که بر نوع نظر گذشتگان در موجودات عالم و شیوۀ استدلال آنان طبق موازین و شرایط برهان نظر افکنده، با دقت نظر آنچه را که گفته اند و در کتب خود ثبت کرده اند مورد توجه قرار دهیم. آنچه درست است قبول کرده بدان مسرور شویم و سپاس داریم و به آنچه که نادرست است به درستی واقف شده از پذیرش آن عذر خواهیم و آنان را هم در این امر معذور داریم.» (13) رازی می گوید: «اشتباهات جالینوس چه بسا که به سبب سهل انگاری و سهو در نوشتن و افتادگی باشد؛ اما در آنجا مطالبی وجود دارد که به دلیل پیشرفت علوم غیر قابل قبول است.» (14) ابوریحان بیرونی (440  ـ 342 ق) در قانون مسعودی می گوید: «به راستی که من همان کاری را کردم که بر هر انسانی واجب است در شغل خود انجام دهد، یعنی کوشش و تلاش گذشتگان را با منت پذیرا باشد و بدون آنکه بزرگی و حشمت آنها مانع اصلاح معایبی شود که با آنها روبه رو می شود ... و آنچه برایش روشن شد و از نوشته های پیشینیان به دست آورد، برای یادآوری آیندگان و کسانی که در زمان های بعد می آیند، باقی گذارد.» (15) بیرونی در کتاب افراد المَقال می گوید: «آنچه دانشمندان گفته اند جز در واژه ها و الفاظ تفاوت دیگری با سخن ارسطو ندارد. آنان نادرستی هایی را که در این نظریات دیده می شود به گردن کسانی جز ارسطو می اندازند و اگر کسی نظریات ارسطو را در این کتاب خطای فاحش بداند و مثلاً نپذیرد که پائین تر از مدار رأس سرطان نیز آبادانی بر زمین وجود دارد، این گروه آشکارا به تکذیب او برمی خیزند.» (16) بیرونی در کتاب التفهیم می گوید: «هر پژوهش گر برای دست یافتن به راستی می تواند بر هر نوشته ای شک نماید اگر چه رأی چندین نفر باشد یا به تواتر به ما رسیده باشد و حتی نوشته خواص باشد. او باید هشیار باشد و درستی کار خود را همیشه بیازماید و بر خود خورده بگیرد و از خودپسندی بپرهیزد و بر کوشش بیفزاید و از این کار خسته نشود.» (17) دراین باره بیان ابن هیثم، بنیان گذار روش علمی جدید و دانش نورشناسی (اپتیک)، در مقدمۀ کتابش به نام فی الشّکوک علی بطلمیوس آموزنده است: «حقیقت به ذات خود خواستنی است و هر چیزی که به ذات خود خواستنی باشد، خواهان آن چیزی جز وجود آن نمی خواهد، و از طرفی شناخت وجود حقیقت دشوار است و راهیابی به سوی او مشکل است و از طرفی حقایق در هاله ای از شبهات قرار گرفته اند، و خوش بینی نسبت به دانشمندان، فطری همۀ انسان هاست. بنابراین، کسی که کتب دانشمندان را مطالعه می کند، اگر فطرت و طبعش را آزاد و رها کند و هدفش فهمیدن و درک نوشته های ایشان باشد، حقایق، یعنی معانی و نتایجی که مورد نظر آنها بوده است، برایش حاصل می شود. خداوند دانشمندان را از لغزش ها مصون نداشته و دانش ایشان از کاستی و عیب مبرا نیست، اگر چنان بود، دانشمندان در هیچ مسئله ای از علوم اختلاف نظر نمی داشتند و در حقایق امور نظرات مختلفی ابراز نمی کردند، در صورتی که ضرورتاً چنین است. پس کسی که جویای حقیقت است، آن کسی نیست که کتاب های پیشینیان را درحالی که طبع خودش را با حسن ظن به دانشمندان آزاد گذاشته مطالعه می کند، بلکه جویای حقیقت آن کسی است که دربارۀ آنان بدگمان است و در آنچه از گفتۀ ایشان می فهمد، درنگ می کند و از دلیل و برهان پیروی می کند، نه از قول گوینده ای که او نیز انسان است و در سرشت وی انواع معایب و کاستی ها وجود دارد، و بر کسی که بر روی کتب دانشمندان مطالعه می کند، اگر هدفش شناختن حقایق است، لازم است نه خود را مخالف هرچه مطالعه می کند بپندارد و خوب متن و همۀ حواشی مطلب را بررسی کند و از جمیع جنبه ها و جهات به دیدۀ مخالف بنگرد و به خودش نیز در برابرآن مطالب خوشبین نباشد، نه چیزی را به خود تحمیل کند و نه به سادگی آن را بپذیرد. وقتی که جویندۀ حقیقت این راه را طی کند، حقایق برایش کشف می شود و به امید خود می رسد و نقص و اشتباه کلام پیشینیان را درک می کند.» (18) به عنوان مصداق ابن هیثم در همان کتاب الشکوک علی بطلمیوس دلایل ابطال مکتب نظریه پرتو رؤیت (نظریه صدور پرتو نور از چشم برای دیدن اشیا) را این گونه بیان می کند که اگر چشم منبع صدور نور است، چرا اشیا تابناک می توانند به چشم صدمه بزنند و چگونه امکان دارد که در نگاه به آسمان، چشم منبع صدور ماده ای باشد که همه فضا تا ستارگان را پر کند. (19) ابوالوفاء بوزجانی (ریاضیدان قرن چهارم ـ د. 388 ق) در مقدمۀ کتاب مجسطی می گوید: «اگرچه پیش از ما جماعتی از فضلای متقّدم مانند ابرخس (20) و ابلونیوس (21) (یحیی نحوی) و بطلمیوس (22) و جز آنان به این موضوع پرداخته اند، ولی ما در این کتاب روشی پیش گرفته ایم که هیچ یک از آنان به آن اشاره نکرده اند، و راه رسیدن به این معلومات را هموار ساختیم و از ذکر روش هایی که فهم آنها برای متعلمان دشوار بود اجتناب کرده ایم؛ مانند روش چهارضلعی و روش شش مقدار و کوشیدیم تا خواننده بتواند به آسانی و از نزدیک ترین راه، معانی مشکل و پیچیده را درک کند. آنگاه به ذکر راه هایی که پیشینیان برای هریک از این معلومات بیان کرده بودند، اکتفا نکرده بلکه به هریک از آنها راه های تازه و برهان های دیگر افزودیم و چند قضیه را که در علم هیئت بسیار مفید و مورد احتیاج است و پیشینیان آنها را ذکر نکرده بودند بیان کردیم. علاوه بر این، با دقت استدلال های هندسی را از اعمال حسابی متمایز ساختیم تا مهندس و محاسب هرکدام فقط با مطالب مربوط به رشتۀ خود سروکار داشته باشند و نیاز به مراجعه به فنّ دیگری نداشته باشند ... .» (23) نکتۀ مهم آن است که در تمدن اسلامی چنین اندیشه و روشی غالب و اصولاً این نحو برخورد با آثار گذشتگان، منش حاکم بر دانشمندان مسلمان بوده است. در واقع بدون بهره گیری عالمانه و میراث داری نقادانه، زمینه برای میراث سازی آگاهانه فراهم نمی شود. اصل سوم: میراث سازی؛ نوآوری (24) دانشمندان مسلمان پس از انتقال، مطالعه و بررسی، تجزیه و تحلیل، هضم و جذب، نقّادی و طرد اغلاط علمی آثار و آرای دانشمندان پیش از خود، به توسعۀ دانش موجود و نوآوری در آنها و پدید آوردن شاخه ها و رشته های جدید دانش همت گماشتند. جورج سارتن، مورخ بزرگ علم، هر نیم قرن را به نام یکی از دانشمندان شاخص، نوآور و مرزشکن در حوزۀ علم در مقیاس جهانی نامیده است. نامگذاری از قرن دوم هجری (هشتم میلادی) تا قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) در انحصار دانشمندان مسلمان است. وی در فصل سی و سوم از کتاب تاریخ علم درباره دانشمندان مسلمان در قرن پنجم هجری می نویسد: «... رهبران بزرگ چندان فراوان بودند  ـ ابن یونس، ابن هیثم، بیرونی، ابن سینا، علی بن عیسی، کرخی (کرجی)، ابن جبرول (همۀ مسلمان بودند و آخری یهودی)  ـ که دست کم برای لحظه ای مورخ را مبهوت می سازند. گرچه همۀ اینان مردان ممتازی به شمار می رفتند، دو تن سر و گردنی از دیگران برتر بودند: بیرونی و ابن سینا. بیشتر به خاطر اینان بود که آن عصر این چنین درخشان و برجسته می نمود. این دو تن، که از قضا یکدیگر را می شناختند، با هم فرق بسیار داشتند. بیرونی مبین روح پرتکاپو و نقّاد بود، و ابن سینا دارای روحیۀ ترکیبی. بیرونی بیشتر کاشف بود و از این لحاظ با آرمان علمی جدید نزدیک تر شد؛ ابن سینا ذاتاً یک سازمان دهنده، جامع العلوم و فیلسوف محسوب می شد. هر دو، حتی ابن سینا، در وهلۀ اول به یک اندازه اهل علم بودند و مشکل است یکی از آن دو را انتخاب کنیم ... .» (25) داشتن خلاقیت و نوآوری در حوزۀ دانش مستلزم اعتقاد به بی نهایتی تحقیقات علمی و مسیرهای کشف نشده است. لذا هر دانشمندی به مسیری گام می نهد که آن را نهایتی نیست. ملامحسن فیض کاشانی (د. 1091 ق) دربارۀ حدیث نبوی «طلب العلم فریضه علی کلّ مسلم و مسلمه» می گوید: «... انسان به هر مرتبه ای از دانش برسد و آن را به دست آورد، واجب است مرتبۀ بالاتر آن را تحصیل کند. و این وجوب تحصیل (تا آدمی زنده است) پایان نمی یابد و نهایتی ندارد.» (26) دانشمندان بسیاری در تمدن اسلامی در برخی از کتاب های برجسته و مرزشکن علمی خویش، نخست نمونه ها و آرای دانشمندان پیش از خود را با دقت فراوان و امانت داری بی نظیر و بااعتماد به نفس کامل ذکر و تشریح کرده  و سپس به تبیین نوآوری های خود پرداخته اند. کتاب هایی مانند میزان الحکمۀ خازنی، استخراج آب های پنهانی کرجی، و المناظر ابن هیثم نمونه هایی از این آثارند. در خصوص نحوۀ تدوین کتابی حاوی نوآوری های متعدد، مقدمۀ کتاب مفتاح الحساب کاشانی خواندنی است: «چون در فراگیری اعمال حساب و قوانین هندسه کوشش بسیار کردم، به حقایق آن رسیدم و از نکات باریک آن آگاه شدم. پیچیدگی ها و دشواری های مسائل آن را از میان برداشتم و قوانین و دستورهای بسیاری در آن یافتم که به دست آوردن آن برای حساب دانان پیش از من بسیار دشوار بود. آنگاه همه جدول های زیج ایلخانی را از نو با دقیق ترین شیوه استخراج کردم و زیج خاقانی را در تکمیل زیج ایلخانی وضع کردم ... و الرساله المحیطیه دربارۀ نسبت قطر دایره به محیط آن، و رسالۀ وَتَر و جِیْب در استخراج وتر و جیب یک سوم (قوسی که وتر و جیب آن معلوم باشد).(27) این نیز از مسائلی بود که بر پیشینیان دشوار بوده است، چنان که بطلمیوس گفته است که برای به دست آوردن آن راهی نیست. و ابزاری رصدی، موسوم به طبق المناطق اختراع کردم و کتاب نزهه الحدائق را در چگونگی و ساختن و شناختن آن نوشتم ... همچنین جواب های مسائل بسیاری را، که محاسبان زبردست برای آزمودن من، یا برای آموختن خود با من در میان نهادند، و حل آنها به وسیله معادلات شش گانه جبری حاصل نشده بود، استخراج کردم. در اثنای این اعمال به دستورهای متعددی دست یافتم که با آنها اعمال مقدماتی حساب به آسان ترین وجه و ساده ترین راه و کوتاه ترین روش و بیشترین فایده و روشن ترین وضع صورت می گیرد. پس بهتر دیدم که آنها را مدون کنم و بر آن شدم که به شرح آنها بپردازم ... و برای بیشتر اعمال، دستوری در جدول قرار دادم تا به خاطر سپردن آنها بر مهندسان (هندسه دانان) آسان باشد. و همه جدول هایی که در این کتاب آمده پرداخته خود من است و مسئول آسانی و دشواری آنها من هستم مگر هفت جدول که از این قرار است ... چون کتاب را به پایان رسانیدم، آن را مفتاح الحساب نامیدم، و از خداوند مسئلت دارم که مرا به درستی و راستی موفق گرداند و راه راست را به من بنمایاند. و از کسی که به این کتاب نظر می افکند، استدعا دارم که ضعف عبارات آن را بر من ببخشاید و اگر لغزشی در آن روی داده است بر من خرده نگیرد؛ چه من به ناتوانی و تقصیر خود و سستی بیان و نوشته خود معترفم.» (28) بیرونی در کتاب استیعاب الوجوه الممکنه فی صنعه الاسطرلاب می گوید: «از ابوسعید سجزی، (29) اُسطرلابی از نوع واحد و بسیط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدۀ مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می دهند و نه به کره سماوی. بدون شک این شبهه ای است که تحلیلش در نهایت دشواری و قولی است که رفع و ابطالش در کمال صعوبت است. مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه (= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دایرهالبروج) است؛ در نقض این شبهه و رد آن عقیدت، بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود. زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرۀ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمی رسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان پذیر باشد موکول به رأی فلاسفۀ طبیعی دان است.» (30) بیان فوق، صریح ترین شک درباره نظریه زمینْ مرکزی و احتمال صحت نظریه خورشید مرکزی، قبل از کپرنیک است. به عنوان نمونه ای دیگر، ابن هیثم، فارغ از نظریات کارساز خود در حوزه دانش نورشناسی (اپتیک)، نه تنها سازوکار فیزیکی بینایی را بیان داشت؛ بلکه چگونگی روند نرواپتلمولوژی (31) بینایی را نتیجه برخورد نور تابیده بر شبکیه و انتقال آن توسط عصب بینایی (32) دانست. او به چنان ژرفای فیزیک نور دست یافت که اصول نظری ساخت عدسی های گوناگون را بنیاد نهاد که پس از سیصد سال بر همین اساس این عدسی ها در اروپا ساخته شد. (33) تمدن اسلامی به مدت حدقل پنج قرن در حوزۀ علم و فناوری پیشرو جامعه بشری بود. و حرف اول را دانشمندان مسلمان می زدند. (34 پی نوشت: 1. دوران شکوفایی تمدن یونانی عملاً قرون چهارم ق عصر افلاطون و ارسطو و سوم ق (عصر اقلیدس و ارشمیدس) است. هرچند سده دوم میلادی (عصر بطلمیوس و جالینوس) شاهد درخشش چهره های برجسته بود. 2. تمدن اسلامی به مدت چند قرن بالید و درخشید و در دنیای آن روز به تنهایی زمام پشرفت علوم و فنون را بر دوش کشید. این دوران از نیمۀ دوم قرن دوم هجری (هشتم میلادی) شروع و تا انتهای قرن ششم ( دوازده میلادی) ادامه می یابد. پس از آن به مدت حدود چهار قرن همراه با تمدن های دیگر در پیشبرد علوم سهیم و شریک است. از قرن دهم هجری زوال علوم آغاز و با توجه به رشد تدریجی علمی و فنی غرب، دوران عقب ماندگی و انحطاط آغاز می شود. نکته قابل ملاحظه آنکه این ضعف همه جانبه با حاکمیت امپراتوری های بزرگ صفویه در ایران، عثمانی در ترکیه و گورکانیان در هند همراه است. و این خود گویای این واقعیت است که تمدن پیشرو لزوماً تنها با حکمرانی گسترده و اقتدار سیاسی و حتی قوت اقتصادی پدید نمی آید و ادامه نمی یابد. 3. سید حسین نصر و عثمان بکار (osmsn Bekar) و تن از صاحب نظران معاصرند، که در حوزۀ فلسفۀ علوم اسلامی نظریه پردازی کرده اند. دکتر نصر در کتاب هایی مانند علم در اسلام (Islamic Science: An Illustrated Study) و علم و تمدن در اسلام (Science and Civilization in Islam) دیدگاه های خود را منعکس ساخته و عثمان بِکار نظریات خود را در کتاب تاریخ و فلسفۀ علوم اسلامی (The History and Philosophy of Islamic Science) درج کرده است. اثبات بخشی از ادعای فوق را می توان در کتب و مقالات این صاحب نظران یافت. 4. لازم به توضیح است که این اصول منعکس کننده روند غالب و عمومی تعلیم و تعلم و تحقیق و تدبر در تمدن اسلامی بوده است. احتمالاً گاه موارد خاص و استثنا را بتوان ذکر نمود که مورد نظر این مقاله نیست. 5. در این مقاله سنت به معنای سیره، طریقه و روش به کار رفته است. (برای آشنایی با مفهوم جامعه شناسانه سنت ر.ک: گیدنز، جهان رها شده: گفتارهایی درباره یکپارچگی جهان، ص74) 6. برای مطالعۀ بیشتر کتابی مانند از علم سکولار تا علم دینی نوشتۀ دکتر مهدی گلشنی، فصل «علل و عوامل شکوفایی تمدن اسلامی»، (ص 124 ـ 93) مفید است. 7. این اصل یادآور احادیث نبوی: «اطلبوا العلم و لو بالصین» و «الحکمه ضاله المؤمن یاخذها حیث وجدها» و فرمودۀ علی(علیه السلام): «خذوا الحکمه ولو من المشرکین»، و احادیث مشابه، است. تحصیل علم از نظر اسلام یک ضرورت قطعی و بدون هیچ قید و شرطی است. 8. Literature review. 9. به نقل از: سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص 30. 10. حنین بن اسحاق یکی مشهورترین اطبا و مترجمان زمان خلفای عباسی است که در زبان های یونانی و سریانی و عربی تبحر داشت. وی اهل نیشابور و از ایرانیان نصرانی مذهب بود. 11. سیریل، تاریخ پزشکی ایران، ص 165. 12. لیندبرگ، سرآغازهای علم در غرب، ص 38. 13. محمد بن رشد، فصل المقال فی ما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال، ص 37. 14. به نقل از: سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص 51. 15. همان، ص 206. 16. به نقل از: کرامتی، در قلمرو ریاضیات، 143. 17. بیرونی، التفهیم، ص 10. 18. به نقل از: سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص 205 ـ 204. 19. لیندبرگ، سر آغاز علم در غرب، 1377، ص 415. 20. Hipparque. 21. Apollonoius. 22. Ptolemee. 23. قربانی و شیخان، بوزجانی نامه، ص 183 ـ 182. 24. نوآوری واژه ای مرکب از «نو» و «آوری» است که مترادف آن ابتکار و ابداع است. نوآوری ریشه در ادراک انسانی دارد و انعکاس عملی آن خلاقیت است. به عبارت دیگر هر نوع خلاقیتی حاوی مؤلفه ای از نوآوری است. از صفات ذاتی خداوند مبدع و خالق بودن است: «الله خالق کل شیء» و «بدیع السموات والارض» ... . 25. سارتن، مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 1، ص 678 ـ 677 . 26. به نقل از: حکیمی، دانش مسلمین، ص 10. 27. یعنی محاسبه sinα از روی sin3α. 28. به نقل از کرامتی، 1382: 35 ـ 37. 29. ابوسعید احمد بن عبدالجلیل سجزی از دانشمندان نامبردار ریاضی و نجوم ایرانی است که در قرن چهارم و اوایل پنجم هجری می زیست (ولادت وی در سیستان بوده است). احتمالاً وی را باید نخستین دانشمندی دانست که به صورت جدی نظریه زمین مرکزی را نفی و به حرکت زمین معتقد بود. 30. بیرونی، التفهیم، ص 297. 31. Neurophthalmology. 32. Optic nerve. 33. لیندبرگ، سرآغازهای علم در غرب، ص 68 . 34. برای آشنایی با برخی از نوآوری های دانشمندان مسلمان در حوزۀ مهندسی به مقاله ها و کتاب های تألیفی نگارنده رجوع شود. غلامحسین رحیمی: استاد دانشگاه تربیت مدرس. فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 14 ادامه دارد...

94/05/05 - 04:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن