تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826336723




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی فلسفی ـ سیاسی حاکمیت در اندیشه اسلامی و سکولار - بخش اول معرفت شناسی سکولار


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مبانی فلسفی ـ سیاسی حاکمیت در اندیشه اسلامی و سکولار - بخش اول
معرفت شناسی سکولار
بینش اسلامی تصویری از حاکمیت را ارائه می دهد که در آن، ملت گرچه خود بر سرنوشت خویش حاکم می گردد، اما در پدیداری این حکومت، نگاهی به آسمان دارد و آن را از جانب خداوند تلقی می کند.

خبرگزاری فارس: معرفت شناسی سکولار



  چکیده پذیرش حاکمیت به  عنوان یک قدرت برتر در اندیشه سکولاریسم در عرصه سیاست و حکومت و عدم پذیرش حاکمیت به عنوان یک قدرت برتر در اندیشه اسلامی در عرصه حکومت به سبب تفاوت در مبانی آن است و این تفاوت به لحاظ اختلاف نظر در فلسفه سیاسی اسلامی با فلسفه سیاسی سکولاریسم است. بینش اسلامی تصویری از حاکمیت را ارائه می دهد که در آن، ملت گرچه خود بر سرنوشت خویش حاکم می گردد، اما در پدیداری این حکومت، نگاهی به آسمان دارد و آن را از جانب خداوند تلقی می کند. بنابراین اسلام از حاکمیتی سخن می گوید که منطبق بر هیچ یک از اندیشه های سکولار نیست. واژگان کلیدی حاکمیت، اندیشه اسلامی، سکولار، فلسفه سیاسی. مقدمه یکی از سؤال های اساسی در حوزه فلسفه سیاسی، پرسش منشأ قدرت و حاکمیت است. بدین معنا که قدرت در کجا قرار دارد و از کجا ناشی می شود و حق حاکمیت به عنون قدرت برتر که می تواند سایر قدرت ها را به کار گیرد برای چه کسی است؟ درباب حاکمیت و حاکمیت ملی بحث های مستقل صورت نگرفته است و بیشتر در یک قسمت از کتاب های حقوقی و قانون اساسی به آن پرداخته است. اما در خصوص عنوان تحقیق نگارنده که به بحث مبانی حاکمیت ملی توجه دارد، کتابی به صورت مستقل نوشته نشده و در دل کتاب های حقوقی به قسمتی از آن توجه شده است؛ آن هم با رویکرد حقوقی و در بعضی از کتاب ها به مبانی سکولاریسم توجه شده است، همانند کتاب مبانی علم سیاست نوشته آقای ابوالحمید ابوالحمد و یا کتاب حاکمیت و آزادی نوشته رامین جهانبگلو و کتاب قرارداد اجتماعی نوشته ژان ژاک روسو. در باب مبانی حاکمیت ملی در اندیشه اسلامی کتاب مستقلی وجود ندارد، اگرچه به صورت پراکنده، مقالات و تک نگاری ها ارائه شده است. از طرفی در باب هدف این تحقیق باید گفت، این تحقیق به دنبال اهداف ذیل است. الف) کشف زوایای پنهان فلسفه سیاسی و مبانی و بنیادهای معرفتی در باب حاکمیت ملی. ب) بهره برداری از دیدگاه ها و آراء و اندیشه های سیاسی فیلسوفان اسلامی به منظور حل معضلات سیاسی فکری جامعه اسلامی در حوزه مبانی حاکمیت ملی. ج) آشنا نمودن نسل جدید با مبانی فکری و ایدئولوژی انقلاب اسلامی در باب حاکمیت ملی. د) تبیین حاکمیت ملی در نظام اسلامی و مقایسه آن با دیدگاه های رایج غربی در این زمینه و تفاوت ها و امتیازهای آن. «حاکمیّت»، به معنای «تفوّق و برتری» است و در اصطلاح «قدرت برتر و صالح برای اتخاذ تصمیم نهایی» است که بالاتر از آن، قدرتی وجود ندارد. به همین سبب، حاکم، حق امر و نهی داشته و دیگران نیز مکلف به اطاعت اند. سؤالی که مطرح می باشد این است که آیا قدرت برتر، به معنای «برخورداری از حق قانون گذاری» و نیز «انتخاب حاکم»، از آنِ مردم است؟ در جواب باید گفت: در قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت ملی حقی است که انسان ها پس از انتخاب دین نسبت به موضوعات و مصادیق اعمال می  کنند و حاکمیت ملی در طول ولایت فقیه قرار دارد. بنابراین، قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران، دین مبین اسلام را به عنوان منبع هدایت اجتماعی و قانون گذاری پذیرفته و معرفی کرده و اصل مردم، اداره کلیه امور را متکی به آراء عمومی قرار داده (اصل ششم) و بر ضرورت رهبری دینی و سیاسی و آگاه و زمان شناس در رأس نظام حکومتی تأکید ورزیده است. (اصل پنجم) لذا الگوی جمهوری اسلامی که برگرفته از اندیشه امام خمینی(رحمه الله علیه) و اندیشه اسلامی است بر سه رکن «اصول موازین اسلامی و رهبری دینی و مردم» است و همگامی و همبستگی این سه با یکدیگر را مفروض دانسته است. بر این اساس، استمرار نظام جمهوری اسلامی بدون مشارکت تعیین کننده مردم در اداره امور معنا ندارد، اگرچه این مشارکت و همراهی به معنی حاکمیت ملی نخواهد بود؛ همچنان که این نظام بدون رهبری دینی در رأس هرم سیاسی آن، ادامه نخواهد یافت و فرض روی گرداندن از اسلام اجتماعی و راندن دین اسلام به عرصه های فردی و واگذاردن امور اجتماعی به آراء غیردینی، معنایی به جز استماله و انحلال و نابودی این نظام نخواهد داشت. تبیین مفاهیم حاکمیت: اعمال قدرت برتر، مطلق و غیرقابل کنترل است. قدرتی که ذاتاً صلاحیت تام داشته و از نیروی دیگر متأثر نشود. حال سؤالی که در فلسفه سیاسی مطرح است این است که چه کسی باید این قدرت را اعمال نمایند؟ یا قدرت از آن چه کسی است که با پذیرش آن برای دیگران منجر به اطاعت افراد از آن شود و ما از آن تعبیر به مشروعیت می کنیم؟ بنابراین، مشروعیت سرچشمه اطاعت شهروندان از قدرت سیاسی است. شهروندان برپایه مشروعیت، به حقانیت فرمانروایان باور داشته و مقررات و موازین وضع شده از سوی آن را گردن می نهند. قانون اساسی که تبلور عینی وحدت امت و تبیین روابط حکومت با مردم می باشد، دو وصف اساسی را به دوش می کشد: جمهوریت (مردم) و اسلامیت. لذا ارکان اساسی نظام جمهوری اسلامی عبارتند از اسلام و مردم که دو عامل مؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نیز شمرده می شود. حاکمیت ملت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با تعبیر «حاکمیت ملی» در سر فصل پنجم و با عنوان «حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن» آمده که مبیّن مفهوم اسلامی «حاکمیت ملی» است و به تعبیر قانون اساسی جمهوری اسلامی، حقی است الهی و خداداد. چنین تفسیری از مبانی حاکمیت، سر آغاز تفاوت تئوریک میان حاکمیت ملی با دیدگاه اسلامی و حاکمیت ملی با توجه به مبانی سکولاریسم می باشد. مبانی: واژه مبانی، جمع مبناست و به معنای شالوده ها، مضامین و همچنین اعضا و اندام به کار می رود. مفرد این واژه (مبنا) نیز به معنای کلی بنا، بنیاده، شالوده، بنیان و اساس آمده است. (معین، 1336: 3 / 3765 و 3777) از طرفی مبانی واژه ای عربی و جمع «مبنی» می باشد. این کلمه به معنای عمارت ها، بناها، بنیان ها و اساس ها است. (دهخدا، بی تا: 12 / 17741) بدین ترتیب مبانی هر چیزی عبارت است از پایه هایی که آن چیز بر آنها بنا گردیده و استقرار یافته است. برای مبانی ویژگی های چندی برشمرده اند: (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1382: 170) 1. از کلیّت وسیعی برخوردار است و در نتیجه تعداد مبانی در هر نظام حقوقی محدود می باشد؛ 2. «مبانی» وضع شدنی نیستند؛ بنابراین، اطلاق قانون یا قاعده بر آنها صحیح نیست؛ 3. در موارد ابهام یا سکوت قانون، شناخت مبانی، مشکل گشا می باشد؛ 4. منشأ الزامی بودن قوانین و مقررات، مبانی آنها است؛ زیرا حقوق تا حدود زیادی مشروعیت خود را از این مبانی کسب می کند. بدین ترتیب از نظر معنای لغوی، مراد از مبانی حاکمیت ملی عناصر و مؤلفه هایی است که غالباً در هیئتی تألیفی و ترکیبی، پایه و اساس پذیرش و تحکیم قدرت سیاسی را در جامعه تشکیل می دهند. از دیدگاه این مقاله، مراد از مبانی «بررسی نوع جهان بینی و فهم اندیشمند از انسان و هستی» است. اندیشه اسلامی: از دو واژه اندیشه و اسلامی ترکیب شده است. الف) اندیشه در لغت به معنای فکر، تفکر، تأمل (معین، 1336، ماده «اندیشه») و نوعی از فعالیت ذهنی انسان عاقل است که در جهت کشف نادانسته ها صورت می گیرد. در کتب منطقی، اندیشه عبارت است از مرتب ساختن معلوم برای کشف مجهول است. (خوانساری، 1388: 11) ب) اسلام به عنوان یک دین، مجموعه ای است از عقاید، احکام و مقررات و اخلاقیات که از طریق وحی الهی توسط پیامبراکرم| دریافت شده است. مراد از اندیشه اسلامی در این پژوهش اندیشه اسلامی شیعه با محوریت نظریه ولایت فقیه (ولایت عامه) است؛ زیرا نظریه ولایت فقیه در اندیشه شیعی با عنایت به عناصر مهمی چون نقش مردم، حضور عنصر شورا در تصمیم گیری ها و ... معرفی شده است. اندیشه سکولار: سکولاریسم، (1) واژه انگلیسی و از ریشه لاتینی «seculum» است که به معنای قرن و سده می باشد. در زبان فارسی به معانی ناسوتی، دنیاگرایی، عرفی و زمینی آمده است و از آنجایی که معادل فارسی آن وجود ندارد، خود سکولاریسم استعمال می شود. در نظریه سکولاریسم، دین رابطه صرفاً فردی میان انسان و خداوند است. در امور اجتماعی، سیاست اصالت دارد نه دین که دارای جنبه فردی و عبادی است. (آقابخشی و افشاری، 1386: 351) حاکمیت: این نظریه ابداع مجلس مؤسسان انقلابی فرانسه بین سال های 1789 تا 1791 بود و در اعلامیه حقوق بشر 1789 فرانسه نیز برای نخستین بار بدین شرح تجلی یافته و اعلام گردید: «ریشه هر گونه حاکمیتی در ملت قرار دارد و هیچ هیئت یا فردی نمی تواند اقتداری را که ناشی از ملت نباشد اعمال کند». لذا حاکم که عبارت از مجموعه قدرت های دولت است متعلق به کلیتی است به نام ملت، ملت شخصیت حقوقی و از کسانی است که آن را تشکیل می دهند و مردم مستحیل در ملت است، و فقط ملت که اراده خود را به وسیله نمایندگان اعمال می کند صاحب حق حاکمیت است. اندیشه اولیه وضع کنندگان این نظریه، خلع پادشاه از قدرت مطلقه فرمانروایی و اعطای آن به ملت بود تا موافق اصول قانون اساسی به  وسیله دستگاه های حکومتی اعمال شود و سلطنت مشروطه و آزادمنش به جای سلطنت مطلق نشیند. خلق مفهوم «ملت» در برابر «مردم» موجب شد تا ویژگی حاکمیت در قانون اساسی 1791 فرانسه بدین طریق بیان گردد: «حاکمیت، واحد بخش ناپذیر و غیر قابل انتقال و به ملت تعلق دارد. هیچ بخشی از مردم و هیچ کدام از افراد، نمی تواند اعمال آن را به خود اختصاص  دهد». نتیجه آنکه بر خلاف عقیده روسو، اولاً حاکمیت یکپارچه است نه تقسیم پذیر؛ ثانیاً، ملت اعم از اقلیت و اکثریت مشتمل بر فرمانروایان و فرمانبرداران است؛ ثالثاً چون حاکمیت متعلق به کلیت ملی است، لذا به کسی یا گروهی یا کلیتی غیر ملی قابل انتقال نیست. این ابداع به منظور آن بود تا در درجه اول جلوی هر گونه امکان خودکامگی فرد یا یک اکثریت گرفته شود. نظریه حاکمیت با هرگونه شکل حکومتی سازگار است. نظام سلطنتی مشروطه، محدود، پارلمانی ـ نظام جمهوری، نظام های مختلط نیمه انتخابی، نیمه انتصابی یا وراثتی را می توان با آن سازش داد لذا به همین سبب، گروه مخالفان آن را توسط بورژوازی برای توجیه نظام های لیبرالی، دموکراسی، نیم بند و یا حتی اقتدارگرا توصیف می کنند. چون هرگونه رژیمی از دیکتاتوری و سلطنتی و انتخابی می تواند خود را برخاسته از اراده ملت و دارنده حاکمیت بداند و لذا خود را توجیه کند. مفهوم اصلی حاکمیت ملی آن است که هیچ دستگاهی نمی تواند قدرت خود را ناشی از مرجعی غیر از ملت بداند و ملت، یعنی صاحب واقعی قدرت می تواند اجرای آن را به هرکس که بخواهد تفویض کند و هیچ فردی از افراد و هیچ طبقه ای از طبقات مردم نمی تواند حکومت کنند مگر به نمایندگی از طرف ملت. حق حاکمیت ملی یعنی اینکه هر دولتی در قلمرو سیاسی و در محدوده منافع خویش کاملاً خودمختار است و بر هیچ مرجع بالاتری جوابگو نیست. (همان: 255) مبانی حاکمیت دراندیشه اسلامی و سکولار وقتی از مبانی صحبت می کنیم، مراد بررسی نوع جهان بینی و فهم اندیشمند از معرفت شناسی، انسان شناسی، هستی شناسی و ارزش و فرجام گرایی خواهد بود. یک. معرفت شناسی 1. معرفت شناسی اسلامی جایگاه ارجمند معرفت شناسی در مباحث فکری عصر جدید، بر کسی پوشیده نیست. از آنجا که فیلسوفان اسلامی از یک دستگاه فلسفی منسجم و منظم برخوردارند، لذا هر گونه قضاوت و ارائه نظری از حوزه های نظری و عملی، مبتنی بر نوع نگرشی است که فیلسوف و اندیشمند از منابع معرفتی و ابزارهای آن و از هستی و حقیقت آن دارد. بنابراین، بایدها و نبایدهای او در مورد رفتارهای فردی و جمعی انسان ها، در واقع، از جهان بینی او متأثر خواهد بود و از طرفی جهان بینی هر شخص، بر پایه شناخت او استوار است. لذا شناخت جهان بینی هر متفکر، نخستین گام در جهت شناخت اندیشه های او خواهد بود. به عبارت دیگر، از آنجا که جهان بینی هر کس، بر پایه شناخت او استوار است و نوع شناخت و ابزاری که در شناخت به کار می رود، جهان بینی خاصی را در هر متفکری ایجاد می کند، بنابراین، اولین قدم، بررسی انواع شناخت و ابزارهای آن از دیدگاه اسلامی است. انسان متعارف، در بدو تولد فاقد هر نوع علم حصولی است و یا حداقل اثبات علم حصولی برای او کار آسانی نیست، ولی علم حضوری و احساس درونی برای کودک نه تنها قابل انکارنیست، بلکه قرائن و شواهد فراوانی آن را تأیید می کند. مثل احساس درد و گرسنگی که اطفال از همان اوان تولد با خود به همراه دارند. بنابراین، انسان قوای ادراکی و به تعبیر دیگر، راه ها و ابزارهای معرفت بخشی بسیاری دارد که مهم ترین آنها عبارتنداز: حواس، عقل، قلب. حواس بر دو دسته اند: 1. حواس ظاهری؛ همچون چشایی، بینایی، شنوایی، بساوایی (لامسه) و بویایی؛ 2. حواس باطنی؛ همچون حس مشترک، خیال، متخلیه (متفکره یا متصوره)، حافظه و واهمه؛ از طرفی عقل نیز دو قسم است: 1. عقل نظری؛ 2. عقل عملی. معرفتی که از راه قلب حاصل می شود معرفتی «شهودی» و بدون واسطه صورت ها و مفاهیم ذهنی است و این نیز بر دو دسته است: 1. شهود همگانی؛ 2. شهود ویژه ای که از راه ریاضت حاصل می شود. از راه ها یا منابع معرفت می توان وحی و الهام، حس دینی، حس زیباشناختی و تجربه دینی را نام برد. (حسین زاده، 1386: 15) عمده ترین بحثی که در معرفت شناسی اسلامی مورد توجه قرار می گیرد وسیله و ابزارکشف معرفت و منبع آن می باشد که مهم ترین آنها عبارت از: 1. تعقل و تفکر (اصالت عمل)؛ 2. کشف و شهود (اصالت عرفان)؛ 3. وحی و کتاب (اصالت وحی). از نظر اسلام، تمام این ابزارها  اعتبار دارند و هیچ یک دیگری را نقض نمی کند، ولی حدود کارایی هر یک با دیگری تفاوت دارد. در اندیشه اسلامی، عقل اولین منبع شناخت معنوی است، اما تنها علت معرفت نیست چون اگر تنها علت معرفت بود می بایستی همه در معرفت یکسان می بودند و همه بندگان از راه دلیل و عقل به شناخت خداوند راه می یافتند. لذا عقل در اندیشه اسلامی دوگونه کارایی دارد: یکی تدبیر امور مادی و دیگری وسیله شناخت خداوند بودن؛ هرچند عقل در شناخت اسرار الهی دچار سرگردانی می شود و باید از منبع قلب و سرّ کمک خواست که همان وحی خواهد بود. حال سؤالی که مطرح است این است که حاکمیت به لحاظ معرفت شناسی در اندیشه اسلامی چه جایگاهی دارد؟ در جواب باید گفت که حاکمیت که همان قدرت برتر است، طبق معرفت شناسی اسلامی بر عقل و وحی استوار است و از براهین عقلی و نصوص دینی می توان استدال کرد که این قدرت برتر مخصوص خداوند است. بنابراین، فهم از حاکمیت در معرفت شناسی اسلامی به فهم از اوصاف و افعال الهی از یک سو و توان عقل از ادراک آن بازگشت دارد و لذا در کنار معرفت عقلی به معرفت وحیانی نیازمندیم. 2. معرفت شناسی سکولار در اندیشه سکولاریسم، عقل انسان اسیر هوا و هوس های نفسانی قرار می گیرد؛ یعنی عقل انسان با موانعی روبه رو می شود که نمی گذارد به وظیفه خود عمل کند. اگر بناست عقل به وظیفه خود عمل کند باید موانعی که بر سر راه او قرار می گیرد از میان برود و یکی از این موانع امیال نفسانی انسان است. مکتب سکولاریسم نمی تواند این موانع را از سر راه عقل بردارد؛ چراکه انسان در سکولاریسم تابع امیال می باشد. یکی از شعارهای معروف سکولاریسم در معرفت شناسی این عبارت است که تنها مرجع برای معرفت بشری، عقل است و بشر نباید هیچ مرجعی را جز عقل بپذیرد. بنابراین عقلانیت سکولاریسم، یک عقلانیت فنی وکارکردی یا ابزاری است؛ یعنی تخصصی شدن امور زندگی و بهره گیری از فن و تکنولوژی و به کارگیری ابزارهای علمی و فنی در جهت نیل به مقاصد زندگی دنیوی است. بنابراین؛ 1. در اندیشه سکولار؛ ابزارشناخت به اصالت حس می باشد، یعنی ما می توانیم به اموری توجه کنیم که قابل شناسایی باشد؛ 2. انسان سکولار براساس عقل خود اهداف و راه رسیدن به آن را جستجو می کند؛ 3. در اندیشه سکولار هیچ چیز را نباید از پیش پذیرفت و هر چیز، قابل تجربه یا تجزیه و تحلیل عقلانی است؛ 4. با عقل سکولارسم نمی توان فرض کرد که قدرت برتر انسان، وی را به کجا خواهد رسانید. بنابراین، سکولاریسم توانایی پاسخ به این سؤال را ندارد. لذا در معرفت شناسی سکولار، چیزی که اولویت دارد، عقل و حس است نه وحی. بنابراین، در اندیشه سکولار این برتری قدرت برای مردم قابل تصوراست اما به این سؤال نمی تواند پاسخ دهد که در صورت فرض کمال، این کمال انسان سکولار وی را به کجا خواهد رسانید. معرفت شناسی ابزار ابزار ابزار معرفت شناسی اسلامی حس عقل وحی معرفت شناسی سکولار حس عقل ــ معرفت شناسی سکولار می کوشد تا نظام فکری خویش را براساس اصولی که قائم به آزادی و کرامت انسان (بدون وابستگی به خالق) بود، بنا کند. در این سیر، آدمی را به عنوان اساس هستی و وجود مطرح نمی کند. لذا در تفکر انسان محورانه و یا به بیانی دیگر «خودبنیاد انگارانه»، انسان اصل در هستی و وجود است و از نظر معرفت شناسی «خاستگاه شناخت» تلقی می شود. دو. هستی شناسی در هستی شناسی، چه اسلامی که هستی را مخلوق خداوند متعال می داند و چه هستی شناسی سکولار که نگاهی مادی به هستی دارد، سطح باور انسان به خدا سه لایه دارد. لایه اول: مربوط به مجموعه معناها، ارزش ها و هنجارها که به صورت اعتقاد در ظرف وجودی وی ظهور پیدا می کند. لایه دوم: مربوط به رفتار است که فرد یک ارزش و هنجار را به رفتار مبدل می کند. مثل نمازخواندن فرد مسلمان. لایه سوم: مربوط به آن است که این فرد هنجارها را عینیت و تجسم می بخشد. یعنی تلاش می کند یک ارزش را تبدیل به یک شکل مادی کند. در هستی شناسی اسلامی و سکولار این سه لایه وجود دارد. بدیهی است که کامل ترین صورت وقتی است که هر سه لایه با هم حضور داشته باشند. از طرفی ممکن است میان اندیشه ها و وجود های ذهنی با اعمال وجودهای خارجی ملازمه و سنخیت وجود نداشته باشد و این مسئله حکایت از این دارد که محتوای باطنی انسان ها با رفتار عملی آنها در جامعه می تواند تفاوت داشته باشد. 1. هستی شناسی اسلامی اسلام، جهان بینی روشنی درباره هستی و آفرینش دارد و با دید ویژه ای به حیات و زندگی انسان می نگرد. از جمله اصول جهان بینی اسلامی اینست که هیچ گونه ثنویتی (ثنویت) در هستی نیست. آفرینش از نظر بینش توحیدی اسلام به دو بخش «باید» و «نباید» تقسیم نمی شود. یعنی چنین نیست که برخی موجودات خیر و زیبا هستند و می بایست آفریده شوند ولی برخی دیگر شر و نازیبا هستند و نمی بایست آفریده شوند و آفریده شدند. در جهان بینی اسلامی این چنین منطقی کفر و منافی با اصل توحید است. از نظر اسلام همه چیز براساس خیر و حکمت و حسن و غایت آفریده شده است «الَّذِی أ حْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (سجده / 32 ) «مَا تَرَى فی خَلْق  الرَّحْمَن  مِنْ تَفَاوُتٍ.» (ملک / 3) بنابراین، مجموع جهان چیزی جز ظهور حقانیت نیست و همه پدیده ها در اثر ظهور و سریان حق در آنها ظاهرشده اند. انسان و جهان برای شناخت و عبادت آن وجود یگانه خلق شده اند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإ نْسَ إ لَّا لِیَعْبُدُون ». (ذاریات / 56) از منظر اسلام، هدف هستی اتصال به حق و رسیدن و منتهی شدن به او می باشد. «وَأ نَّ إ لَى ربِّکَ الْمُنْتَهَى». (نجم / 52) در هستی شناسی اسلامی سه اصل اساسی وجود دارد که خود را از هستی شناسی سکولار جدا می کند. یک. مبدأ هستی: در هستی شناسی اسلامی مبدأ هستی خداست. اگرچه اعتقاد به یک مبدأ متعالی و پرستش او، از کهن ترین مظاهر حیات انسانی است. براساس هستی شناسی اسلامی، آدمی به سائقه فطرت خویش، خداجو و خداشناس است؛ یعنی هم نوعی گرایش فطری به سوی پرستش خداوند دارد و هم واجد گونه ای شناخت فطری از اوست. دو. رهبری: فلسفه نیاز انسان به رهبری الهی و وحی این است که او نمی تواند به تنهایی نیازهای معنوی خود را درک کند و برطرف نماید. لذا ولایت تلاش می کند انسان را به خدا معرفی نماید و به انسان کمک کند تا استعدادهای خود را از قوه به فعلیت برساند. لازمه اعتقاد به رهبری الهی و از جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است. چه اینکه هدف و مقصود انبیا نیز همین مسئله بوده است. از طرفی چون گرایش به خدا و شناخت فطری خداوند، هیچ یک شرط کافی برای یک خداپرستی و خداشناسی تمام عیار و کامل نیست، لذا پیامبران الهی از دیرباز در میان اقوام گوناگون برانگیخته شدند تا آن هدایت فطری را به سرمنزل مقصود رسانند و متناسب با استعدادهای عمومی بشر در هر دوران، معارفی را در زمینه خداشناسی و خودشناسی و رابطه میان «خدا، انسان و جهان» بدو بیاموزانند و از این رهگذر، نهال خرد و فطرت او را به ثمر نشانند. سه. مقصد و معاد: حرکت هستی به  ویژه حرکت انسان در هستی به سوی هدفی نهایی است. این هدف نهایی بازگشت به محضر خداوند متعال است. 2. هستی شناسی سکولار در هستی شناسی سکولار، این تلقی وجود دارد که انسان، محور و مرکز همه اشیاء است. بنابراین، انسان مقیاس همه چیزهاست؛ مقیاس اشیاء موجود، بر اینکه آنها وجود دارند و مقیاس اشیاء غیر موجود، بر اینکه آنها وجود ندارند. ممکن است ما طبیعت را هر طور که می خواهیم مشاهده و مطالعه کنیم، اندازه بگیریم، وزن کنیم و محاسبه کنیم، ولی اینها اندازه و وزن خود ماست؛ همان گونه که انسان مقیاس چیزهاست. (گمپرتس، 1373: 1 / 467) جریاناتی در غرب اتفاق افتاد که موجب شد نگرش «آخرت خواهی» به نگرش «دنیا خواهی» چه در شکل ماتریالیسم فلسفی و چه به صورت ماتریالیسم اخلاقی تبدیل شود. این جریان نیرومند دنیاخواهی، مبداء هستی شناختی سکولاریسم است. این واژه به معنی اعتقاد به اصالت امور دنیوی است که با غفلت از غیب و حقیقتی که محیط بر عالم و آدم است، جلوه می یابد و باعث شده که هم کلیسا را به  نحوی از متن زندگی به انزوا کشاند و هم اصلاح گران دینی را در نیل به هدف اصلی شان که تقویت مبانی ایمان دینی بود، ناکام گذاشت. بدین ترتیب نقش فعال خداوند در جهان تنزل کرد، به  نحوی که انسان ها با خدا همان می کنند که ونیزی ها با امیر خود. خدا سرور اسمی جهان باقی ماند، حال آنکه کنترل واقعی کائنات به قوانین طبیعت واگذار شده بود، قوانینی که در حیطه مطالعات علمی و درک عقلایی می گنجید. (آربلاستر، 1367: 166) لذا انسان غربی حاکمیت را به خود داده است؛ زیرا درباره خدای خود آن طوری قضاوت می کند که خود انتظار دارد. به عبارت دیگر، انسان غربی به آن خدایی معتقد است که به دور از هرگونه دخالت دولت باشد. خدایی که همه را برابر در امکان استفاده از نعمات قرار داده و قهراً سرمایه داران هستند که بیشترین استفاده از این نعمات الهی را می برند و بالاخره خدایی که حق بنیادین مالکیت بر سرمایه ای منقول به  خصوص ابزار تولید قرار داده و احترام آن را واجب کرده است ... . (جهانیان، 1382: 225 ـ 224) حال آنکه درنظام توحیدی اولاً، خداشناسی اش برخلاف خداشناسی غربی است. ثانیاً، حیات در نظام توحیدی، نتیجه مستقیم اراده خداوند است؛ زیرا منطق قرآن بر آن است که حیات مطلقاً فیضی است عالی و بالاتر از افق جسم محسوس. این فیض روی هر حساب و قانونی که برسد، از افق عالی تر از جسم محسوس سرچشمه گرفته است. لذا تطورات حیات، تطورات ایجاد و تکوین و خلق و تکمیل است. ثالثاً، قرآن کسانی را که به مدبریت و ربوّبیت خداوند معتقد نیستند، خداناشناس معرفی کرده و می فرماید: «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْر  هِ إ نَّ اللَّهَ لَقَو یٌّ عَز  یزٌ». (حج / 74) لذا انسان غربی، خدامحوری به عنوان مبنای حقیقی هستی شناسی را از یاد برده و انسان محوری و فردگرایی را جایگزین کرده است. در چنین نظامی، مشروعیت حکومت و مبنای نظام حکومتی از دین نشأت نمی گیرد. حکومت سکولار حکومتی است که دین را نه مبنای مشروعیت خود قرار می دهد و نه مبنای عمل خود. بنابراین، هر حکومتی برای پاگرفتن و پایدارماندن به دو چیز نیاز دارد. یکی مبنایی که آن را مشروع می سازد و دوم مبنایی که باید بر وفق آن عمل کند و با توجه به آن، دست به تصرف و سیاست گذاری می برند. در نظام های سکولار حکومت ها به پشتوانه آرای مهم، مقبولیت و مشروعیت پیدا می کنند و عمل آنها را هم قانون هایی تعیین و تحدید می کند که خود مردم وضع کرده اند. بنابراین، سکولاریسم به دوانگیزه در عرصه سیاست و حکومت پدید آمده است. گروهی از فیلسوفان، چون دین را باطل می انگاشتند، ورود آن را درحوزه سیاست انکار می کردند. گروهی نیز به این انگیزه که دینِ حق به مصلحت اندیشی های سیاسی آلوده نشود و قداست آن خدشه دار نگردد از آن طرفداری کردند؛ در هر حال، اندیشه سکولاریسم دین را از عرصه حکومت بیرون راند. (سروش، 1374) از طرفی بعضی از سکولارها قائل به جدایی دین از جامعه هستند. در این معنا، دین به قلمرو خاص خودش عقب می نشیند و به زندگی خصوصی منحصر می شود و خصلتی یکسره درونی پیدا می کند و تسلط خود را بر جنبه های زندگی اجتماعی از دست می دهد. (همیلتون، 1377: 295) این برداشت از منظر اندیشه اسلامی پذیرفته نیست. از دیدگاه اسلام، هم مشروعیت حکومت و هم مبنای قوانین و مقررات حکومتی از دین سرچشمه می گیرد؛ زیرا حکومت دینی به این معناست که اولاً: قوانین و مقررات حکومتی باید با معارف و احکام و اهداف اسلامی هماهنگ باشد و قانون و برنامه ای مخالف احکام و اهداف اسلام تصویب و اجرا نشود. ثانیاً: نظام سیاسی جامعه بر پایه اصل ولایت و امامت استوار است؛ یعنی شخص دین شناس، پارسا و باتدبیر در رأس هرم قدرت سیاسی قرار می گیرد و خطوط و سیاست های کلی نظام را مشخص می سازد و بر حسن جریان امور و اجرای امور و اجرای قوانین برای رسیدن به اهداف عالی حکومت نظارت کند. ثالثاً: مبنای سپردن مسئولیت ها به افراد براساس شایستگی علمی، مدیریتی و اخلاقی آنان باشد. بنابراین، اسلام دینی است اجتماعی و برای مسائل و شئون اجتماعی اهمیت بسیار قائل است؛ تا آنجا که حتی عبادت های اسلامی که به رابطه انسان با خدا مربوط می شود نیز جنبه اجتماعی دارد. اسلام به همه شئون میان بشری اهتمام ورزیده و برای هدایت بشر در همه زمینه ها برنامه و قانون دارد. قوانین اسلام یک بعدی تدوین نشده و شارع مقدس به تمام جنبه های مختلف زندگی انسان، اعم از مادی و معنوی توجه داشته است. دین اسلام مجموعه ای از دستورالعمل ها و تکالیف است که خط مشی هر مسلمان را در امور سیاسی، اقتصادی و مسائل اجتماعی دیگر تعیین می کند. (بوازار، 1358: 62) بنابراین، سؤالی که مطرح شد این بود که حاکمیت ملی به عنوان یک قدرت از آن چه کسی است؟ در این رابطه به لحاظ هستی شناسی دو پاسخ اساسی در حوزه فلسفه سیاسی ارائه شده است: 1. حوزه اندیشه اسلامی که این قدرت برتر را مبتنی بر نظریه ماورایی و وحیانی و الهی می داند؛ 2. حوزه اندیشه سکولار که آن را مبتنی بر حاکمیت مردم می داند. لذا به لحاظ مبانی هستی شناسی، حاکمیت ملی در اندیشه سکولار، بر جدایی رابطه بین مبدأ هستی، مقصد (معاد) استوار است و چون اعتقادی به مبدأ ندارد و به مقصد هم معتقد نیست، لذا همه چیز را امر زمینی تلقی می کند و حاکمیت ملی را ناشی از خود می داند و حال اینکه در اندیشه اسلامی به لحاظ هستی شناسی، انسان به تنهایی و با بهره گیری تنها از عقل نمی تواند در اداره اجتماع موفق باشد، لذا این قدرت برتر را به عنوان یک حق الهی به صورت امانت دریافت کرده است که در مقصد نهایی باید پاسخ گوی امانت باشد. هستی شناسی ویژگی ها هستی شناسی اسلامی ـ در هستی خدا اصل است ـ خیر و حکمت و حسن و غایت ـ توحید خالص اتصال به حق ـ مبدأ هستی، رهبری و مقصد و معاد ـ هستی، یعنی آخرت محوری هستی شناسی سکولار ـ هستی بدون خدا تصور می شود ـ هستی با انسان محوری ـ در هستی انسان مقیاس همه چیز ـ هستی، یعنی دنیامحوری پی نوشت: 1. Secularism. منابع و مآخذ قرآن کریم.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
نهج البلاغه، 1379، تحقیق و ترجمه محمد دشتی، قم، نشر مشرقین.
آریلاستر، آنتونی، 1367، ظهوروسقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس فجر، تهران، نشرمرکز.
آقابخشی علی و مینو افشاری، 1386، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، انتشارات مدارک علمی.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین، 1378،  جایگاه فلسفه اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ابن سینا، 1379، الاشارات والتنبیهات، جلد دوم، نمط 8، شرح احمد بهشتی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
اسدی، علی، 1368، افکار عمومی و ارتباطات، تهران، سروش.
اشرفی، سیدحسن، 1383، بررسی سیر تاریخی و مبانی ولایت مطلقه فقیه، بی جا، شهر دنیا.
اکبر، علی، 1370، سیری در اندیشه های سیاسی معاصر، تهران، الست.
بشیریه، حسین، 1374،  دولت عقل، تهران، نشر علوم نوین.
بوازار، مارس، 1358،  اسلام وحقوق بشر، جلد اول، ترجمه محسن مؤیدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
جمیل صلیبا، 1366،  فرهنگ صلیبا، ترجمه منوچهر صانعی درّه‏بیدی، تهران، انتشارات حکمت.
جهانیان، ناصر، 1382، اهداف توسعه با نگرش سیستمی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
حسین زاده، محمد، 1386، کاوشی درژرفای معرفت شناسی 2: منابع معرفت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
حلبی، علی اصغر، 1374،  انسان در اسلام و مکاتب غربی، تهران، اساطیر.
خوانساری، محمد، 1388، منطق صوری، تهران، آگاه
دهخدا، علی اکبر، بی تا،  لغت نامه، ج 12، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
ربانی گلپایگانی، علی، 1382، نقد مبانی سکولاریزم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
روریش، ویلفرید، 1372، سیاست به مثابه علم، ترجمه ملک یحیی صلاحی، تهران، سمت.
روسو، ژان ژاک، 1369، قرار داد اجتماعی، ترجمه منوچهرکیا، تهران، انتشارات گنجینه.
سروش، عبدالکریم، 1374، «معنا ومبنای سکولاریسم»، مجله کیان، ش 26، مرداد و شهریور 74.
فتحعلی، محمود، 1383، درآمدی بر نظام ارزشی و سیاسی در اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
قدردان قراملکی، محمدحسن، 1386، قرآن و سکولاریسم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی.
قربانی، زین العابدین، 1377، حکومت اسلامی ولایت فقیه، لاهیجان، معاونت پژوهشی دانشگاه لاهیجان.
کاپلستون، فردریک، 1380، تاریخ فلسفه، ج 1، ترجمه جلال الدین مجتبوی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی سروش.
کاتوزیان، ناصر، 1383، مبانی حقوق عمومی، تهران، میزان.
کتابی، محمود، 1374، مبانی سیاست و حکومت نوین، اصفهان، گلبهار.
کروچه، بند تو، 1372، کلیات زیباشناسی، ترجمه فؤاد روحانی، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی.
کعبی، عباس، 1384، ضمانت های اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه).
کلایمرودی، کارلتون و دیگران، 1351، آشنایی با علم سیاست، ترجمه بهرام ملکوتی، تهران، سیمرغ.
کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، 1388 ق، اصول کافی، تصحیح شیخ نجم الدین آملی، تهران، مکتبه الاسلامیه.
کی فرانکنا، ویلیام، 1376، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، مؤسسه فرهنگی طه.
گابلنس، فندر، بی تا، مدخلی بر علم سیاست، ترجمه هرمز انصاری، تهران، بی جا.
گالبرایت، جان کنِت، 1370، کالبد شناسی قدرت، ترجمه احمد شهسا، تهران، نگارش.
ــــــــــــــ ، 1371، آناتومی قدرت، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، انتشارت صدا و سیما.
گریفیتس، مارتین، 1388، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی.
گمپرتس، تئودور، 1373،  متفکران یونانی، ج 1، ترجمه محمد حسن لطیفی، تهران، خوارزمی.
لک زایی، نجف، 1388، درآمدی برمستندات قرآنی فلسفه سیاسی امام خمینی، قم، بوستان کتاب.
مصباح یزدی، محمدتقی، 1378الف،  فلسفه اخلاق، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه).
ــــــــــــــ ، 1378ب،  نقد وبررسی مکاتب اخلاقی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه).
ــــــــــــــ ، 1389،  انسان شناسی درقرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
مطهری، مرتضی، 1382، انسان کامل، قم، انتشارات صدرا.
مورگنتا، هانس جی، 1374، سیاست میان ملّت ها، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.
میراحمدی، منصور، 1384، اسلام و دمکراسی مشورتی، تهران، نشر نی.
نبوی، عباس، 1375، «انسان مطلوب توسعه یافته ازدیدگاه اسلام»، مجموعه مقالات اسلام و توسعه، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
ــــــــــــــ ، 1379، مردم سالاری در حاکمیت اسلامی، تهران، تمدن و توسعه اسلامی.
نصری، عبدالله، 1388، فلسفه آفرینش، قم، نشر معارف.
نقیب زاده، احمد، 1385، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی، تهران، سمت.
نوایی، علی اکبر، 1381، نظریه دولت دینی، قم، معارف.
نوذری، حسینعلی، 1385، صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیه، تهران، انتشارات نقش جهان.
وبر، ماکس، 1376، دانشمند و سیاستمدار، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
وینسنت، آندره، 1371، نظریه های دولت، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نشر نی.
هاشمی، محمد، 1374، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، تهران، شهید بهشتی.
هس مر، ال تی، 1382، اخلاق در مدیریت، ترجمه سید محمد اعرابی و داوود ایزدی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی.
همیلتون، ملکلم، 1377، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، مؤسسه فرهنگی اتشاراتی تبیان. علی اخترشهر: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 35 ادامه دارد...

94/05/03 - 05:26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن