تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 23 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852369204




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جذاب ترین موضوع حوزه فلسفه - بخش اول سرّ اظهارنظرهاى گوناگون ملّاصدرا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جذاب ترین موضوع حوزه فلسفه - بخش اول
سرّ اظهارنظرهاى گوناگون ملّاصدرا
ابن ‏سینا رابطه جوهر و اعراضش را رابطه علت و معلول مى ‏داند و به دوئیت وجودى جوهر و عرض قایل است، درحالى‏ که در تعابیر ملّاصدرا علاوه بر رابطه علیت، دو نوع رابطه دیگر نیز بین جوهر و عرض طرح مى ‏شود.

خبرگزاری فارس: سرّ اظهارنظرهاى گوناگون ملّاصدرا



  چکیده
موضوع «جوهر و عرض» از مباحث مهم فلسفى است؛ زیرا همه موجودات و یا همه موجودات ممکن با این دو عنوان، طبقه‏ بندى مى‏ گردند. این موضوع داراى ابعاد گوناگونى است که در بین آنها کیفیت رابطه جوهر و اعراضش از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. این نوشتار با روش تحلیلى ـ توصیفى بر آن است که با بررسى تعابیر گوناگون و متعدد ملّاصدرا و مقایسه آنها، دیدگاه وى را در بیان نوع این ارتباط مشخص نموده و به اجمال، با نگرش سینوى مقایسه نماید.
     ابن ‏سینا رابطه جوهر و اعراضش را رابطه علت و معلول مى ‏داند و به دوئیت وجودى جوهر و عرض قایل است، درحالى‏ که در تعابیر ملّاصدرا علاوه بر رابطه علیت، دو نوع رابطه دیگر نیز بین جوهر و عرض طرح مى ‏شود: رابطه حالّ و محل یا تابع و متبوع، و رابطه شأن و ذى‏شأن. درواقع، ملّاصدرا ابتدا براى جوهر و عرض، دو وجود جداگانه که یکى وابسته به دیگرى است، قایل مى‏شود، اما به تدریج فاصله بین جوهر و اعراضش را کم نموده تا آنجاکه در دیدگاه سومش به‏ تبع دیدگاه نهایى خود در باب علیت، دوئیت وجودى جوهر و عرض را برداشته و اعراض را شئون جوهر معرفى مى‏کند. در تحلیل نهایى ملّاصدرا، عرض خارجى بودن به عرض تحلیلى بودن تبدیل مى‏ گردد. کلیدواژه‏ ها: ابن‏ سینا، ملّاصدرا، جوهر، عرض، عرض تحلیلى.  مقدّمه مسئله «جوهر و عرض» یا بحث «مقولات» از مباحث مهم فلسفى است که سابقه اى دیرینه دارد و در یونان باستان نیز مطرح بوده است. به عبارت دیگر، این بحث یکى از مسائل مهمى است که همواره تفکر فلسفى را به خود مشغول نموده است و مى توان آن را از مباحثى شمرد که نقطه شروع و تکون تفکر فلسفى مى باشند. در میان مباحث متعدد فلسفه، برخى از مسائل مانند بحث وجود و ماهیت یا بحث علت و معلول از مباحث محورى و اساسى فلسفه مى باشند که فهم دیگر مباحث، متوقف بر آنهاست. مسئله جوهر و عرض نیز از این قبیل مسائل فلسفى است. این بحث در سیر تاریخى خود، دچار تطوراتى شده است. برخى فیلسوفان، مانند ارسطو، همه موجودات عالم حتى محرک نامتحرک را در این مقولات طبقه بندى مى نمودند و برخى مانند ابن سینا، موجودات ممکن را در این ده مقوله جاى مى دادند. ابن سینا و ملّاصدرا دو فیلسوف صاحب مکتب، به تفصیل به جزئیات مباحث جواهر و اعراض پرداخته اند.
     در این بین، یکى از مهم ترین و جذاب ترین موضوعات مطرح در این حوزه، کیفیت رابطه بین جوهر و اعراض آن است که موضوع اصلى نوشتار حاضر را تشکیل مى دهد و با توجه به تعدد و تنوع جهات بحث در باب جوهر و عرض، على رغم وجود کتب و مقالات فراوان مرتبط با موضوع مقولات، پژوهش مستقلى راجع به کیفیت ارتباط آن دو ملاحظه نشده است. ازاین رو، تبیین دیدگاه خاص سینوى و صدرایى در خصوص نوع این رابطه و مقایسه این دو نگرش، ضرورت دارد. در این مقاله، به خوبى نشان داده مى شود که ملّاصدرا همان گونه که در فلسفه خود از وحدت تشکیکى وجود شروع نموده و در نهایت، به وحدت شخصى وجود مى رسد،  درباره ارتباط جوهر و عرض هم از دوئیت وجودى آنها شروع کرده و به وجود جداگانه نداشتن عرض و نمود بودن آن براى جوهر مى رسد. در مجموع، نوشتار حاضر به دنبال یافتن پاسخ این سؤالات اصلى است:
     1. دیدگاه ابن سینا درباره ارتباط جوهروعرض چیست؟
     2. دیدگاه ملّاصدرا در این زمینه کدام است؟
     3. نظرات متعدد ملّاصدرا در این موضوع، چه نسبتى با یکدیگر دارند؟
     4. چه نسبتى بین دیدگاه این دو فیلسوف هست؟
     سؤالات فرعى نیز عبارتند از:
     1. دلیل اظهارنظرهاى متفاوت ملّاصدرا چیست؟
     2. اقسام عروض کدامند؟
     3. تفاوت عرض تحلیلى با عرض خارجى چیست؟
     براى تحقق این مهم، نخست به دیدگاه ابن سینا اشاره مى نماییم و سپس به تفصیل، به بررسى نظر ملّاصدرا مى پردازیم. از مجموع کلمات ملّاصدرا سه گونه ارتباط بین جوهر و اعراضش استفاده مى گردد که در برخى با ابن سینا مشترک مى باشد. در حقیقت، ملّاصدرا به تدریج فاصله بین جوهر و اعراضش را کم نموده تا در نهایت و در نظر سومش، دوئیت وجودى بین این دو را برمى دارد. لازم به ذکر است که این دیدگاه صدرایى ریشه در مبانى خاص فلسفى وى دارد و ازاین رو، اتخاذ چنین موضعى با مبانى فلسفى مشّاء امکان پذیر نبود. در ضمنِ بیان دیدگاه هاى گوناگون صدرایى، نسبت آنها با دیدگاه سینوى سنجیده خواهد شد. دیدگاه ابن سینا رابطه جوهر و عرض نزد ابن سینا به صراحت تبیین نگردیده است؛ یعنى وى جایى تصریح ننموده که بین جوهر و عرض رابطه علیت برقرار است. اما از عبارت ابن سینا این معنا استفاده مى شود: «فکأنّ ما یقوّم شیئا بالفعل ویفیده الوجود، منه ما یفیده وهو مباین، ومنه ما یفیده وهو ملاق وإن لم یکن جزء منه مثل الجوهر للأعراض التى یلحقها أو یلزمها» (ابن سینا، 1404ق، ص 89)؛ آنچه دیگرى را قوام مى بخشد و به آن وجود مى دهد، وجودى که افاده مى کند از اوست؛ چه هنگامى که جداى از مستفید است و چه زمانى که همراه مستفید است (مراد ابن سینا این است که در هر دو حال، مفید وجود اوست و همراه بودن با مستفید منافات با افاده وجود ندارد) هرچند که مفید جزء مستفید نباشد؛ مانند جوهر در قیاس با اعراضى که به آن ملحق مى شوند یا لازمه آن هستند.
     هرچند مطلب اصلى ابن سینا در این عبارت، تبیین رابطه جوهر و عرض نیست، اما از مثالى که مى زند به خوبى مى توان فهمید که وى براى جوهر و عرض دوئیت وجودى قایل است و جوهر را مفید وجود عرض مى داند و به دیگر عبارت، جوهر را علت عرض مى شمارد. پس مى توان نتیجه گرفت که نزد وى، رابطه جوهر و عرض از قبیل رابطه علّى ـ معلولى است.
     بهمنیار نیز در دو جا به طور ضمنى به این مطلب اشاره نموده است و از هر دو مورد استفاده مى شود که موضوع و عرض رابطه اى از قبیل رابطه علت و معلول دارند.
مورد اول: بهمنیار در بحث رابطه بین صورت و هیولى مى گوید: وجود صورت در هیولى مانند وجود علت با معلول است و معلول مفید قوام و وجود علت نیست، بلکه علت است که وقتى بالفعل باشد، معلول از آن لازم مى آید و با آن موجود مى شود. همچنین صورت وقتى موجود باشد، غیر آن از آن لازم مى آید، درحالى که مقارن آن است.
     وى سپس مى گوید: و همچنین است حال جواهر در قیاس با اعراض، چه آنکه جواهر واسطه وجود اعراض هستند بعد از آنکه خود جواهر فى ذاته تقوم بالفعل پیدا کنند (بهمنیار، 1375، ص 343).
مورد دوم: در بحث علل، بهمنیار گوید: عنصر به معناى هیولى را نباید مبدأ صورت دانست، اما موضوع مبدأ عرض مى باشد؛ یعنى بر خلاف ماده که علت صورت نیست، موضوع عرض، علت براى عرض مى باشد.
     وى بعد از بیان امورى راجع به هیولى و صورت مى گوید: موضوع آن چیزى است که به واسطه اقتران صورت و ماده، بالفعل موجود شده است و سبب قوام اعراض در خود مى باشد؛ چه عرض لازم باشد که در این صورت، تقدم موضوع بر آن بالذات است و چه عرض زائل باشد که تقدم موضوع بر آن بالزمان است. پس موضوع، علت عرض است؛ زیرا سبب قوام آن مى گردد و علت، مرکبِ از موضوع و عرض است؛ زیراجزئى از مرکب است.
     نیز بعد از بیان امورى مى گوید: بدان که علل نزدیک جسم، هیولى و صورت مى باشند؛ البته هیولى به واسطه صورت علت مى باشد، و علت اعراض، موضوع مى باشد (همان، ص 520ـ523).
     همان گونه که از عبارات بالا برمى آید، ابن سینا و بهمنیار براى موضوع و عرض، دو وجود جداى از هم قایل هستند و یکى از این دو وجود را سبب قوام دیگرى و علت دیگرى مى دانند. پس دو وجود هست، هرچند یکى براى تحقق، محتاج دیگرى است و بدون آن نمى تواند تحقق پیدا کند. ازآنجاکه دیدگاه اول ملّاصدرا همین دیدگاه ابن سینا است، تحلیل و توضیح بیشتر پیرامون آن را به آنجا موکول مى کنیم. دیدگاه ملّاصدرا در مورد چگونگى رابطه جوهر و عرض در نظام فلسفى ملّاصدرا، سه گونه مى توان سخن گفت. به عبارت دیگر، سه نوع رابطه بین جوهر و عرض، در این دستگاه فلسفى دیده مى شود که در طول یکدیگر قرار دارند و هریک، ادقّ از نظریه قبلى مى باشد. البته این حالت، حاکى از تهافت و ناسازگارى در این دستگاه فلسفى نیست و چنین نیست که ملّاصدرا در مورد رابطه جوهر و عرض، اظهارنظرى کرده باشد و در جاى دیگر، با غفلت از آنچه قبلاً گفته است، نظریه اى متناقض با نظریه قبلى، ابراز نموده باشد. سرّ اظهارنظرهاى گوناگون ملّاصدرا مى توان گفت: نظام فلسفى ملّاصدرا، نظامى است که در آن، راجع به موضوع واحد، بیش از یک نظر اظهار مى شود، اما این نظریات در طول یکدیگر قرار دارند و هر نظریه عالى تر با ترقیق و تدقیق نظریه قبلى، به دست مى آید؛ چنان که با اصالت وجود و تشکیک در مراتب وجود شروع مى کند، اما در نهایت، بعد از گذر از بحث رابط و مستقل و امکان فقرى، به وحدت شخصى وجودوتشکیک در مجالى و مظاهر این وجود واحد مى رسد(ملّاصدرا،1961، ج 2، ص 291ـ294).
     همچنین در مسئله علیت، در ابتدا تقسیم وجود به علت و معلول مطرح است و این نوع تقسیم با کثرت تشکیکى وجودات، موافق است. اما پس از اثبات امکان فقرى در غیر واجب، تقسیم وجود به علت و معلول، به صورت تقسیم وجود به رابط و مستقل درمى آید. اما در نهایت، بر مبناى وحدت شخصى وجود، دیگر علت و معلول، دو گونه وجود نیستند؛ زیرا بر این مبنا، معلول، مصداق وجود نیست، بلکه شأن آن است و ازاین رو، علیت علت درواقع، تطور علت و تحیث آن به حیثیات گوناگون مى باشد نه رابطه تولیدى بین علت و معلول (همان، فصل 25و26).
     البته در برخى موارد، اقوال مختلف ملّاصدرا بدان جهت است که او از مماشات با جمهور حکما شروع نموده و به نظر نهایى خود منتهى شده است. «نکته اى که باید توجه داشت این است که صدرالمتألهین در اغلب آثار خود، مطابق جمهور حکما مشى مى نماید و تنها در پایان هر بحث، هنگامى که به نتیجه اى نوین مى رسد، نظر خاص خود را ذکر مى کند. بنابراین، نباید انتظار داشت که صدرالمتألهین در جمیع آثار خود بر یک منوال مشى نماید» (جوادى آملى، 1376، بخش 4، ص 595).
     عادت جمهور فلاسفه این است که در برخى مباحث فلسفى، براى سهولت تعلیم، مباحث خود را در افق فهم مردم ناآشنا با مطالب فلسفى آغاز نموده و سپس با دقت هاى فلسفى به نتایجى که برتر از فهم توده مردم است، مى رسند. ملّاصدرا بعد از ذکر این شیوه حکما، نکته اى را که رمز شناخت بسیارى از مباحث در نظام خاص فلسفى اش مى باشد، ذکر مى کند و آن نکته این است که او نیز در هنگام بیان آراى خاص خود، همین شیوه را در برخورد با جمهور فلاسفه رعایت مى کند؛ به این معنا که در آغاز و اواسط هر بحث، به مذاق ایشان پیش مى رود و به بیان آراء و نظرات حکما مى پردازد تا آنکه به دلیل انس و آشنایى با این مباحث، سر سازگارى و همراهى با او را براى طى مراحل نهایى پیدا نمایند (ملّاصدرا، 1961، ج 1، ص84 و 85). در مورد رابطه جوهر و عرض نیز امر چنین است. روابط سه گانه میان جوهر و عرض همان گونه که اشاره شد، در کلمات ملّاصدرا، سه نوع رابطه میان جوهر و عرض مى توان یافت (مطهرى، 1371، ص 94) که در برخى، با دیگر فیلسوفان و ازجمله ابن سینا مشترک است، ولى برخى دیگر، از نظرات اختصاصى اوست و در نظام فلسفى ابن سینا یافت نمى شود.       1. رابطه علیت و معلولیت جوهر و عرض براساس این گونه رابطه، اعراض و دگرگونى در آنها، معلول طبیعت جوهرى اشیاست و ازاین رو، فاعل قریب و بى واسطه همه تغییرات، طبیعت شى ء است (ملّاصدرا، 1961، ج 3، ص 64ـ68). اینکه بگوییم: طبیعت، مفید آثار است، بدین معناست که اگر ـ مثلاً ـ جسمى حرکت مى کند، علت حرکتش طبیعت خود جسم است نه علت بیرونى. اگر سیب به تدریج، زرد یا شیرین مى شود، این تغییرات و آثار، معلول طبیعتى است که در درون خود سیب است نه اینکه این آثار و تغییرات به وسیله علت هایى، از بیرون بر سیب تحمیل شود. علت ها در درون خود اشیاست. بلى خود آن علت درونى، چون طبیعت است، باز از درون خودش متکى به علت دیگر است تا برسد به محرک اول. این دیدگاه اختصاص به فلسفه ملّاصدرا ندارد. ابن سینا هم دگرگونى هاى اعراض را معلول طبیعت جوهرى آنها مى داند.
     در این نوع رابطه، ما یک وجود جوهر داریم و یک وجود عرض؛ یک ماهیت جوهر داریم و یک ماهیت عرض؛ و یک «بودن عرض براى جوهر» که وجود ناعتى است. در اینجا وجود فى نفسه عرض، عین وجود لغیره اش مى باشد. جوهر تشخصى دارد با وجودش و اعراض نیز تشخصى دارند با وجودشان؛ ازاین رو، ماهیت کمّیت در خارج به وجود کمّیت تحقق دارد و همچنین ماهیت کیفیت به وجود کیفیت و ماهیت کتاب به وجود کتاب. بنابراین، وقتى مى گوییم کتاب سفید است، از آن پنج جزء انتزاع مى کنیم: ماهیت کتاب و وجود آن، ماهیت سفیدى و وجود آن و وجود لغیره سفیدى براى کتاب که دیگر ماهیت ندارد؛ چون حیثیت لغیره است. پس عرض در اینجا شد وجود فى نفسه لغیره، و جوهر شد فى نفسه لنفسه. وجود لغیره وجودى است که مى توان از آن صفتى را انتزاع نمود و آن صفت را به غیر، نسبت داد؛ مثل بیاض که وقتى براى جسمى تحقق یافت، وصف ابیض از آن انتزاع شده و به جسم که وجود و ماهیت دیگرى دارد، نسبت داده مى شود. از این جهت است که به وجود لغیره، وجود ناعتى نیز گویند؛ یعنى: وجودى که براى غیر خود، صفت ساز مى باشد، بخلاف وجود لنفسه که چنین ویژگى را ندارد؛ چون وجودش براى خودش است نه براى چیز دیگرى مثل وجود انسان. وجود لغیره، وجودى است که داراى دو جهت مى باشد: از یک جهت، عدم را از ذات و ماهیت خود طرد مى کند و به ماهیت خودش، تحقق مى بخشد؛ و از جهت دیگر، نقص و کمبودى را از شى ء دیگرى برطرف مى سازد و به آن وصف خاصى اعطا مى کند.
     وجود لغیره قسمى از وجود فى نفسه است، و ازاین رو، داراى ماهیت مى باشد؛ یعنى: وجودى است که ذات و ماهیتى را موجود و محقق مى سازد، برخلاف وجود فى غیره (= رابط) که هیچ ذات و ماهیتى را محقق و موجود نمى کند. به بیان دیگر، وجود لغیره چون فى نفسه است، «وجود الشى ء» است برخلاف وجود فى غیره. ازاین رو، وجود لغیره داراى ذاتى است که مستقلاً قابل تصور مى باشد.
     اما از طرف دیگر، وجود لغیره وجودى است که نیاز به محل دارد و بدون محل نمى تواند در خارج محقق شود؛ یعنى: وجودى است که «براى غیر» تحقق پیدا مى کند، و به همین دلیل، به آن محل، وصف مى دهد و نقص و کمبودى را از آن برطرف مى سازد.
     نکته اى که در اینجا مهم است اینکه وجود فى نفسه و وجود لغیره بیاض، گرچه از حیث مفهوم مغایرند (چراکه اول از این دو، در قضایاى بسیطه و دومى در قضایاى مرکبه قرار مى گیرد)؛ لیکن در متن واقع بیش از یک حقیقت که از آن به «وجود فى نفسه لغیره» تعبیر مى شود، نیست. منشأ تعدد مفهوم این است که وجود شى ء ناعت، وقتى به خود شى ء نسبت داده مى شود از احوال همان شى ء شمرده شده و کان تامه آن محسوب مى شود و آن گاه که به منعوت، منتسب گردد، از حالات آن خوانده مى شود. اینکه در مورد عرض گوییم وجود فى نفسه آن، عین وجود لغیره آن است، از باب زیادى حدّ بر محدود است و عرض واقعا داراى دو حیثیت خارجى (یکى فى نفسه و دیگرى لغیره) نیست؛ زیرا اگر در حقیقتِ عرض، وجود لغیره اخذ شده باشد، دیگر نیازى به وجود رابط نخواهد بود، و سرّ اینکه وجود رابط اثبات مى شود، این است که وجود جوهر، وجود فى نفسه و مستقل است و وجود عرض، وجود ضعیفى است که به غیر تکیه دارد و به همین دلیل، عرض اگر بخواهد موجود باشد نیاز به غیر دارد و این نیاز و احتیاج، از باب زیادت حدّ بر محدود در تعریف عرض اخذ مى شود. پس در عرض دو حیثیت خارجى نیست، بلکه در عرض، غیر از یک حیثیت که همان وجود فى نفسه باشد، نیست؛ لیکن آن حیثیت نفسى چون ضعیف است، مى گویند که عین وجود لغیره است. اخذ دو وجود حرفى و اسمى در تعریف عرض، از باب زیادى حد بر محدود و در مقام بیان ارتباط وجودى عرض با موضوع است و در راستاى تفهیم نحوه وجود عرض است (جوادى آملى، 1375، بخش 5، ص 441). درواقع، ذکر وجود لغیره در تعریف عرض، مانند ذکر وجود لنفسه در تعریف جوهر و یا مانند ذکر قید لنفسه و بنفسه در مورد واجب تعالى است. وقتى گویند: جوهر، وجود فى نفسه لنفسه است، قید لنفسه به این معنا نیست که جوهر به راستى مالک خود است، بلکه بدین معناست که به غیر خود تکیه ندارد. یا در مورد واجب که گویند: وجود او فى نفسه لنفسه بنفسه است، قید بنفسه به این معنا نیست که او سبب خود است، بلکه به این معناست که او سببى ندارد. در مورد عرض هم که گویند: وجود آن فى نفسه لغیره است، قید فى نفسه ناظر به کان تامه است، اما لغیره ناظر به وجود دیگر نیست، بلکه از نقص همان وجود اصلى و محمولى عرض و از نیاز آن به تکیه گاه خبر مى دهد.
     به هر حال، در این گونه رابطه میان جوهر و عرض، یعنى رابطه علیت و معلولیت، عرض واقعا عرض خارجى و انضمامى است و معلول جوهر است، منتها وجود عرض در وجود جوهر حلول مى کند. طبیعت، علت عرض است؛ هم علت فاعلى و هم علت قابلى، و تناقضى هم نیست؛ چون طبیعت به صورت خود، علت فاعلى براى عرض است و همین طبیعت به ماده اش، علت قابلى عرض مى باشد. اینکه گوییم: طبیعت به صورت خود، علت فاعلى است؛ یعنى: عرض از این طبیعت، نشئت گرفته است.
     گفتیم که قول به چنین رابطه اى بین جوهر و عرض، اختصاص به ملّاصدرا ندارد و ابن سینا هم قایل به چنین رابطه اى است. در پایان براى نمونه، عبارتى از ملّاصدرا نقل مى کنیم که از آن، تعدد وجود جوهر و عرض و رابطه علیت و معلولیت بینشان استفاده مى شود:
فالأوّل کتقدم الجوهر على العرض فى معنى الوجود لکون وجود الجوهر علّة ومتقدّما، ووجود العرض القائم به معلولاً و متأخرا؛ فمعنى الجوهر لیس من حیث کونه معناه علّة لمعنى العرض؛ بل وجود أحدهما سبب لوجود الآخر، فیکون الجوهر بوجوده سببا للعرض بوجوده (ملّاصدرا، 1961، ج 4، ص 247).      2. رابطه حالیت و محلیت بین جوهر و عرض یا رابطه تابعیت و متبوعیت این نوع رابطه، نظر متوسط ملّاصدرا مى باشد و با نظریه ابن سینا تفاوت دارد. در اینجا ملّاصدرا مدعى است که اگر ـ مثلاً ـ طعم یا رنگ سیب تغییر مى کند، علتش طبیعت سیب نیست یا اگر سنگ به طرف پایین حرکت مى کند، علت حرکتش طبیعت سنگ نیست، بلکه همه این آثار از لوازم و توابع وجود طبیعت هستند نه آثار و معالیل طبیعت. پس بینونت آنچنانى میان طبیعت و آثارش نیست تا ما بخواهیم یک طبیعتى در نظر بگیریم و ـ مثلاً ـ رنگى هم بیرون از آن و بعد بگوییم: طبیعتْ علت است و رنگْ معلول، بلکه نوعى وحدت میان این دو هست که از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. در اینجا دیگر رابطه علیت، موردنظر نیست، بلکه نفسِ رابطه «عروض» موردنظر است. عرض به حکم اینکه حقیقتى است تابع جوهر، لازمه عرض بودنش این است که هیچ استقلالى در قبال جوهر نداشته باشد. ازاین رو، در تمام احکام، تابع جوهر است. در اینجا بر این تکیه شده که وجود عرض لنفسه، عین وجود عرض لغیره است. در رابطه قبلى، عرض، وجودى فى نفسه لغیره داشت، اما در این نوع از رابطه، وجود عرض، «فى غیره» است که از آن به «وجود رابط» تعبیر مى شود و متأثر از نظر ملّاصدرا در باب علیت است. در اینجا نمى گوییم که عرض، وجودى دارد جداى از وجود جوهرى که حالّ در آن است، بلکه عرض اصلاً وجود فى نفسه ندارد و فقط حیثیت آن، حیثیت فى غیره است. در اینجا علتى دارید به نام جوهر و معلولى به نام عرض، اما این معلول نسبت به علت فقط فى غیره است و دیگر حیثیت فى نفسه ندارد، بخلاف قول اول که معلول (= عرض) فى نفسه لغیره بود. اینجا فقط حیثیت حلولى دارد نه اینکه حلول یک وجود فى نفسه لغیره باشد. جوهر، محل براى عرض شده است، ولى بدون جوهر، اصلاً عرض، وجود فى نفسه ندارد. کسى مى تواند قایل به این نوع رابطه باشد که قایل به وجود رابط و مستقل باشد. پس در اینجا یک وجود فى نفسه لنفسه داریم که جوهر باشد و یک وجود لغیره داریم که تنها حیثیت غیرى و قیاسى دارد که عین ربط به محل است. در اینجا دیگر، اعراض، وجودات ربطى نسبت به جوهر هستند و رابط داریم نه رابطى. در این نوع رابطه، حالّ فقط حیثیت لغیره یا فى غیره دارد نه حیثیت فى نفسه. با این وصف، عرض هیچ استقلالى در مقابل جوهر ندارد و نه تنها استقلال ندارد، بلکه عرض از مراتب وجود جوهر است؛ چون در باب علت و معلول هم مى توان گفت که هر معلولى در مقابل علت خود، استقلال ندارد. ولى اینجا بالاتر از عدم استقلال مراد است؛ یعنى علاوه بر اینکه عرض در مقابل جوهر استقلال ندارد و تابع است، به نوعى وحدت نیز اشاره مى شود و بیان مى شود که مجموع جوهر و عرض، شخص واحدى را به وجود مى آورند، نه اینکه دو شخص و دو تشخص باشند ولى کنار یکدیگر قرار گرفته باشند.
     بنابراین، همه اعراضى که ما خیال مى کنیم اینها اعراض و جداى از جوهرند، درواقع، مراتب خود جوهرند و جزء شخصیت جوهر هستند و با جوهر یک رابطه انضمامى ندارند و درواقع، عروض خارجى در بین نیست. ازاین رو، رابطه جوهر و عرض، رابطه انضمام دو وجود که یکى قائم به دیگرى و حالّ در آن است، نیست. در اینجا لازم است راجع به اقسام عروض، توضیحى داده شود تا مشخص گردد که مراد از عروض عرض بر جوهر در این قول دوم کدام است.
اقسام عروض: ما سه گونه عروض داریم: 1. عروض مفهومى یا ذهنى به معناى حمل چیزى بر چیزى در ذهن؛ مانند: انسان موجود است. 2. عروض خارجى مثل عروض علم بر انسان که باید انسانى باشد و بعد علم عارض بر آن بشود. 3. عروض تحلیلى که مربوط به مرتبه تحلیل عقلى مى باشد، در عین اینکه در خارج موجودند. به تعبیر دیگر، نباید گمان نمود که عروض تحلیلى، عارض یا معروض را از خارجیت کنار زده و آنها را به امر ذهنى محض تبدیل مى کند.
عارض تحلیلى: عروض عرض بر جوهر بنا بر قول دوم، از قبیل قسم سوم مى باشد؛ یعنى همه اعراض، بنا بر این قول، از عوارض تحلیلى موضوع خود مى باشند. اعراض تحلیلى دیگر وجودى منحاز از وجود موضوعاتشان ندارند و این گونه اعراض را باید از مراتب وجود جوهر به حساب آورد که با موضوع خودشان، متعلق یک جعل بسیط هستند. براى مثال، از زمان ابن سینا به بعد، تقریبا مسلم شده که «کمّ»، عرض تحلیلى جوهر است نه عرض خارجى؛ یعنى چنین نیست که درواقع و خارج جوهر ماهیتى داشته باشد و «کمّ» ماهیتى دیگر، جوهر وجودى داشته باشد و «کمّ» وجود دیگرى که در ظرف خارج، عارض بر آن شده باشد که ظرف عروض و ظرف اتصاف هر دو خارج باشد، بلکه کمّ و جسم (جسم تعلیمى و جسم طبیعى) فرقشان اعتبارى است، پس اگر جسم را لا بشرط از تعین در نظر بگیریم، مى شود جسم طبیعى، و اگر با تعین در نظر بگیریم، جسم تعلیمى است. پس کمّ در ظرف ذهن، عارض بر جوهر مى شود نه در ظرف خارج (مطهرى، 1371، ص 98).
     البته مراد از این عروض در ذهن، عروض قسم اول از سه نوع عروض که همان حمل باشد نیست، بلکه مراد این است که عقل در مقام تحلیل، این وجود واحد را به دو چیز تحلیل مى کند: جسم طبیعى و جسم تعلیمى؛ و بعد در ظرف تحلیل،جسم تعلیمى، عارض بر جسم طبیعى مى شود.
     درواقع، عارض تحلیلى، وجودى در خارج ندارد مگر به نفس وجود معروضش؛ زیرا بین عارضِ تحلیلى و معروضش، عارضیت و معروضیتى نیست مگر به حسب اعتبار ذهنى (ملّاصدرا، 1961، ج 3، ص 141).
     ملّاصدرا گوید: «کل ما یکون من لوازم وجود الشى ء الخارجى فلم یتخلل الجعل بینه و بین ذلک اللازم بحسب نحو وجوده الخارجى» (همان، ص 61).
     نیز در جاى دیگر مى نویسد: «فإذن جمیع الصفات اللازمة للطبیعة من الحرکة الطبیعیة والکیفیات الطبیعیة کالحرارة للنّار والرطوبة للماء من لوازم الطبیعة من غیر تخلل جعل وتأثیر بینها وبین هذه الاُمور» (همان،ص 102).
     در عبارت اول، قاعده اى کلى به دست مى دهد که لوازم وجود شى ء، محتاج جعل دیگرى غیر از جعل خود شى ء نیستند و درواقع، جعل بسیطى هست که به این جعل، شى ء و لوازمش مجعول مى گردند و ازاین رو، براى لوازم، احتیاجى به جعل تألیفى نیست.
     در عبارت دوم، مصداقى از مصادیق این قاعده را ذکر مى کند و مى فرماید که بین طبیعت و صفات لازم آن، تأثیر و تأثرى نیست و ازاین رو، همه اعراض و آثار طبیعت، لوازم آن هستند نه معالیل آن. درنتیجه، براى این اعراض و صفات، احتیاجى به جعل تألیفى نیست و اینها از عوارض تحلیلى خود طبیعت محسوب مى گردند؛ یعنى لوازمى در وجود، از وجود خود طبیعت، متأخر نیستند، برخلاف عوارض مفارق که در وجود، از وجود معروضشان متأخر مى باشند. درواقع، نسبت عوارض تحلیلى به معروض خود، مانند نسبت فصل به جنس است (همان، ص 74). ازاین رو، چنان که جنس و فصل در خارج متحد بوده و داراى وحدتى واقعى هستند و تنها در تحلیل عقلى، یکى عام و دیگرى خاص است و انضمام فصل به جنس و یا جنس به فصل، به لحاظ همین تغایر تحلیلى است که در ظرف ذهن واقع مى شود؛ عوارض تحلیلى هم با معروض خود، در خارج وحدت دارند و تنها در رتبه تحلیل عقلى تعدد داشته و عروض مى یابند. بنابراین، چنان که جنس و فصل، در خارج ترکیبى حقیقى دارند نه ترکیب انضمامى، عوارض تحلیلى نیز با معروض خود، ترکیب انضمامى ندارند، بلکه ترکیبى حقیقى دارند که این به معناى عدم تعدد وجود عارض و معروض است.
     «وبالجملة ما یقال: إنّ الفصل من عوارض الجنس أو الجنس من عوارض الفصل أو الوجود من عوارض المهیات، فلیس المراد بالعروض فى هذه المواضع وأمثالها هو العروض بحسب الوجود بمعنى أن یکون للعارض وجود غیر وجود المعروض؛ بل هذا النحو من العروض إنّما یتحقّق فى ظرف التحلیل بین معنیین موجودین بوجود واحد» (همان، ج 4، ص 254).
     چنان که دیدیم، ملّاصدرا وجود را هم از عوارض تحلیلى ماهیت مى داند: «أمّا الوحدة والوجود فعلمت من طریقتنا أنّهما شى ء واحد وهما فى کلّ شى ء بحسبه بل هما نفس ذلک الشى ء بالذات وهما من العوارض التحلیلیة للماهیة فى ظرف الذهن» (همان، ج 3، ص 234).
     «والعروض للماهیة بحسب التحلیل الذهنى مرجعه کون الشى ء بحیث یکون مفهومه خارجا عن الماهیة محمولاً علیها فى الواقع؛ وهذا لا ینافى العینیة والاتحاد فى الخارج؛ والوجود نفسه من هذا القبیل، فإنّه من عوارض الماهیة الموجودة به لا من عوارض وجودها» (همان، ج 7، ص 295). ملّاصدرا همین رابطه عروض تحلیلى را در مورد عروض حرکت بر جسم و زمان بر حرکت هم قایل مى باشد (همان، ج 3، ص 61ـ241و245).
     خلاصه اینکه رابطه جوهر و عرض بنا بر این قول دوم، رابطه وجود مستقل و وجود رابط است؛ یعنى عرض، عین ربط و تعلق به جوهر است نه اینکه چیزى باشد که ربط به جوهر داشته باشد. پس ربط و وابستگى به جوهر، در حاقّ ذات عرض نهفته است و بدون جوهر، هیچ مى باشد. ازاین رو، هستى عرض چیزى جز اضافه و ربط و تعلق به جوهر نیست و تمام هویت عرض را همین ربط به جوهر تشکیل مى دهد. وجود عرض، عین ربط به جوهر است نه اینکه وجود عرض چیزى باشد و ارتباط به جوهر، چیز دیگرى که عارض بر وجود عرض شده باشد. بنابراین، دیگر از تحلیل جوهر و عرض، به پنج جزء نمى رسیم ـ چنان که در قول اول چنین بود ـ بلکه در اینجا دو چیز بیشتر نداریم: جوهر که وجود مستقل است و وجود عرض که عین ارتباط به جوهر است. خود آخوند این ارتباط بین جوهر و عرض را به رابطه صورت و ماده تشبیه مى کند. در مورد ماده و صورت اگر مى گویند که صورت، شریک العلة است براى ماده، مراد این نیست که صورت، به طور مستقل، علت فاعلى ماده است یا واسطه یا آلتى است که متقدم بر ماده است؛ یعنى هیچ گونه رابطه علّى و معلولى بین صورت و ماده نیست و این دو واقعا علت و معلول نمى باشند. مراد حکما از تقدم صورت بر ماده، این است که فیض وجود از صورت مرور کرده و به ماده مى رسد؛ پس ماده، وجود طفیلى دارد نسبت به صورت. همین کلام در مورد جنس و فصل نیز صادق است. در اینجا هم رابطه جوهر و عرض اینچنین است؛ یعنى رابطه طبیعت و آثار آن که از لوازمش هستند، رابطه علت و معلول نیست، بلکه فیض وجود به واسطه طبیعت بر لوازمش مرور مى کند. اینها دو وجودى هستند که به نحوى با هم اتحاد دارند؛ پس ترکیب در اینجا اتحادى است وترتب،عقلى مى باشد(ملّاصدرا،1961،ج3،ص103).
     ملّاصدرا در کتاب الشواهدالربوبیة تشبیه به مراتب نفس مى کند. در باب مراتب نفس مى گوییم: «النفس فى وحدتها کلّ القوى»؛ یعنى نسبت قواى نفس به نفس، نسبت حلول چیزى در چیز دیگر نیست، بلکه یک حقیقت گسترده ذومراتب است که این حقیقت در عین وحدت داشتن، مراتبى دارد. در اینجا هم طبیعت و اعراض آن، به منزله امر واحد گسترده ذومراتب هستند (ملّاصدرا، 1360، ص 86). منابع ابن سینا، حسین بن عبداللّه (1404ق)، الشفاء (الالهیات)، مقدمه ابراهیم مدکور، قم، مکتبة آیت اللّه مرعشى نجفى.
بهمنیاربن مرزبان (1375)، التحصیل، تصحیح و تعلیق مرتضى مطهرى، تهران، دانشگاه تهران.
جوادى آملى، عبداللّه (1375)، رحیق مختوم (شرح ج 1 اسفار)، قم، اسراء.
ـــــ (1376)، رحیق مختوم (شرح ج 2 اسفار)، قم، اسراء.
مطهرى، مرتضى (1371)، حرکت و زمان، تهران، حکمت.
ملّاصدرا (1961)، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
ـــــ (1360)، شواهدالربوبیة، تصحیح و مقدمه سیدجلال الدین آشتیانى، چ دوم، مشهد، دانشگاه مشهد.   محمدمهدى مشکاتى:   استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامى دانشگاه اصفهان.                                            معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 190 ـ مهر 1392، 55ـ68 ادامه دارد/  

94/04/24 - 05:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن