تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده اش در هر روز نصيحتى عرضه مى كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و اگر ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819036836




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش دين در به قدرت رسيدن تيمور و سياست خارجي وي (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش دين در به قدرت رسيدن تيمور و سياست خارجي وي (2)
نقش دين در به قدرت رسيدن تيمور و سياست خارجي وي (2)   نويسنده:ساسان طهماسبي   تيمور پس از مازندران، فارس را بي هيچ بهانة مذهبي تصرف كرد و سپس راهي عراق شد و آنجا را پس از فرار سلطان احمد جلايري تصرف كرد. بهانة وي براي حمله به عراق، انحراف سلطان احمد از دين اسلام بود. وي اين مطلب را در نامه اي به سلطان مصر نوشت (نوايي، 1370، ص 6-75) و براي اثبات ادعاي خود، شرابهاي خان احمد را در بغداد و در حضور مردم به دجله ريخت. (ظفرنامه شامي، 1956، ص 108). تيمور در بغداد خود را در محل تلاقي تشيّع و تسنن يافت. اگرچه عراق سده ها مركز خلافت عباسي بود، با قرار داشتن مقبره هاي ائمه شيعه در آنجا و فراواني جمعيت شيعيان، از پايگاههاي عمدة تشيع نيز محسوب مي شد. پس تيمور در آنجا سياستي آميخته با تساهل در پيش گرفت و به زيارت قبر ابوحنيفه رفت (ظفرنامة يزدي، 1336، ص 266)، زيرا خود حنفي مذهب بود و اغلب سپاهيانش كه از مردم ماوراء النهر و خراسان بودند نيز چنين مذهبي داشتند. پس هيچ سياستي براي تقويت اهل سنت و تضعيف موقعيت شيعيان، مانند آنچه در خراسان و مازندران به كار برد، در پيش نگرفت. در حقيقت وي براي تقويت موقعيت متزلزل خود در عراق كوشيد هيچ فرقه اي را ناراضي نكند. با پايان گرفتن يورش پنج ساله، سراسر ايران به تصرف تيمور درآمد و مذهب نقش اساسي در كارهاي وي داشت، در نتيجه براي به دست آوردن مشروعيت ديني و رهايي از اتهام كفر به كارهايي شايان توجه دست زد. كارهاي تيمور براي به دست آوردن مشروعيت ديني   مهم ترين كار تيمور در اين زمينه پيوند با علما، سادات و مشايخ بود. وي مدعي بود: «تزوك هفتم كه در پيش گرفتم، تعظيم علما، سادات، مشايخ و محدثين بود.» (حسيني تربتي، 1342، ص 164). تيمور هرگاه شهري را فتح مي كرد علماي آن شهر را به ماوراء النهر مي فرستاد. براي نمونه سيد شريف جرجاني را از شيراز به سمرقند فرستاد و در آنجا براي وي مدرسه ساخت و امتياز بسيار به او داد. (شوشتري، 1376، ج2، ص 8-217؛ حافظ ابرو، 1380، ج2، ص 742). همچنين گاهي با اين علما كه تعدادشان زياد بود در مورد مسائل ديني و حكومت، مجمع بحث و نظر تشكيل مي داد و خود نيز در آن شركت مي كرد. هنگامي كه از جنگ با عثمانيها باز مي گشت، در بيلقان علما را فراخواند و با آنان به مباحثه پرداخت و خواست تا وي را ارشاد كنند. در پايان نمايندگاني از ميان شان انتخاب كرد و به شهرها فرستاد تا به احوال رعايا رسيدگي كنند. (ظفرنامة يزدي، 1336، ج1، ص 9-387). تيمور از وجود اين علما براي به دست آوردن مشروعيت ديني استفاده كرد و مدعي بود علما فتوي نوشته و او را مروج و مجدد دين اسلام معرفي كرده اند. دراين باره در تزوكات وي چنين آمده است: «علماي اسلام فتوي نوشتند چون الله تعالي در هر صد سال مروجي و مجددي از براي رواج و تجديد دين محمدي ... بر مي انگيزد، درين سدة هشتم تجديد دين را امير صاحب قران نموده، پس مجدد دين محمدي ايشان باشند.» (حسيني تربتي، 1342، ص 80-179). يكي ديگر از كارهاي تيمور اهتمام در برپايي مراسم ديني و مبارزه با مفاسد و منكرات بود. وي حافظ قرآن بود (ظفرنامة شامي، 1956، ص 202)، هميشه نماز و روزه بر پا مي داشت؛ معمولاً پيش از آغاز جنگ دو ركعت نماز مي خواند و دعا مي كرد (ظفرنامة يزدي، 1336، ج1، ص 385)؛ هرگاه ماه رمضان فرا مي رسيد براي برپايي مراسم، يك ماه در مكاني توقف مي كرد. (پيشين، ص 408، 487، 575). مهارت وي در مسائل ديني تا بدان پايه بود كه حتي مولانا شمس الدين الجزري، از علماي بزرگ سمرقند، براي او اجازة روايت احاديث نوشت. (ظفرنامة شامي، 1956، ص 202). اگرچه در جشنهاي وي مي گساري رواج داشت (كلاويخو، 1344، ص 232)، براي حفظ ظاهر همه جا خود را مخالف مفاسد نشان مي داد و در همة قلمروش خرابات و مكانهاي فساد را تعطيل كرد. مهم ترين اين مكانها در سوق السلطان بغداد بيت الطف شيراز، تيمانچة تبريز، خرابات خوارزم و ... بود. (ظفرنامة شامي، 1956، ص 3-192). ساخت مسجدها و مكانهاي مذهبي، سامان دهي به امور اوقاف و مخالفت با فلسفه و منطق كه از نگاه متشرعان كفر و الحاد بود، از ديگر كارهاي تيمور بود. (همان). تيمور براي رسيدگي به امور ديني و سامان دادن به وضعيت علما براي نخستين بار منصب صدر را به وجود آورد و يكي از علماي معتبر را عهده دار اين منصب كرد. (حسيني تربتي، 1342، ص 176). افزون بر آن در هر منطقه شيخ الاسلامي تعيين كرد تا بر اجراي امور ديني نظارت كند. (همان، ص 178). تيمور براي خود لقب «پادشاه اسلام» را برگزيد و در نامه نگاريهايي كه با حاكمان رقيب داشت، از اين لقب استفاده مي كرد.(نوايي، 1370، ص 57). فراتر از آن مدعي خلاقت نيز شد؛ در فتحنامه اي كه پس از چيرگي بر رقباي خود در خراسان به شاه يحيي مظفري نوشت، آمده است: «اعلام مي رود جمعي متجرعان غصص ... قومي اشرار و غلبه كفر ... خواستند در حصار مملكت و در شارع مبين خلافت كه به حبل متين تأييدات الهي ... مبرم و محكم است، رخنه اندازند ...» رأيت مملكت گشاي نصرت شعار خلافت دثار ما لا زالت مصون به تأييد الملك...» . (همان، ص 21-20). نقش مذهب در روابط تيمور با دولتهاي همسايه   دولتهاي همساية قلمرو تيمور از ديدگاه نقشي كه مذهب در روابط وي با آنان داشت، به دو دسته تقسيم مي شدند. دستة نخست مصر و عثماني كه خود داعيه دار رهبري مسلمانان بودند و تيمور به سختي مي توانست با دستاويزهاي مذهبي با آنان وارد جنگ شود. دوم جته، الوس جوجي (دشت قيچاق)، هند و گرجستان كه تيمور به بهانة جدال و غزا بارها به آنها حمله كرد. در اينجا روابط تيمور با اين دولتها و نقشي كه مذهب در اين مسئله داشت بررسي مي شود. 1. مصر   مماليك داعيه دار رهبري جهان اسلام بودند. آنان در برابر صليبيون به خوبي مقاومت كرده، پيروزيهاي شگرفي به دست آورده و حمله هاي مغولان را دفع كرده بودند. اينان بر خليفة دست نشاندة عباسي تسلط داشتند و با حاكميت بر حرمين شريفين، خويشتن را خادم الحرمين مي دانستند. مماليك با برخورداري از اين مزايا در برابر تيمور موضع گرفتند و او را همانند اسلاف مغولش كافر دانستند و ادعاهايش را براي رهبري مسلمانان و حاكميت بر جهان اسلام رد كردند. سلطان مصر در نامه اي او را خطاب قرار داد و گفت: «آيا پس از اميرالمومنين و خليفة پروردگار عالميان بر فرمان شما سر فرود آريم و امر خود را به شما واگذاريم؟ اين كلامي نادرست و نازيباست . ما هيچ گاه بدان تن در ندهيم.» (ابن عربشاه، 1373، ص 98). تيمور همانند ايلخانان، مصريها را رقيبي جدي و نيرومند با پشتوانة ديني قوي ديد، پس براي تقويت موقعيت ديني خود و ضربه زدن به موقعيت مصريها كوشيد خود را پادشاهي مسلمان و حامي مسلمانان معرفي كند وبا تبليغ دربارة يورشهايش به سرزمينهاي كفار، خويشتن را جهادگر بنامد. همچنين همانند غازان خان، سلاطين مصر را به انحراف از دين و رعايت نكردن اصول ديني متهم كرد. وي در نامه اي به الملك الظاهر برقوق چنين نوشت: «لشكريان شما لشكريان ما را نيارند شكست. تير دعاي شما به هدف اجابت ننشيند كه لقمه هاي حرام خورديد و حرمت مساجد را از بين برديد ... شما ما را كافر انگاشتيد در حالي كه گناهكاري شما بر ما مسلم است و كسي كه سرنوشت جهانيان به دست دارد، ما را بر شما چيره كرده است.» (همان، ص 7-96). تيمور در نامه اي كه به بايزيد، سلطان عثماني، نوشت مصريان را لايق لقب خادم الحرمين ندانست و به اين مسئله اعتراض كرد. (نوابي، 1370، ص 108). وي پس از شكست دادن مصريان و فتح شام، براي نشان دادن حقانيت و پايبندي خود به دين اسلام و انحراف سلاطين مصر و شام از مسلماني، كارهايي جدي تر انجام داد؛ هنگامي كه شهر حلب فتح شد، به علما و قضات شهر خطاب كرد: «در روز پيشين از ما و شما گروهي كشته شدند. كدام يك در زمرة شهيدان محسوبند؟» علما در جواب او اين جمله از پيامبر را كه مي فرمايد: «آنكه براي اعلاء كلمة الله پيكار كند و كشته شود شهيد است» بيان كردند و تيمور خوشنود شد. (ابن تغري بردي، 1992، ج12، ص 181). وي با اين تدبير مي خواست بر حق بودن جنگهاي خود را با اعتراف علما به اثبات برساند. تيمور پس از آن براي تخطئة مردم شام، مسئله همراهي آنان با معاويه و يزيد رادر پايمال كردن حقوق اهل بيت (ع) پيش كشيد و از علما پرسيد: معاويه بر حق بود يا علي چون پاسخ آنان را نپسنديد برآشفت و گفت: «علي بر حق و معاويه ظالم و يزيد فاسق بود شما مردم حلب پيروي اهل دمشق كرديد و آنان يزيدي و كشندان حسين (ع) هستند.» (ابن عربشاه، 1373، ص 136). تيمور پس از حلب كه امان يافته بود و چندان آسيب نديد راهي حمص شد. آنجا را گشود و براي نشان دادن مسلماني و ايمان خود شهر را به سبب اينكه قبر خالدبن وليد در آنجا بود امان داد و به خالد بخشيد. (پيشين، ص 142). پس از حمص دمشق فتح شد. در آنجا كارهاي تيمور براي اثبات پايبندي مذهبي خود و ضربه به موقعيت مذهبي مردم و حكام شام جدي تر بود. وي در مسجد جامع اموي نماز جماعت را با شكوه برگزار كرد. (پيشين، ص 153). براي قبر بلال حبشي و دو تن از زنان پيامبر، ام سلمه و ام حبيبه، كه در دمشق مدفون اند گنبد و بارگاه ساخت و مردم شام را به سبب بي توجهي به اين مقبره ها سرزنش كرد. (ظفرنامة يزدي، 1336، ج2، ص 242؛ ابن عربشاه، 1373، ص 157). آنگاه براي اينكه بهانه اي پسنديده براي ويراني شهر و كافر و گناهكار دانستن مردم دمشق داشته باشد، مردم شهر را در قضية شهادت امام حسين (ع) مقصر دانست. عبدالجبار بن نعمان خوارزمي از علماي ملازم كه حكم سخنگوي وي را در مسائل ديني داشت كارهاي يزيد را عين كفر دانست و اهل شام را كه از او پشتيباني كرده بودند متهم كرد وگفت: «اگر آن امر را جايز شمرده كافر و اگر ناروا دانستند گناهكار و ستمگر بودند و اينكه هم اكنون مردم شام بر مذهب گذشتگان خويشند.» (ابن عربشاه، 1373، ص 153). تيمور با طرح اين اتهامها براي قتل و غارت شهر مجوز شرعي به دست آورد. (ظفرنامة يزدي، 1336، ج2، ص 5-244). تيمور در مجموع كوشيد تا مردم شام را قانع كند كه مسلماني پايبند به اصول دين است و آ‌نان نبايد وي را همانند مغولان متقدم كافر بدانند. همچنين مي خواست با پيش كشيدن گناهان اجدادشان آنان را كافر و گناهكار بداند و غارت و ويراني شهرهايشان را توجيه كند. منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25 ادامه دارد...  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2100]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن