تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 18 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810047610




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ايران و بازيگران جنگ ظُفار (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 ايران و بازيگران جنگ ظُفار (1)
ايران و بازيگران جنگ ظُفار (1)   نويسنده:دكتر عليرضا ذاكر اصفهاني   چكيده:   با خروج نيروهاي انگليس از خليج فارس و به دنبال اجراي سياست تازة آمريكا مبني بر حفظ منافع غرب و امنيت مسير انتقال نفت به دست نيروهاي بومي، نقش ژاندارمري منطقه به شاه ايران سپرده شد. در اين دوره برخي از ناسيوناليستهاي عرب كه بر سوسياليزم تكيه داشتند در ظفار شورش كردند. پس با هماهنگي آمريكا و بنا به درخواست سلطان قابوس، نيروهاي ارتش ايران به جنگ با جبهة آزادي بخش ظفار پرداختند و در پي عمليات گستردة نظامي ايران، شماري از شورشيان خود را به نيروهاي دولتي تسليم كردند و جنگ به پايان رسيد. در اين مقاله اهداف شاه از دخالت مستقيم در مسئله ظفار، نقش غرب به ويژه آمريكا و بازتاب داخلي و خارجي اين رويداد بررسي شده است. كليد واژه: ايران، عمان، آمريكا، جنگ ظُفار، خليج فارس. جنگ ظُفار به عنوان يكي از بارزترين نمونه هاي اجراي دكترين نيكسون – كيسينجر در تاريخ ديپلماسي دنياي معاصر از جنبه هاي گوناگون قابل بررسي است. اين مقاله به بررسي علل حضور نظامي ايران در اين بحران و دخالت مستقيم نظامي در مسايل داخلي يك كشور كه به نيابت از ارتش آمريكا و در راستاي منافع غرب صورت گرفته است، مي پردازد. با توجه به رويكرد كنوني آمريكا به سياست مداخلة مستقيم در امور كشورهاي ديگر و نيز ناهماهنگي دولتهاي متحد آمريكا با تز منطقه اي آن كشور در فضاي بين المللي امروز جهان، موضوع اين مقاله در خور بررسي و توجه بيشتري است. مقدمه   هنگامي كه دولت كارگري انگليس تصميم گرفت از منطقة خليج فارس خارج شود، ايران و عربستان سعودي بنابر ملاحظات و ويژگيهاي خاص، نامزدهاي نخست پر كردن خلا ناشي از خروج انگليس شدند. ايران در مقام پاية نظامي منطقه و عربستان به عنوان پشتيبان مالي اين سياست جديد انتخاب شدند. (1) در همين زمان تحولاتي در منطقه در حال شكل گيري بود كه ثبات آن را بيش از پيش دستخوش دگرگوني مي كرد؛ از جمله اين تحولات مي توان به جنگي اشاره كرد كه در ايالتهاي جنوبي كشور عمان – يعني ظُفار- در جريان بود. اوج اين درگيري همزمان با سالهايي است كه شاه ايران از محل فروش نفت بيشترين درآمد را به دست مي آورد. روشن است كه اين درگيري و گسترش آن به سرزمينهاي همجوار مي توانست تهديدي براي منافع بالفعل و بلندمدت غرب باشد. (2) افزون بر اين، موضع گيري ايدئولوژيك شورشيان ظُفار كه بر سوسياليزم تكيه داشتند و برخورداري از حمايت كشورهايي همچون يمن جنوبي چپ گرا، شوروي و چين مزيد بر علت شده بود و لزوم كنترل و مهار آن را قطعي مي ساخت. از سوي ديگر، براي شاه ايران فرصتي مناسب بود تا بتواند نقش تازة خود (ژاندارمي منطقه) را به نمايش بگذارد و محك بزند. موقعيت جغرافيايي – سياسي ظُفار   ظُفار، ايالت جنوبي عمان، در جنوب شرقي شبه جزيرة عربستان قرار دارد. اين ايالت از غرب به يمن جنوبي و از شرق به عمان محدود مي شود. درياي عمان نيز بخش جنوبي آن را فرا گرفته است. مركز آن شهر صلاله است. موقعيت استراتژيك عمان يعني نزديكي به تنگة هرمز، سواحل يمن و درياي سرخ موجب اهميت آن شد. در سالهاي پاياني سدة هجدهم در مسقط (پايتخت فعلي عمان) سلطان نشيني شكل گرفت كه انگليس از آن حمايت مي كرد. بدين ترتيب در عمان دو حكومت متضاد به وجود آمد. جنگ اول   در سال 1958 سلطان وقت عمان، سعيد بن تيمور، با شركت نفتي عراق – انگليس قراردادي بست و بر اساس آن نفت منطقة مسقط و قسمتي از نفت سرزمين عمان را به انگليس واگذار كرد. در برابر اين كار غالب بن علي، امام عمان، استقلال عمان را اعلام و عربستان سعودي بي درنگ از او حمايت كرد. بدين ترتيب جنگ اول عمان آغاز شد (هاليدي، 1358، ص 45) و به نفع انگليسيها به پايان رسيد و سراسر عمان زير فرمان سعيد بن تيمور قرار گرفت. جنگ دوم   جنگ دوم در ظُفار درگرفت. ناسيوناليستهاي عرب با نام جبهة آزاديبخش ظُفار آغازگر اين جنگ بودند. رهبري اين گروه به عهدة امام غالب بن علي بود. آنان هدف خود را استقلال عمان اعلام كردند. (نشاشيبي، 1357، ص 611). جنگجويان در ظفار از دو امتياز ويژه برخوردار بودند: 1. شرايط اقليمي – جغرافيايي مناسب براي جنگهاي چريكي (وجود كوهستانها) (هاليدي، 1358، ص 49)؛ 2. حمايت و پشتيباني يمن جنوبي كه هم مرز ظفار بود. در سپتامبر 1968 در حمرين كنگره اي برگزار شد كه درآن ملي گرايان و چپ گرايان شبه جزيرة عربستان شركت داشتند. در اين كنگره، استراتژي انقلابيان مشخص شد؛ آنان تصميم گرفتند ارتش معظم و واحدهاي چريكي تشكيل دهند. اين نشست موجب به رسميت شناختن قيام شد. انقلابيان مرام ماركسيستي را انتخاب كردند و به همين سبب يمن جنوبي، شوروي، مصر و عراق از آنان حمايت كردند. انقلابيان موفق شدند مناطقي از عمان را تصرف و ضرباتي بر دشمن وارد كنند. (همانجا). بازيگران بحران ظفار   دو دسته بازيگر منطقه اي و فرامنطقه اي در جنگ ظفار شركت داشتند. انگليس نخستين كشوري بود كه در اين جنگ درگير شد. پاكستان، هند، اردن، امارات متحدة عربي، عربستان سعودي و سودان از ديگر كشورهاي درگير جنگ بودند. اين دولتها به نيروهاي سلطان كمك مي كردند. در اين ميان ايران و ايالات متحده نقشي مهم داشتند كه هر يك از آنها جداگانه بررسي مي شود. سياست خارجي آمريكا در پايان دهة چهل در منطقة خليج فارس   استراتژي آمريكا در اين دوران با توجه به شرايط ويژه آن كشور به دليل ناكامي در ويتنام، بومي كردن جنگ در هر منطقه بود؛ (3) يعني جنگ به وسيلة نيروهاي دست نشانده، نه نيروي نظامي آمريكا. (اين استراتژي بر اساس تز ويتنامي كردن جنگ ويتنام شكل گرفته بود). در اين زمان آمريكا ديگر نمي توانست به اسرائيل كه خود موجب بحران بود، پشت گرم باشد. از اين رو ايران جانشيني خوب براي اسرائيل بود. ايران مي توانست نيروي نظامي كارآمدي تشكيل دهد چون مساحت، موقعيت و شرايط اقتصادي مناسبي داشت. از سويي منافع آمريكا با آرمانهاي جاه طلبانه شاه همسو بود. ژاندارمي ايران به نفع اسرائيل هم بود، چون اعراب مجبور مي شدند بخشي از نيروهاي خود را در برابر آن بسيج کنند. تز نيکسون مکانيزمي نوين را براي حفظ منافع غرب مطرح کرد. (نيکسون، 1362، ص 328). به همين دليل آمريکا در دهه پنجاه سيل تسليحات خويش را به سمت ايران، به عنوان مجري سياست مورد نظر گسيل داشت. عربستان که رقيب ايران به شمار مي رفت، در مقايسه با ايران قابليتهاي لازم براي رهبري اين حرکت را نداشت، بنابراين آمريکا رهبري شاه را براي حفظ منافع غرب در چارچوب دکترين نيکسون پذيرفت. با اين وصف ثبات سياسي عربستان در منطقه محفوظ مي ماند و آرامش خاطر آن نيز فراهم مي شد. دلايل دخالت ايران در جنگ ظفار   وابستگي کشورهاي منطقه و فرامنطقه به نفت، پيوند و ارتباط ميان اقتصاد، امنيت و نفت براي کشورهاي منطقه و به ويژه ايران و نيز پيچيدگي روابط بين الملل در دهه هاي شصت و هفتاد و تأثير آن بر تحولات خليج فارس، کشورهاي فرامنطقه اي را بر آن داشت تا وظيفه برقراري ثبات، حفظ نظم و امنيت را به کشورهاي منطقه واگذار کنند. در اين باره، همايون کاتوزيان معتقد است که در آن مقطع نفت متغير مستقل بود و کل کالبد اجتماعي و اقتصادي، تابع آن از سوي ديگر غرب مي کوشيد تنگه ها و نقاطي حساس مانند تنگه هرمز را که به نقاط شوک معروف اند، در اختيار داشته باشد. (عزتي، 1373، ص 154). تنگه هرمز در درگيريها و جنگهاي احتمالي دريا به دريا و دريا به خشکي نقش دفاعي مناسبي دارد. (حافظ نيا، 1371، ص 430). از سوي ديگر قرار داشتن آن در مسير انتقال نفت مورد نياز جهان غرب به عنوان نقطه کنترل و اهرم فشار، به دليل وابستگي اروپا به نفت منطقه خليج فارس و بازار مصرف ثروتمند آن، بخشي حساس از شبکه حمل و نقل دريايي اروپا را تشکيل مي دهد. (همان، ص 429). در فوريه 1972 /1351 در ديدار نمايندگان ايران و عمان، پيمان ورود ايران به عمان امضا شد و بر اساس آن، دخالت گسترده و حاکميت ايران بر قسمتي از زمينها و آبهاي ساحلي عمان آغاز شد. (افراسيابي، 1367، ص 6-285). با ورود نيروهاي ايران، وضعيت نبرد به سود نيروهاي حکومتي عمان تغيير کرد. با نزديکي روابط تهران – پکن،(4) حمايت چين از جنگجويان ظفار کاهش يافت. توافقهاي ايران و عراق در مارس 1975، برقراري روابط ديپلماتيک بغداد – مسقط را در پي داشت که اين عامل نيز به از دست دادن هر چه بيشتر کمکهاي خارجي جبهه خلق منجر شد. بر اساس موافقتنامه سرّي مارس 1972 ميان ايران و انگليس، مقرر شد ايران با همکاري نيروهاي انگليسي که براي آموزش ارتش کوچک عمان در آن کشور حضور داشتند، در اين جنگ شرکت کنند. در اين هنگام انگليس بخش عمده نيروهايش را از شيخ نشينهاي خليج فارس خارج کرده و جز پانصد افسر و سرباز مزدور کسي در خدمت سلطان عمان باقي نمانده بود. در 29 آذر 1352 به درخواست سلطان قابوس، نيروهاي ايراني در صلاله پياده شدند. قسمتي از اين نيروها در جزاير موريان و خوريان پراکنده و مستقر گرديدند. هنگام عزيمت سربازان ايراني به ظفار، سيسکو، معاون سياسي وزارت امور خارجه آمريکا، اظهار کرد: «ما ديگر احتياجي به دخالت نظامي در اين منطقه نداريم، چون سالهاست ايالات متحده براي نوسازي ارتش ايران و عربستان کمکهاي گسترده اي مي کند.» (هوشنگ مهدوي، 1368، ص 8-427). اقدام بعدي ايران فرستادن بيست فروند بالگرد به اردوگاههاي سلطان قابوس و صلاله بود که بيست و پنج فروند جت جنگنده آنها را همراهي مي کردند. ديگر نيروهاي ايراني از مراکز فرماندهي خود در صلاله دستور مي گرفتند. در آن زمان براي توجيه حرکت نيروهاي ايراني، پيمان سنتو اعلام کردکه مجموعه مانورهاي نظامي از 29 آبان 1352 به مدت دوازده روز انجام خواهد شد. در اين مانورها، نيروهاي دريايي و هوايي ايران، انگليس، آمريکا و ترکيه شرکت داشتند. نيروهاي ايراني زير پوشش مانور سنتو، از پايگاه بزرگ چابهار در استان بلوچستان با کشتيهاي جنگي به سوي ظفار حرکت کردند. جبهه آزاديبخش که متوجه قدرت رزمي نيروهاي مشترک شده بود، استراتژي جنگي خود را تغيير داد. نيروهاي چريکي جبهه در يک درگيري بزرگ در آذر 1353 صدمات سنگيني به واحدهاي ايراني وارد کردند. شاه در مصاحبه با خبرنگار روزنامه هرالد تريبيون گفت: «اين وحشي ها که از کمونيستها بدترند، بايد قلع و قمع گردند.» (Herald Tribune, 15, Dec 1977) . سرانجام در عمليات گسترده نظامي ايران و پس از تسليم شدن شماري از شورشيان به نيروهاي دولتي، جنگ ظفار به پايان رسيد و سلطان قابوس در 11 دسامبر 1975 به طور رسمي اين پيروزي را به مردم عمان اعلام کرد. دخالت نظامي ايران در جنگ ظفار بازتابي گسترده در جهان نداشت. تنها سرهنگ قذافي ناخرسندي خود را از آن ابراز کرد اما در داخل، مقامهاي رژيم ايران تجاوز نظامي ايران به ظفار را پيروزي ملي و موفقيت ارتش اعلام کردند. تصميم شاه براي دخالت در جنگ چريکي ظفار که در آن گروهي ناسيوناليست که مشي مارکسيسم، لينينسم داشتند و بر ضد رژيم سلطان قابوس مي جنگيدند، بر ملاحظات ويژه اي استوار بود. شاه بايد به متحدان خود و شيوخ خليج فارس ثابت مي کرد که در انجام تعهداتش به عنوان ژاندارم منطقه و برادر بزرگ تر کوتاهي نخواهد کرد. بايد به چينيها و ديگراني که به چريکها کمک مي کردند، ثابت مي کرد که در منطقه نفوذش، خرابکاري را تحمل نخواهد کرد. او بايد از شکست چريکها مطمئن مي شد؛ زيرا در غير اين صورت پايگاهي جديد در منطقه به وجود مي آمد که از لحاظ داخلي و خارجي براي وي مشکل آفرين مي شد. (کاتوزيان، 1372). هنگامي که غرب ژاندارمي شاه را پذيرفت، جاه طلبي و غرور بيش از حد شاه که در طول دهه چهل به تحرک سياسي منطقه اي ايران انجاميد، او را به فکر توسعه حريم امنيت دريايي ايران انداخت؛ چنان که در چهلمين سال تأسيس نيروي دريايي در آذر 1350 در يک سخنراني براي نخستين بار اعلام داشت: «از اين پس مرزهاي دريايي ايران در آن سوي خليج فارس و بحر عمان، يعني در اقيانوس هند قرار دارد. بنابراين ديگر وظيفه نيروي دريايي حفاظت آبادان، خسروآباد، بوشهر، هرمز، بندرعباس و حتي جاسک و چابهار نيست، بلکه حفظ حريم امنيت ايران است که بسيار دورتر از اين نقاط قرار دارد.» (کيهان، 1351/9/7). با پيروزي ظاهري عمليات ضد چريکي ظفار در پايان 1975، انتظار مي رفت ايران نيروهايش را از عمان خارج کند، اما شاه که تمايلي به اين کار نداشت گفت: «به محض اينکه سلطان قابوس اراده نمايد ما نيروهاي ايراني را از عمان عقب مي کشيم ولي سلطان خودش بايد بگويد که از اين پس به نيروهاي ايراني احتياجي ندارد.» با وجود اين، واحدهاي ايراني تا پس از انقلاب در اين کشور ماندند و به ساختن سکوهاي رادار در پايگاه باستيون واقع در شمال غربي عمان پرداختند و بر نقل و انتقال نظامي در يمن جنوبي نظارت کردند. پی نوشت ها :   1- نخست اين سياست، دو ستوني ناميده شد و بعدها با تغييراتي در اوايل دهة هفتاد ميلادي بر اساس دكترين نيكسون – كيسينجر، ايران به عنوان ژاندارم يا قدرت منطقه اي براي حفظ ثبات و امنيت منطقه اي (كه البته بايد به حفظ منافع استراتژيك غرب به ويژه ايالات متحده مي پرداخت) مطرح شد. 2- بر اساس تئوري دومينو. 3- كشورهاي ژاپن، برزيل، يونان و تايوان بر اساس تز نيكسون، حافظ منافع آمريكا در مناطق خاص خود بودند. 4- به دنبال ديپلماسي پينگ پنگ در اوايل دهه هفتاد كه به بهبود روابط ايالات متحده آمريكا و چين انجاميد، روابط ديگر دولتها از جمله ايران با چين بهبود يافت.   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25 ادامه دارد...  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 628]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن