تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در روز جمعه هيچ عملى برتر از صلوات بر محمد و خاندان او (ع) نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846310416




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دين و سياست (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دين و سياست (2)
دين و سياست (2) نويسنده: حجة‏الاسلام والمسلمين على‏اكبريان و نيز مى‏فرمايد: «كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى ان تحبواشيئا و هو شر لكم والله يعلم و انتم لاتعلمون.» (45) «بر شما كارزار واجب شده است، درحالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و آن براى شما خوب‏است، و بسا چيزى را دوست مى‏داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‏داند و شمانمى‏دانيد». علاوه بر بيان اين نقصان، كه مى‏توان آن را نقصان اقتضايى در شناخت دانست، به‏موانع شناخت او نيز چنين اشاره مى‏فرمايد: «علم الانسان ما لم يعلم كلا ان الانسان ليطغى ان رآه استغنى.» (46) «آنچه را انسان‏نمى‏دانست [ به تدريج‏به او ] آموخت. حقا كه انسان سركشى مى‏كند، همين كه خود رابى‏نياز پندارد». «انه لحب الخير لشديد.» (47) «و راستى او شيفته مال است‏». «و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير و كان الانسان عجولا.» (48) «و انسان [ همانگونه كه ]خير را فرا مى‏خواند، [ پيشامد ] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است‏». «و حجدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا.» (49) «و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت،از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند». «ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلى ولكنكم فتنتم انفسكم و تربصتم وارتبتم و غرتكم الامانى‏حتى جاء امر الله و غركم بالله الغرور.» (50) «[ دو رويان ] آنان را ندا در مى‏دهند: آيا ما با شمانبوديم؟ مى‏گويند: چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد وترديد آورديد و آرزوها شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و [ شيطان ] مغرور كننده، شمارا درباره خدا بفريفت‏». «فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من‏العلم و حاق بهم ما كانوا به‏يستهزءون.» (51) «و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، به آن چيز [ مختصرى ]از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [ سرانجام ] آنچه به ريشخند مى‏گرفتند آنان رافروگرفت‏». اين آيات به روشنى مى‏رساند كه از ديدگاه اسلام، ابزارهاى ادراكى انسان به گونه‏اى‏نيست كه مستقلا بتواند درراه تكامل خود، در رفتارهاى فردى و اجتماعى، همواره مسيرصحيح را از باطل تشخيص دهد. بازرگان، كه جدايى دين از سياست را تاييد كرد، خود پيشتر در كتاب بازيابى ارزشها،در نقد اومانيسم نوشته‏بود: «آنهايى كه از خدا مهجور و محروم شده بودند، به قول خدا و به خليفه خدا (انسان)روآوردند، غافل از اين كه انسان مختار و گرفتار خود شده بيش از آنچه بنده خدا وتصويرى از او باشد پيروى از شيطان و از نفس اماره بالسوء مى‏نمايد در فطرت انسان‏اگر، همانطور كه در روانشناسى و جامعه‏شناسى محقق شده است، كششهاى طبيعى‏خدادادى براى زيبايى و كنجكاوى و نيكوكارى وجود داشته خالق هنر و علم و انسانيت‏و نوعدوستى شده‏ايم شيطنت و طاغوتيت، موجد و فساد و خونريزى هم در سرشتمان‏جاسازى گشته است.» (52) در اين جا دو نكته شايان توجه است: اول: اصل اين انديشه و طرز پاسخ صغروى ما به آن، از سنخ مسائل كلامى و برون‏دينى است، در حالى كه نگاه درون دينى به مسائل اسلام، جايى براى بروز اين انديشه‏باقى نمى‏گذارد و پيش از اين نيز گفتيم كه ريشه اين سخن در رويارويى با مسيحيت‏بوده‏است. وقتى اسلام خود، حقوق اساسى در حكومت را بيان فرموده و وقتى از متن دين‏اسلام درمى‏يابيم كه نبى‏اكرم - صلى‏الله عليه و آله - و ائمه اطهار - عليهم‏السلام - پس از آن‏حضرت و فقهاى جامع‏شان در زمان غيبت‏براى حكومت منصوب شده‏اند، ديگر چه‏جاى سؤال است كه آيا اسلام حكومت دارد يا نه؟ بله نگاه اسلام به دنيا، واقع بينانه است و آن را محل امتحان و گذر مى‏داند، لذا تمام‏بيان او در مسائل دنيا و از جمله حكومت، هدفدار و جهت‏دار است اما اين هدفدارى‏باعث نمى‏شود آن را منصرف از قصد سامان امور دنيا بدانيم. دوم: اين ديد واقع بينانه در محدوديت دانش بشر، براى او انتظارات خاصى را از دين‏خاتم ايجاد كرده است. انتظار برنامه‏اى براى سامان دنيا و از جمله طرح حكومت، كه‏بتواند سعادت او را در دنيا و آخرت تامين كند. اين انتظارات گرچه به عنوان ارتكازات‏عقلايى، در فهم متون دينى بى‏تاثير نيست اما نمى‏تواند قلمرويى را كه در دين نيست، به‏آن تحميل كند چرا كه متن، خود سخن مى‏گويد و انتظارات پيشين را تعديل و يا تبديل واصلاح مى‏كند. حذف «سنت‏» از شمار منابع دين آنان كه تنظيم روابط اجتماعى و سامان امور دنيا را خارج از برنامه اسلامى مى‏دانند،خود مواجه با انبوهى از سنت نبوى و ائمه اطهار در اين باره ديده‏اند و بنابراين، حذف‏اين بخش از سنت از اعداد منابع دين، راهى است آنان پيموده‏اند. مهندس مهدى‏بازرگان در مقاله «آخرت و خدا هدف بعثت انبيا» مى‏گويد: «حضرت رسول و امامان و بزرگان دين مانند هر انسان و بندگان مؤمن و برجستگان‏امت، علاوه بر وظايف رسالت و امامت، معلم و مصلح و مؤظف به خدمت و اعمال‏صالح بودند و مى‏بايستى به مصداق (ولكم فى رسول‏الله اسوة حسنه) الگو و نمونه باشند.بنابراين در كنار وظايف نبوت و سوق‏دادن به خدا و آخرت، هر جا كه عهده‏دار كارى‏براى زندگى شخصى يا عمومى شده‏اند به اصلاح و آموزش مردم و به دعوت به خير ياامر به معروف و نهى از منكر نيز پرداخته به عنوان انسان مسلمان و خداپرست‏با ايمان‏مبادرت به خدمت و تربيت همنوعان مى‏كرده‏اند تعليماتى كه اين نظرها داده‏اند در عين‏ارزنده و ممتاز بودن جزء دين و شريعت‏حساب نمى‏شود و مشمول «ان هو الا وحى‏يوحى‏» نمى‏گردد.» (53) محمد سليمان‏الاسقر، در كتاب «افعال الرسول‏» (54) مى‏گويد: «افعال دنيوى‏رسول‏اكرم(ص) به هفت دسته تقسيم مى‏شود: طبابت، زراعت، صناعت، تجارت،مكاسب ديگر، تدابير و اداره جامعه. لزوم متابعت و تاسى در آنچه از آن حضرت در اين‏زمينه‏ها به ما رسيده، متوقف است‏بر اين كه اعتقادات حضرت در اين امور مطابق واقع‏باشد و به عبارت ديگر حضرت در اين امور نيز معصوم باشد». او خود در انكار اين مبنابه دو دليل تمسك مى‏كند: 1- آيه «قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى‏» (55) «بگو: من هم مثل شما بشرى هستم [ ولى ]به من وحى مى‏شود». 2- روايت عايشه: رسول اكرم(ص) صداهايى شنيد و از آن پرسيد، گفتند نخل را لقاح‏مى‏دهند حضرت فرمود اگر رهايش كنند خودش اصلاح مى‏شود و آنان لقاح را ترك‏كردند آن سال نخل بارور نشد، اين خبر را به حضرت رساندند ايشان فرمود: «اذا كان شيئا من امر دنياكم فشانكم به و اذا كان شيئا من امر دينكم فالى‏»، «اگر كارى‏درباره دنيايتان است‏خودتان به آن رسيدگى كنيد و اگر كارى درباره دينتان است‏به من‏رجوع كنيد.» (56) بازرگان هم براى قضاوت خود در حذف اين بخش از گفتار و رفتار دليل پيامبر وامامان(ع) از سنت و دين، دليل مستقلى ذكر نكرده و فرضيه جدايى دين از امور دنيا را ازابتداء مفروض گرفته است. عمده دليل او بر جدايى دين از امور دنيا دو امر است: 1 - هدف دين منحصر در خداو آخرت است; 2 - دين منحصر است در مسائلى كه دست دانش بشر به آن نمى‏رسد وامور دنيا در دسترس دانش بشر است. ملاحظه مى‏شود كه نحوه قضاوت بازرگان و محمد سليمان‏الاسقر در اين مساله‏متفاوت است گرچه هر دو به يك نتيجه رسيده‏اند. در اين مقاله، كه اصل سخن در مبناى جدايى دين از امور دنيا است، به ادله بازرگان‏در اين مبنا پاسخ گفتيم; اما سزاوار است كه پس از ابطال مبناى جدايى دين از امور دنيا واثبات امكان دخالت دين در امور دنيا و از جمله سياست، براى قضاوت در مساله حذف‏گفتار و رفتار در اين امور دنيا از سنت و دين به صورت مستقل و خرد به بررسى بنشينيم. اول - امورى كه «محمد سليمان‏الاسقر» به عنوان افعال دنيوى رسول‏اكرم(ص)شمرده است، همگى از يك سنخ و در يك مرتبه نيستند. «حكومت‏» از آن ميان، داراى‏سه ويژگى است كه هر يك به نوعى آن را داخل دين قرار مى‏دهد در حالى كه امور ديگرفاقد اين سه ويژگى‏اند: اول: رسول‏اكرم(ص) و ائمه‏اطهار(ع) از جانب خداوند، متصدى امر زراعت وصنعت نشده‏اند و خود نيز چنين ادعائى نكرده‏اند. در حالى كه امر «حكومت‏» و اداره‏جامعه، مسؤليتى است كه خداوند بر عهده آنان نهاده و منصب كومت‏براى‏نبى‏اكرم(ص)، منصبى دينى به شمار مى‏آيد. چنانكه خلافت ائمه‏اطهار(ع) هم منصب‏دينى و ابلاغ آن توسط رسول‏اكرم(ص) از وظايف رسالت‏بوده است و شاهد ما قرآن وروايات است. دوم: اهميت‏حكومت در سرنوشت دنيوى و اخروى انسان، نسبت‏به ديگر اموردنيوى، قابل مقايسه نيست زيرا كه «حكومت‏» در جهت‏دهى شئون مختلف زندگى‏فردى و اجتماعى، بشدت مؤثر است. لذا لزوم تشريع و دخالت دين در امر حكومت،بيش از ديگر امور است. بازرگان پيش‏از تحويل‏فكرى خود، در جزوه «مرز بين دين‏وسياست‏»،در پاسخ‏كسانى‏كه سياست را مانند طبابت امرى تخصصى دانسته كه بايد به اهلش واگذار شود مى‏گويد: «اين دسته، دانسته يا ندانسته اشتباه مى‏نمايند، قياس مع‏الفارق مى‏كنند. ميان طبابت‏و سياست‏خيلى فرق است، عمل طبيب هر قدر ضرورى و اساسى باشد، يك عمل‏جزئى موقت‏براى دورانهاى كوتاهى از زندگى فرداست و چندان وسيله سوء استفاده‏شديد نيست... از طرف ديگر نظارت و كنترل آن آسان است و سلب آزادى از شخص‏نمى‏شود در حالى كه سياستمدار و شخص حاكم مقدرات و سرنوشت‏يك ملت را دردست مى‏گيرد. مردم را در جهت مطلوب خود به كار و حركت وامى‏دارد. غفلت در اين‏امر عواقب زيان‏بخش عمومى و كلى دارد....» (57) سوم: امور دنيوى را مى‏توان به دو بخش تقسيم كرد: 1 - آنچه از سنخ ارتباط انسان با طبيعت است. 2 - آنچه از سنخ ارتباط انسان با انسانهاى ديگر در اين امور است. بخش اول مانند فن و دانش زراعت و طبابت و صنعت و ... است كه اولا با پيشرفت‏علوم متحول مى‏شود; و ثانيا پيامبراكرم(ص) مردم را به طلب علم و دانش در آن ترغيب‏نموده است. بخش دوم خود بر دو قسم است: الف) ثابت: كه شامل حقوق زراعت و طبابت و صنعت و ... و حقوق ثابت (اساسى)حكومت مى‏شود، كه به دليل ثبات و مطابقت‏با اهداف دين، جزو دين است. ب) متغير: و مراد از آن، احكام حكومتى در اين امور است كه به دليل عدم ثبات،مضمون آن، جزء دين نيست اما داراى جنبه‏هاى ثابتى است كه از آن جهت، جزء دين‏قرار مى‏گيرد. «شهيد صدر» در كتاب گرانقدر اقتصادنا، درباره حيطه قانونگذارى اسلام سخنى‏دارد كه بى‏ارتباط به تفاوت مذكور نيست: «انسان در حيات اقتصادى خود، با دو امر در ارتباط است، نخست ارتباط با طبيعت‏ياثروتهايى كه در قالب «ابزار توليد» تجسم مى‏يابد، و ديگرى ارتباط با انسانهاى ديگر، كه‏در «حقوق‏» منعكس مى‏شود. اسلام ميان اين دو نوع ارتباط تفاوت گذاشته است. ارتباط‏انسان با طبيعت، در طول زمان به تبع مشكلات جديد و راههايى كه انسان در حل آن‏مى‏يابد تكامل پيدا مى‏كند و پيوسته سيطره او را بر طبيعت افزايش مى‏دهد. اما ارتباط اوبا انسانهاى ديگر متحول نمى‏شود چرا كه اين ارتباط براى حل مشكلات ثابتى به وجودآمده است. مثلا هر جامعه‏اى كه در خلال ارتباطش با طبيعت، بر ثروتى ست‏يافت، بامشكل توزيع آن و تخصيص حقوق افراد و جامعه در آن مواجه خواهد شد. چه توليد درسطح نيروى بخار و برق صورت گيرد چه در سطح آسياب دستى. قوانين اسلام درباره‏ارتباط نوع دوم است و لذا ثابت و جاودان است و مى‏تواند روابط انسانها را در هر زمانى‏تنظيم نمايد. اما گاه، پيشرفت رابطه اول بر اجتماعى تاثير مى‏گذارد، لذا اسلام به حاكم‏اسلامى اين اختيار را داده است كه در دايره فعاليتهاى مباح قوانينى را جعل كند تا اين‏تاثيرات را در راستاى اهداف حكومت اسلامى قرار دهد.» (58) نتيجه آن كه مسائل «ثابت‏» مربوط به حكومت، كه از سنت‏به ما رسيده‏است چه درحقوق اساسى آن و چه در شيوه‏ها و ملاكهاى صدور آن جزء دين محسوب مى‏شود. دوم - گذشته از روايات متواترى كه درباره «علم‏الامام‏» در منابع روايى شيعه وجوددارد، در خصوص مساله سياست و اداره جامعه، رواياتى وجود دارد كه عصمت‏رسول‏اكرم(ص) و ائمه‏اطهار(ع) را در آن ثابت مى‏كند. مرحوم كلينى بخشى از اين‏روايات را در باب تفويض گردآورده است: عن فضيل‏بن يسار قال: سمعت اباعبدالله(ع) يقول لبعض اصحاب قيس‏الماصر: ان‏الله‏عزوجل ادب نبيه فاحسن ادبه فلما اكمل له الادب قال: «انك لعلى خلق عظيم‏»، ثم فوض اليه‏امرالدين و الامه ليسوس عباده فقال عزوجل: «ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»و ان رسول‏الله(ص) كان مسددا موفقا مؤيدا بروح القدس، لايزل و لايحظى فى شى‏ء مما يسوس‏به‏الخلق متادب باداب‏الله.... (59) فضيل بن يسار مى‏گويد: شنيدم امام صادق(ع) به بعضى از اصحاب قيس ماصرفرمود: همانا خداوند عزوجل پيغمبرش را تربيت كرد پس نيكو تربيت كرد. چون تربيت‏او را تكميل نمود گفت: «تو بر خلق و خوى عظيمى استوارى‏» سپس امر دين و امامت رابه او واگذار فرمود تا سياست‏بندگانش را به عهده گيرد سپس فرمود: «آنچه رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده بازايستيد» همانارسول خدا استوار و موفق و مؤيد به روح‏القدس بود، نسبت‏به سياست و تدبير خلق‏هيچگونه لغزش و خطايى نداشت. به آداب خدا تربيت‏شد.... در روايت ديگرى از همين باب از امام صادق(ع) مى‏گويد: «آنچه را خدا به رسولش‏واگذار نموده به ما واگذار كرد.» (60) سوم - چنانچه گذشت، اصول كلى سياست و حكومت در اسلام، از قرآن و سنت‏مفسر، (گفتار و رفتارى كه ناظر به آيات قرآن است)، استفاده مى‏شود لذا حذف اين‏بخش از سنت هم سود چندانى به مناديان جدايى دين از سياست نمى‏بخشد. پى‏نوشت‏ها: 1- مراد گفتار غير از قرآن و رفتار غير از افعال شخصى و خصوصى است. رجوع كنيد به: الشاطبى‏ابى‏اسحق، الموفقات فى اصول الشريعه، دارالمعرفه، بيروت، الجزءالرابع، ص 3، درباره قيد افعال‏شخصى در همين نوشتار سخن خواهيم گفت. 2- نحل/ 44. 3- ترجمه آيات، مطابق با ترجمه استاد محمد مهدى فولادوند است. 4- حشر/7. 5- احزاب/ 21. 6- جعفر لنگرودى، ترمينولوژى، ص 371، شماره 2981. 7- گفته مى‏شود «اقتضاى جامعه دينى اين است كه حكومت نيز دينى باشد ولو برنامه حكومت را از دين‏نگيرد» اما اين مقدار از مناسبت تنها براى اسناد عرفى حكومت‏به دين كافى است و در بحثهاى جامعه‏شناختى مفيد است، نه براى اسناد حقيقى و بحثهاى كلامى و فقهى، حداكثر دينى بودن حكومت‏بنابراين نظريه عبارت است از اين كه حكومت‏سر مخالفت‏با آيينهاى دينى و الگوهاى جاافتاده دينى رانداشته باشد و به آن احترام بگذارد و همچنين دست رهبران دينى را در اشاعه تقواى دينى بازبگذارد. 8- ر.ك: عبدالكريم سروش، ايدئولوژى و دين دنيوى، كيان شماره 31. و نيز: مهدى بازرگان، جزوه خدا وآخرت هدف بعثت انبياء. 9- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 362، ج 1. 10- على عبدالرازق، الاسلام و اصول الحكم، ص 145، بند 3. 11- همان، ص 149، بند 10. 12- نساء/ 59. 13- ر.ك: طباطبايى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، دارالكتب الاسلاميه، ج 4، ص 412. 14- نساء/ 105. 15- ابن هشام، السيرة‏النبويه، ج 2، ص 424. 16- شيعه به آياتى چون «انما وليكم الله و رسوله والذين امنوا...» و حديث غدير و مانند آن و اهل سنت‏به‏آيات شورى و حديث لايجتمع امتى على‏الخطاء و امثال آن تمسك كرده‏اند. 17- در مجلسى كه براى انتخاب عثمان به خلافت تشكيل شد عبدالرحمن به على‏بن ابى‏طالب گفت‏با توبيعت مى‏كنم به شرطى كه به كتاب و سنت نبوى و سيره ابوبكر و عمر عمل كنى، او پاسخ داد به كتاب‏و سنت نبوى عمل مى‏كنم ولى عثمان آن شرط را پذيرفت. ر.ك: تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 162. 18- مائده/ 67، براى شان نزول و تفسير رجوع كنيد به الميزان، ج 6، ص 42. 19- مائده/ 3، براى شان نزول و تفسير رجوع كنيد به الميزان، ج 5، ص 177. 20- ر.ك: وسائل‏الشيعه، شيخ محمدبن الحسن الحرالعاملى، ج 18، باب 11، از ابواب صفات القاضى. 21- على‏بن‏الحسين الكركى، جامع المقاصد، ج 4، ص 44. 22- ر.ك: الشهيد السيدمحمد باقرالصدر، اقتصادنا، مجمع‏الشهيد الصدر العلمى والثقافى، ص 401. 23- همان. 24- آل‏عمران / 159. 25- مهدى بازرگان، جزوه آخرت و خدا هدف بعثت انبيا، سمينار هفت جلسه‏اى، بهمن‏ماه 1372، ص 37. 26- همان، ص 36. 27- ابن خلدون مى‏نويسد «اسلام برخلاف ديگر اديان، علاوه بر دعوت و تبليغ، به تنفيذ و اجراى آن نيزپرداخته است. 28- ميرچااليان، فرهنگ و دين، مقاله جدا انگارى دين و دنيا، ترجمه دكتر مرتضى اسعدى، ص 135. 29- براى نمونه: طه/ 126 - 124. 30- براى نمونه: توبه/ 36 - 35 و قلم/ 43 - 42. 31- براى نمونه: زلزله/ 8 - 6. 32- اين جمله را در روايات نيافتم. ر.ك: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 105، ص 8. 33- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 78، ص 46، روايت 57، باب 16. 34- احزاب / 67. 35- احزاب / 46. 36- حديد / 25. 37- مهدى بازرگان، جزوه آخرت و خدا هدف بعثت انبيا، ص 11. 38- ر.ك: محمد تقى مصباح، دروس فلسفه اخلاق، ص 195. 39- درباره‏محدوديت‏علوم‏ر.ك:الميزان، علامه‏طباطبايى،دارالكتب‏الاسلامى، ج‏6، ص‏214، ج 1،ص‏297. 40- علق/ 5 - 1. 41- اعراف/ 176 و نحل/ 44. 42- زمر/ 9. 43- شمس/ 8. 44- اسراء/ 85. 45- بقره/ 216. 46- علق/ 7 - 5. 47- عاديات/ 8. 48- اسراء/ 11. 49- نمل/ 14. 50- حديد/ 14. 51- مؤمن/ 83. 52- مهدى بازرگان، بازيابى ارزشها، ج 3، ص 152، بى‏جا، بى‏تا. 53- جزوه «آخرت و خدا هدف بعثت انبيا»، ص 29. 54- محمد سليمان الاشقر، افعال الرسول و دلالتها على‏الاحكام الشرعيه، مؤسسه الرساله، ج 1، ص 239. 55- كهف/ 110 56- المسند للام احمد بن حنبل، دارالفكر (حروفچين)، ج 9، ص 438، حديث 24974. 57- مرز بين دين‏وسياست، نقل‏وتكميل سخنرانى، مهدى بازرگان در دومين كنگره انجمنهاى‏اسلامى‏ايران. 58- خلاصه‏از: الشهيد السيد محمد باقر الصدر، اقتصادنا، مجمع الشهيد الصدر العلمى و الثقانى،ص‏745-722. 59- ابى‏جعفر محمدبن يعقوب الكلينى، الاصول من‏الكافى، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 266، كتاب‏الحجه، باب «التفويض الى رسول‏الله(ص) و الى‏الائمه(ع) فى امرالدين‏»، حديث 4. 60- همان، حديث 2. منبع:فصلنامه كتاب نقدمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن