محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844792718
خاطره همسر یک اعدامی از آیت الله محمدی گیلانی!
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
خاطره همسر یک اعدامی از آیت الله محمدی گیلانی!
شناسهٔ خبر: 2785726 - سهشنبه ۲ تیر ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۰
مجله مهر > دیگر رسانه ها
آن چه در ادامه می آید بخشی از خاطرات همسر یکی از افرادی است که توسط آیت الله محمدی گلپایگانی به حبس ابد محکوم شد. روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در حوالى ظهر از دفتر آیتالله محمّدى گیلانى، حاکم شرع دادگاه انقلاب، تلفن بى سابقهاى دریافت کردم که مرا به تعجّب دچار کرد، منشیش به من اطلاع داد که باید براى امر مهمّى عصر همان روز در قم به حضور آیتالله برسم. با توجّه به این مساله که مسافت تهران تا قم بیش از ۱۴۰ کیلومتر بود، باید هر چه زودتر حرکت مىکردم تا به موقع برسم....
من به احترام بازدید از یک شهر مقدّس چادر نماز سیاهى عاریه کرده بودم که سراپایم را مىپوشاند. هر قدر بیشتر به دعوت ناگهانى حاکم شرع فکر مىکردم مضطربتر مىشدم. منظورش از ملاقات با من چه بود؟ حالا حاکم شرع از جان من چه مىخواست؟ نکند که حبس ابد شجاعالدین را به اعدام تغییر داده باشد؟
از تصوّر این امر بر خود لرزیدم و زیر لب دعایى خواندم. جاده شلوغ تهران به قم را راندیم تا بالاخره گلدستههاى طلاى حرم حضرت معصومه از دور در افق نمایان شد که به شهر قم رسیده بودیم.
خانه آیتالله گیلانى عمارت کهنهاى در یک کوچه قدیمى بود (آبشار). راننده در اتومبیل منتظر ماند و من با دلهره چکش در را به ضربه درآوردم. اندکى بعد صداى قدمهایى شنیده شد و زن جوانى سر پوشیده خود را از لاى در بیرون آورد و پرسید:
ـ «با کى کار دارید؟»
خودم را معرفى کردم و گفتم که از طرف آیتالله گیلانى احضار شدم. زن از جلوى در کنار رفت تا وارد بشوم. به تبعیّت از وى کفشم را درآوردم و به اتاق نشیمن سادهاى داخل شدم. یک دفعه با منظره غیر منتظرهاى روبهرو گشتم. چند زن سیاهپوش یک نفر را که روى قالى از حال رفته بود، محاصره کرده بودند و باد مىزدند. نمىدانستم چه بکنم.
زن جوان آهسته به من گفت: «بفرمایید!»
سلام بلندى کردم و گوشهاى روى قالى نشستم. کسى به من توجه نکرد. زن جوان به زن میانسالى که تازه به هوش آمده بود، نزدیک شد و در حالى که قاشقى شربت به دهانش مىریخت، گفت:
ـ «مادر، این خانم شیخ الاسلام زاده است، شوهرش را ماه پیش محاکمه کردند و حبس ابد گرفت. به دعوت آقاجانم به این جا آمده.»
زن بیمار نیمخیز شد و نگاه غریبى به من انداخت که نتوانستم تحمل بکنم و سرم را پایین انداختم. دختر جوان پیش من برگشت وبا صداى غمزدهاى گفت:
ـ «آقا داداشم چند روز قبل در تصادف اتومبیل شهید شد.(۱) ما الآن از سر خاکش برگشتیم.»
گفتم: «خیلى متاسفم. اگر قبلا مىدانستم، امروز مزاحم نمىشدم.»
آهى کشید و گفت: «آقا جانم هنوز سر خاک است و دیرتر مىآید.»
مادرش، آن زن داغدیده مسکین، نگاه غریب دیگرى حواله من کرد و گریهکنان گفت: «نوشدارو پس از مرگ سهراب رسید! وقتى که پسرم، جگرگوشهام چانه انداخت، تازه برایش دکتر آوردند!»
بعد از گفتن این حرف، داغش تازه شد و به جان خودش افتاد وبه سر و رویش چنگ زد. اطرافیان جلویش را گرفتند و زبان به اندرز گشودند.
ـ «با این کارها که پسرت زنده نمىشود. شاید قسمتاش این بود که ناکام از دنیا برود. با قسمت که نمىشود جنگید!»
مادر داغدیده فریاد زد: «نه، قسمت پسرم نبود که ناکام بمیرد. چشمش زدند! نفریناش کردند!»
من از ناراحتى زیر چادر سیاه کز کردم.
مستخدم خانه چاى آورد. یکى هم نصیب من گردید.
اندکى بعد از سرسرا سرفه مردانهاى شنیده شد. زنها با عجله چادرهایشان را روى سرشان کشیدند. دو مرد معمّم «یا اللّه» گویان وارد اتاق شدند. زنها به اتاق مجاور رفتند. دختر گیلانى بچه را به مستخدم داد و بلند شد و به مردى که چهره و موى کم رنگ و چشمهاى آبى داشت و عمامه سفید بر سر نهاده بود، گفت: «آقا جان، خانم شیخ الاسلامزاده از ساعت چهار بعد از ظهر منتظرتان هستند.»
آیتالله گیلانى با صدایى ملایم و شمرده مرا مورد خطاب قرار داد: «همشیره به منزل ما خوش آمدید. ببخشید که قدرى تاخیر کردم. براى مراسم هفت پسر ارشدم که غفلتاً وفات یافته، مراسمى در قبرستان داشتیم و معطل شدم. عذر مىخواهم.»
حاکم شرع، مردى که شوهرم را به حبس ابد محکوم کرده بود، با آنچه تصور مىکردم، تفاوت داشت. خشن و عداوتطلب وسنگدل به نظر نمىرسید و بر اعصاب خود تسلّط داشت. از مرگ پسر ارشد خود چنان به آرامى یاد مىکرد که مرا به حیرت مىانداخت. او ادامه داد:
ـ «پس از وقوع حادثه اتومبیل، همسر شما را از اوین به بالین فرزندم آوردیم ولى متاسفانه کار از کار گذشته بود.»
ناگهان یاد اشاره شجاع در ملاقات آخرمان افتادم که مىگفت او را از اوین به بالین مرد جوان محتضرى برده بودند. در حالى که از نگاه میزبانم حذر مىکردم و به تصویر حضرت على علیهالسلام که تنها زینت دیوار اتاق بود، نظر مىانداختم، با تاثّر گفتم:
ـ «آقا، به شما تسلیت مىگویم. داغ فرزند تسلىناپذیر است.»
حاکم شرع با سر خود حرف مرا تصدیق کرد و گفت:
ـ «مع هذا چون حیات و ممات ما تابع مشیّت الهى است، جاى اعتراض باقى نمىگذارد.»
دامادش که چندان از خودش جوانتر نبود و قیافه سیهچردهاى داشت، دستى به ریش خود کشید و اظهار داشت:
ـ «عمر بشر دست خداست ولى نفرین آدم بدخواه را هم نباید دست کم گرفت!»
حاکم شرع در تایید سخن دامادش افزود: «آخرین حکمى که قبل از شروع ماه مقدس رمضان صادر کردم، مربوط به دکتر شیخ الاسلامزاده بود. خانوادهام معتقد است که محتملا نفرین او دامنگیر ما شده و از جانب ما طلب بخشش واجب است!»
حالا فهمیدم که منظور از احضار من به قم چه بوده است. نفس بلندى کشیدم تا خشم سرکشام فروکش بکند و بتوانم عاقلانه از خودمان دفاع بکنم.
ـ «آقایان، شما شوهرم را آن طور که سزاوار است، نمىشناسید. او بدخواه و کینهتوز نیست و به دشمنانش هم نفرین نمىکند. من هم اهل نفرین نیستم و فقط بعد از حُکم بىدادگرانه شوهرم نسبت به کائنات بدبین شدم و کفر گفتم.»
داماد گیلانى زبان به اعتراض گشود: «همشیره، شما نباید کفر بگویید. دکتر شیخ الاسلامزاده مقصّر بود. او شغل شریف طبابت را ول کرد تا به طاغوت خدمت بکند. کفر شما معصیت کبیره است. استغفرالله بگویید!»
حاکم شرع میانجى شد.
ـ «از حق نباید گذشت. دکتر شیخالاسلامزاده واقعاً طبیب حاذقى است و از این طریق مصدر خدمات موثّرى بوده، در بهدارى اوین هم شبانهروز با صمیمیّت طبابت مىکند. فعالیت او نه تنها شامل افراد زندانى مىشود، بلکه شامل برادران پاسدار هم هست. به همت او وضع درمانگاه خیلى پیشرفت کرده و سبب رضایت خاطر ما شده است.»
سپس به طرف من برگشت و ادامه داد: «همشیره، همسر شما انسان شریفى است. قدرش را بدانید!»
شگفتا! درست پنج هفته بعد از آن که حاکم شرع شوهرم را به عنوان «مفسد فى الارض» به حبس ابد محکوم کرده بود، از او مثل یک قهرمان ستایش مىکرد!
مستخدم دوباره چاى آورد و چراغ اتاق را روشن کرد و رفت. من از پنجره به آسمان کبود شامگاهى نگاه کردم و حدس زدم که هواپیماى حامل بابک باید به پاریس رسیده باشد. کسى نمىتوانست به او آزار برساند.
ناگهان میل شدیدى در من بیدار شد که در باره شوهرم با این مُجریان قانون صحبت بکنم و باطن نیک او را به آنها بشناسانم. چادرم را به دورم کشیدم و با شور بىسابقهاى به بازگو کردن قصه زندگیمان مشغول شدم. از آشنایى و ازدواجم با شجاع، از آرمانهاى اجتماعیمان، از سالهاى اقامت و تحصیل در آمریکا و از بازگشتمان به ایران و تلاش براى معاش سخن گفتم. سپس صحبت را از طبابت خصوصى شوهرم به تاسیس سازمان توان بخشى کشاندم، و به عواملى که به شرکت او در کابینههاى هویدا و آموزگار و سرانجام حبس او منجر شد، اشاره کردم. صادقانه از حس جاهطلبى شجاع که آغشته از اشتیاق شدید او به خدمت خلق بود، تعریف کردم. از کارشکنىهاى دربار و سازمان امنیت شمّهاى شرح دادم. چنان صمیمانه سخن مىگفتم که گویى با دوستان قدیمى به صحبت نشستهام. آیتالله و دامادش با علاقه به من گوش مىدادند. زمان و مکان را فراموش کرده بودم و هر چه دل تنگم آرزو داشت، بى پروا به زبان مىآوردم. خودم را زنى در محضر دو مرد نامحرم نمىدیدم. دادخواهى در محضر حاکمان شرع بودم. نمىدانم چند ساعت بدون وقفه درد دل کردم. دهانم خشک شده بود و گلویم مىسوخت. جرعهاى آب نوشیدم و کلامم را این طور خاتمه دادم:
ـ «زندگى ما با زندگى شما تفاوت داشت: ما در فرنگستان تحصیل کردیم؛ به طبقه بالا تعلق داشتیم و برخلاف شما اهل تعبّد نبودیم. على رغم این تفاوتهاى ظاهرى، ما هم مثل شما افراد شریفى بودیم که به حفظ قانون و رعایت اخلاق اهمیت مىدادیم. ما سزاوار ظلم و بدنامى و تاراج نبودیم.»
خاموش شدم و چادرم را که از سرم افتاده بود، مرتب کردم. آیتالله گیلانى سرفهاى کرد. دامادش به بازى با تسبیح مشغول شد. در همین موقع مستخدم با سفره شام وارد شد. حاکم شرع رو به من کرد: «همشیره، یک لقمه شام با ما صرف بکنید!»
هیچ کدام از ما سه نفر اشتهایى به غذا نداشت. پس از صرف اندکى شام، میزبان، یعنى آیتالله گیلانى، دستهاى خود را به یکدیگر مالید و با تانّى شروع به سخن کرد.
ـ «همشیره، انقلاب ما یک انقلاب اسلامى و ملاک قضاوت ما قرآن کریم است. هر حکمى که دادهایم بر مبناى شریعت اسلام بوده است. در دوران محمّدرضا دین و قرآن را زیر پا گذاشتند و ظلم را از حدّ گذراندند. مال و جان و ناموس مردم پشیزى ارزش نداشت. تصدیق مىکنید؟»
جواب دادم: «از سلطنت که ذاتاً متعدّى است، انتظار مردمدارى نمىرود، ولى حساب انقلاب جداست. انقلاب ما براى ایجاد برابرى و برادرى صورت گرفت نه براى اجحاف. بر فرض که شوهرم گناهکار است، من و پسرم مرتکب چه گناهى شده بودیم که از خانه خودمان بیرونمان کردند؟ کار تهدید کمیته به جایى رسید که مجبور شدم فرزندم را از ایران دور بکنم تا در امان باشد. از برکت انقلاب براى من نه خانه مانده است نه خانواده!»
خطى بر چهره آرام مرد افتاد، پرسید: «همشیره، حالا کجا اقامت دارید؟»
ـ «سربار اقوامم شدهام.»
مرد معمّم آه کوتاهى کشید و دوباره پرسید: «خانه مسکونى شما متعلق به شوهرتان بود؟»
جواب دادم: «زمینش را پدرم به من داده بود. ساختمان آن را قریب ده سال قبل با درآمد طبابت شوهرم بنا کردیم.»
حاکم شرع دستى به عمامه خود کشید و گفت: «من به عنوان یک مسلمان متعهد نمىتوانم شاهد بىخانمانى شما باشم. همشیره، نامهاى به امام خمینى مرقوم دارید تا فردا که به حضورشان مىروم، از طرف شما بدهم و تقاضاى مساعدت بکنم. فهرستى هم از اثاث منزلتان که مصادره شد براى شخص خود من بفرستید تا در مورد استرداد آنها هم اقدام بکنیم. فعلا تا روشن شدن وضعتان، همین جا در بالاخانه مهمان عزیز ما باشید.»
باورم نمىشد که مقامى که دستور مصادره اموال ما را صادر کرده بود، حالا خانه خود را به من تقدیم مىکرد!
مودّبانه دعوت میزبان را رد کردم.
ـ «متشکرم ولى اگر امشب به تهران برنگردم، مادرم از نگرانى دیوانه مىشود.»
حاکم شرع قلم و کاغذى به من داد و با کمک او نامه کوتاهى خطاب به آیتالله خمینى نوشتم و استدعاى استرداد خانهمان را کردم. بعد از جا بلند شدم تا مرخص بشوم. حاکم شرع با علاقمندى پرسید:
ـ «همشیره، این وقت شب چطور به تهران برمىگردید؟»
یک دفعه یاد راننده بیچاره افتادم که در خیابان منتظرم بود. با عجله جواب دادم:
ـ «دوستى در اتومبیل انتظارم را مىکشد. به علاوه خداوند خودش مرا حفظ مىکند!»
حاکم شرع براى نخستین بار تبسّم کرد.
ـ «همشیره، پس از فوت فرزندم، قصد داشتم با رخصت امام خمینى در نجف در جوار حضرت امیرالمومنین متحصّن بشوم. ولى حالا به شما قول مىدهم که در همین مقام بمانم تا شوهر شما را آزاد بکنم. هنوز محاکمه ایشان در اذهان مردم تازه است وتجدید محاکمه و یا عفو مصلحتآمیز نیست.»
از او تشکر کردم و به سرعت خارج شدم. راننده پشت رل خوابش برده بود. بیدارش کردم و عازم تهران شدیم. من تا ابد محبت بىشائبه این دوست را فراموش نمىکنم.
سه روز بعد، حاکم شرع به قول خود وفا کرد و شخصاً به من تلفن زد.
ـ «همشیره، امام خمینى درخواست شما را لبیک گفتند! ان شاءالله منزل مبارک است. از کمیته براى تحویل آن با شما تماس مىگیرند. خدا نگهدارتان باشد!»(خانم آذر آریانپور همسر دکتر سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده (وزیر بهداشت رژیم پهلوى)، خواهر دکتر آریانپور کاشانى، خاله شاعر معروف سهراب سپهرى، در کتاب «پشت دیوارهاى بلند»، از کاخ تا زندان، نشر آتیه، چاپ دوم، ۱۳۸۰)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]
صفحات پیشنهادی
نخستین سالگرد ارتحال آیتالله محمدی گیلانی برگزار میشود
نخستین سالگرد ارتحال آیتالله محمدی گیلانی برگزار میشودنخستین سالگرد ارتحال آیتالله محمد محمدی گیلانی روز سهشنبه دوم تیر ماه برگزار میشود به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس نخستین سالگرد ارتحال آیتالله محمد محمدی گیلانی با حضور مردم پایتخت در مسجد ارک تهرانروایت همسر وزیر دولت پهلوی از رفتار آیت الله محمدی گیلانی با حکم مصادره خانه اش
روایت همسر وزیر دولت پهلوی از رفتار آیت الله محمدی گیلانی با حکم مصادره خانه اش خاطره خانم آذر آریانپور همسر دکتر سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده وزیر بهداشت رژیم پهلوى را که در کتاب پشت دیوارهاى بلند منتشر شده و به مرحوم آیت الله محمدی گیلانی است به گزارش نامه نیوز روزناروایت همسر وزیر دولت پهلوی از رفتار آیتالله محمدی گیلانی با حکم مصادره خانهاش
روایت همسر وزیر دولت پهلوی از رفتار آیتالله محمدی گیلانی با حکم مصادره خانهاش آفتاب روزنامه جمهوری اسلامی خاطره خانم آذر آریانپور همسر دکتر سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده وزیر بهداشت رژیم پهلوى را که در کتاب پشت دیوارهاى بلند منتشر شده و به مرحوم آیت الله محمدیدرس اخلاق آیتالله قرهی چرا قبل از انجام گناه، تذکری از قلب نمیشنویم
درس اخلاق آیتالله قرهیچرا قبل از انجام گناه تذکری از قلب نمیشنویممدیر حوزه علمیه امام مهدی عج گفت باید خطورات نفسانی را کنترل کنید برای این است که اگر خطورات نفسانی کنترل نشد و نعوذبالله به عمل گناه دچار شدیم آن روح ایمان که به ما هشدار میداد عمل گناه را انجام نده از ماآیتالله موحدی کرمانی: «مسجد محله» شعبهای از مسجدالحرام است
آیتالله موحدی کرمانی مسجد محله شعبهای از مسجدالحرام استامام جمعه موقت تهران گفت چقدر مردم مشتاق هستند به مسجدالحرام بروند و از نزدیک کعبه را زیارت کنند این باور را داشته باشیم که مسجد محله شعبهای از مسجدالحرام است آیتالله محمدعلی موحدی کرمانی نائب رئیس دوم مجلس خبرگاآیت الله محمدی تاکندی: قدرت و موفقیت در وحدت و همدلی است
آیت الله محمدی تاکندی قدرت و موفقیت در وحدت و همدلی است استانها > قزوین - آیت الله محمدی تاکندی بیان داشت برای تحقق شعار همدلی و همزبانی نیازمند حفظ وحدت و انسجام نیروها و مسئولان و مردم هستیم چون قدرت و موفقیت در همدلی است به گزارش خبرآنلاین به نقل از روابط عمومیآیت الله سبحانی:دولت برای حجاب کاری نکرد
آیت الله سبحانی دولت برای حجاب کاری نکرد یکی از مراجع تقلید شیعیان گفت حجاب و عفاف برای مسلمانان یک نماد است دولتها یکی پس از دیگری میآیند و قول میدهند که در این زمینه اقدامات عاجل انجام میدهند ولی هنوز موفق به این کار نشدهاند به گزارش فرهنگ نیوز آیت الله العظمی جعفر سآیتالله سیدمحمد خامنهای: مساجد خانههای فرهنگ ما هستند/ جاذبههای مساجد را برای جوانان تقویت کنیم
آیتالله سیدمحمد خامنهای مساجد خانههای فرهنگ ما هستند جاذبههای مساجد را برای جوانان تقویت کنیمرئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا گفت مساجد خانههای فرهنگ ما هستند در این برهه تاریخی باید جاذبههای مساجد را برای جوانان افزایش دهیم از فعالیتهای آموزشی گرفته تا تعلیمات اخلاقی و ارتجمعه با منتظران/ نقش مردم در تغییر دوران غیبت به ظهور از زبان آیتالله حائری شیرازی
جمعه با منتظران نقش مردم در تغییر دوران غیبت به ظهور از زبان آیتالله حائری شیرازیروز به روز امتحان جوانان ما سنگینتر میشود دوره ما بزرگترین گناهی که میشد انتقال پیدا کند از راه ویدئو بود دوره ما اینترنت و ماهواره نبود مهدویون کسانی هستند که در چنین فضایی مبارزه میکنند وآیت الله مکارم: زیادهخواهی غرب تمام نمی شود |اخبار ایران و جهان
آیت الله مکارم زیادهخواهی غرب تمام نمی شود حضرت آیت الله مکارم شیرازی در آخرین جلسه درس خارج خود در سال تحصیلی جاری با تاکید بر این که باید مراقب باشیم مسائل انتخابات و هسته ای و امثال آن باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در جامعه نشود تصور پایان زیاده خواهی غرب در صورت توافق هسته ایبیانیه آیت الله مکارم خطاب به سیاسیون
بیانیه آیت الله مکارم خطاب به سیاسیون برادران و خواهران عزيز بايد به هوش باشند و بازيچه دست دشمن نشوند بايد به همه اركان نظام و قواى سهگانه احترام بگذارند و پشت آنها را در صحنه مبارزه با دشمن خارجى خالى نكنند به گزارش فرهنگ نیوز آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید به مناسبتپای درس اخلاق آیتالله جوادیآملی سکوت مثبت و سکوت منفی کدام است
پای درس اخلاق آیتالله جوادیآملیسکوت مثبت و سکوت منفی کدام استسکوت مخاطبانه و منتظرانه و جویا در برابر قرائت کتاب خداوند تا صدای تسبیح فرشتگان و سایر موجودات نظام کیانی با سمع دل شنیده شود چنان سکوتی ذکر و فکر و شکر خداست به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس واژهگفتار کوتاهی از آیتالله میرباقری حقایق عصر ظهور از امام عصر (عج) جدا نیست
گفتار کوتاهی از آیتالله میرباقریحقایق عصر ظهور از امام عصر عج جدا نیستحقایقی که در عصر ظهور اتفاق میافتد هیچکدام جدا از امام عصر عج نیست بلکه تجلی خود حضرت است امام کلمه عدل هستند و عقل حیات و نور در ظهور ایشان تجلی مییابد خبرگزاری فارس آیتالله سیدمحمدمهدی میربآیتالله مصباح یزدی: برخی بستگان امام(ره) مانند ۱۴۰۰ سال قبل رفوزه شدند/ در اسلام «پلورالیسم فرهنگی»
آیتالله مصباح یزدی برخی بستگان امام ره مانند ۱۴۰۰ سال قبل رفوزه شدند در اسلام پلورالیسم فرهنگی نداریمرئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره گفت در سالهای ابتدای بعثت بسیاری از بستگان و اصحاب پیامبر رفوزه شدند آن زمان برخی بستگان پیامبر عامل انحراف بودند و رفوزه شدند و اکاز سوی دفتر نشر معارف جلد چهارم درسهای اخلاق آیتالله علوی گرگانی منتشر شد
از سوی دفتر نشر معارفجلد چهارم درسهای اخلاق آیتالله علوی گرگانی منتشر شدپندهای رسول اعظم ص به اباذر غفاری از مجموعه درسهای اخلاقی آیتالله علوی گرگانی از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد به گزارش خبرگزاری فارس کتاب «پندهای رسول اعظم ص به اباذر غفاری» نوشته آیت شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیتالله قرهی خداوند در ماه ضیافتالله از انسان چه میخواهد/ چگونه خواب روزهدار ع
شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیتالله قرهیخداوند در ماه ضیافتالله از انسان چه میخواهد چگونه خواب روزهدار عبادت استاصل این است که در ماه مبارک رمضان به ما یاد بدهند که دیگر از این به بعد روح مسلط به جسم باشد نه مساوی باشند بلکه بر عکس روح بر جسم غالب باشد و دیگر حالا هر جا جانتقاد آیت الله سبحانی از مجالس ترحیم |اخبار ایران و جهان
انتقاد آیت الله سبحانی از مجالس ترحیم کد خبر ۵۰۷۸۳۱ تاریخ انتشار ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۱۴ - 10 June 2015 شفقنا نوشت آیت الله سبحانی با انتقاد از عدم ملاحظه شان قرآن کریم در مجالس ترحیم به ویژه مسجد اعظم از تولیت حرم مطهر حضرت معصومه س و مسجد اعظم خواست در خصوص این مجالس تج-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها