تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 18 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821707965




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگوی تفصیلی فارس با علیرضا زرین دست/2 و پایانی تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم/ اگر «ملکه» را نمی‌ساختیم خیانت بود/قبل از انقلاب افرادی چون زرین دست دیده نمی‌شدند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتگوی تفصیلی فارس با علیرضا زرین دست/2 و پایانی
تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم/ اگر «ملکه» را نمی‌ساختیم خیانت بود/قبل از انقلاب افرادی چون زرین دست دیده نمی‌شدند
علیرضا زرین دست گفت: تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم. تنها کسی که در آیینه‌ها نگاه می‌کند و نقطه سیاهی را می‌بیند که دوربین است خودم هستم. اگر فیلم «طلسم» را ببینم به راحتی می‌توانم لنز را در میان آیینه ها پیدا کنم نقطه سیاهی که در آیینه وجود دارد من هستم؛ اما تشخیص آن برای دیگران تا حدی غیرممکن است.

خبرگزاری فارس: تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم/ اگر «ملکه» را نمی‌ساختیم خیانت بود/قبل از انقلاب افرادی چون زرین دست دیده نمی‌شدند



خبرگزاری فارس_گروه سینما: علیرضا زرین دست دنیایی را از دریچه دوربینش خلق می کند و می بیند که هزاران نفر را به تماشا می نشاند. هیچ وقت محدودیت برای این فیلمساز نقطه ضعف نبوده است او با خلاقیت از محدودیت موجود فرصت‌هایی را به وجود آورده که امروز در سینما به یادگار مانده است. همه در سینما می دانند که زرین دست در انتظار آماده شدن وسیله ای نمی ماند اگر لازم شود خودش دست به کار می‌شود و ابزار لازم برای کارش را می سازد. فیلمبرداری های او در آثاری چون «طلسم» تعجب همگان را در زمان خود به همراه داشت. خودش می‌گوید که آنچه را که نیاز است در سینما بدانم نمی آموزم بلکه با عشق آن را می‌بلعم.  زرین دست پنجمین دهه فعالیت خود را پشت سر گذاشته و وارد ششمین دهه فعالیت خود شده است و یکی از 18 سینماگری بود که چندی پیش درجه یک هنری را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد اما بیش از آن که این نشان برای او اعتبار و افتخار باشد برای سینمای ایران فردی چون علیرضا زرین دست نماد و نشان درجه عالی هنر است. بخش دوم و پایانی گفت‌وگو با علیرضا زرین دست را که در آن از راز فیلمبرداری «طلسم»،امرار معاش در جوانی از راه کشیدن نقاشی،اولین وسیله ابداعی فیلمبرداری برای «تجربه» و ... از نظر می‌گذارنید. _جوان‌های ما الگوهایی را برای مسیر کاری خود در سینما انتخاب می کنند این الگو برای شما در سنین جوانی چه کسی بوده است؟ متاسفانه من الگوی داخلی نداشتم به دلیل این که فیلمبرداران سینمای ما به نسبت آنچه که در سینمای جهان شاهد بودیم فقیر بودند. گاهی برخی از سکانس ها فیلمبرداری‌اش جذاب بود و توجه را به خود جلب می‌کرد، اما در مجموع فیلمبرداری ها بیشتر به ثبت تصاویر شبیه بودند. عده ای در آن زمان بودند که می گفتند: «که دوربین را روشن کن و بگیر، تمام»، اما من برخی از فیلمبردارهای غربی را که در این حوزه دارای سواد و شناخت بودند می‌شناختم و کارهای‌شان را دنبال می‌کردم. کار‌های برخی از آن ها را از زمانی که فیلم های سیاه و سفید فیلمبرداری می‌کردند دنبال می‌کردم تا روند کاری‌شان به تصاویر رنگی رسید، اما اساتیدی که نزد آن‌ها می‌آموختم بیش از فیلمبرداران آن زمان برایم آورده داشتند. از جهت نورپردازی و شناخت در این حوزه آموزگارانم فوق العاده بودند. آقای فخرالدینی از اساتید من بودند و نوپردازی پرتره را از وی آموختم، عباس کاتوزیان هم که از نقاشان بی‌نظیری بود که همواره در بحث‌های مختلف حرف‌های زیادی برای زدن داشت.

*از نقاشی کردن امرار معاش می‌کردم _ هنوز هم نقاشی می کنید؟ مدت ها است که متاسفانه نقاشی نمی‌کنم اما زمانی را به یاد می‌آوردم که از نقاشی امرار معاش می‌کردم. ما چهار دوست بودیم که از این شیوه برای خود درآمد زایی داشتیم. یکی از ما فقط گنجشک می کشید، یک نفر دیگر طبیعت بی جان، دیگری پرتره و یک نفر هم نقاشی‌های سفارشی می‌کشید. خواندن من فردی بودم که طبیعت بی جان جزو تخصص هایم بود اما گاه گداری هم پرتره می کشیدم. در آن زمان یک نفر تابلوهایمان را به کنار خیابان می آورد و می فروخت. ابتدا تابلوهای یکی از دوستانم که گنجشک می کشید فروش می رفت و بعد از آن تابلوهای من در رتبه دوم قرار داشت. _ درآمدتان چقدر می شد؟ در آن زمان گران‌ترین تابلویی را که با رنگ روغن کار کرده بودم پانزده تومان به فروش رفت. _ شما در سینما همواره جزو اولین ها بوده اید در شروع بسیاری از کار های جدید نقش اساسی داشته اید مانند ساخت ابزار فیلمبرداری و یا جزو اولین نفراتی بودید که دوربین روی دست را تجربه می‌کردید اگر اشتباه نکنم اولین فیلم سینمایی رنگی را نیز شما فیلمبرداری کردید؟ اولین فیلم سینمایی نه اما اولین مجموعه تلویزیونی که در رسانه ملی به صورت رنگی فیلمبرداری شد توسط من در مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» صورت گرفت.   *برای امکانات «دایی جان ناپلئون» با داوود رشیدی طرف بودیم _ این سریال در زمان خودش عموم مردم را درگیر خود کرده بود همکاری شما با ناصر تقوایی در این سریال ماندگار چطور شکل گرفت؟ فیلمبرداری این مجموعه هفت ماه به طول انجامید و سه الی چهار ماه هم پیش تولید آن سریال زمان برد. پایه گذار این مجموعه ایرج گرگین بود. او پایه های تولید این سریال را بنا نهاد.  اما برای سایر امکانات مان با داوود رشیدی طرف حساب بودیم. *برای حرکت دوربین ابزار می‌ساختم _کمی در مورد ابزار هایی که برای فیلمبرداری ساخته اید توضیح دهید. ببنید به فراخور هر پروژه‌ای که در دست داشتم گاهی نیاز بود که تصویری را بگیریم که امکاناتش وجود نداشت و من مجبور بودم خود برای به وجود آوردن آن فکری کنم. برای نصب دوربین در مکان‌هایی که سه پایه دوربین جواب‌گو نبود یا حرکتی خاص که امکانات ویژه‌ای می‌خواست به ساخت ابزار رو می‌آوردم. ابزار هایی که به وجود آوردم در طول مدت کاری‌ام کم کم تکمیل شدند. *نجار بدی نیستم/ اولین وسیله‌ام را برای کیارستمی ساختم _آیا برای خود کارگاهی برای ساخت این ابزار داشتید؟ خیر کارگاهی نداشتم. اما نجار بدی نیستم بسیاری از لوازمی که در خانه ما وجود دارد توسط خود من ساخته شده است.اولاً فیلمی که برای آن وسیله ساختم فیلمی بود که عباس کیارستمی آن را ساخت. _ به طور مشخص کدام فیلم و کدام پلان بود؟ فیلمی به نام «تجربه» آن هم در پلانی که پسری در یک روز تعطیل به تهران می آید تا این شهر را تماشا کند و البته یکی دیگر از دلایلش عشقی بود که پسر در سر داشت. برای گرفتن این پلان به کیارستمی پیشنهاد دادم که دوربین فیلمبرداری را بیرون اتوبوس دو طبقه بگذاریم تا زمانی که پسر شهر را تماشا می‌کند مخاطب هم بازتاب شهر را بر روی شیشه ها ببیند. کیارستمی گفت:«چه طور می خواهی دوربین را پشت شیشه اتوبوس دوطبقه بگذاری؟» او هم نمی دانست که چطور قرار بود این کار را انجام دهم. من هم با ساخت ابزاری که مناسب نگه داشتن دوربین باشد توانستم این صحنه را به تصویر بکشم. پیشنهاد می‌کنم افرادی که این فیلم را ندیدند آن را تماشا کنند. این فیلم به لحاظ تصویرهای سیاه و سفیدی که در آن استفاده شده است از کارهای درجه یک سینمای ایران است و جدای از این جزو آثار زیبای کیارستمی است.

  * تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم _ زمانی که آثار شما را مرور می کنیم در هرکدام از آن ها خلاقیتی وجود دارد که از روحیه هنری و ذهن خلاق شما نشأت گرفته است به طور مثال فیلم سینمایی «طلسم» و آن تالار آیینه معروف که همه مخاطبان به دنبال دوربین شما می گشتند اما همچنان با گذشت این همه سال کسی نتوانسته دوربین شما را در تالار آیینه ببیند. بدون اغراق تصویربرداری این صحنه برای سینماگران هم بسیار عجیب و غریب بود. آیینه هایی که در آن اتاق وجود داشت در یک دایره به صورت 45 درجه چیده شده بود که این چیدمان ویژگی‌های خاصی را به ما می‌دهد که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. البته در این صحنه هم جدای از آن مسائلی که وجود داشت خودم هم وارد ساخت ابزاری شدم که در فیلمبرداری بسیار کمکم کرد. تنها خودم راز فیلمبرداری «طلسم» را می‌دانم.تنها کسی که در آیینه ها نگاه می‌کند و نقطه سیاهی را می‌بیند که دوربین است خودم هستم. اگر فیلم «طلسم» را ببینم به راحتی می‌توانم لنز را در میان آیینه ها پیدا کنم نقطه سیاهی که در آیینه وجود دارد من هستم اما تشخیص آن برای دیگران تا حدی غیرممکن است. البته نقطه سیاهی در آیینه ها وجود داشت که با ایجاد چند نقطه دیگر در تصویر توجه مخاطب را از روی آن برداشته ایم. *هیجان دستیارانم بارها مرا به زمین انداخت _برای فیلم سینمایی «بای سیکل ران» هم ابزار خاصی را ساختید که آن تصاویر حسی به یادماندنی شد. درست است. وسیله ای که برا این فیلم طراحی کردم تا برخی از پلان ها را طراحی کنیم بسیار حجیم و بزرگ بود. این وسیله 6 متر طول داشت. در یک سمت این وسیله دوچرخه سوار را قرار داده بودیم و در سمت دیگر دوربین قرار می‌گرفت.  این طراحی به نوعی انجام شده بود که چرخ های دوچرخه با رکاب زدن بچرخد بی‌آنکه حرکت دوچرخه ناشی از رکاب زدن‌ها باشد. افراد گروه من که در بخش فنی کمک می‌کردند این وسیله را می‌چرخاندند تا حرکت کلی شکل بگیرد و به دلیل سن و سال‌شان که هیجان زده می‌شدند گاهی به قدری به سرعت می چرخاندند که من از بالای دوربین به پایین پرت می شدم. فیلم «کلوزآپ» هم از این وسیله بی بهره نماند. *فیلمنامه‌ای را انتخاب می‌کنم که شیفته‌اش باشم/ اگر «ملکه» را نمی‌ساختیم خیانت بود _فکر می کنم در سینمای ایران بیش از صد فیلم را فیلمبرداری کردید و مدیریت آن را عهده دار بودید وقتی به مجموع آثار شما نگاهی می‌اندازیم در می‌یابیم که شما جزو افرادی هستید که همواره در کارهای متنوعی حضور داشته اید. شما با افرادی که تجربه اول‌شان بود نیز همکاری داشته اید ژانر های گوناگونی را با نورپردازی‌های متنوع تجربه کرده‌اید. این میزان ریسک پذیری برای فیلمبرداری که با کارگردان‌های بزرگ و صاحب نام کار کرده است از کجا می‌آید؟ ابتدا باید بگویم انتخاب های من در ابتدا به این بر می‌گردد که چقدر شیفته فیلم نامه می‌شوم. اگر من را تحت تاثیر قرار داد سختی‌های پروژه از یادم می‌برود. فیلم سینمایی «ملکه» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر یکی از کارهای سخت من بود اما آنقدر فیلمنامه خوب بود که با خود گفتم اگر این را نتوانیم بسازیم خیانت بزرگی در حق افرادی که برای این سرزمین خون داده اند انجام داده ایم. _در این فیلم هم از ابزارهای تان برای حرکت های ویژه دوربین استفاده کردید که بدون آن‌ها خلق این تصاویر تا حد زیادی غیر قابل باور بود. اگر ابزارهایی را که از قبل ساخته بودم نداشتم برای این فیلم با مشکل های بسیار اساسی مواجه بودیم. دودکشی که در فیلم مشاهده می کنید و دوربین به راحتی به درون آن می‌رود در واقع یک چاه در میان زمین و آسمان است برای رسیدن به این حرکت دوربین ازشیوه خاصی استفاده کردم. _برای تدریس بهاء نمی‌دهند _هیچ وقت وسوسه نشدید که این رشته تخصصی را تدریس کنید؟ چرا علاقه دارم اما بهاء داده نمی شود. از طرفی دستمزدهای بسیار کمی که در نظر می گیرند جواب‌گو نخواهد بود. اما این تدریس برای افرادی که با من کار می‌کنند و جوان‌ترها در زمان کارم همواره وجود داشته است.

  *سینما از کمبود فیلمنامه خوب در عذاب است _همان طور که می‌دانید یکی از ضعف های سینمای ما در بخش های مختلف نبود امکانات به روز است. فیلمبرداری و نورپردازی آثار دفاع مقدسی نیاز به ابزار و شرایط ویژه‌ای دارد آیا در این بخش کمبود هایی وجود دارد تا سازمان ها و ارگان ها وارد عمل شوند تا خلق لحظه های ویژة، هیجان انگیز و حرکت های دوربین آسان تر شود؟ با دیجیتال شدن ابزارها بسیاری از اتفاق ها را میتوان رقم زد. برای این که دوربین هایی ساخته شده است که به قدری کوچک و سبک هستند که می‌توانند به خلق این صحنه ها کمک کنند اما نکته اساسی در نحوه استفاده از آن ها است. سینمای ما بیش از آنکه ازکمبود ابزار های فیزیکی در رنج باشد از کمبود فیلمنامه خوب در عذاب است. ذات اصلی آنچه که در دفاع مقدس وجود داشته ابتدا باید در فیلمنامه ها تبلور پیدا کند. آنچه که در فیلم های دفاع مقدسی می بینیم تحت تاثیر سینما و لحظه های اکشن غرب است. شرایط و احساس جنگی که ما پشت سر گذاشتیم بسیار متفاوت از آن است که بخواهیم وارد مقایسه شویم و از جایی خارج از این مرزها برای خودمان الگو بسازیم. داستان‌های بسیار عجیب و غریبی در جنگ ما وجود داشته که توانایی تبدیل به فیلمنامه را دارند. داستان هایی که برای رفتن به روی پرده سینما بی نظیر هستند. اما هیچ کدام از این داستان‌ها فیلم نمی‌شوند اما در آثار مرحوم رسول ملاقلی پور و یا محمد باشه آهنگر کمی این لحظه های ناب احساس می شد. *به شهدا وابسته هستم/ ما مدیون شهدا هستیم _با عِرق خاصی در ارتباط با آثار دفاع مقدس صحبت می کنید آیا زمانی که فیلمنامه‌ای درباره این موضوع به دست‌تان می رسد نگاه متفاوتی دارید؟ بگذارید مسئله ای را عنوان کنم من نتوانستم در جبهه بجنگم البته که برای فیلمبرداری در مناطق جنگی حاضر شده‌ام تا محل فیلمبرداری را بازدید کنم اما نتوانستم تفنگ به دست بگیرم و بجنگم. اما نسل من درباره این رخداد وظایفی داشتند و نمی‌توانستند بی‌تفاوت از کنار آن عبور کنند اصلاً نمی‌توان بی‌تفاوت بود من هم از این قاعده مستثنی نیستم. من برای شهدا و اتفاقاتی که در جنگ افتاده است به آنها احترام می گذارم و به شدت به آن ها وابسته هستم. حتی در فیلم هایی که حضور داشتم زمانی که متوجه شدم آنها در جنگ حضور داشتند یا جانباز هستند که بخشی از بدن‌شان را برای حفظ این سرزمین فدا کرده‌اند رفتار و کردارم با آن ها تغییر کرده است. برای این که دیده ام او در مقایسه با من فراتر  از برخی مرزها رفته است. به کسی که بخشی از وجود خود را فدا کرده است چه باید گفت؟! این افراد برایم محترم هستند و جایگاه رفیع در دلم دارند. آن ها بودند که این سرزمین را حفظ کردند این امنیتی که وجود دارد آن ها به وجود آوردند. جوان‌ترها فکر نکنند امنیت مسئله کمی است. در یک کلام ما مدیون شهدا هستیم. زمانی که فیلمنامه‌ای در باره جنگ تحمیلی به دستم می‌رسد زمان خواندن آن احساس دین دارم. این ادا و تظاهر نیست،این حرفها را نمی زنم که نرخی تعیین کنم تا از آن به نفع خود استفاده کنم واقعاً به این حرف ها اعتقاد دارم.  به همین دلیل سعی میکنم آثاری از این دست تا آن جا که امکان دارد رفیع‌تر ساخته شود. _ با کارگردان های متفاوتی همکاری داشته اید در طول شش دهه فعالیت‌تان، همکاری با کدام کارگردان برای‌تان به یادماندنی‌تر بوده است؟ بگذارید این گونه پاسخ دهم انسان‌ها در شرایط های مختلف کنار هم انرژی‌های مثبت و منفی ایجاد می‌کنند. زمانی که قرار دادی را امضاء کردم پایبند بودم تا مسئولیتم را به نحوه احسن انجام دهم. اینکه در کنار چه افرادی خوشبخت بودم و یا عکس این حالت را داشتم در سینما مسئله مهمی نیست، چرا که بعد از اتمام فیلم و فاصله ای که می‌افتد ذهن بسیاری از مسائل را فراموش می کند. _ بگذارید سوالم را به نوعی دیگر مطرح کنم،حضور در کدام فیلم حال شما را بهتر کرده است؟ اگر نگاهی به آثارم بیاندازید کاملاً مشخص است و اصلاً نیازی نیست من عنوان کنم اما «بای سیکل ران»، «عروسی خوبان»، «شب های زاینده رود»، «خانه خلوت»، «گنج»، «بازجویی یک جنایت»، «فرزند خاک»، «ملکه» و «مزار شریف» و بسیاری از فیلم های دیگر است که در زمان کار کردن حالم را خوب کرده اند. چراکه احساس کردم کارهای با ارزشی بودند. *«مزار شریف» شاهد بزرگترین پرده کروماکی سینما بود _ به مزارشریف اشاره داشتید این فیلم هم جزو پروژه های بسیار سخت بود، در این فیلم شاهد تصاویر بسیار خوبی هستیم. بله کاملاً. قبل از این که فیلمبرداری را شروع کنیم با کارگردان نشست‌های مختلفی را برگزار کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در برخی پلان ها مخاطب ذرات پوست را ببیند. ما در این فیلم خواستیم به کنتراست بالایی برسیم تا جایی که ریزترین خطوط صورت بازیگران دیده شود که البته طبق روانشانسی تصویر این وضوح و کنتراست تاثیر خاص خودش را بر بیننده می گذارد که ما هم دنبال همان بودیم. به نظرم حجیم‌ترین پرده کروماکی که در سینمای ایران کار شده است در فیلم سینمایی مزار شریف است. _گاهی در برخی فیلمها دوربین جزو شخصیت‌های فیلم است و تا حدودی زیادی به بازی بازیگر کمک می کند. به نظرم باید از کلمه کامل‌تری استفاده کرد. دوربین باید در تمام آثار جزو شخصیتی که در فیلم حضور دارد قرار گیرد. دوربین روایتگر قصه است و باید شخصیتی را که مورد نظر هر فیلمنامه است پیدا کند. _ در کدام فیلم ها فکر می‌کنید حق شما و فیلم ادا نشده است؟ در بیش از صد فیلم در سینما حضور داشته ام  تعداد این فیلم‌ها کم نخواهد بود. «طلسم»،  «بای سیکل ران»، «خانه خلوت»، «مزار شریف»، «ملکه»، «فرزند خاک» و «عروسی خوبان». *سینمای بعد از انقلاب نگاه جدی تری داشت/ قبل از انقلاب افرادی چون زرین دست دیده نمی‌شدند _شما تجربه کار در قبل و بعد از انقلاب را دارید این دو را چگونه از هم تفکیک می کنید. ببینید سینمای قبل از انقلاب بیش از هر چیزی مصرفی بود. طیفی از مردم که پول برای کاباره رفتن نداشتند با هزینه کمی به سینما می رفتند و فیلمی را می دیدند که تمام مواردی چون کافه و کاباره در آن وجود داشت و می‌توانستند به تماشای آن بنشینند. واقعیت این است که قرار بود بعد از انقلاب سینما بارِ رخدادی را که در جامعه اتفاق افتاده بود را متجلی کند. سینمای بعد از انقلاب باعث شد تا افرادی که نگاه جدی به سینما دارند مطرح شوند نه تنها در داخل بلکه در سینمای جهان این اتفاق برایشان بیافتد. اجازه دهید از خودم مثال بزنم. در سال 1993 در مرکز فرهنگی فیلم شیکاگو مرور بر آثار بنده صورت گرفت. این اتفاق بدون مدد فارابی امکان نداشت یا در هفته سینمای ایران در ژاپن تعدادی از فیلم های من به نمایش در آمد. قبل از انقلاب افرادی چون علیرضا زرین دست دیده نمی شدند اما بعد از این اتفاق افرادی مثل ما توسط برنامه ریزی هایی که صورت گرفت برای مردم جدی شدیم. گفت‌وگو از:احسان هوشیارگر-علی دهبان.
انتهای پیام/

94/03/30 - 11:04





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن