تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821129811




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی زمینه‌ها و علل به قدرت رسیدن بردگان و دون‌پایگان در سرزمین‌های اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی زمینه‌ها و علل به قدرت رسیدن بردگان و دون‌پایگان در سرزمین‌های اسلامی
حاکمیت و به قدرت رسیدن غلامان و بردگان بیشتر ناشی از عوامل داخلی موجود در سرزمین‌های اسلامی ازجمله بیگانگی حاکمان و شکاف میان فرمانروایان و مردم مسلمان، افزایش رفاه، هرزگی و غلامبارگی برخی درباری ها... بود.

خبرگزاری فارس: بررسی زمینه‌ها و علل به قدرت رسیدن بردگان و دون‌پایگان در سرزمین‌های اسلامی



بخش دوم و پایانی ب) علل روی آوردن حکام و سلاطین به بردگان و غلامان یک. بیگانگی حکام و سلاطین با مردمان بومی علل اساسی این پدیده را باید در ماهیت حاکمان و خاندان‌های حاکم و کیفیت به قدرت رسیدن آنان جستجو کرد. بیشتر حاکمان و خاندان‌هایی که بر مناطق مسلمان‌نشین مسلط می‌شدند، همچون خاندان‌های غزنویان، سلجوقیان، عثمانی‌ها و ایوبیان، (1) زنگیان، اتابکان و دیگر خاندان‌های مذکور در صفحات تاریخ، با مردم مسلمان بومی بیگانه بودند و با زور شمشیر بر مردم مسلط می‌شدند. این واقعیت را در این سخن آلب ارسلان سلجوقی (حک 465 ـ 455 ق) می‌توان دید که می‌گفت: «ما در این دیار بیگانه‌ایم و این ولایت به قهر گرفته‌ایم.» (2) دراثر جنگ‌ها و اختلافات که بیشتر ریشه قومی و نژادی داشت یا دراثر اختلافات کلامی و عقیدتی که بین پیروان مذاهب مختلف ایجاد می‌شد، (3) نظام‌های اجتماعی و بسیاری از سنت‌های نیکو و رسوم پادشاهی و مدیریت از هم می‌پاشید (4) و اختلاف و چند دستگی جای اتحاد و همبستگی را می‌گرفت؛ (5) قانون مشخصی نیز برای بازگرداندن نظم و انضباط به اجتماع وجود نداشت. در این میان، فرد یا گروهی تازه‌وارد از راه می‌رسید و عده‌ای را با خود همراه می‌کرد و از طریق زور و غلبه و غصب، حکومت و قدرت را تصاحب می‌کرد. این فرد که سلطان یا امیر یا شاه نامیده می‌شد، برای پیشبرد اهداف خویش به افرادی مطیع و چشم و گوش بسته نیاز داشت (6) که به تعبیر نظامی عروضی، «در حق و باطل با او باشند و کارها را بر وفق مُراد وی تقریر کنند.» (7) حتی در موضوع جانشینی فرزندان حاکمان قبلی نیز نظام مشخصی وجود نداشت و ممکن بود پس از مرگ یک فرمانروا، از میان فرزندان وی چندین مدعی قدرت پیدا شوند و به جان هم بیفتند و مدت‌ها جنگ و کشتار راه اندازند. در این میان نیز نیروی نظامی قوی حرف اول را می‌زد و برنده را تعیین می‌کرد. به‌عنوان نمونه، سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود غزنوی، قدرت را از برادران خود که جانشین رسمی پدر بودند، گرفته و بر تخت سلطنت تکیه کرده بودند. در میان سلاطین سلجوقی و ممالیک مصر (8) و صفویه و دولت‌های اتابکی نیز نمونه‌های متعدد از این نوع دیده می‌شود. این‌گونه حکومت‌ها که هیچ‌گونه تعلق قومی و نژادی با سرزمین و مردم تحت سلطه خود نداشتند، در نگاه مردم تحت سلطه، غاصب و متجاوز شمرده می‌شدند (9) و یک رابطه دشمنی و نفرت دوطرفه بین طبقه حاکم و رعیت تحت سلطه که انواع ستم‌ها را تحمل می‌کرد، به‌وجود می‌آمد. در نتیجه مردم پیوسته درصدد فرصتی بودند تا با قیام علیه چنین حاکمانی، شر آنان را از سر خود کم کنند. از سوی دیگر، حاکمان و سلاطین از طرف بستگان خود در امان نبودند (10) و هر لحظه امکان داشت یکی از اعضای خانواده، سلطان را با توطئه‌ای از میان بردارد. همچنین حاکمانی که عمرشان را با تجاوز به سرزمین‌های مجاور سپری کرده بودند، همیشه نگران حمله دشمن خارجی نیز بودند و در ترس و اضطراب به‌سر می‌بردند. همه این عوامل سبب می‌شد تا حاکمان برای حفظ خود و دفع خطرهای قریب‌الوقوع که موجودیت آنان را تهدید می‌کرد، به نیروی نظامی متشکل از غلامان زرخرید و دست‌آموز متوسل شوند، (11) یا به افراد فرومایه امتیازاتی بدهند تا آنها را با خود همراه و همگام سازند؛ چنان‌که نیروی نظامی طولونیان در مصر متشکل از راهزنان بود. (12) دو. فقدان و کناره‌گیری افراد کاردان و اصیل از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در بسیاری از مقاطع تاریخی، هم‌زمان با سلطه حکومت‌های بیگانه بر سرزمین‌های اسلامی، به علل مختلف ازجمله جنگ‌ها و قحطی‌ها و بلایای طبیعی، مردمان بسیاری به‌ویژه در شهرها کشته می‌شدند و نوعی قحط‌الرجال پدید می‌آمد و میدان برای جولان و تاخت‌و تاز افرادی که شرایط لازم را برای کارهای دولتی نداشتند، فراهم می‌شد. گاهی نیز هم‌زمان با تسلط حکومت‌های غاصب و بیگانه بر سرزمین‌های اسلامی، افراد و خاندان‌های بافرهنگ و صاحب فضیلت و کاردان در سرزمین‌های اسلامی یافت می‌شدند که خانواده‌های دهقانان ایرانی از این قبیل بودند. اما این افراد بنابه عللی که در ادله می‌آید، از وارد شدن در مقامات دولتی و پذیرش مسئولیت در حکومت‌های غاصبی که یک طبقه حاکم بیگانه در رأس آن قرار داشت و هیچ‌گونه اعتماد و اعتباری بر بقای آنها نبود، اجتناب می‌کردند و خود را کنار می‌کشیدند؛ چراکه بر جان و مال خود از جانب آنان ایمن نبودند. (13) گاهی نیز اتفاق می‌افتاد که افراد فاضل و معروف بومی برای پذیرش مسئولیت و کار دولتی اعلام آمادگی می‌کردند، اما سیاست‌های حاکم بر دربار سلاطین و بحث بیگانگی و غلبه غلامان و افراد کوتاه‌فکر بر جریان امور سبب می‌شد تا این‌گونه افراد از راه یافتن به دربارها و سامان دادن امور و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی باز بمانند. افراد کاردان و بافرهنگ شهرنشین، بیشتر دارای موقعیت و امکانات اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی بودند. از آنجا که ویژگی چنین افرادی دلبستگی و تعلق به زندگی و عافیت‌طلبی است، هیچ‌گاه زندگی خود را در معرض خطر قرار نمی‌دهند؛ ازاین رو با کنار کشیدن خود از گردونه فعالیت‌های سیاسی و نظامی، سلامت جان و مال خود را حفظ می‌کردند تا عیش‌شان منقص نشود و زندگی مرفه آنان به‌خاطر دیگران به خطر نیفتد. (14) از سوی دیگر از قدیم در میان مسلمانان، نویسندگان و متفکران و گویندگان بسیاری یافت می‌شدند که مردم را از پیوستن به سلاطین و امرا و ورود به فعالیت‌های سیاسی و جناح‌بندی‌ها و تقرب به سلاطین و امرا باز می‌داشتند. (15) به‌عنوان نمونه، عقیلی صاحب کتاب آثار الوزرا می‌گفت: «احمق و ابله کسی باشد که وزارت پادشاهان جوید و خواهد، از بهر آنکه پادشاهان در ملک خویش شریک نتوانند دید که فرمان دهد. اگر کسی را به وزارت برگزیدند، بعد از یک هفته او را دشمن دارند.» (16) ز بیداد شه باید گریز
کز و خیزد اندر جهانستخیز (17)
به این ترتیب حاکمان و سلاطین جور برای حفظ خود در برابر هرگونه خطر احتمالی، به غلامان نظامی نیازمند و متکی بودند و چون خطرهای بزرگ را به‌وسیله آنان از میان برمی‌داشتند، پیوسته خود را مدیون غلامان می‌دانستند و سعی می‌کردند به‌گونه‌ای دین خود را نسبت به آنان ادا کنند و غلامان را که احساس نفوذ و قدرت می‌کردند، راضی نگهدارند. یکی از راه‌های ارضای غلامان نظامی، دادن القاب و عناوین بسیار بزرگ به آنان بود که پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناخوشایندی به همراه داشت؛ علاوه بر اینکه چنین اقدامی در غلامان نظامی نوعی احساس قدرت و نفوذ ایجاد می‌کرد و سطح توقعات آنان را بالا می‌برد. همچنین در بُعد اجتماعی موجب کم شدن ارزش القاب و عناوین و سلب اعتماد مردم از حاکمان می‌شد. (18) گاهی نیز حاکمان و سلاطین، منطقه‌ای خاص را به اقطاع به غلامان نظامی می‌دادند یا آنها را به فرماندهی لشکر در یک منطقه نصب می‌کردند. (19) سبکتگین، پدر محمود غزنوی و بنیان‌گذار سلسله غزنویان، از غلامان الپتگین بود که در سال 366 ق به امارت رسید. (20) طغرل معروف به کافر نعمت نیز از غلامان مودود غزنوی بود که در دربار وی به مقامات بالا رسیده بود و در سال 441 ق درصدد تصرف تاج ‌و تخت برآمد. (21) بنا‌به گفته فخر مدبر، مناطق تحت حاکمیت غزنویان در سده ششم هجری به چهار منطقه تقسیم می‌شد که همه در اقطاع ترکان بود (22) و دست آنها در آن منطقه باز گذاشته شده بود. این امر سبب می‌شد تا یک غلام نظامی که صاحب اندک تجربه‌ای نیز شده بود و بر اوضاع و شرایط روزگار نیز آگاهی داشت، به دور از فشارهای دربار برای خود دار و دسته‌ای فراهم کرده و بر قدرت و ثروت خود بیفزاید و چندین برابر مالیات مقرر از مردم بستاند. گاهی نیز با دادن سهم بزرگی از غنائم و ثروت‌های بادآورده، از خوش‌خدمتی غلامان تقدیر می‌شد. این امر نیز در افزایش قدرت و نفوذ غلامان نظامی باتجربه تأثیر جدی داشت و آنها را برای ورود در دسته‌بندی‌ها و توطئه‌هایی که در دربار شکل می‌گرفت، آماده می‌ساخت. (23) بسیار اتفاق می‌افتاد که غلامانی از این نوع به ولی‌نعمت خود پشت می‌کردند و او را می‌کشتند، یا او را در برابر مخالفان درون‌خانوادگی و مدعیان جدید تنها می‌گذاشتند. (24) با مرگ سلطان و ولی‌نعمت پیشین و اختلافاتی که به‌دنبال آن پیش می‌آمد، غلام سابق و اقطاع‌دار امروز که به فرمانده قدرتمندی تبدیل شده بود، ادعای استقلال کرده و برای حفظ موقعیت خویش به جنگ و در‌گیری می‌پرداخت. (25) سه. غلبه تفکر جبرگرایی بر جوامع اسلامی از دیگر عوامل به قدرت رسیدن بردگان و افراد دون‌پایه در جوامع اسلامی، غلبه تفکر جبرگرایی به‌شمار می‌رود. گاهی برخی نویسندگان و فقها که امام و رهبر دینی به‌شمار می‌رفتند، با استناد به احادیث ضعیف یا جعلی و استدلال‌های بی‌پایه کلامی، سلطه حاکمان ظالم و نامشروع را نوعی خواست و اراده تحمیلی خداوند متعال قلمداد می‌کردند که می‌بایست در برابر آن صبر و تحمل پیشه کرد و به قضای الهی رضایت داد. در کتاب تاریخ فخری ابن‌طقطقی حدیث مجعولی منسوب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) درج شده که مردم را حتی از بدگویی به سلطان ظالم نهی می‌کند: «والیان را ناسزا نگویید. پس اگر آنان نیکی کردند، پاداش دارند و وظیفه شما شکرگزاری است و اگر بدی کردند، بار گناهان‌شان بر دوش خود آنهاست و شما باید که صبر پیشه کنید. همانا فرمانروایانِ بدرفتار وسیله انتقام خداوند هستند که از هر کس بخواهد، بدان وسیله انتقام می‌کشد. پس انتقام خدا را با سرپیچی و خشم استقبال نکنید؛ بلکه با افتادگی و فروتنی با آن روبه‌رو شوید.» (26) این موضوع سبب می‌شد تا مردمِ معتقد به جبر الهی، سلطه هر حاکم ظالمی را بپذیرند. چهار. کم ‌سن و سالی برخی سلاطین و شاه زادگان این امر خود از علل اساسی رو آوردن آنان به بردگان بود و میدان را برای دسیسه‌چینی بردگان و افراد دون‌پایه که بر سلاطین جوان مسلط می‌شدند، هموار می‌کرد. (27) نوح بن منصور سامانی ازجمله امیران کم سن و سال سامانی بود که به قول نظامی عروضی بازیچه دست درباریان شده بود. (28) طغان‌شاه بن آلب ارسلان در کودکی به حکومت هرات رسیده بود و مدام با شاعران سرگرم بود و از امور مملکت چیزی نمی‌دانست. (29) سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه (حک 525 ـ 512 ق) در سیزده سالگی به سلطنت رسیده بود و زمام اختیار او را اطرافیان و درباریانش داشتند. او خادمان بسیاری داشت و این خادمان از خردسالی پادشاه استفاده کرده و همه به دولت رسیده بودند و بعدها از بزرگان به‌شمار می‌رفتند. (30) فائز خلیفه فاطمی مصر (حک 555 ـ 549 ق) در چهار سالگی به خلافت رسید و در 11 سالگی درگذشت و پس از او پسرعمویش عاضد، آخرین خلیفه فاطمی مصر در نه سالگی به حکومت رسید. (31) پنج. خوش‌گذرانی سلاطین و خلفا و غفلت آنان از امور اساسی از دیگر علل روی آوردن سلاطین به بردگان و افراد دون‌پایه، خوش‌گذرانی آنان و غفلت از امور اساسی بود. (32) ملکشاه سلجوقی (د. 485 ق) بخش زیادی از بیست سال پادشاهی خود را به شکار و شراب مشغول بود. (33) نوه وی، یعنی محمود بن محمد (حک 525 ـ 512 ق) که در یکی از پرآشوب‌ترین مقاطع تاریخ سلجوقیان حکومت می‌کرد نیز بیشتر وقت خود را با زنان و بازی با سگ و باز و شکار صرف می‌کرد. (34) ملکشاه بن محمود که پس از مرگ مسعود سلجوقی در سال 547 ق به سلطنت رسید، فردی عیاش و هرزه و هزل‌دوست و دون‌پرور بود که به تعبیر راوندی «به لهو و طرب عمر می‌گذاشت.» (35) سلطان ارسلان بن طغرل از سلجوقیان که در سال 556 ق با کمک اتابک آذربایجان به قدرت رسید و بیش از پانزده سال سلطنت کرد، به تعبیر راوندی «از کار دخل و خرج مملکت غافل بود و غرق در تنعم و رفاه‌طلبی بود و در پوشش و خورش، تکلف و تنوق را به غایت رسانیده بود.» (36) به نوشته ابن‌طقطقی، مستعصم آخرین خلیفه عباسی بغداد مردی بی‌اراده و غافل از امور مملکت بود و بیشتر اوقات خود را صرف عیاشی و بازی با افراد دلقک و مسخره می‌کرد و همین افراد بر وی تسلط داشتند. (37) شش. سلطه غلامان بر حاکمان گاهی غلامان به‌سبب نزدیکی بیش از حد با سلطان، به بسیاری از اسرار سیاسی و نظامی آنان پی می‌بردند و در شرایط سخت، مایه دردسر و گرفتاری وی می‌شدند؛ مانند سلطه فتح بن خاقان بر خلیفه متوکل عباسی (حک 247 ـ‌ 232 ق) (38) و قرابت ایاز با سلطان محمود غزنوی. (39) حاکمان برای دلجویی از این غلامان و نیز جلوگیری از همدستی آنان با دشمنان و رقیبان و شرکت در دسیسه‌ها، (40) از روی ترس و نگرانی امتیازاتی به آنها می‌دادند. این امتیازات برخلاف انتظار حکام و سلاطین نه‌تنها غلامان را راضی و خرسند نمی‌ساخت، بلکه آنان را برای گرفتن امتیازات بیشتر، جری‌تر و پرتوقع‌تر می‌کرد. در واقع این عمل سلاطین، غلامان را به ضعف و ناتوانی حاکمان و پوشالی بودن قدرت آنان آگاه‌تر می‌ساخت و آنان را آماده اجرای برنامه‌های خاص می‌کرد. (41) جوهر صقلی یک غلام مسیحی بود که پس از راه یافتن به دربار فاطمیان، همه‌کاره شد. (42) ج) طبقات دون‌پایه علاوه بر غلامان دست‌پرورده و بیگانه، عده‌ای از افراد ضعیف و بی‌هنر وابسته به اقشار پایین جامعه نیز یافت می‌شدند که فاقد هرگونه قابلیتی بودند. آنان با استفاده از خلأ ناشی از کناره‌گیری افراد توانا از دخالت در امور سیاسی، وارد میدان سیاست و فعالیت‌های نظامی می‌شدند. سلاطین و حاکمان سلطه‌طلب نیز از این‌گونه افراد که برخی از آنها نوکران بی‌مواجب به‌شمار می‌رفتند، به‌گرمی استقبال می‌کردند. به گفته ابن‌طقطقی «در میان پادشاهان این رسمی شایع بود که پیوسته عوام رعیت را نزد خود نگاه می‌داشتند و با ایشان معاشرت می‌کردند و آنها را به خدمت خویش می‌گماشتند.» (43) بنا‌به گفته وی، بیشتر یاران و مشاوران مستعصم، آخرین خلیفه عباسی بغداد را افراد نادان و دون‌پایه تشکیل می‌دادند و بر وی مسلط بودند. (44) این‌گونه افراد که فاقد کمترین شرایط و ویژگی‌ها و توانایی‌ها و قابلیت‌ها بودند، از طریق تملق (45) و سپاهی‌گری و شیوه‌های دیگر به خدمت دربار‌ها درمی‌آمدند و کم‌کم در کنار سلاطین و شاه زادگان ضعیف و بی‌کفایت رشد می‌کردند و به مقامات درباری و ریاست دیوان‌ها می‌رسیدند. (46) به نوشته ابن‌طقطقی، ابن‌دَرنُوس مرد حمالی در بغداد بود که با چاپلوسی و خوش‌خدمتی در دربار خلیفگان مستنصر و مستعصم چنان منزلتی یافته بود که وزیر مستعصم به پایش بلند می‌شد و صاحب دیوان در کارها نظر او را جلب می‌کرد و او را واسطه بین خود و خلیفه قرار می‌داد. (47) این‌گونه افراد لئیم چون طرف اعتماد قرار می‌گرفتند و قدرتی می‌یافتند، به موجوداتی بسیار خطرناک تبدیل می‌شدند. (48) خطیرالملک ابومنصور یزدی از وزرای سلطان محمود سلجوقی از اراذل و افراد بی‌ریشه جامعه بود. وی مدت چهل و پنج سال در شرایط خاص در دیوان‌های سلاطین جوانی چون برکیارق و محمد و سنجر و در منصب‌هایی چون وزارت و استیفا و اِشراف و اِنشا کار می‌کرد و دائماً به عیش و طرب مشغول بود. او که به تعبیر عُقیلی صاحب آثار الوزراء «از زیور تمام کمالات نفسانی و از تدبیر و امور آن غافل بود، نمی‌دانست که لوط پیامبر، قبل از پیامبر اسلام بوده یا بعد از ایشان. او بعد از آنکه از وزارت عزل شده بود، چند سال دیگر همچنان متصدی مهمات و اَشغال دیوان بود و جز جمع مال به چیز دیگری نمی‌اندیشید و هیچ اثر خیری از او نماند». (49) شمس‌الدین ابوالنجیب درگزینی نیز یکی دیگر از دیوانیان و وزیران سلجوقیان بود که به تعبیر عقیلی «به‌غایت جاهل و بی‌هنر بوده است.» (50) او که حتی از شناخت کلمات به‌کار رفته در محاورات روزمره عاجز بود، روزی در گفتگو با یکی از درباریان به‌نام کمال‌الدین زنجانی گفته بود: «مگر بر جَعده آمدی که سالم ماندی. کمال‌الدین گفت: ای خداوند! جاده باید گفت. شمس‌الدین وزیر گفت: راست گفتی؛ جعده آن‌ست که کمان در وی نهند. کمال‌الدین گفت: ‌ای خداوند! آن جعبه است که تیر در وی نهند». (51) فخرالدین ابوبکر یکی از کارگزاران حکومت در دربار اتابکان فارس بود که به تعبیر صاحب تاریخ وصاف، اصل و نسبی رفیع نداشت. در اوان کودکی به همراه پدرش در آشپزخانه کار می‌کرد. مدتی بعد جزو خادمان تخت‌خانه شد و پس از چندی به منصب خزانه‌داری رسید. (52) البته این روایت ناقض شخصیت معدود انسان‌های شریف و توانایی چون میرزا تقی‌خان امیرکبیر در دربار قاجار نمی‌شود که در شرایطی کاملاً متفاوت رشد کرده بودند. گاهی برای بزرگ جلوه دادن یک شخص ضعیف و بی‌مقدار که از انجام یک شغل کوچک عاجز بود، دو یا چند شغل به او واگذار می‌شد که این خود آشفتگی و بی‌نظمی و هرج و مرج را دامن می‌زد. د) نتایج و پیامدهای حاکمیت بردگان و دون‌پایگان حکومت‌هایی که به‌دست بردگان و افراد فرومایه ایجاد می‌شد، اغلب عملکردهای منفی و پیامدهای سوء داشتند؛ هرچند ممکن بود برخی حاکمان این حکومت‌ها یک استثنا باشند و برای کسب وجهه در میان مردم قلمروشان، عملکردهای مثبتی هم داشته باشند؛ همانند آنچه که برخی حاکمان اتابکی فارس یا موصل انجام داده بودند. برخی از مهم‌ترین پیامدهای منفی این حکومت‌ها از این قرار است: ـ دامن زدن به اختلافات: غلامان و فرومایگان در هر نقطه‌ای که به قدرت می‌رسیدند، دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته در دسته‌بندی‌های نظامی و سیاسی و جریان‌های کلامی و مذهبی وارد می‌شدند و جبهه‌گیری می‌کردند. آنان برای حفظ موجودیت خود، با جانب‌داری از فرقه یا مذهبی خاص به این اختلافات دامن می‌زدند که این امر نفرت مردم را از طبقه حاکم بیشتر می‌کرد و تنش‌ها را دامن می‌زد. از آنجا که حاکمان، به‌ویژه در ایران از اقوام و نژادهای خاصی بودند، به‌سبب جانب‌داری از قبیله و نژادی خاص مانند ترک یا عرب، در جریان اختلافات قومی نیز وارد می‌شدند و بر آشوب و ناامنی و بی‌نظمی دامن می‌زدند. (53) ـ پیدایش مطالب تاریخی بی‌پایه برای ساختن نسب‌نامه‌های جعلی برای برخی حاکمان: در مواردی سعی می‌شد تا اصل و نسب برخی از آنها را به شاهان ساسانی برسانند. (54) ـ جعل مطالبی در توجیه حقانیت برخی نژادها یا اقوام: برخی نویسندگان درباری با استفاده از فرصت‌ها، سخنانی باب میل حاکمان جعل می‌کردند و به‌عنوان آموزش‌های دینی در کتاب‌ها باقی می‌گذاشتند که گاه بسیار مسخره و مضحک بود. ـ دادن شغل‌های بزرگ به مردمان فرومایه که این خود موجب فروپاشی دولت‌ها می‌شد. ـ پایمال شدن ارزش‌های دینی، فرهنگی، قومی و میهنی: حکومت غلامان در بیشتر موارد ارزش‌های دینی، اخلاقی، فرهنگی، قومی و میهنی را نیز پایمال می‌کرد. همچنین بازار تملق و ریاکاری و چاپلوسی گرم می‌شد؛ (55) حتی زبان و ادبیات بومی به‌هم می‌ریخت و نوع جدیدی از ادبیات شکل می‌گرفت؛ دین در جامعه رنگ می‌باخت و در یک کلام نظم و انضباط اجتماعی به‌هم می‌ریخت و به حقوق تمام افراد اجتماع تجاوز می‌شد؛ افراد فاضل و معروف و توانا به کناری می‌رفتند و اهل علم و معرفت مورد غفلت و فراموشی و گاهی مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند و فساد اخلاقی و جنسی گسترش می‌یافت. نتیجه به قدرت رسیدن بردگان و افراد فرومایه در سرزمین‌های اسلامی از نظر زمانی مربوط به روزگاران پس از گسترش سرزمین‌های اسلامی بود. گسترش جغرافیایی سبب شد تا اقوام گوناگون به اسلام وارد شوند. اما این گسترش زمینی با تبلیغات و آموزش‌های درستِ دینی تقویت و هماهنگ نمی‌شد. در اوایل دوران اسلامی بردگان براساس نظام فقهی خاصی با عنوان غلام و مولا در خدمت افراد و بزرگان قبایل بودند و دربارهایی با مشخصات دربارهای سده‌های سوم هجری به بعد، هنوز شکل نگرفته بود. حاکمیت و به قدرت رسیدن غلامان و بردگان بیشتر ناشی از عوامل داخلی موجود در سرزمین‌های اسلامی ازجمله بیگانگی حاکمان و شکاف میان فرمانروایان و مردم مسلمان، ناامنی در دربارها به‌علت پیدایش چندین مدعی قدرت، افزایش رفاه، هرزگی و غلامبارگی برخی دربارها، متروک شدن امر به معروف و نهی از منکر و غلبه تفکر جبرگرایی بود. همچنین ظهور اختلاف و چند دستگی در میان مسلمانان، به‌ویژه قبایل بزرگ عرب و خلافت مرکزی، فاصله گرفتن مسلمانان از قرآن و تعالیم حیات‌بخش آن، افزایش دنیاطلبی، نگرش سطحی به آموزه‌های دینی و به فراموشی سپرده شدن اخلاق و آموزه‌های اخلاقی اسلام در پیدایش این پدیده تأثیر داشت. به قدرت رسیدن غلامان، اختلافات را به‌شدت دامن می‌زد، ارزش‌های دینی را پایمال می‌کرد و در مقابل، چاپلوسی و ریاکاری را افزایش می‌داد. ویژگی‌های روانی و شخصیتی بردگان و غلامان و نوع آموزش‌هایی که به آنان داده می‌شد نیز در شکل‌گیری جریان قدرت‌یابی آنان اثر مستقیم داشت. پی نوشت: [1]. ابراهیم حسن، النظم الاسلامیه، ص283. 2. خواجه نظام‌الملک، سیر الملوک، ص 204. 3. جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، ص 63 ، 93، 119 ـ 118، 125، 127، 157 و 165. 4. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 40. 5. راوندی، راحة الصدور، ص 182. 6. همان، ص 32؛ غزالی، نصیحة الملوک، ص 181. 7. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 94 ـ 93. 8. ابن‌ایاس، بدایع الزهور، ج 1، ص 11، 113، 117 و 120. 9. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 40. 10. ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 446. 11. مقریزی، السلوک، جزء اول، ص 340 ـ 339؛ ابراهیم حسن، النظم الاسلامیه، ص 283. 12. همان، ص 171. 13. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 93؛ غزالی، نصیحة الملوک، ص 146 ـ 145. 14. همان، ص 143. 15. همان، ص 146 ـ 145. 16. عقیلی، آثار الوزراء، ص 159. 17 . راوندی، راحة الصدور، ص 69 . 18. باسورث، تاریخ غزنویان، ج 2، ص 162 و 167. 19. بیهقی، تاریخ بیهقی، ص 320 و 355؛ خواجه نظام‌الملک، سیر الملوک، ص 62 ؛ راوندی، راحة الصدور، ص 129؛ مقریزی، السلوک، جزء اول، ص 340؛ حتّی، تاریخ عرب، ص 850 . 20. باسورث، تاریخ غزنویان، ج 2، ص 162. 21. همان، ص 167. 22. فخر مدبر، آداب الحرب و الشجاعة، ص 147 و 307. 23. جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، ص 127. 24. باسورث، تاریخ غزنویان، ج 2، ص 167. 25. همان، ج 1، ص 97 و ج 2، ص 167؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 24 ـ 23. 26. ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 42 ـ 41. 27. راوندی، راحة الصدور، ص 238. 28. جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، ص 34 و 119؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 24. 29. همان، ص 70 ـ 69 . 30. راوندی، راحة الصدور، ص 205. 31. حتّی، تاریخ عرب، ص 794. 32. همان، ص 877 ؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 55 و 57؛ ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 58؛ راوندی، راحة الصدور، ص 41 و 237. 33. همان، ص 132 ـ 131. 34. همان، ص 205. 35. همان،‌ ص 251 ـ 249. 36. همان، ص 282. 37. ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 445. 38. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 345 ـ 342. 39. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 55. 40. راوندی، راحة الصدور، ص 239 ـ 238. 41. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 24 ـ 23. 42. حتّی، تاریخ عرب، ص 788. 43. ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 469. 44. همان، ص 445. 45. نظامی عروضی، چهار مقاله، ص 55 و 94 ـ 93. 46. راوندی، راحة الصدور، ص 32. 47. ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ص 47. 48. غزالی، نصیحة الملوک، ص 233 و 237. 49. عقیلی، آثار الوزراء، ص 232. 50. همان، ص 262. 51. همان. 52. وصاف، تاریخ وصاف، ص 95. 53. جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، ص 63 ، 93، 119 ـ 118، 125، 127، 157 و 165. 54. باسورث، «دوره اول غزنویان»، کتاب تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج، ص 145. 55. جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، ص 7 ـ 6 ؛ العینی، السیف المهند، ص 5، 39 ـ 33 و 47.   علی غفرانی: استادیار دانشگاه فردوسی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 11 پایان متن/  

94/03/27 - 03:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن