تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833239844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا تماشای «مردی که اسب شد» لذت بخش است؟


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
چرا تماشای «مردی که اسب شد» لذت بخش است؟




در میان انبوه فیلمهایی که در قاب تلویزیونی ساخته می شوند و با دیالوگ گویی و میزانسن هایی ساده، سکانس های دورهمی را تشکیل می دهند، که هیچ ربطی به سینما ندارند، (مردی که اسب شد) کاملا سینمایی است.











برترین ها - ایمان عبدلی: در میان انبوه فیلمهایی که در قاب تلویزیونی ساخته می شوند و با دیالوگ گویی و میزانسن هایی ساده، سکانس های دورهمی را تشکیل می دهند، که هیچ ربطی به سینما ندارند، (مردی که اسب شد) کاملا سینمایی است، یعنی عوامل سازنده به خود زحمت داده اند و با بهره گیری از لوکیشن های متفاوت و بازسازی فضای مورد نظر ،اتمسفری را در فیلم خلق کرده اند که کاملا در خدمت داستان قرار گرفته است.

گیلان ،مازندران و گلستان هر کدام بنا به طبیعت و خود در خدمت فیلم قرار گرفته اند ،از ریل راه آهن که استعاره ای از "زندگی" است و راهی و جبری که باید طی شود، تا کلبه ای که بدون حضور زن در انتهای فیلم آتش می گیرد و یا حضور زنان ترکمن در خواب پدر که آمده اند، انتقام راحله را بگیرند.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟



یک بار دیگر فوکوس دوربین را در دو پلان سکانسی که پدر وارد تونل شود مرور کنیم : مرد کارگر با حالی شوریده و نزار وارد تونل تاریکی می شود و از روشنی به تاریکی و دوباره روشنی میرسد، اما در پس زمینه ی حضور او روشنای انتهای تونل به مرور کم و کمتر می شود، از یک دایره به نیم دایره و در انتها به یک نقطه میرسد که در تاریکی محو می شود، این نوع فیلمبرداری غنی و بازیگوش و البته تجربه گرا را که انگار می خواهد سینمای تارکوفسکی و بلاتار را نمایندگی کند در سینمای ایران نداشته ایم یا کمتر داشته ایم.


ثفقی فیلمی: تصویری، کم حرف و پر ازنشانه را پیش رویمان گذاشته واین مطابق میل مخاطب راحت طلب نخواهد بود، زیرا باید با انرژی زیاد و با حوصله همراه با فیلم دست به جست و جو و کندو کاو بزند و به نوعی در فیلم مشارکت داشته باشد، البته داشتن پس زمینه ی سینمایی مناسب بیشتر می تواند مخاطب را در درک فیلم کمک کند ، حضور لوون هفتوان در کل فیلم به شکلی است که توسط پرسوناژهای دیگر دیده نمی شود و در تمام مدت حضوری مالیخولیایی دارد و اگر توجه کنید در تمام دفعات حضور او بخار یا مه و یا چیزی شبیه به این در قاب دوربین قرار می گیرد.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟



به نوعی با القای حس ماورایی طرف هستیم، تنها نشانه ای که در می یابیم  که او همان صدای درون پدر راحله هست: سکانسی است که او قاب عکس مادر راحله را به دیوار متروک آویزان می کند و خب با توجه به سیل فیلم های آسان گیر سالهای اخیر درک این موضوع توسط مخاطب کمی دشوار است ،فیلم "ثفقی" در طراحی صحنه و فیلمبرداری جزو بهترین های چند سال اخیر است، طراحی فضایی که در آن هیچ نشانه ای از دنیای مدرن و ابزار تکنولوژیک نباشد و چیدمان و طراحی صحنه به شکلی انجام شود که کاملا بدوی بودن فضا را القا کند کار سختی است که سازندگان (مردی که اسب شد) موفق به اجرای آن شده اند.

در ضمن فیلم پر از قاب بندی های چشم نواز است رنگ آمیزی تصویر و نماهای لانگ شات و اکستریم لانگ شاتی که در فیلم کم هم نیستند دیدن فیلم را تجربه ی جالبی کرده است، فقط در نماهایی که دوربین با کاراکترها همراه میشود با نمای متوسط مخاطب را در کنار کاراکتر قرار می دهد.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟



چرا  تماشای (مردی که اسب شد ) تجربه ی کسل کننده ای است ؟

داستان فیلم داستان دلبستگی عاطفی شدید یک پدر به دخترش است تا حدی که پس از ازدواج هم نمی خواهد دخترش را از دست بدهد و البته فیلم تلاش دارد در کنار آن به جبر یک زندگی کارگری بپردازد، اما 110 دقیقه زمان فیلم به هیچ وجه تناسبی با داستان فقیرش ندارد از این رو با فیلمی کشدار و حوصله سر بر مواجه ایم که اگر به مسایل تکنیکی توجه نداشته باشیم، تحمل آن چیزی شبیه شکنجه می شود.

فیلم به درستی در گروه هنر و تجربه گنجانده شده است زیرا برای مخاطب عادی تر سینما هیچ جذابیتی ندارد، اگر چه شجاعت و جسارت سازنده ی فیلم قابل ستایش است اما در لحظاتی فیلم آنقدر شخصی میشود که دریافت دنیای آن غیرممکن می شود. سکانس راه رفتن کارگران روی ریل راه آهن و پرداخت کشدار و فاقد جذابیت آن در کنار پلان سکانس هایی که هفتوان مونولوگی را چندین بار یک نفس تکرار می کند در اثر جا نیفتاده است و تنها سبب دلزدگی بیننده می شود.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟



گویش پرسوناژها و غالبی که برای دیالوگ ها انتخاب شده است بیشتر مناسب تئاتر  وسن نمایش است تا یک فیلم سینمایی ،گریم های اغراق آمیز معلوم نیست در راستای چه هدفی اجرا شده، اگر قرار بر تشدید مالیخولیایی شدن فضا بوده است این گریم ها تکنیک کارایی نبوده و تنها تاثیری که دارند دور شدن مخاطب از کاراکترهاست و فیلم اینگونه خالی از همذات پنداری شده است و بیننده هیچ کششی برای پیگیری سرنوشت آدم های داستان ندارد.

چرایی خیلی از مسایل تا پایان فیلم روشن نمی شود به عنوان مثال تاکیدی که بر باران وجود دارد، مشخص نیست در راستای چه هدفی بوده است ،داستان فیلم که برگرفته از فضای داستان های آنتوان چخوف است در تبدیل به یک فیلم به نظر دچار حفره هایی در متن و فیلمنامه است ،داستانی که از سکون و تکرار و جبر می گوید، اگر در بازه ی زمانی کوتاهتری روایت شود کشش بیشتری خواهد داشت.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟



روند فیلم به گونه ای است که اگر بیست دقیقه از فیلم را هم حذف کنیم اتفاق خاصی نمی افتد منکر ظرافت ها و زیبایی های فیلم نمی شوم، اما داستان آنگونه که باید و شاید همپای پرداخت جسورانه ی ثفقی حرکت نمی کند، از این رو با فیلمی با تکنیک بالا و متفاوت اما داستانی فقیر و فاقد جذابیت طرف هستیم.نکته ی آخر اینکه سکانسی که پدر راحله خودش را دفن می کند چکیده ی دنیای فیلم است، مفهوم "جبر" به زیبایی در این سکانس به نمایش گذاشته می شود در ضمن جالب است بدانید که در این فیلم با کلی برداشت های طولانی مواجه ایم، فیلم در مجموع از 50 پلان سکانس تشکیل شده است.


چرا تماشای (مردی که اسب شد) تجربه ی لذت بخشی است؟









تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن