واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تقابل عقل و عشق در کالبدي سياسي
نقد خوانندگان. نقدي بر فيلم «به رنگ ارغوان» به بهانه ورود به شبکه نمايش خانگياگرچه توقيف 5 ساله اين فيلم از لحاظ ساختاري بر فيلم تاثير نگذاشته و در يک جمله فيلم فيلم زنده اي است اما من معتقدم هر فيلمي(مخصوصا اين گونه فيلم ها) بازتاب کننده شرايط روز جامعه شان هستند و حاصل از اوضاع و جريان خاص اجتماعي زمان خود مي باشند. قصد داريم از اين پس در اين بخش و در جهت ارتباط تنگاتنگ تر با مخاطبان خود، از نقد هاي برتر خوانندگان عزيز سايت درباره فيلم هاي روز سينماي ايران و جهان، با ذکر نام نويسنده استفاده نماييم.در صورت تمايل به تبادل انديشه هايتان با ديگر همراهان سينمانگار، نقدهاي خود را به صورت فايل word به آدرس ايمل زير ارسال نماييد.قابل ذکر است که سينمانگار حق ويرايش مطالب ارسالي را خواهد داشت و از نقدهاي برتر به انتخاب خود استفاده خواهد نمود.علي آهنيان هو القادرگزارش يکسوژه شناسايي شد: به رنگ ارغوانفيلم «به رنگ ارغوان» سيزدهمين فيلم ابراهيم حاتمي کيا در سال 1383 ساخته شد. اين فيلم مراحل ساخت را در سکوت کامل خبري طي کرد. تا جايي که عکسها و خلاصه داستان فيلم تنها دو هفته مانده به آغاز جشنواره بيست و سوم فيلم فجر در اختيار مطبوعات قرار گرفت در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر از نمايش فيلم به دستور وزير اطلاعات جلوگيري شد. اين فيلم حدود 5 سال پشت در هاي بسته وزارت ارشاد ماند. همچنين سيد جمال سادتيان تهيه کننده اين فيلم طي يک نامه اي به جناب آقاي احمدي نژاد خواستار رسيدگي به وضعيت اکران اين فيلم شده بود. در نهايت اين فيلم با مساعدت معاونت سينمايي بعد از حدود 5 سال رفع توقيف شد و به بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر رسيد. به رنگ ارغوان سيمرغ بلورين جايزه نگاه مردمي بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيل فجر را نيز با ?? درصد آرا دريافت کرد. هو العالم
گزارش دونقدي بر به رنگ ارغوانايده ي متفاوت ابراهيم حاتمي کيا براي اين فيلم بي شک اين فيلم را با فيلم هاي ديگر سينماي اين روزهاي ما متمايز مي کند. در زمان اکران اين فيلم در جشنواره فجر و اکران عمومي نظرهاي بسيار متضاد و مختلفي از اهالي هنر ومنتقدان بيان شد. نگارنده هم نظر شخصي خودم را به عنوان يک منتقد جوان بيان ميکنم.در ابتدا من اين جمله را مي نويسم و بايد به آن توجه داشت که «به رنگ ارغوان» فيلم زمان خودش است و بايد در زمان خودش ديده مي شد.اگرچه توقيف 5 ساله اين فيلم از لحاظ ساختاري بر فيلم تاثير نگذاشته و در يک جمله فيلم فيلم زنده اي است اما من معتقدم هر فيلمي(مخصوصا اين گونه فيلم ها) بازتاب کننده شرايط روز جامعه شان هستند و حاصل از اوضاع و جريان خاص اجتماعي زمان خود مي باشند. حاتمي کيا اين بار يک مامور اطلاعاتي را به چالش مي کشد و زير ذره بين خود قرار مي دهد. ماموري که ظاهرا يک مامور حرفه اي و کارکشته و قابل اعتماد است.شايد سياسي بودن موضوع داستان به جذابيت اين فيلم افزوده باشد. البته نگارنده معتقد است که اين فيلم به طور کامل سياسي نيست. بلکه حاتمي کيا مفهومي ديگر را در قالب و کالبدي سياسي بيان کرده است که شرح خواهم داد.«به رنگ ارغوان» را مي توان از دو ديدگاه متفاوت مورد تجزيه و تحليل قرار داد. هوالکاشف
گزارش سهکالبدي سياسيديدگاه اول سياسي بودن اين فيلم است که بيشتر مورد توجه قرار گرفته و اساسا جذابيت هاي اين فيلم را افزايش داده است.حاتمي کيا با جسارت تحسين برانگيزي دستگاه اطلاعاتي زمانش و مامور اطلاعاتي را مورد بررسي قرار داده و آن را به چالش کشيده است. شايد هزينه اين جسارت 5 سال توقيف اين فيلم باشد. لحن سياسي فيلمساز مشخص است. ديالوگ ها و صحنه هاي هدف را مشخص مي کنند.برداشتي که در پايان اين فيلم به خصوص در صحنه هاي پاياني مي توان داشت و شايد هدف فيلمساز باشد(البته شايد نتيجه گيري نگارنده و طيفي از مخاطبان اين فيلم باشد) اين است که در نهايت دختري که در ابتدا وارد هيچ جبهه وفضاي سياسي نمي شد و به شدت بيزار بود از سياست وسياست بازي و فقط براي تحصيل به دانشگاه آمده بود(طبق گفته ارغوان در سکانسي از فيلم) شرايط و حوادثي باعث تغيير فکر و سليقه ي وي مي شود تا جايي که در پايان مي بينيم در صف اول مخالفان قرار مي گيرد و طناب دار بر گردن دارد. دختري که پدر و مادرش عمرشان را در گروهک هاي سياسي طي نموده اند و حاصلش فقط دوري از هم بوده. اوج ناراحتي شفق و همسرش در يک جمله خلاصه شد اينکه "هيچ چيز در دنيا به اندازه ي دخترش ارزش نداشت". شايد نقطه اوج داستان اين جمله است. هوالحبيب
گزارش آخرتقابل عقل وعشق «به رنگ ارغوان» را مي توان از ديدگاهي ديگر مورد تجزيه و تحليل قرار داد. تقابل دو مفهوم عقل وعشق در کالبدي سياسي بيان شده است که از سوي منتقدان کمتر به آن پرداخته شده است.هوشنگ در طول ماموريت خود در گير مساله احساسي با ارغوان ميشود و هر چه مي گذرد احساس وي عميق تر ميشود تا جايي که مجبور است بين وظيفه(عقل) و ارغوان(عشق) يکي را انتخاب کند. نهايتا هوشنگ به وظيفه خود عمل نمي کند و وظيفه خود را زير پا له ميکند و به نفع احساس خود عمل ميکند در حالي که ارغوان بعد از گذشت چند سال تصميمي کاملا متفاوت با هوشنگ مي گيرد و او به نفع وظيفه خود عمل ميکند و مينويسد سوژه شناسايي شد...فيلم چه از لحاظ ساختار و چه از لحاظ محتوا در سطح بالايي قرار دارد و بي ترديد يکي از بهترين و به يادماندني ترين فيلمهاي حاتمي کيا خواهد بود. اما مشکل و ضعف فيلم از فيلمنامه مي باشد. جايي که نمره قبولي ندارد. فيلم چه از لحاظ ساختار و چه از لحاظ محتوا در سطح بالايي قرار دارد و بي ترديد يکي از بهترين و به يادماندني ترين فيلمهاي حاتمي کيا خواهد بود. اما مشکل و ضعف فيلم از فيلمنامه مي باشد. جايي که نمره قبولي ندارد. شخصيت ها به درستي شخصيت پردازي نشده اند. هوشنگ(حميد فرخ نژاد) معلوم نيست اين مامور حرفه اي و کارکشته است يا خير. بي ترديد از داستان بر مي آيد که بايد عنصر قابل اعتماد و با تجربه اي باشد زيرا ماموريت بزرگي را انجام خواهد داد. اما در طول فيلم کارهايي مي کند که با اين فرض در تناقض است. مثل فرار کردن مردي که به خانه ارغوان آمده بود يا قسمتي که با ارغوان صحبت مي کند و لو مي دهد که خبر دارد از مهمانان ارغوان و ...شخصيت پردازي ارغوان(خزر معصومي) نسبتا خوب است ولي کافي نيست. معلوم نيست چه اتفاقي بين محسن(کوروش تهامي) و وي رخ داده که به يکباره از هم متنفر شدند، در حالي که از ديالوگ هاي بعضي از سکانس ها مشخص مي شود که قبلا عاشق هم بودند و اتفاقاتي که بي دليل به هم پيوند مي خورند و معنا پيدا ميکنند(البته تقريبا در تمام فيلمهاي ايراني ما شاهد اين مشکل هستيم نمونه بارز اين مشکل در فيلم «آناهيتا» رقم مي خورد که معلوم نيس چه ميشود که شهاب حسيني در پايان دستگير ميشود و...).اما نقطه قوت فيلم در اجرا و کارگرداني و فيلمبرداري و بازي بازيگران است.فيلمبرداري که به حق حسن کريمي مستحق گرفتن جايزه بود. کارگرداني بسيار خوب حاتمي کيا که جز اين از وي انتظار نمي رود.اما در مورد بازي ها بايد گفت فرخ نژاد يکي از بهترين بازي هاي خودش را بازي کرده است و بي ترديد شايسته سيمرغ بود. خزر معصومي با اينکه اولين بازي خود را انجام ميداد و تجربه خاصي نداشت بسيار درست و خوب بازي مي کند و بازي او اصلا سرد نيست، بلکه معصوميت و استرس و التهاب شخصيت رو در ميارد و به اعتقاد من شايسته کانديدا شدن را هم داشت. کوروش تهامي هم بسيار خوب بازي کرد و کانديدا هم شد ولي سيمرغ نگرفت. از بازي بي اغراق رضا بابک و فرهاد قائميان هم نبايد گذشت.به هر حال پرحاشيه ترين فيلم دهه 80 به اکران درآمد و اکنون وارد شبکه نمايشي خانگي شد. اميد است که اين گونه فيلم ها بتواند اوضاع نابسامان سينماي ما را بهبود بخشد و همه ما بتوانيم در سينما يک فيلم فرهنگي و با محتوايي غني ببينيم.علي آهنيان / سينماگرانتنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]