محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826107194
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من نويسنده:دکتر سيد عبدالحميد ضيايي بررسي تطبيقي سه شاه کار عاشورايي واقعه عاشورا ، حقيقتي تاريخي است که شباهت غريبي با اساطير دارد. اسطوره نه به معناي خرافه ، بلکه داستاني شکوه مند و رمزناک است که پيش و بيش از آن که بيان گر واقعيان و « هست » ها باشد ، تبيين نمادين « بايد» هاست. بي هيچ مقدمه اي ، اين پرسش جدي را در عرصه عاشورا پژوهي مي توان مطرح کرد که آيا حما سه اي هم سنگ و برابر با سوگ سياوش در شاهنامه فردوسي ، براي سيد الشهدا عليه السلام و حماسه خونين و عظيم وي ، در فرهنگ شيعه سروده شده است ؟ پاسخ ما هر چه باشد ، بيان گر کوتاهي ما در باب آفرينش ادبي عاشورايي است. گفتمان مسلط عاشورا ، گفتماني تراژيک است که آن هم با نگاه اسطوره اي و نوعي گرايش متافيزيکي اغراق آميز و غلو گونه ، آميخته شده و بيش از اين که نسبتي با واقعه حماسي - عرفاني عاشورا داشته باشد ، انعکاس اجتماعي سوگواري هاي شخصي و دردهاي فردي - جمعي و باز خواني آلام تاريخي و خشونت ها و ستم هايي است که بر خود ما رفته است و عاشورا ، پناه گاهي است که در سايه اندوه بار آن ، بر سرنوشت خويش ، گريه کنيم ؛ يا در بهترين شرايط ، هدف ما اين است که با گريستن ، سبک باري روحاني پيدا کنيم ، بدون اين که تامل و تفکري عميق دربنيادها ،ذات و آثار اين واقعه داشته باشيم. اکتفا و اقتصار ورزيدن به بعد کلامي واقعه و غفلت از ابعاد عرفاني و وجود شناختي عاشورا نيز از ديگر نقايص و کاستي هاي فرهنگ موجود عاشورايي است. نگاه رويکرد پسيکو لوژيک و نفساني به واقعه عاشورا که نتيجه قهري آن، ايجاد نوعي امنيت رواني و جنبه عاطفي است ، اگر مسبوق و مصبوغ به مباني معرفتي و وجودي نباشد، با کوچک ترين شبهه اي ، دچار تزلزل شده و فرو مي ريزد. با بررسي کلي ادبيات عاشورا ( شعر عاشورايي ) ، به ويژه بررسي اشعاري که طي دو دهه اخير سروده شده است ، برخي کاستي ها ديده مي شود. بي ترديد ، اشاره به اين نکات و نقاط منفي ، فقط با انگيزه گوش زد و هشدار به شاعران متعهد، براي اصلاح بينش و نگرش خود نسبت به عاشوراست ، نه تضعيف ادبيات عاشورا. هنر ، اگر در قالب ادبي متناسب با آن ، ريخته نشود و ظرف مناسب خود را نيابد ، بدون تاثير خواهد بود. با بررسي و مطالعه صدها شعر عاشورا، برخي علت هاي « در حاشيه ماندن ادبيات عاشورا » ياد آوري مي شود : الف. تکرار مکررات و زياده گويي بدون نو آوري. ب. شعاري بودن اشعار ، کلي گويي و بي توجهي به صبغه ادبي در آفرينش آثار عاشورايي . ج. رجوع به وقايع غير مستند و تحريف شده و کمبود مقبوليت تاريخي. د. بهره گرفتن از بيان غير عيني و مفهومي و به کار گيري ترکيبات کليشه اي و نبود آرايه هاي تصويري و حسي. ه. غفلت ورزي از ابعاد عرفاني ، حماسي و به طور کلي ، ارزشي عاشورا و انحصار آن در بعد سوگواري و عاطفي. و . بي توجهي به تاثير اعجاز گونه القاي غير مستقيم مضامين عاشورا و روي آوردن به القاي بي واسطه پيام هاي عاشورا. ز. عدم شناخت وافي نسبت به شخصيت قهرمانان کربلا و پايگاه حقيقي آنان. ح. از همه مهم تر، عدم تامل عميق فکري و فلسفي درباره حادثه. عاشورا و رويارويي آگاهانه و آزادانه حسين بن علي عليه السلام و ياران اش با مرگ و عدم استخراج اصول و مباني وجود شناختي ( اگزيستانسياليستي ) ، معرفت شناختي و انسان شناختي اين حادثه بزرگ و مقدس در انتخاب آثار برگزيده و مطرح عاشورايي ، توجه به موارد مزبور و لزوم حضور آن ها در شعر ، امري لازم و بايسته بوده ، کمبود وجودي يکايک آن ها، باعث نقص و کاستي آن اثر خواهد شد؛ چرا که بر کالبد استوار و لايزال عاشورا، خلعت و جامه اي فاخر و چشم نواز ، زيبنده است و عاشورا از آثاري که سنخيت و تناسبي با آن ندارند ، مستغني بوده و خواهد بود. در اين مقال و مجال اندک ، در پي يافتن پاسخ اين پرسش نيستيم که چرا از دوره صفوي تا به حال ، شعر عاشورايي ما بر مدار ترکيب بند« محشتم کاشاني » چرخيده است و شاعران ، همه ، آثاري آفريده اند که هم در صورت و هم در معني ، شباهت و هم ساني غريبي با آن دارد ؟ تنها مي توان اشاره گون از کنار بحث عبور کرد که ادبيات در هر جامعه اي ، جزيي از مجموعه و ارگانيزم پيچيده و در هم تنيده اجزاي آن ديار است و اگر بر سرزميني ، خاک سرد سکون و رکود پاشيده شده باشد ، از ادب و هنر آن جا نيز نبايد تازه رويي و طراوت را توقع داشت. در اين جا فقط به معرفي و بررسي سه اثر گزيده عاشورايي خواهيم پرداخت. درباره تبيين و نقد آثار محشتم و « عمان ساماني » ، برخي کارها انجام شده است. علاوه بر اين ، ترجيع بند « با کاروان نيزه»، اثر « علي رضا قزوه » ، از فاخرترين و شکوه مندترين شعرهايي است که تا به حال ،درباره واقعه عاشورا سروده شده است. بي شک مي توان اين شعر را سومين ضلع مثلث ماندگار و شکوه مند عاشورايي ، يعني سوگ چامه درخشان محتشم کاشاني و « گنجينة الاسرار » عمان ساماني به شمار آورد. ترکيب بند محتشم کاشاني اين مرثيه ، بسيار استادانه و زيبا سروده شده است و برخي از ادبا ، اين ترکيب بند را « جاودانه ترين سوگ چامه تاريخ نظم هزار ساله پارسي » به شمار آورده اند. به عقيده محققان و منقتدان ادبي ، « سروده والاي او ( محتشم ) ، هرگز مشمول گذشت روزگاران نشده است و مثل اصل مصيبت عظيم و بي مانند حضرت سيد الشهدا عليه السلام ، به مرور ساليان ، هيچ گاه کهنگي نپذيرفته و هر روز در تجدد و تازگي بوده است. (1)»استقبال ده ها شاعر بعد از محتشم تا زمان حاضر ، از ترکيب بند غرا و رساي او ، نشانه مقبوليت ، اهميت و اثر گذاري خاص اين شاعر بر متاخران است. کتيبه هاي بلند آوازه ، در هيبت بيرق هاي سرخ و سياه ، مهم ترين نماد قبول عام اين اثر بوده است. در ابتداي اين ترکيب بند ، محتشم ، با تجاهل العارفي زيبا و سپس به واسطه صنعت براعت استهلال ، با به دست دادن شمه اي از واقعه ، از داستان غم انگيز بلندي ، پرده بر مي گيرد. استفاده از آيات و روايات و تلميحات مذهبي و ديني در اين ترکيب بند، به وفور انجام شده است. استفاده از صناعات لفظي و ادبي ، به خصوص واج آرايي ( آليتراسيون )(2) تناسب ، جناس ( در انواع متنوع آن)، صنعت تشخيص ، اغراق (3)، استعاره و کنايه (4) نيز از جمله اوصاف و امتيازات ترکيب بند او به شمار مي رود. در شاه کار محتشم ، نوع نگاه شاعر و زاويه ديد او، متغير است و به صورت سيري از عالم خاک و نباتات تا عالم اعلي و حتي تا ذات خداوند ادامه دارد که محتشم ، با رعايت ادب شرعي ، به طرزي بديع و شگفت ، اين مساله را چنين زيبا مطرح کرده است : « کرد اين خيال ، وهم غلط کار ، کان غبار تا دامن جلال جهان آفرين رسيد هست از ملال گرچه بري ، ذات ذوالجلال او در دل است و هيچ دلي نيست بي ملال » با اين همه ، در شعر محتشم ، نکته ها و نقطه هاي دل آزاري نيز ديده مي شود که از آن جمله مي توان به باور داشت محتشم به جبري بودن حادثه عاشورا اشاره کرد. علاوه بر اين ، محتشم ، چرخ را مسبب و باعث حدوث واقعه عاشورا مي داند (5) و فقط در يک بيت ! به مساله و فلسفه عقوبت مخالفان امام عليه السلام پرداخته است. گنجينه الاسرار عمان ساماني يکي از شاه کارهاي ادبيات عاشورايي ، مثنوي گران سنگ گنجينة الاسرار ، اثر تاج الشعرا ، «ميراز نورالله عمان ساماني » است. مرثيه اي حماسي و عرفاني ، در بيان رموز و لطايف عارفانه حادثه کربلا که به تعبير مرحوم « جلال الدين همايي » در مقدمه « مخزن الدرر » عمان ، اگر او اشعاري به جز گنجينة الاسرار هم نداشت ، در موفقيت او ترديدي نبود. اين مثنوي ، 812 بيت دارد و در سال 1355 تدوين شده است (6). به حق بايد گنجينة الاسرار را نقطه عطفي در تاريخ ادبيات عاشواريي دانست. شروع مثنوي ، با مقدمه اي عرفاني و مسجع است در تحميد باري تعالي : « معشوق مطلقي را حمد و ستايش سزاست - جل جلاله - که تمام موجودات ، عاشق و مقيد اويند، همه ، راه اوست مي پويند و وصل اوست مي جويند و حمد اوست مي گويند. (7) »مقدمه کتاب ، از لحاظ صناعات و زيبايي هاي ادبي ، قابل قياس با متون مطرح ادبي و عرفاني است. تاثير گلستان سعدي ، در جاي جاي آن مشهود و محسوس است. اين مثنوي ، به قسمت هاي مختلف ، منقسم است و هر فصل ، با مقدمه و معرفي کوتاهي با جمله « در بيان ... » آغاز مي شود. فصل اول ، در بيان تجلي است و شروع آن ابياتي سخت آشنا و زيبا که ترنم موزوني بر لبان شيفتگان عرفان است : « کيست اين پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همي گويد سخن اين که گويد از لب من راز ، کيست ؟بنگريد اين صاحب آواز کيست در من اين سان خود نمايي مي کند ادعاي آشنايي مي کندکيست اين گويا و شنوا در تنم ؟باورم يارب نيايد کاين منم (8)»عمان ساماني، با مقدمه اي عرفاني ، وارد قضيه عاشورا مي شود. جام شرابي تاب سوز و مرد افکن ، در ميانه بزم نهاده اند و حريفي خوش و سرمست مي طلبند تا جرعه اي از جام بلا - ولا را بنوشد. وي باز به قصه پيامبران بر مي گردد و حکايت بلاياي مقربان بزم را مي گويد. حکايت آدم و نوح و ايوب و خليل و يونس و يوسف و يعقوب و موسي و عيسي و احمد (ص) و مرتضي عليه السلام وامام حسن مجتبي عليه السلام . « مجتبي زان باده تا سرمست گشت شد دلش خون و فرود آمد به طشت » عمان به نام حضرت سيد الشهدا عليه السلام که مي رسد ،از خود ، بي خود مي شود واز غيرت ، نمي تواند نام او را بر زبان آرد. وي ، خود را غرقه در درياي خون مي بيند. چرا که آن « سخن گوي از لب خود » را يافته است: « شوخ شيرين مشرب من کيستي ؟اي سخن گوي از لب من کيستي !» عمان ، اين مي پر مشعله را سوزاننده مشغله عارفان مي داند. شرابي که ره روان ، از آن مستي ها خواهند کرد. فصول بعد ، شرح برخي صحنه هاي عاشورا و تاويل هاي عرفاني مستفاد از آن است. اين تاويل ها به خصوص در بيان داستان حزين « يزيد رياحي » و سقاي کربلا ، سخت شنيدني و دل کش است. عمان ، سيد الشهدا عليه السلام را بحر محيط مي داند و با عتابي لطف آميز ، خطاب به علم دار عاشورا مي سرايد : « اي زشط سوي محيط آورده آب آب خود را ريختي ، واپس شتاب آب آري سوي بحر موج خيز بيش از اين آبت مريز ، آبت بريز !» نکته جالب توجه اين که عمان ، از فرو غلطيدن به ورطه اتحاد و دام حلول ،به شدت مي پرهيزد و ياد آوري مي کند که اتحاد ائمه و ذات الوهيت ، نسبتي با آراي موهن و مردود پاره اي از غلات ندارد و چيزي شبيه آهن و آتش است. « حق همي داند که غالي نيستم اشعري و اعتزالي نيستم اتحادي و حلولي نيستم فارغ از اقوار بي معني ستم » پرسش مهمي که در نقد شعر عمان ، به ذهن متبادر مي شود اين است که آيا ديدگاه و رويکرد عرفاني به واقعه عاشورا، با وجود دل انگيزي و هوش ربايي خاص خود ، باعث نوعي غفلت از وجوه زميني و انساني واقعه عاشورا نخواهد شد ؟ آيا چنين رويکردي ، راه را براي ورود تحريفات به فرهنگ عاشورا ، هم وار نمي کند ؟ به عنوان نمونه ، يکي از قضايايي که در حادثه کربلا ، از نگاه صاحب نظران ، تحريفي و بر ساخته و جعلي محسوب مي شود، قضيه عروسي و داماي قاسم است که مورخان و پژوهش گران عاشورايي ، به شدت اين مساله را موردانتقاد قرار داده و معتقدند که عروسي قاسم ، جزو تحريفات عاشوراست، اما اين واقعه ، در گنجينة الاسرار آمده است و از آن، استفاده عرفاني شده است ! « آرزو را ترک گفتن ، خوش تر است با عروس مرگ خفتن ، خوش تر است کي خضاب دستتان باشد صواب دست عاشق را زخون بايد خضاب » با کاروان نيزه « باکاروان نيزه » ، سومين شاه کار ادبيات عاشورايي به شمار مي آيد. پيش از بررسي اين ترجيع بند، ضرورت دارد که اشاره اي کوتاه به چند شعر درخشان عاشورايي در گستره ادبيات انقلاب اسلامي داشته باشيم. 1. «گنجشک و جبرييل » : حادثه اي در زبان از جمله دفترهاي شعر عاشورايي که به حقيقت بايد آن را نقطه عطفي در ادبيات عاشورا دانست ، « گنجشک و جبرييل » ، سروده زنده ياد « حسن حسيني » ، شاعر معاصر است. اين مجموعه ، مشتمل بر 30 شعر نو درباره حادثه عاشوراست (9) . از جمله نقاط قوت و استحکام اين مجموعه مي توان به موارد زير اشاره کرد: الف) استفاده از عنصر تفکر و انديشه ؛ اين عنصر ، تشخص خاصي به شعر حسيني بخشيده است و آن را از بسياري از دفترهاي شعر عاشورايي ، متمايز کرده است. « تبرا مي جويم ، / از سنگ جاهلي / که نرخ مرواريد محمدي را شکست /از پولادي که در کوفه / برج آفتاب را دو نيمه کرد / و در عاشورا ، بوسه گاه نبي را در نورديد. » ب) عطف توجه به عنصر فرم و ساختار شاعرانه؛ اين مساله در غالب شعرهاي مجموعه مزبور ، مشهود است. به خصوص در شعر « گنج در ديوار» که از لحاظ فرماليستي ، اثري در خور توجه است. ج) کاربرد واژگان و عبارات روزمره يا متداول با ظرافت بينش و ديدي خاص ؛ « آه اي عالم رباني عشق ! / در کتاب ابدي / شرح منظومه بيداري ما را بنويس (10).د) استفاده از بيان طنز در اثري تراژيک ؛ شاعر براي تعميق گزندگي و تبيين ابعاد حماسه عاشورا، در برخي شعرها، به زبان طنز روي آورده است. در شعر « زيارت نواحي مقدس » ، وي با بياني طنز آلود ، چنين سروده است : « از زنان مگو / فکر ايمان / دندان را مي شکست / و سوء هاضمه / از دو سو بيداد مي کرد (11).به طور کلي ، مجموعه گنجشک و جبرييل، در شمار دفترهاي موفق ادبيات (شعر ) معاصر ايران قرار دارد و مي تواند به مثابه طليعه مبارکي در افق ادبيات عاشورايي ، درخشندگي و جلوه گري کند. 2. برخشک چوب نيزه ها « علي معلم دامغاني » ، شاعر مثنوي هاي بلند و نو آيين اوايل دهه 70 به شمار مي رود. وي ، بدون اعتنا به داوري برخي ناقدان، اقدام به استعمار اوزان بلند به جاي اوزان کوتاه در مثنوي کرد. تا حدي که وي را به عنوان شاعر وزن هاي نامتعارف مي شناسند. بي ترديد مهم ترين شعر وي در بحر رجز ، شعري است که درباره حماسه عاشورا سروده است و وزن آن ، « مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع » است . از جمله ديگر اوصاف شعر معلم که در شعر مورد نظر کاربرد داشته ، استفاده از رديف در شعر است و همين امر باعث استحکام و صلابت شعر وي شده است. زبان و ساختار زباني اشعار علي معلم نيز از سويي ريشه در سبک هاي خراساني ، هندي و عراقي دارد و از ديگر سوي ، متوجه دگرگوني زباني در شعر معاصر است و اين تلفيق ، برجستگي و تشخص خاصي به شعر وي بخشيده است. وفور تلميحات و اشارات قرآني - روايي نيز جلوه خاصي به شعر وي بخشيده است. شعر عاشورايي معلم ، با بيان واقعه اسارت و بر نيزه بردن سرهاي امام حسين عليه السلام و اصحاب وي شروع مي شود: « روزي که در جام شفق مل کرد خورشيدبر خشک چوب نيزه ها گل کرد خورشيد» استفاده از استعاره هاي دل نشين و تصوير سازي شاعرانه ، در جاي جاي مثنوي مزبور مشاهده مي شود:« شيد و شفق را چون صدف در آب ديدم خورشيدرا بر نيزه گويي خواب ديدم بر صخره از سيب زنخ بر مي توان ديد خورشيد را بر نيزه کمتر مي توان ديد» شعر معلم را گذرا از مرحله تاثر به مرحله تفکر بر شمرده اند و اين سخني گزافه نيست ؛ چرا که تاريخ مرثيه سرايي اين مرز و بوم ، با پديده تحريک عواطف و اثر گذاري احساسي ، هم زاد بوده است و مهم ترين عنصري که اين مثنوي را از ساير اشعار عاشورايي ، متمايز کرده و برتر مي کند ،توجه به بعد حماسي و شکوه مند عاشورا و اجتناب از رويکرد عاطفي محض و منفعلانه به اين واقعه است. نهيب و سرزنشي بيدارگرانه که جان هاي خفته را مخاطب قرار داده و آنان را به تفکر در علل واقعه و اندوه خواري بر سکوت استمراري آنان فرا مي خواند : « در برگ ريز باغ زهرا برگ کرديم زنجير خاييدم و صبر مرگ کرديم چون بيوه گان ، ننگ سلامت ماند بر ما تاوان اين خون ، تا قيامت ماند برما » علاوه بر اين ، لازم است ذکري از شعرهاي عاشورايي « سلمان هراتي » ، « موسوي گرمارودي » ، « جليل واقع طلب » ، « محمد کاظم کاظمي »، « محمد علي مجاهدي » ، « محمد رضا آغاسي » و ... به ميان آورد. با کاروان نيزه ، اما نگيني تاب ناک بر انگشتري ادب عاشوراست. اين ترکيب بند، آميزه اي از ويژگي هاي دو سبک عراقي و هندي است ؛ هم عاشقانه سرايي و کلمات گدازان و سوزناک و عشق آلوده به سبک عراقي ، در آن بسيار به کار رفته است و هم ، نازک خيالي ها و باريک انديشي هاي سبک هندي : « قرآن منم چه غم که شود نيزه ، رحل من امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام کشاند بدين جا ، نه کوفيان من بي نيازم از همه ، تو بي نياز تر» معاصرت زباني و پرهيز از شکستن کلمات و کهن گرايي نيز بر دل انگيزي شعر افزوده است. اشاره هاي شاعرانه و طعن آلود به اشخاص - وقايع تاريخي نيز به واقعي شدن فضاي شعر کمک کرده است : « پيشاني تمامي شان داغ سجده داشت آنان که خيمه گاه مرا تير مي زدند اين مردمان ، غريبه نبودند ، اي پدرديروز در رکاب تو شمشير مي زدند ماندند در بطالت اعمال حج شان محرم نگشته ، تيغ به تقصير مي زدند در پنج نوبتي که هبا شد نمازشان بر عشق ، چار مرتبه تکبير مي زدند » شعر ، در يک بافت و ساختار تراژيک و سوگ ناک پديد آمده و با سلوک راوي - شاعر در پرده هاي دل کش و خون افشان عاشورا ادامه دارد (12) و با وجود اين که اندوهي ژرف بر کلمات آن ، سايه افکنده است ، چندان لطيف و دل نشين توصيف شده است که شوري غريب در ذهن و جان مخاطب بر مي انگيزد : « از دست رفته دين شما ، دين بياوريد ! خيزيد ، مرهم از پي تسکين بياوريد ! دست خداست ، اين که شکستيد بيعت اش دستي خداي گونه تر از اين بياوريد ! وقت غروب آمده ، سرهاي تشنه را از نيزه هاي بر شده ، پايين بياوريدامشب براي خاطر طفل سه ساله ام يک سينه ريز ، خوش پروين بياوريد ! گودال ، تيغ کند، سنان هاي بي شمار يک ريگ زار ،سفره چرمين بياوريد ! سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدي ست ! فالي زنيد و سوره ياسين بياوريد !»در نگاهي گذرا از دريچه نقد صورت گرايي به اين شعر ، مي توان به موارد زير اشاره کرد : الف ) شعر با کاروان نيزه ، از انسجام (integrity ) برخوردار است ؛ يعني بريده بريده و توده اي بدون نظم و پراکنده نيست و واجد کليت است. نبايد از ياد برد که اين کليت ، در سايه سار وحدت موضوعي و عاطفي متعلق به شعر ، به دست آمده است. ب) اين شعر ، داراي ويژگي هماهنگي (consonant ) به مفهوم لزوم يک پارچگي و تناسب در اثر است. اين تناسب ، هم در گستره کميت ، خود را نشان داده است و هم ، در حوزه کيفيت. لازم به ياد آوري است که در شعر با کاروان نيزه ، هماهنگي ، فقط از نظر فرم بيروني و ساخت اثر نيست ، بلکه شامل تناسب ميان صور خيال و جنبه هاي احساسي و عاطفي نيز هست. ج ) مهم ترين نکته اي که در نقد صورت گرايانه اين شعر بايد به آن اشاره شود ، اين که در اين شعر ، عنصر درخشش (claritas) ، يعني وجود جوهر زيبايي شناختي و « آن » نهفته در اثر ، مشهود و محسوس است. چيزي که آن را به افسون شعر يا سحر کلام تعبير کرده اند. اثر گذاري و تحريک عاطفي و ادراکي مخاطبان در اين شعر را مي توان مرهون همين لطيفه ملهمه و « آن وصف ناشدني » دانست. از ديدگاه نقد اسطوره اي نيز حضور و ظهور اسوه ها و اسطوره ها در اين شعر ، چشم گير است. حضور اسطوره در آن شعر ، در حد ذکر نام و استفاده از آن ها به عنوان پيرايه هايي در تعابير شعري در حد سطوح و لايه هاي بيروني شعر نيست ، بلکه بهره گيري هاي تصويري ، بيشتر مبتني بر تشبيه يا استعاره است. اين شکل استفاده ، اگر چه در حد يک تلميح يا اشاره بر اساس زمينه هاي قابل تداعي بوده است ، اما در اکثر بندهاي شعر ، در توان القايي و تاثيري شعر ، مفيد افتاده است ؛ بي آن که منزلت حضور اسوه ها را در شعر ، کليشه اي يا نازل کند. پي نوشتها :1.ترکيب بند محشتم ؛ به خط شکسته منسوب به « درويش عبدالمجيد » ؛ ديباچه شادروان « سيد حسن سادات ناصري »؛ تهران ؛ انجمن خوشنويسان ايران ؛ 1365 ؛ صفحه 15.2. روزي که شد به نيزه سر آن بزرگ وار / خورشيد سر برهنه بر آمد زکوه سار ( واج آرايي نه بار ) 3. بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکيد / خاتم زقحط آب سليمان کربلا ( سليمان ، خاتم ، ديو) -وانگه زکوفه خيل الم رو به شام کرد / نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد ( جناس اشتقاق ) -خاموش محتشم که دل سنگ آب شد / بنياد صبر و خانه طاقت خراب شد ( تشخيص : سنگ ) -خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب / از آه سرد ماتميان ماه تاب شد (اغراق ) 4. کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست / عالم تمام ، غرقه درياي خون شدي (کشتي ، استعاره از حضرت سيد الشهداست ) از صاحب عزا چه توقع کنند باز / آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند ( صيد حرم ، کنايه از امام حسين عليه السلام است ) 5.اي چرخ ! غافلي که چه بيداد کرده اي / وز کين ، چه ها در اين ستم آباد کرده اي ! 6. عمان ساماني ؛ مقدمه گنجينة الاسرار ؛ به کوشش « فريدون حداد ساماني » ؛ بي جا ؛ نشر عمان ؛ 1372 ؛ صفحه 27.7. همان ؛ صفحه 23 . 8. همان ، صفحه هاي 23 و 24.9.حسن حسيني ؛ گنجشک و جبرييل ؛ تهران ؛ افق ؛ 1371؛ صفحه 32.10.همان ؛ صفحه 82.11. همان ؛ صفحه 20.12. يکي از امتيازات اين ترکيب بند، کاربرد زبان روايت اول شخص است. اين مساله ، هم به صميميت فضاي شعري کمک کرده و هم ياد آور اتحاد وجودي شاعر با واقعه و بيان گر عدم انفکاک از ذهن و زبان مخاطبان آن در هر زمان و مکان است. پيش از قزوه، در مثنوي درخشان علي معلم دامغاني ، اين هنر نمايي انجام شده بود. منبع: مجله خيمه شماره 36- 35/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 608]
صفحات پیشنهادی
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من نويسنده:دکتر سيد عبدالحميد ضيايي بررسي تطبيقي سه شاه کار عاشورايي واقعه عاشورا ، حقيقتي تاريخي است که شباهت غريبي با ...
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من نويسنده:دکتر سيد عبدالحميد ضيايي بررسي تطبيقي سه شاه کار عاشورايي واقعه عاشورا ، حقيقتي تاريخي است که شباهت غريبي با ...
تلمیحات قرآنی سعدی
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من-قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من نويسنده:دکتر سيد عبدالحميد ... استفاده از آيات و روايات و تلميحات ...
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من-قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من نويسنده:دکتر سيد عبدالحميد ... استفاده از آيات و روايات و تلميحات ...
دردي كشيدهام كه دلم داغدار اوست
قرآن منم چه غم كه شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام كشاند بدین جا، نه كوفیان من بینیازم از همه، تو بی نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در ...
قرآن منم چه غم كه شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام كشاند بدین جا، نه كوفیان من بینیازم از همه، تو بی نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در ...
وصف حماسه عاشورا
به گزارش خبرگزاري فارس، واقعه عاشورا، حقيقتي تاريخي است كه شباهت غريبي با ... هندي: قرآن منم چه غم كه شود نيزه، رحل من/ امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام ...
به گزارش خبرگزاري فارس، واقعه عاشورا، حقيقتي تاريخي است كه شباهت غريبي با ... هندي: قرآن منم چه غم كه شود نيزه، رحل من/ امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام ...
همايش شيرخوارگان در تهران
قرآن منم چه غم كه شود نيزه ، رحل من امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام كشاند بدين جا ، نه كوفيان من بي نيازم از همه ، تو بي نيازتر قنداق اصغر است مرا تير آخرين ...
قرآن منم چه غم كه شود نيزه ، رحل من امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام كشاند بدين جا ، نه كوفيان من بي نيازم از همه ، تو بي نيازتر قنداق اصغر است مرا تير آخرين ...
دردی كشیدهام كه دلم داغدار اوست
دردی كشیدهام كه دلم داغدار اوستبند اولمیآیم از رهی كه خطرها در او گم استاز هفت منزلی كه ... اوستداغی چشیدهام كه جگرها در او گم استبا تشنگان چشمه احلی من العسلنوشم ز شرب. ... قرآن منم چه غم كه شود نیزه، رحل منامشب مرا در اوج ببین سرفرازترعشق توام كشاند ...
دردی كشیدهام كه دلم داغدار اوستبند اولمیآیم از رهی كه خطرها در او گم استاز هفت منزلی كه ... اوستداغی چشیدهام كه جگرها در او گم استبا تشنگان چشمه احلی من العسلنوشم ز شرب. ... قرآن منم چه غم كه شود نیزه، رحل منامشب مرا در اوج ببین سرفرازترعشق توام كشاند ...
تنها تر از مسیح...
می آیم از رهی که خطرها در او گم است، از هفت منزلی که سفرها در او گم است. ... داغدار اوستداغی چشیده ام که جگرها در او گم استبا تشنگان چشمه احلی من العسلنوشم ز شربتی که ... قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل منامشب مرا در اوج ببین سرفرازترعشق توام کشاند ...
می آیم از رهی که خطرها در او گم است، از هفت منزلی که سفرها در او گم است. ... داغدار اوستداغی چشیده ام که جگرها در او گم استبا تشنگان چشمه احلی من العسلنوشم ز شربتی که ... قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل منامشب مرا در اوج ببین سرفرازترعشق توام کشاند ...
زمانه خيمه برافراشت درعزاي حسين
9 ژانويه 2009 – بر نيزه ها تلاوت خورشيد ديدني است قرآن كسي شنيده از اين دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم كه شود نيزه، رحل من امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام ...
9 ژانويه 2009 – بر نيزه ها تلاوت خورشيد ديدني است قرآن كسي شنيده از اين دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم كه شود نيزه، رحل من امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر عشق توام ...
خاموش محتشم كه دل سنگ آب شد
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من اسطوره نه به معناي خرافه ، بلکه داستاني شکوه مند و رمزناک است که پيش و بيش از آن ..... ( جناس اشتقاق ) -خاموش محتشم که دل سنگ آب شد ...
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من اسطوره نه به معناي خرافه ، بلکه داستاني شکوه مند و رمزناک است که پيش و بيش از آن ..... ( جناس اشتقاق ) -خاموش محتشم که دل سنگ آب شد ...
طنز : سنگه بزرگ نشانه
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من ... بند غرا و رساي او ، نشانه مقبوليت ، اهميت و اثر گذاري خاص اين شاعر بر متاخران است. .... تبرا مي جويم ، / از سنگ جاهلي / که نرخ ...
قرآن منم چه غم که شود نيزه رحل من ... بند غرا و رساي او ، نشانه مقبوليت ، اهميت و اثر گذاري خاص اين شاعر بر متاخران است. .... تبرا مي جويم ، / از سنگ جاهلي / که نرخ ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها