واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: همايش شيرخوارگان در تهران
در اين مراسم به صورت نمادين گهواره حضرت علي اصغر(ع) در ميان خانواده ها حمل شد و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) نيز با مداحي و وصف شهادت حضرت علي اصغر(ع) فضاي معنوي خاصي به مراسم بخشيدند.
همايش بزرگ شيرخوارگان امروز ( جمعه ) همزمان با پنجمين روز ماه محرم الحرام ( منسوب به حضرت علي اصغر عليه السلام ) در مهديه تهران برگزار شد.
به گزارش واحد مركزي خبر ، در اين مراسم معنوي جمع بسيار زيادي از بانوان با پوشيدن لباس سبز و مشكي بر تن فرزندان شش ماهه خود به ياد حضرت علي اصغر، فرزند شش ماهه سالار شهيدان حسين بن علي(ع) عزاداري كردند.
حضور خانواده ها در اين مراسم معنوي به حدي چشمگير بود كه فضاي پياده روي خيابان وليعصر و كوچه هاي اطراف مهديه مملو از عزاداران حسيني شده بود.
در اين مراسم به صورت نمادين گهواره حضرت علي اصغر(ع) در ميان خانواده ها حمل شد و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) نيز با مداحي و وصف شهادت حضرت علي اصغر(ع) فضاي معنوي خاصي به مراسم بخشيدند.
ذكر شهادت علي اصغر (ع ) در واقعه عاشورا
پنجمين روز از ماه محرم الحرام منسوب به حضرت علي اصغر( عليه السلام ) است.
مشهور است كه علي اصغر عليه السلام در ماجراي كربلا شش ماهه به شهادت رسيد از اين رو كوچكترين سرباز سالار كربلا محسوب مي شود.
مادرش رباب دختر امرء القيس است و علي اصغر با سكينه از جانب مادر نيز برادر و خواهر بودند.
در باره نام اين طفل، علامه مجلسي در جلاء العيون ميگويد: «بعضي او را علي اصغر مينامند».
در كتاب منتخب التواريخ نقل شده: در يكي از زيارات عاشورا آمده:
«و علي ولدك علي الأصغر الذي فجعت به»: «و سلام بر فرزند تو علي اصغر كه در مورد او مصيبت سختي بر تو وارد شد».
امام حسين عليه السلام نزد خواهرش ام كلثوم (زينب صغري) آمد و به او فرمود: اي خواهر! ترا در مورد نگهداري كودك شيرخوارم، سفارش ميكنم، زيرا او كودك شش ماهه است و مراقبت نياز دارد.
ام كلثوم عرض كرد: برادرم، اين كودك سه روز است كه آب نياشاميده از قوم براي او شربت آبي بگير.
امام حسين عليه السلام علي اصغرش را در آغوش گرفت و به سوي قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد، و از آنها جز اين كودك باقي نمانده كه از شدت تشنگي مثل مرغ، دهان باز ميكند و ميبندد اين كودك كه گناه ندارد، نزد شما آورده ام تا به او آب بدهيد».
«يا قوم ان لم ترحموني فارحموا هذا الطفل اما ترونه كيف يتلظي عطشا»:
«اي قوم اگر به من رحم نميكنيد به اين كودك رحم كنيد، آيا او را نميبينيد كه چگونه از شدت و حرارت تشنگي، دهان را باز و بسته مي كند؟».
هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن كاهل اسدي گلوي نازك او را هدف تير سه شعبهاش قرار داد كه تير به گلو اصابت كرد«فذبح الطفل من الوريد الي الوريد ، او من الاذن الي الاذن»:
«از شريان چپ تا شريان راست علي اصغر بريده شد، و يا از گوش تا گوش او ذبح شد».
فاتي به نحو اللئام مناديا يا قوم هل قلب لهذا يخشع فرماه حرمله بسهم في الحشا بيد الحتوف و القي من لا يجزع: «پس آن كودك را به سوي قوم پست آورد، در حالي كه صدا ميزد: اي قوم، آيا دلي هست كه از خدا بترسد و بر اين كودك توجه نمايد؟، بجاي جواب، حرمله تيري بر كمان نهاد و آن كودكي را كه از شدت ضعف و عطش قدرت بي تابي نداشت هدف تير قرار داد».
مصيبت جگر سوز علي اصغر به قدري بر امام حسين عليه السلام سخت بود كه آن حضرت در حالي كه گريه ميكرد، به خدا متوجه شد و عرض كرد: «خدايا خودت بين ما و اين قوم، داوري كن، آنها ما را دعوت كردند تا ما را ياري كنند، ولي به كشتن ما اقدام ميكنند».
از جانب آسمان ندائي شنيد:
«يا حسين دعه فان له مرضعا في الجنه».
«اي حسين عليه السلام در فكر اصغر نباش، هم اكنون دايهاي در بهشت براي شير دادن به او آماده است».
اين ندا، نداي دلداري به حسين عليه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصيبت اصغر را تحمل كند.
و دليل ديگر بر شدت سختي اين مصيبت اينكه: امام حسين عليه السلام هنگامي كه به شهادت رسيد: در روز يازدهم محرم، سكينه كنار پيكرهاي شهدا آمد و گريه كرد تا بيهوش شد، امام حسين عليه السلام در عالم بي هوشي به سكينه اشعاري آموخت براي شيعيان بخواند، دو شعر از آن اشعار اين است:
ليتكم في يوم عاشوراء جمعا تنظروني .. كيف أستسقي لطفلي فأبوا أن يرحموني
وسقوه سهم بغي عوض الماء المعين .. يا لرزء ومصاب هد أركان الحجون
«اي كاش در روز عاشورا همه شما بوديد و مي ديديد كه چگونه براي كودكم طلب آب كردم، قوم به من رحم نكرد، و بجاي آب گوارا، كودكم را با تير (خون) ظلم سيراب كردند، اين حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است كه پايههاي كوههاي مكه را خراب كرد»
سبط ابن جوزي در تذكره از هشام بن محمد كلبي نقل كرده كه چون حضرت امام حسين عليه السلام ديد كه لشكر در كشتن او اصرار دارند قرآن مجيد را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در ميان لشكر ندا كرد:
بَيْني وَ بَيْنَكُمْ كِتابُ الله وَجَدّدي مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّي الله عَلَيْه و الِهِ.
اي قوم براي چه خون مرا حلال ميدانيد آيا من پسر دختر پيغمبر شما نيستم؟ آيا به شما نرسيد قول جدم در حق من و برادرم حسن عليه السلام.
هذانِ سَيّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.
در اين هنگام كه با آن قوم احتجاج مينمود ناگاه نظرش افتاد به طفلي از اولاد خود كه از شدت تشنگي ميگريست حضرت آن كودك را بر دست گرفت و فرمود:
يا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.
اي لشكر اگر بر من رحم نميكنيد پس بر اين طفل رحم كنيد، پس مردي از ايشان تيري به جانب آن طفل افكند و او را مذبوح كرد.
امام حسين عليه السلام شروع كرد به گريستن و گفت اي خدا حكم كن بين ما و بين قومي كه خواندند ما را كه ياري كنند بر ما پس كشتند ما را، پس ندائي از هوا آمد كه بگذار او را يا حسين كه از براي او مرضع يعني دايهايست در بهشت.
و اما گوشه اي از شرح ماجرا از زبان شاعر معاصر "قزوه":
جوشيد خونم از دل و شد ديده باز، تر
نشنيد كس مصيبت از اين جان گدازتر
صبحي دميد از شب عاصي سياه تر
وز پي شبي ز روز قيامت درازتر
بر نيزه ها تلاوت خورشيد ديدني ست
قران كسي شنيده از اين دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم كه شود نيزه ، رحل من
امشب مرا در اوج ببين سرفرازتر
عشق توام كشاند بدين جا ، نه كوفيان
من بي نيازم از همه ، تو بي نيازتر
قنداق اصغر است مرا تير آخرين
در عاشقي نبوده ز من پاكبازتر
با كاروان نيزه شبي را سحر كنيد
باران شويد و با همه تن گريه سر كنيد
جمعه 13 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]