واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بيرون آوردن مردگان از زير خاک کلبه عوامل سازنده «بيرون آوردن مردگان»:کارگردان: جواد افشار. نويسنده فيلمنامه: برزو نيک نژاد. مدير فيلمبرداري: مسعود کراني. صدابردار همزمان: هادي افشار. طراح صحنه و لباس: علي نصيري نيا. طراح چهره پردازي: مهرداد ميرکيان. جلوههاي ويژه: عباس شوقي. آموزش حيوانات: امير رهبري. عکس: نويد سجادي حسيني. روابط عمومي و تبليغات: امير شيبان خاقاني. مدير توليد: سعيد هاشمي - مجري طرح: محمود غلامي - سرمايه گذار: پرويز خادمي- تهيه کننده: ضحي فيلم با حمايت مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي. بازيگران: کامبيز ديرباز، احمد مهرانفر، بهاره افشاري، سحر ريحاني، بابک حميديان، اصغر تقي زاده، هادي قميشي، علي افشار و جمشيد هاشمپورخلاصه داستان:فرهاد و مهناز که با هم نامزد هستند به اتفاق دوستانشان بيژن و مرجان به يک سفر تحقيقاتي ميروند. بيژن و مرجان تا زمان رسيدن به مقصد از موضوع تحقيقات بيخبرند. در راه با نشانههايي روبرو ميشوند که حاکي از خطراتي در طي اين سفر است. بيژن در کنار جاده پياده ميشود در کنار رودخانه قطراتي خون بر روي دست او ميافتد. متعجبانه متوجه جنازه مردي ميشود که بر بالاي درخت قرار دارد. صداي فرياد او ديگران را به صحنه ميکشاند. گروه از ترس اينکه متهم به قتل نشوند، تصميم به فرار ميگيرند در حاليکه مهناز با اين اقدام مخالف است. ممکن است قرباني هنوز زنده باشد و بتوانند او را نجات دهند. در حين فرار با سگي برخورد و او را مجروح ميکنند. نهايتاً به محل جنازه باز ميگردند اما جنازه فرد مقتول را نمييابند. پس از حوادثي جزئي به کلبه مورد نظر ميرسند. کلبه در کنار قبرستان و غسالخانه اي قرار دارد. اما مسئول غسالخانه حضور ندارد. پس از لحظاتي او - جمشيد هاشمپور - با جنازه مقتول سر ميرسد. فرهاد و بيژن به کمک غسال ميروند، چرا که او يک دستش را در جبههها از دست داده است و به تنهايي نميتواند جنازه را منتقل کند. جنازه را در غسالخانه قرار ميدهند. فرهاد سئوالهايي از غسال ميکند و از سابقه کاري و نوع کارش ميپرسد. با توجه به طولاني شدن زمان تصميم به بازگشت ميگيرند. با تلفن غسال و گزارش او پاي نيروي انتظامي نيز به ماجرا باز ميشود. به هر حال اين گروه 4 نفره راهي بازگشت ميشوند. در نيمه راه بنزين تمام ميشود وباران نيز با شدت ميبارد. مجبور ميشوند به کلبه باز گردند. اما درها را بسته مييابند. بيژن به طرف غسالخانه ميرود اما در غسالخانه باز است. وارد آنجا ميشود ولي از جنازه اثري نمييابد. همه مجبور ميشوند که به داخل غسالخانه بروند. حوادثي نظير شکستن شيشه ديده شدن جنازه و درگيريهاي همراه با وحشت آنها را مجبور ميکند که مجدداً به داخل اتوموبيل باز گردند. فرهاد براي پيدا کردن بنزين راهي روستا ميشود. و در راه با جنازه مقتول روبرو ميشود که در داخل گودالي چال شده است. در هنگام بيرون آوردن ضربهاي به پشت سر او خورده و بيهوش ميشود. از سوي ديگر غسال از مداواي مريض بازگشته و افراد داخل ماشين را به داخل اطاق ميبرد و به دنبال فرهاد ميشود. اما در جنگل فرهاد در حين چال شدن بهوش مي آيد وبا قاتل درگير ميشود. در اين حال غسال سررسيده و موضوع با دستگيري قاتل و تحويل او به پليس فيصله مييابد. اين فيلم اولين ساخته امير افشاري است همچنان که پيش از اين نيز گفتيم نگاه فيلمهاي ژانر وحشت معطوف به غريزه مخاطب است و هدف خود را ترساندن مخاطب به هر عنوان و دليل قرار داده است. اين فيلم نيز از اين موضوع مستثنا نيست و با توجه به اينکه جزو اولين فيلمهاي ژانر وحشت در ايران است با ملاحظات بسياري روبرو بوده است. در فيلم اشکالات اساسي بلحاظ خط داستاني به چشم ميخورد. هدف و موضوع اصلي داستان پرسش سئوالهايي است که از شدت مهم بودن آن حتي نام پروژه تحقيقاتي نبايد براي ديگران مطرح شود. بنابراين اهميت موضوع در چشم بيننده جايگاه ويژهاي مييابد. اما متاسفانه اين موضوع بهانهاي است براي طرح فضاي دلهره آوري که هدف اصلي فيلمساز بوده است. در حقيقت تحقيقات بهانهاي براي کارگردان بوده است که شخصيتهاي خود را به فضايي وهم آلود و اضطراب انگيز بکشاند. مخاطب هر چه تامل ميکند از سئوالهاي جدي که براي آن متحمل اين سفر شدهاند نشانهاي نميبيند. حوادث فرعي به شدت کليشهاي هستند و فاقد اصالت محتوايي و يا فرمي. در کلبه هم چون فيلم حريم جنازه را بر بالاي درخت مييابيد و از ريختن خون تازهاش بر دست شخصيت داستان پي به وجود او ميبريد. کاري تقليدي که براي سينماي جهان دمده شده است. داستان کشش دروني ندارد و بيشتر ترسهاي ناشي از جهل همراه با جيغ بازيگران و افکت و موسيقي به فيلم جان داده است به عبارت ديگر مفهوم ترس به لحاظ پرداخت دروني فيلمنامه و يا بيرنگ آن نيست اگر موسيقي و افکت و جيغهاي فراوان را از اين فيلم بگيريد چيزي براي ديدن وجود ندارد. بلحاظ محتوا نيز فيلم از اشکالات اساسي در رنج است. اگر گويش و حضور نيروي انتظامي و چند صحنه ديگر را از فيلم برداريد فيلم هيچ نشاني از مليت و فرهنگ ما ندارد. به عبارت ديگر اين فيلم فاقد هويت و اصالت فرهنگي است. روابط افراد با يکديگر با فرهنگ اسلامي منطبق نيست. فرهنگ اسلامي ما اجازه نميدهد که چند دانشجو که به صراحت ديالوگها برخي از آنها با هم محرم نيستند در راهي همسفر شوند که حتي پدر و مادر دانشجوي دختر هم از آن خبر ندارند و اتفاقاً هيچگونه احساس نگراني نيز نمينمايند و يک تماس نيز با دخترشان نميگيرند. از سوي ديگر قبرستان نيز هيچ نشاني از قبرستان مسلمان ندارد. نه سنگ قبرهاي رو به قبله و نه زيارت اهل قبوري و نه دليل مقدسي براي اينکه اين محل به عنوان گورستان انتخاب شده باشد. تنها براي استفاده کليشهاي از کلبهاي که در ميان جنگل تک و تنها افتاده است و قبرستاني که بوي مرگ و فاجعه ميدهد. متاسفانه ضعف شخصيتپردازي هم در کار ديده ميشود. به هر حال اين فيلم به لحاظ تکنيک و قدرت ساخت ضعيفتر از فيلم حريم ارزيابي ميشود اما در محور موضوعات فرهنگي اشکالات کمتري بدان وارد است. منبع: سي نما رسانه،شماره414/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]