واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: ماجراي ساخت فيلم طهران ، تهران از سفارش شهرداري تهران آغاز شده است. شهرداري تهران حدود يكسال پيش تصميم گرفت سفارش ساخت يك فيلم 3 اپيزودي درباره شهر تهران را به 3 كارگردان باتجربه سينما پيشنهاد كند. داريوش مهرجويي ، مهدي كرمپور (كه با شهرداري هم در ارتباط بود) و سيفالله داد، كارگردانهايي بودند كه براي ساخت اين فيلم انتخاب شدند. درگذشت ناگهاني داد باعث شد اين فيلم به يك فيلم 2 اپيزودي تبديل شود. روزهاي آشنايي اپيزود اول فيلم كه به كارگرداني داريوش مهرجويي جلوي دوربين رفته است، سعي دارد در فضاي امروز طهران نگاهي سنتي و اصيل را به نمايش بگذارد. سقف خانه قديمي يك خانواده جوان درست در زمان تحويل سال روي سفره آنها ميريزد. خانواده براي آن كه تا زمان شروع كارگرها و تعميرخانه، زمان را بگذرانند صبح روز بعد براي حضور در گشتهاي روزانه شهرداري تهران سوار مينيبوسي ميشوند كه اتفاقا جمعي از زنان و مردان مسن يك خانه سالمندان اشرافي هم براي گشت روزانه تهرانشناسي در آن هستند. گروه، خانواده جوان را ميپذيرند و به عنوان مهمان با خود همراه ميكنند. همين داستان ساده، آغاز تور زيباي تهرانشناسي داريوش مهرجويي است. انگار مهرجويي مترصد چنين فرصتي بوده تا اينقدر مستقيم و بيواسطه بخشهاي مورد علاقهاش از شهر تهران را جلوي دوربين ببرد. شايد در نظر اول چندان خوشايند به نظر نيايد كه فيلمسازي چون مهرجويي گرفتار سفارش چنين سوژهاي با چنين شكل روايتي شده باشد. واقعيت هم اين است كه چنين اتفاقي روي نداده و در واقع مهرجويي هوشمندانه و با استفاده از سبك و شيوه شيك ايرانياش در طهران، تهران بهخوبي توانسته لحن و بياني انساني و اجتماعي را كنار روايت تاريخي شهر قرار دهد. تمركز، دقت و اصرار بر هر چه واقعيتر نشان دادن رويدادها و اتفاقات، فيلم مهرجويي را به روايتي نيمهمستند شبيه كرده كه داستان و ساختار داستاني در كنار آن شكل ميگيرد و خودشان را در چارچوب مولفههاي ساختاري و نيز لحن و فضاي اثر به جنبه مستند آن تحميل ميكنند. مهرجويي بلافاصله پس از ريختن آوار و تحويل سال نو، با روايتي شاد و با طراوت، سنتهاي اجتماعي را در شهر مورد پرداخت قرار ميدهد و با حركتهاي مدام دوربين و تحرك و پويايي سوژههايش، ميزانسنهاي جذاب ديدني را از لحظات حضور آدمهاي جامعهاي سنتي در كنار آدمهايي با سبك زندگي مدرن به روايت ميگذارد. در ميان اين آدمها، زن و مرد پايين شهري و بچههايشان در كنار پيرزن و پيرمرد عاشق ادبيات و پيرمرد فرنگ رفته و زن ساكن فرانسه و... حضور دارند، اما آنچه اهميت دارد پرسههاي شاد و با طراوت حضور آنها در كنار ساختمانها و بناهاي قديم و جديد شهر است و اين لحظات آنقدر زيبا و دلنشين جلوي دوربين مهرجويي قرار گرفتهاند كه هيچگاه زشتيها و آلودگيهاي شهر حتي به خاطرمان هم نميآيد. در فيلم مهرجويي، دستكم براي دقايقي ميتوان جاي همه زشتيهاي تهران را با شادي و طراوت ايراني آن عوض كرد و از تماشاي يك شهر و روح زندگي در آن لذت برد. مهرجويي حتي زيباييها و جذابيتهاي معماري ايراني را بارها و بارها به رخ ميكشد. در جايي از فيلم معماري كاخ گلستان را با كاخ ورساي مقايسه ميكند. در بخشهايي هم البته از شاهان قاجار انتقاد ميكند؛ هرچند فيلم او روايتگر تاريخ نيست، اما در لحظاتي از آن شخصيتها به زيبايي تمام در تاريخ پرسه ميزنند و انگار در آن زندگي ميكنند. به ياد بياوريم صحنه زيبايي را كه در آن زن و مرد مسن پس از قهري كوتاه، زن و شوهر جوان داستان را ميان خودشان واسطه ميكنند و پس از آشتي بامزهشان، مرد شال گردن سفيدش را دور گردن مجسمه داخل كاخ ميپيچد .بجز اين زيبايي كار مهرجويي در ارتباط با حضور شخصيتهاي فيلمش در مكانهاي تاريخي در آن است كه براي لحظاتي ساختمانها و اشياي تاريخي را از آن هيبت خشك و سرد دور از دسترس خارج كرده و براي آدمهاي داستان و تماشاگرانش ملموس و دستيافتني و زنده ميكند. حتي در سكانس پاياني بازديد از موزه، گم شدن موقت كودكان و دويدن آنها در تالارهاي كاخ بهانهاي ميشود براي مرور بازيگوشانه تصاوير تاريخ از نگاه دوربين كه به لحن و فضاي كار هم طراوتي تازه ميبخشد. مهرجويي در اين فيلم نه تنها گرفتار سفارش نشده است بلكه هوشمندانه و با استفاده از سبك و شيوه شيك ايرانياش در طهران، تهران به خوبي توانسته لحن و بياني انساني و اجتماعي را كنار روايت تاريخي شهر قرار دهد مهرجويي در هيچ كجاي فيلمش دست از اين شيطنت برنميدارد و علاقهاش به فضاي سنتي شهري را حتي در اخلاق بازديد از برج ميلاد، حضور در رستوران شيك و بالاخره در خانه سالمندان زيبا و بازسازي خانه آوار شده خانواده پايين شهري بارها و بارها مورد تاكيد قرار ميدهد. هرچند ميان اين لحظات شيرين و دوست داشتني، لحظاتي هم هست كه كارگردان در آنها احساسات تماشاگرش را نيز تحريك ميكند و قلقلك ميدهد: به ياد بياوريم سكانس انتظار پيرزني از ساكنان خانه سالمندان را كه به لحظه ورود دخترش و شادي پس از آن ختم ميشود! سيم آخر هرچقدر اپيزود اول با طراوت، شيرين و زيباست، اپيزود دوم تلخ، سياه و غمانگيز است. مهدي كرمپور در دومين اپيزود طهران، تهران، قصهاي امروزي را در شرايط حاضر و با محوريت حضور چند جوان تهراني روايت ميكند. هر چقدر كه ميشد اپيزود اول را ايراني ديد، اپيزود دوم به همان اندازه كاملا تهراني است. به اين معنا كه شرايط و فضاي حاكم بر آن را تنها در تهران ميتوان ديد و مشاهده كرد. هر اندازه كه اپيزود اول از سطوح رويي روايت گذر ميكند و به عمق وجوه مخاطب ايرانياش نفوذ ميكند، دومين اپيزود سطحي و آشنا و شعارگونه به نظر ميرسد. در اپيزود دوم طهران ـ تهران، داستان يك گروه موسيقي روايت ميشود كه نخستين كنسرت آنها درست يك ساعت پيش از آغاز و در ميان استقبال مخاطبان جوانشان توسط افرادي ناشناس لغو ميشود. اعضاي گروه پس از درگيري با مامور پرخاشگر لغوكننده كنسرت، يكي يكي سالن را با حسرت ترك ميكنند و به سراغ روايت تلخ زندگيشان در جامعه شهري مورد انتقاد كارگردان ميروند. دختر دانشجوي بيپول، نامزد پولدار و سردرگم، خواننده منع شده از كار، دختر جوان درگير با پدر سنتي و بازاري، سرپرست عاشق موسيقي گروه و... هر يك به نوبت سالن را ترك ميكنند و وارد شهري ميشوند كه چيزي جز دروغ و تاريكي و دود و ماشين در آن نيست؛ اما مهمترين مسالهاي كه داستان اين جوانان را با چالش اجتماعي مواجه ميكند، تضاد قوانين و سنتهاي جامعه با خواستها و آرزوها و علايق زندگيشان است. به همين علت يك دوراهي بر سر راه همه شخصيتها گذاشته ميشود؛ ماندن يا رفتن؟! سرپرست گروه با وسوسه اسپانسر و حامي مالي گروهش براي اجرا در امارات مواجه ميشود. يكي از پسرها عليرغم تصميمي كه براي خروج از كشور دارد با مخالفت قاطع نامزدش روبهروست، دختر جوان عضو گروه كه براي ادامه تحصيل در كنسرواتوار موسيقي وين برنامهريزي كرده به اصرار پدرش تنها مجاز به تحصيل درمحيط اسلامي كوالالامپور است و... . اين همه آن چيزي است كه در فيلم كرمپور بيان ميشود و به تصوير درميآيد؛ اما واقعيت اين است كه چند سالي از تكراري شدن اين سوژههاي جوانپسند (صرفنظر از محتواي اجتماعي و امروزي آن) ميگذرد و براي بيان دوباره آن دستكم به شيوه و شكل اجرايي تازه نياز است كه متاسفانه در فيلم كرمپور اين تازگي و پرهيز از تكرار وجود ندارد. كرمپور، نگاه تلخ و واقعبينانهاش به جامعه شهري را با پاياني تلختر و سياهتر كه به موازات مرگ يكي از شخصيتها رقم ميخورد، به سرانجام ميرساند و يك كليپ آرمانگرايانه و عاشقانه اجتماعي را فصل ختام قرار ميدهد. بنابراين ميتوان گفت موضوع ساده فيلم مهرجويي با پرداختي خوب، دلنشين و دوست داشتني از آب درآمده و سوژه مهم و بزرگ فيلم كرمپور با پرداختي سطحي و تكراري كاملا هدر رفته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]