واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا، قصه عرفانهاي دروغين از آنجا شروع ميشود كه پس از كنار گذاشتن دين و اعتقادات مذهبي در غرب، بحران معنويت بنياد تمدن غرب را متزلزل كرد و زندگي به سبك غربي براي مردم غير قابل تحمل شد. در پي اين بحرانهاي معنوي و معرفتي ، جنبشهاي دانشجويي در دهههاي 1960 و 1970 آمريكا و اروپا را فراگرفت. اين امر باعث شد تمدن غرب در صدد ترميم خودش برآيد. يعني بعد از سالها كنار گذاشتن دين و كوشش در جهت حذف معنويت و باور به عالم ماوراء ماده، مشكلات و بحرانهاي رواني و اجتماعي متنوعي براي غرب پيش آمد كه همه بر آمده از عدم پاسخگويي مدل زندگي مدرن به نيازهاي ژرف انساني بود. تمدن غرب همانطور كه با نظريه دولت رفاهي در برابر گسترش ماركسيسم و كمونيسم خود را ترميم كرد و پايدار نگه داشت، در برابر تمناي فطري خداجويي و معنويتخواهي انسان معاصر و گسترش اديان آسماني و معنويتهاي راستين دست به ترميم خود زد و جريانهاي متنوعي را به نام معنويت، عرفان و حتي دين معرفي كرد و به سبك تبليغات كالاهاي اقتصادي به ترويج آنها در دنيا پرداخت. كساني نظير پائولو كوئيلو، لوئيز هي، ماهاريشي ماهش و ديگران چگونه ميتوانستند عالمگير شوند اگر شبكههاي گسترده نشر و پخش و رسانهها و سرمايههاي عظيم به حمايت از آنها به كار نميافتاد؟ ** اديان عصر جديد !! امروزه اين جريانهاي معنويتگراي نوظهور به نام اديان عصر جديد شناخته ميشوند و همانطور كه در دانشگاههاي كشور ما چند واحد معارف و اخلاق به دانشجويان تدريس مي شود ، دو واحد اديان عصر جديد در برنامه واحدهاي عمومي دانشگاههاي معتبر دنيا نظير دانشگاه ويرجينيا گنجانده شده است تا دانشجويان با آنها آشنا شده و براي ارضاء اميال و انگيزههاي معنوي خود از آنها استفاده كنند. ** ادياني بر پايه سنت هاي كهن براي توليد اين دينها معمولا به سمت سنتهاي كهن معنوي رفتند؛ از سنتهايي كه در بين قبايل سرخپوستي آمريكا بود تا سنتهاي معنوي بوديسم و هندوئيسم در شرق دور. اين دينها تا حدودي ميتوانستند آسيبهايي كه ساكنان تمدن غرب را آزرده ميكرد و رنج ميداد و آنها را با مشكلات و بحرانهايي مواجه ميكرد ترميم كنند. عرفان سرخ پوستي ، شامانيسم (انديشههاي كارلوس كاستاندا) ، بلك متال (مرلين منسون) ، عرفان نئو بوديسم و تائوئيسم ، ماهاريشي ماهش(tm) ، فالون دافا ، عرفان هندويي ، تانترا ، عرفان يهودي و مسيحي و كابالا از جمله اين عرفان ها هستند كه هر كدام با رنگ و لعابي خاص به جذب انسان ها مي پردازند اما جوهره مشترك همه اين عرفان هاي ساختگي اين است كه ميخواهند از عالم ماده فراروي داشته باشند و به اين نظام شالوده تحكيم شده تمدن مدرن نه بگويند. ** آموزه هاي عرفان هاي نوظهور آموزه هاي اين مكاتب ساختگي از مواد مخدر شروع ميشود و حتي روابط آزاد جنسي را هم به اسم معنويتگرايي شامل ميشود، تا رياضت كشيدن و رژيمهاي غذايي ويژه مثل گياهخواري و اعتقاد به تناسخ. بسياري از معنويتهاي انحرافي اعتقاد به خدا را هم به صورت كاملا تحريف شده مطرح ميكنند. مثلا مكتب اكنكار صريحا خدا را مطرح ميكند، اما اين حرفها هماهنگ با مباني مستحكم ديني نيست و نميتواند واقعاً زندگي انسان را تغيير دهد. ** دلايل گرايش به عرفان هاي ساختگي دلايل شيوع اين عرفانها متعدد است. صنعتي شدن جوامع و كاهش عواطف و احساسات در ميان مردم و افسردگي و خستگي ناشي از آن از جمله عوامل موثر در گرايش به اين نوع مكاتب در جوامع غربي هستند . به علت شيوع روز افزون ساختارها و روابط غربي ، بسياري از ابتلائات و مشكلات فكري و اخلاقي آن جوامع به كشور ما نيز سرايت كرده است لذا در معنويت هم نسبت به معنويت غربي پذيراتر هستيم زيرا انسجام ساحتهاي مختلف زندگي را در راستاي ارزشهاي غربي حفظ ميكند. به روز نبودن و عدم عرضه و معرفي صحيح و روز آمد ابعاد و زواياي عرفان اسلامي موجب شده است تا بسياري از طالبان عرفان به سوي مكاتب غربي گرايش پيدا كنند. عرفان هاي نوظهور با بياني جذاب و نو و با توجه به نياز هاي بشر امروزي به اخلاق ، آرامش ، شادي و معنويت به ترويج آموزه هاي اينچنيني براي بشر خسته صنعت زده كرده اند كه اين امر در خلا معرفي صحيح و قابل فهم عرفان ديني موجب گمراهي جوانان بسياري شده است لذا لازم است با معرفي ابعاد عرفان اسلامي از راه هاي مختلف فرهنگي و هنري و معرفي نمونه هاي عملي اين عرفان ، از فرو غلتيدن جوانان و نوجونان كشور به مهلكه اين مكاتب دروغين جلوگيري شود. فراهنگ**2006**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]