واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سينما پرداختن به شناخت شخصي است و باعث ايجاد تجربههاي شخصي ميشود. غرق شدن در فضاي فيلم...فراوان ديدن و متنوع ديدن. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسندهي وبلاگ"رويابينها" به نشاني http://www.mimsin.blogfa.com نوشته است: بخشي از لذت و شادماني در مورد يک اثر، ناشي از ستايشي است که با ديدن کاري که هنرمند کرده در ما به وجود ميآيد. اگر اندکي دربارهي فيلمها چيز بدانيم . و با توجه به فيلمهاي خوبي که ديدهايم از قابليت هاي آن آگاه باشيم هرگاه فيلمي ما را به هيجان آورد؛ ناگزير به مهارت کارگرداني که اين عناصر را به هم پيوند داده و چنين لذتي را به ما بخشيده آفرين مي گوييم. هرگز چيزي از هيچ به وجود نميآيد... به علت تفاوتهاي بيشماري که انسانها با هم دارند: ديد، درک و به دنبال آن برداشتها هم متفاوت است. ابراهيم گلستان درمصاحبهاش درکتاب نوشتن با دوربين ميگويد... کار منتقد اين است که در اصل حرف تازهاي بگويد و چيز تازهاي از فيلم کشف کند. اين حرف درستي است مهم نيست آن کشف منظور نظر کارگردان بوده يا نه مهم برداشتي است که يک نفر از فيلم دارد. اگر٥٠ منتقد حرفهيي سينما همه با هم ٥٠ جمله تکراري را تکرار کنند؛ چه نقدي؟ چه کشفي؟ و چه تفاوت ديدگاهي؟! تفاوت ديدگاهها بر انديشهي ما اثر مي گذارد. بارها شده فيلمي را ميبيني در فضاي فکري، روحي و عاطفي خاصي (که بي شک متاثر از جهان پيرامون و حوادث روزمره است) که مورد توجهات واقع مي شود و دوستش داري يا به شدت بيزارمي شوي... جايي خواندم: چيزي در فيلم مورد توجهت واقع ميشود که به تو يعني به خويشتن خويشت نزديک باشد. هنري جيمز در مورد نقد فيلم ميگويد: نخستين عملکرد تاثير نقد جذب اموري است که ذهن ما را تغذيه کرده و لذت بردن از آن را تا سر حد امکان خودآگاهانه کند.اين شناخت به آتش نيازهاي ذهن دامن زده و ذهن رابه جست و جوي کشتزارهاي ديگر ميکشاند. اين فعاليت ذهن عملا در حکم تلاشي است براي دستيابي به دلايل علاقه هاي ذهني...زيرا تنها با اعلام اين دلايل علاقه ميتواند گونهگون شود. به اين ترتيب ما اول لذت مي بريم و بعد علت لذت را کشف مي کنيم...و به نوعي آگاهانه کردن لذت و نفرت است. به گونهاي جريان فيلم و تماشايش پيش ميرود که قسمتي از عناصر فيلم را ميبيني که ديگران نديده اند و گاهي قسمتهايي را نميبيني که ديگران ديدهاند اين تجربيات ذهني انسانهاست که بي اندازه با هم متفاوتاند. هنر و درک هنر ذاتا ذهني است. سينما امکان وجود دنياي خيالي را فراهم مي کند. در اينجاست که قدرت سينما نهفته است قدرتي که فراتر از محدوده هنر است. نويسنده اين وبلاگ مطلب خود را با گفتاري از ژان لوک گدار به پايان برده است: سينما تصوير برداري از طبيعت نيست. دوربين وسيله توليد مثل طبيعت نيست فيلم و طبيعت با هم يکي هستند سينما هنري نيست که از زندگي تصوير برداري کند. سينما چيزي است ميان هنر و زندگي. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]